میخام به همسایه ها تقدیری بدم😍😍
هر کی تقدیری دوست داره☺️
این پیام را فور کنه😉
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌼
🌼خُـدایا 🙏
🍁در آخرین روز پاییز
🌼دلهایـمان را عاشقـانه
🍁به تـومیسپاریم
🌼پنـاهمان باش...
🍁آرامـش
🌼سـلامتی
🍁عاقبـت بخیری
🌼وعمـر باعـزت را
🍁نصیبـمان ڪن...
🌼آمیـــن
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•💚•⊱
.
🕊「کتاب بیست و هفت روز یک و لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت هشتاد و ششم...シ︎
که برنامه تغییر کرده و ممکن است امروز یا فردا دوباره راهی جاده شوند .
بچه ها ، وسط سالن مستطیل شکل ، در چند ردیف پشت سر هم می نشینند . ابر نازکی که از سوزاندن پی در پی اسفند شکل گرفته ، هنوز بالای سر شان مواج است .
سرهنگ ، صحبت هایش را با چگونگی وضع زندگی مردم سوریه و نقش نیروهای ایرانی در این کشور شروع می کند ؛ این که حضور داعش در این کشور ، چقدر در این تخریب ها و فلج کردن چرخه ی زندگی مردم تاثیر داشته و چه کودکانی را از حق طبیعی خودشان مثل زندگی کردن ، مدرسه و حتی بازی کردن سلب کرده است . در ادامه ی حرف هایش ، همان طور که نگاهش بین نیرو ها می چرخد ، دستانش را پشتش قلاب می کند و می گوید قرار است عملیات آزاد سازی بوکمال که آخرین سنگر داعش محسوب می شود ، تا یکی دو روز آینده آغاز می شود .
همه ی نگاه ها به دهان سرهنگ است . سرهنگ ، چهره های جوان را که می بیند ، یاد خودش می افتد که در بیابان های جنوب نشسته بود و با چه اشتیاقی به حرکت و قدم زدن فرمانده اش حین توصیه نقشه ی عملیات گوش می کرد . با خودش نجوا می کند : آن زمان اگر ما زیر بمب خمپاره سینه سپر کردیم ، برای دفاع از سرزمین مان و و وظیفه مان بود ؛ اما حالا این پیران و جوان های کشورم ، برای مقابله با کسی آمده اند که آوازه ی تجهیزات و تعلیمات نظامی شان هم رعب انگیز است . . .
با این فکر ها رشته کلامش را گم می کند ، کمی مکث می کند و از لای در نیمه باز سیلو ، به شن های شناور در هوا که زیر نور آفتاب مثل براده های طلا می درخشند ، نگاه می کند .
و دستانش را در هم گره می کند و می گوید : ما با همین تجهیزات و نیرویی که می بینید ، باید به این عملیات بزرگ کمک کنیم . در ضمن می دونیم دشمن مدت هاست تو اینجا مستقر شده و هم بیشتر از ما اطلاعات جغرافیایی داره و موقعیت یابی مکان براش مقدوره و هم از لحاظ سلاح مجهز تره .
از حرکت کردن در برابر افرادش باز می ایستد و گره انگشتان دستش را باز می کند و جلو می آوردشان . دوباره انگشتانش را به هم گره می زند و چشم می دوزد به انگشتان در هم پیچیده اش :
_ با همه ی تدابیری که باید رعایت کنیم . . .
.
⊰•💚•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•🌚•⊱
.
🕊「کتاب بیست و هفت روز یک و لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت هشتاد و هفتم...シ︎
خواه ناخواه ممکنه دوسه تا شهید داشته باشیم .
سر بالا می گیرد و چشم در چشم بابک می شود که در ردیف وسط ، درست رو به روی پاهایش نشسته است . این که وقت حرف زدن از شهادت ، چشم در چشم کم سن ترین نیرویش شده ، معذب می شود . توی حیاط لشکر قدس رشت ، وقتی برای سرکشی و نظارت از بین افرادی که برای اعزام انجا بودند ، رد می شد ، بابک را دیده که کنار دو زن ایستاده بود . چهره ی زیبا و جذابیت بابک، در ذهنش مانده بود . اما چرا در آن لحظه هیچ به ذهنش خطور نکرده بود که بابک هم جزء رزمنده هایش است ؟ چرا گمان می کرد بابک برای بدرقه ی کسی آمده ؟ این دو روز هر بار که بابک را دیده بود ، او آرام و سر به زیر ، یا به کاری مشغول بود ، یا برگه های توی دستش را می خواند .
