eitaa logo
کانال قرآنی یوسف زهرا(عج)
1.5هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
217 فایل
✨"ان هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المومنین "✨ 💞به کانال قرآنی یوسف زهرا(عج) خوش آمدید 💞ارتباط با خادم کانال👇 @Yosofezahra313 💞ارتباط با مدیر کانال 👇 @Yosofezahra313 💞ارتباط با واحد اداری👇 @Yosofzahra12 💞کپی مطالب باذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را ❤که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را ❤دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین ❤به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکستن نفس 📜 راوی: جمعي از دوستان شهيد باران شــديدي در تهران باريده بود. خيابان 17 شــهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را باال زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد. ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصًا زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود! ٭٭٭ همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پســر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که ابراهيم لحظه روي زمين نشســت. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. خيلي عصباني شــدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشســته بود دست کرد توي ساك خودش. پالستيک گردو را برداشتدادزد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد! بعد هم پالستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟ گفــت: بنده هاي خدا ترســيده بودند. از قصدکه نزدنــد. بعد به بحث قبلي برگشــت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانســتم انســانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند. ٭٭٭ در باشگاه كشتي بوديم. آماده ميشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشــت ســرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند! بعد ادامه داد: شــلوار و پيراهن شــيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملا مشخصه ورزشکاري! به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت. جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خندهام گرفت! پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد! به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پالستيكي ريخته بود! از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد! بچهها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟! ما باشگاه ميايم تا هيکل ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباس هائيه که ميپوشي؟! ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نميداد.به دوســتانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشــد، ميشــه عبادت. اما اگه به هر نيت ديگه اي باشه ضرر ميکنين. ٭٭٭ توي زمين چمن بودم. مشــغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايســتاده. سريع رفتم به سراغش. سالم کردم و باخوشحالي گفتم: چه عجب، اين طرفها اومدي؟! مجلهاي دستش بود. آورد باال و گفت: عکست رو چاپ کردن! از خوشــحالي داشــتم بال در ميآوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را از دستش بگيرم. دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره! گفتم: هر چي باشه قبول دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟ گفتــم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وســط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شــده بود. در كنارآن نوشــته بود: (پديده جديد فوتبال جوانان) و کلي از من تعريف کرده بود. کنار سكو نشستم. دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟ آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟ گفتم: آره بابا بگو، کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!! خوشــکم زد. با چشــماني گرد شــده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!! گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرفه اي نرو. گفتم: چرا؟!جلو آمد و مجله را از دســتم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن. بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرفها رو ميزنم. وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال ورزش حرفه اي برو تا برات مشکلي پيش نياد. بعد گفت: کار دارم، خداحافظي کرد و رفت. من خيلي جا خوردم. نشستم و کلي به حرفهاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود. هر چند بعدها به ســخن او رســيدم. زماني که ميديــدم بعضي از بچه هاي مسجدي و نمازخوان که اعتقادات محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفهاي رفتند و به مرور به خاطر جو زدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند! 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜پروردگارا 🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح 🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم 🔸کوله بارتمنایم خالی وموج 🔶سخاوت توجاری الهی به امید تو💚 💞@dyosofezahra💞
🍃🍃 اى آنكه در نگاهت حجمى زنور دارى كى از مسیر كوچه قصد عبور دارى؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى اى آنكه در حجابت دریاى نور دارى 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘رسول خدا (ص) میفرمایند : قرآن مرکز تربیت الهی است پس در حد توان ، ادب آن را بیاموزید ، این قرآن ریسمان الهی و نور نمایان و مایه شفای مفید است، پس آن را بخوانید ( و عمل کنید ) . 📚جامع الاخبار ✍ صفحه ۱۱۴ حدیث ۲۰۰ 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁شاهکار ماندگار 🍀السید متولی عبدالعال 🌸در محضر مقام معظم رهبری 🍂حزین 🍃سورة ابراهيم ⚜سال ۱۳۷۰ شمسی حس خوب قاری و عشق زلال رهبری به قرآن کریم در این فراز کاملاً مشهود است . 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
004035.mp3
178.3K
💞خانواده درقرآن💞 💞اصلاح بین همسران 🌸بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِم 🌸وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً «35»نساء 🌸و اگر از (ناسازگارى و) جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد، پس داورى از خانواده‌ى شوهر، و داورى از خانواده‌ى زن برگزينيد (تا به اختلاف آن دو رسيدگى كنند) اگر اين دو بناى اصلاح داشته باشند خداوند ميان آن دو را به توافق مى‌رساند، زيرا خداوند، (از نيّات همه) با خبر و آگاه است. 💞@dyosofezahra💞
🌸علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. نگرانى از شقاق و جدايى كافى است تا اقدام به گزينش داوران شود. «إِنْ خِفْتُمْ» 🌸قبل از نگرانى از شقاق، در زندگى مردم دخالت نكنيم. «وَ إِنْ خِفْتُمْ» 🌸طلاق و جدايى، سزاوار ترس و نگرانى است. «خِفْتُمْ شِقاقَ» 🌸زن و شوهر، يك روح در دو پيكرند. كلمه‌ «شِقاقَ» در جايى بكار مى‌رود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود. 🌸اقدام براى اصلاح ميان زن و شوهر بايد سريع باشد. حرف «فاء» در جمله‌ «فَابْعَثُوا» براى تسريع است. 🌸بستگان، در رفع اختلاف خانوادگى، مسئوليّت بيشترى دارند. مِنْ أَهْلِهِ‌ ... مِنْ أَهْلِها 🌸زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» 🌸هرجا سخن از حقّ و حقوق است، طرفين بايد حضور داشته باشند. «حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» 🌸بايد زن و شوهر، داورى داوران انتخاب شده را بپذيرند. (لازمه انتخاب داور، اطاعت از حكم اوست.) 🌸در انتخاب داور بايد به آگاهى، رازدارى واصلاح‌طلبى آنان توجّه كرد. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً» 🌸هرجا حسن نيّت و بناى اصلاح باشد، توفيق الهى هم سرازير مى‌شود. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» 🌸بايد حسن نيّت داشت، چرا كه خداوند، به انگيزه‌هاى همه آگاه است. «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً 💞@dyosofezahra💞
☘امام حسین علیه السلام فرمودند: هریک ازدونفری که میان آنهانزاعی واقع شود ویکی ازآن دورضایت دیگری رابجوید، سبقت گیرنده اهل بهشت خواهدبود. ☘از امام صادق عليه السلام درباره‌ى‌ فَابْعَثُوا حَكَماً ... سؤال شد، حضرت فرمود: حَكمين نمى‌توانند به طلاق وجدايى حكم كنند، مگر آنكه از طرفين اجازه داشته باشند. 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ میگن مهندس یا راهی خواهد یافت یا راهی خواهد ساخت مهندساااا دنبال راه نباشیــــد، بسازیدش👊 روزتون مبارک❤️ 💞@dyosofezahra💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☝️📰 📰☝️ در مسائل شرعی وقتی بیان می‌شود: «جایز نیست»، یعنی حرام است؟ یا به معنای مکروه می‌باشد ☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💞@dyosofezahra💞