#سلامبرابراهیم
بعد از اذان صبح برگشــت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در
چهرهاش موج ميزد.
صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم
خسته بود و خوشحال.
ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازيدراز عمليات داشتيم. فقط همين
شــهيد جامانده بود. حاال بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او
را بياوريم.
خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از
ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد.
ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه
است.
قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم.
٭٭٭
با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود.
مشغول صحبت و خنده بوديم.
پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش
را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد.
#اینحکایت ادامهدارد
شعرهایی که عشقت رو دیوونه میکنه
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
بیا اینجا و عشقت رو سورپرایز کن👇
https://eitaa.com/joinchat/2160001539Cc802549ceb
یه کانال پر از شعر و عکس های عاشقانه و استیکرهای مرتبط جذاب🔥
https://eitaa.com/joinchat/2160001539Cc802549ceb
وقتی گفت چقدر دوستم داری مثل فاضل نظری بهش بگو : ❤️🔥🥹>>
https://eitaa.com/joinchat/2160001539Cc802549ceb
هدایت شده از رفیقشهیدم🤍🕊️
خداروشکر تیم ملّی ایران برد🇮🇷✨🎉
#زندهبادایران🇮🇷
#جانمفدایایران🇮🇷
🤍🕊✨
https://eitaa.com/joinchat/2376925856Cd37bbd81bf
🤍🕊✨
کانال #شهیدهفائزهرحیمی هم خداروشکر
۵۰۰#نفره شد 🎉✨
باقدم های مبارک تان کانال را منّور بفرمایید😊✨🕊
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
﴿#زیآرتعٰاشۅرٰا 📿﴾
السلامعلیڪیااباٰعبدِالله💔
•۩|#روزنوزدهمدرچله زیارت
عاشورآ بھنیّت🤍🕊
شهیدان#ایرجکهنوجیوشهیدشهسواری شهدایحادثهگلزارشهدایکرمان💔
#سلامبرابراهیم
ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت
و كمال انساني است.
براي همين هر جا ميرفت از شهدا ميگفت. از رزمندهها و بچههاي جنگ
تعريــف ميكرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغيير ميكرد و معنويتر
ميشد.
ً دو ســه ساعت اول شب را ميخوابيد و بعد
در همان مقر اندرزگو معمولا
بيرون ميرفت!
موقع اذان برميگشت و براي نماز صبح بچه ها را صدا ميزد. با خودم گفتم:
ابراهيم مدتي است كه شبها اينجا نميماند!؟
يك شــب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم براي خواب به آشــپزخانه مقر سپاه
رفت.
پُرس وجوكردم. فهميدم
فردا از پيرمردي كه داخل آشپزخانه كار ميكرد
كه بچه هاي آشپزخانه همگي اهل نمازشب هستند.
ابراهيم براي همين به آنجا ميرفت، اما اگر داخل مقر نماز شــب ميخواند
همه ميفهمند.
اين اواخر حركات و رفتار ابراهيم من را ياد حديث امام عليعلیهالسلام به نوف
بكالي مي انداخت كه فرمودند:
»شيعه من كساني هستند كه عابدان در شب و شيران در روز باشند.«
✨•🤍•🕊
🌷خوشبختی یعنی:✨🤌
یه شهید تو زندگیت باشه ،،،☺️💫🕊
#برادرشهیدم💔
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
﴿#زیآرتعٰاشۅرٰا 📿﴾
السلامعلیڪیااباٰعبدِالله💔
•۩|#روزبیستمدرچله زیارت
عاشورآ بھنیّت❤️
شهیدان🤍🕊
#مرادرواقوشهیدزینالدین
وشهدایحادثهگلزارشهدایکرمان💔
«شَهِــیدْ اِبْراٰهِــیمِ هــاٰدِیْ»
بهش گفتن: آقا ابراهیم! چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار امام خمینی؟ گفت: ما امام رو برای اطاعت میخ
🤍🕊
🌷✨ما درس شهادت و ایستادگی را در مکتب امام خمینی فرا گرفته ایم و شاگردان این مکتب چه خوش درخشیدند وشدند گل های پرپر خمینی ...🌷✨
#فࢪزندانخمینےࢪه🤍
#سلامبرابراهیم
رفته بودم ديدن دوستم. او در عملياتي در منطقه غرب مجروح شد.
پاي او شــديدًا آســيب ديده بود. به محض اينكه مرا ديد خوشــحال شد و
خيلي از من تشكر كرد. اما علت تشكر كردن او را نميفهميدم!
دوســتم گفت: ســيد جون، خيلــي زحمت كشــيدي، اگه تــو مرا عقب
نميآوردي حتمًا اسير ميشدم! گفتم: معلوم هست چي ميگي!؟ من زودتر از
بقيه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصي رفتم. دوستم با تعجب گفت:
نه بابا، خودت بودي، كمكم كردي و زخم پاي مرا هم بستي!
اما من هر چه ميگفتم: اين كار را نكرده ام بيفايده بود.
مدتي گذشت. دوباره به حرفهاي دوستم فكر كردم. يكدفعه چيزي به ذهنم
رسيد. رفتم سراغ ابراهيم! او هم در اين عمليات حضور داشت و به مرخصي آمد.
با ابراهيم به خانه دوستم رفتيم. به او گفتم: كسي را كه بايد از او تشكر كني، آقا
ابراهيم است نه من! چون من اصلا آدمي نبودم که بتوانم کسي را هشت کيلومترآن
هم در کوه با خودم عقب بياورم. براي همين فهميدم بايد کار چه کسي باشد!
يك آدم کم حرف، كه هم هيکل من باشــد و قدرت بدني بالای داشــته
باشد. من را هم بشناسد. فهميدم کار خودش است!
امــا ابراهيم چيزي نمي َ گفــت. گفتم: آقا ابرام به جــدم اگه حرف نزني از
دستت ناراحت ميشم. اما ابراهيم از كار من خيلي عصباني شده بود.
#اینحکایتادامهدارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتۍ عقل عاشق شود❤️
عشق عاقــــــــل مۍشود❤️🩹
آنگاه تُو شھیــــــد مۍشوے🤍
#هادے_دلها🤍🕊