بابک هنوز چشم به دهان فرمانده دارد . فرمانده ، نفس عمیقی می کشد و به حرف هایش ادامه می دهد .
* * *
توی اتاق ، روی تخت شان نشسته اند . بابک ، روی تشک ابری ، پاها را بغل گرفته و تکیه داده به دیوار . قرار شده ده دوازده نفر در این مقر بمانند و چند نفری هم به مقر های دورالزیتون و نُبل و الزهرا فرستاده شوند تا نیروهای قبلی برای استراحت به عقب بیایند و بقیه بروند جلو تر ؛ یعنی به تَدمُر .
علی پور روی تخت نیم خیز می شود :
_ به چی فکر می کنی ، بابک ؟
بابک آرنج هایش را می گذارد روی کاسه ی زانو هایش . تکه ای از نخ کنار ملافه را توی انگشتانش بازی می دهد :
_ من شهید می شم ، رضا!
کلمه شهید ، علی پور را وادار می کند صاف تر بنشیند :
_ چرا این فکر رو می کنی ؟
_ امروز فرمانده وقتی داشت حرف می زد و گفت ممکنه شهید داشته باشیم ، نگاهش افتاد تو نگاه من .
رضا ، هیکل لاغر و ریزه میزه اش را می چرخاند و دوباره دراز می کشد . حالا سرش سمت بابک است و پاهایش نزدیک به دیوار :
_ بد به دلت راه نده ، پسر !
بابک ، چشم از نخ گلوله شده ی توی دستش بر می دارد و می گوید :
_ بدی تو دلم نیست . خیلی هم دلم روشنه . دوست دارم شهید بشم .
حیران است ، و لبخندش عمیق تر می شود :
_ مطمئن ام شهید می شم.
قسمت پایانی✨
.
⊰•🌚•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
﷽
~| #قرار_روزانمون 🙂
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🙃💔•••
#یادشان_باصلوات ✨
💜͜͡🔮¦⇠ #زیارتنامه_شهدا
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
همسایه قبول میکنیم
امار بالای 100
کانال دخترونه
ایدی👈
@Yamahdi313w
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•🖤🕊•⊱
.
خواب نمیبرد مرا..
کرده دلم بہانه ات (:
هر طرفے نظر کنم..
مانده به جا نشانه ات✨
.
⊰•🖤•⊱¦⇢#داداشبابڪمـ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
خداحافظ پاییز زیبا🍁🍁🍁
#پیشاپیش_یلدات_مبارک❤️🍎
♡჻ᭂ࿐✰☕️⛱
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•🍉🍇•⊱
.
چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستانکرد،زمستانتانسفیدوسلامت♥️
.
⊰•🍉•⊱¦⇢#یلداتونمبارڪ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
تبادل میکنیم با انواع کانال ها
تعداد اعضا مهم نیست
#فور_الزامی
ایدی
🌹@Yamahdi313w🌹
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
ازبابڪ بگو♥️
همرزم شهیدنورے می گوید:
مدتےڪہ درسوریہ بودم بابڪ خیلے ساڪتوآرومبود،گاهےمی رفتتوتنهاییوخلوت دعایشهادت میڪردواشڪ میریخت...
بعضےموقعهامی دیدیم
بابڪ نیست..دنبالشمیگشتیم...
میدیدیم رفتہڪناروگوشہ هاجاهاے خلوت تنهاییدعامیڪنہ...
همرزمشهیدنورےمیگوید:
بابڪ همیشہدرحالدرسخوندن وعاشق مطالعهویادگیرےمطالبتازه بود.
بابڪ زیرآتش ضدهواییدشمن درس می خوند..
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
هدایت شده از شرایط کانال عاشقان حجاب
🌸سلام
😍کلی پروفایل های قشنگ میخای؟
💐رمان شهید بابک نوری میخای؟
✨عکس های جذاب و شیک میخای؟
🌹مثل عکس بالا میخای؟
❄️رمان ها و مطالب از استادان مختلف میخای؟
هر چیزی لازم داری توی کانال پایینی میتونی پیدا کنی
فقط کافیه هشتک مورد نظرتو سرچ کنی😍❄️
بیا خودت ببین چه خبره😃🌸
دیگه رسیدی بزن روی لینک پایین😃🌸
🎀⃟𝐣𝐨𝐢𝐧↴
°★@ea_mhdei★°
#پیشنهاد_ویژه_مدیر
عاشقان حجاب🇵🇸
🌸سلام 😍کلی پروفایل های قشنگ میخای؟ 💐رمان شهید بابک نوری میخای؟ ✨عکس های جذاب و شیک میخای؟ 🌹مثل عکس ب