eitaa logo
«شَهِــیدْ اِبْراٰهِــیمِ هــاٰدِیْ»
211 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
787 ویدیو
3 فایل
﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجاقراره‌ڪہ‌فقط‌ازشھدادرس‌زندگۍبگیریم♥! مطمئن باشید شھدا دعوتتون ڪردند🕊 پس #لفت‌ندید.😊 #کپے‌باذکرصلوات‌آزاده خادم کانال: @farhadi13861402 لینک دعوتمون:🌹 https://eitaa.com/joinchat/3182625210C42aea3832d
مشاهده در ایتا
دانلود
☆﷽☆ شـــــهادت، عــــشق‌ مـــیخواهد💯 عــــــشقی‌‌ کــه‌ تـــــمامت‌ را بــــــــرای رســـیدن به آن آماده می کند🤍🕊
📚 ابراهيم را ديدم كه با عصاي زير بغل در كوچه راه ميرفت. چند دفعه اي به آسمان نگاه كرد و سرش را پايين انداخت. رفتم جلو و پرسيدم: آقا ابرام چي شده!؟ اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت: هر روز تا اين موقع حداقل يكي از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش را حل ميكرديم. اما امروز از صبح تا حالا كســي به من مراجعه نكرده! ميترســم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را از من گرفته باشد! ...
✨⁰⁰:⁰⁰✨ شبتون‌ پرنور زالطاف خدا✨ التماس‌دعا🤲 یاعلی✋
[در شب هـاۍ سرد زمستان بدون بالش و زیرانداز مـےخوابید وقتـے اعتراض مۍکردیم مـےگفت باید این بدن را آمـٰاده ڪنم باید عادت کند ڪھ روزگار طولانـے در خاڪ بماند] |
📚 منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شــانزده ســال داشتم. هر روز بــا بچه ها داخــل کوچه واليبال بازي ميکرديم. بعد هم روي پشــت بام مشغول کفتر بازي بودم! آن زمان حدود 170 كبوتر داشــتم. موقع اذان که ميشــد برادرم به مسجد ميرفت. اما من اهل مسجد نبودم. عصر بود و مشغول واليبال بوديم.ابراهيم جلوي درب منزلشان ايستاده بودو با عصاي زير بغل بازي ما را نگاه ميکرد. در حين بازي توپ به ســمت آقاابراهيم رفت.من رفتم که توپ را بياورم. ابراهيم توپ را در دستش گرفت. بعد توپ راروي انگشت شصت به زيبائي چرخاند وگفت: بفرمائيد آقا جواد! ...
✨⁰⁰:⁰⁰✨ شبتون‌ پرنور زالطاف خدا✨ التماس‌دعا🤲 یاعلی✋
هدایت شده از محبین
یادبود شهید ابراهیم هادی! یه خانمی سر این مزار نشسته بود که اصلا حجاب خوبی نداشت ولی این موقع داشت با شهید ابراهیم هادی درد و دل میکرد:) @ir_mohebin