🔰پاسخ به دو شبهه در خصوص امکان و اعتبار شناخت تاریخی
ذیلا به دو منشأ شک و تردید درباره گزارههای مربوط به گذشته و شناخت تاریخی اشاره شده و پاسخ آن ، مرقوم خواهد شد.
۱_ برخی بر آناند که گزاره های مربوط به گذشته را نمیتوان بر مشاهده مستقیم استوار ساخت، به همین علت اعتبار و اعتماد پذیری چنین گزارههایی را پایینتر از گزارههای مبتنی بر مشاهده مستقیم میدانند!
_ پاسخ:
هرچند گزارههای مربوط به گذشته را بیگمان نمیتوان بر مشاهده مستقیم استوار ساخت ، لکن باید گفت که همه گزارههای مربوط به حال نیز بر مشاهده مستقیم مبتنی نیستند ، پس حتی اگر بپذیریم که مشاهده همواره بیشتر از شواهد غیر مستقیم اعتبار دارد باز هم نمیتوان به این نتیجه رسید که اعتبار گزارههای مربوط به گذشته ضرورتاً کمتر از گزارههای مربوط به حال است.
۲_ برخی دیگر مدعی هستند که گزارههای مربوط به گذشته عمدتاً و به گونهای خاص بر خاطره استوار هستند، و از آنجا که خاطره خطاپذیر است، شناختِ تاریخیِ مبتنی بر این گزارهها نیز چندان معتبر نیست!
همچنین ادعا شده که شناخت تاریخی بر شهادت استوار است و با گذشت زمان هم اعتبار شهادتها کاهش مییابد!
_ پاسخ:
اولا) خاطره در گزارههای مربوط به حال و آینده نیز دخیل هستند.
ثانیا) شناخت تاریخی لزوماً و معمولاً چندان بر شهادت و خاطره مبتنی نیست و میتواند بر شواهدی مستقل از شهادت و خاطره استوار باشد.
📚جهت اطلاعات بیشتر رك :
« دانش تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی ، ص ۱۴۳_ ۱۵۷ »
#شناخت_تاریخی
#ویژه_متخصصین
🏛☜[ آن سوی تاریخ ]☞🏛
🔰جستاری در مفهوم پارادایم و نقش آن در شکلگیری معرفتهای تاریخی
در فلسفههای رایج علم به صورت مکرر بیان شده است که هر علم و نظریه علمی یک سری مفروضات و پیش فرضهای هستی شناختی ، انسان شناختی ، معرفت شناختی و ارزش شناختی بنیادین دارد.
نظام معرفتی به دست آمده از مجموعه این پیش فرضها در اصطلاح، پیکره نظری یا دیدگاه نظری یا پارادایم نامیده میشود.
مسائل هستی شناختی ، انسان شناختی ، معرفت شناختی و ارزش شناختی باید پیش از آغاز نظریه پردازی آگاهانه یا ناآگاهانه حل شوند یا حل شده باشند.
نتایج و پیامدهای مناقشهای پارادایمی این ضرورت را آشکار میسازد که محققان باید آگاه باشند که انتخاب یک مفروض هستی شناسانه یا معرفت شناسانه اجتناب ناپذیر است.
🔹کاربردهای پارادایم :
۱_ کاربرد برون علمی:
پارادایم در جهت متمایز ساختن یک گروه علمی از گروه دیگر عمل میکند مثلاً میتوان فیزیکدانان را از شیمیدانان ، و آنها را از مورخان جدا کرد. چون هر یک از این رشتههای گوناگون علمی پارادایمی ویژه برای خود دارند.
۲_ کاربرد درون علمی:
الف) پارادایم را میتوان برای تمایز میان مراحل گوناگون تاریخی در تحول یک علم نیز به کار برد.
به طور مثال پارادایمی که در قرون وسطا بر علوم تاریخی مسلط بود از پارادایمی که در اواخر سده بیستم و اوایل سده بیست و یکم بر علوم تاریخی چیرگی دارد متفاوت است.
ب) پارادایم میتواند گروهبندیهای شناختی درون یک علم را از هم تفکیک کند. مثلاً علوم تاریخی معاصر از جمله به سه پارادایم اثباتی، تفسیری و انتقادی تفکیک شده است ، به این معنا که سه پارادایم متفاوت در علم تاریخ وجود دارد.
نقش پارادایم در علم تاریخ:
علوم و معرفتهای تاریخی نیز مبتنی بر یک سری پیش فرضهای پارادایمی و متافیزیکی هستی شناختی ، انسان شناختی ، معرفت شناختی و ارزش شناختی هستند که بخشی از آنها از اندیشههای فلسفی و بخشی از آنها از سنتهای دینی سرچشمه میگیرند.
در پاسخ به این سوال که اختلافهای معرفتهای تاریخی موجود چگونه به وجود آمده است و خاستگاه آنها چیست؟ میتوان گفت منشأ بیشتر اختلافهای معرفتهای تاریخی به دلیل اختلاف در پیش فرضهای پارادایمی و متافیزیکی مورخان است.
در در پاسخ به این پرسش در باب نوع معرفت تاریخی سه دیدگاه وجود دارد:
۱_ دیدگاه تفسیرگرایان و ایدهآلیستها که معرفت تاریخی را حسی و شهودی (غیر استدلالی) تلقی میکنند.
۲_ دیدگاه دوم دیدگاه پوزیتیویستهاست که به نوعی در صددند معرفت تاریخی را در واقع به یکی از انواع فرعی تفکر و علوم تجربی تبدیل کنند. طبق این دیدگاه معرفت تاریخی مثل ادراک حسی است یعنی همان گونه که من خانهای را که در آن سکونت دارم حس میکنم مورخ نیز به همان گونه انقلاب ایران و امام خمینی را حس میکند.
بنیان بیان این متفکران در این باره چنین است که تاریخ جوامع گذشته بازآفرینی تجربه گذشته است که بر اساس اصل «تشابه در تفاوت» انجام میگیرد، یعنی من قطعه از گذشته تاریخی را در ذهن خود حاضر میکنم و خود را با آن آشنا میکنم و با اینکه آن گذشته با تصور من متشابه است ولی در واقع من و آن گذشته در دو دوران متفاوت زیست میکنیم. در این مدل مورخ هویت غایبی را از طریق قرار دادنِ تصویری به جای آن در ذهن ، حاضر و قابل رویت میسازد.
۳_ بر طبق دیدگاه پارادایم انتقادی هم در علوم اجتماعی و هم در علوم تاریخی مشاهده عینی به دلیل پیش فرضهای مشاهدهگرِ محقق ، غیر ممکن است، از این رو علایق شناختاری مورخ تعیین کننده شیوههای کشف و توجیه معرفت است.
📚جهت کسب اطلاعات بیشتر رك:
« کافی ،مجید ،فلسفه تحلیلی تاریخ ، ص ۱۴۷ _ ۱۶۴ »
#شناخت_تاریخی
#ویژه_متخصصین
🏛☜[ آن سوی تاریخ ]☞🏛