♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه ✨شهید سردار حاج احمد کاظمی: حضرت آيت ا... خامنهاي رهبر معظم ان
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
#معرفی_شهدا
#در_ادامه
✨شهید سردار حاج احمد کاظمی:
فاصلهى بين مرگ و زندگى، فاصلهى بسيار كوتاهى است؛ يك لحظه است. ما سرگرم زندگى هستيم و غافليم از حركتى كه همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مىكنند😍؛ هر كسى يك طور؛ بعضىها واقعاً روسفيد خدا را ملاقات مىكنند، كه احمد كاظمى و اين برادران حتماً از اين قبيل بودند؛ اينها زحمت كشيده بودند.
ما بايد سعىمان اين باشد كه روسفيد خدا را ملاقات كنيم؛ چون از حالا تا يك لحظهى ديگر، اصلاً نمىدانيم كه ما از اين مرز عبور خواهيم كرد يا نه؛ احتمال دارد همين يك ساعت ديگر يا يك روز ديگر نوبتِ به ما برسد كه از اين مرز عبور كنيم. از خدا بخواهيم كه مرگ ما مرگى باشد كه خود آن مرگ هم انشاءاللَّه مايهى روسفيدى ما باشد.
انشاءاللَّه خدا شماها را حفظ كند❤️.
🍃خاطراتی از شهید احمد کاظمی :
بسيجى بىترمز
شنيدهايد در جنگ مىگفتند بسيجى بىترمز است، اين يك معنا و حرف ديگرى داشت؛ اينها خوب عاشق شهادت بودند و پا بر زمين مىكوبيدند. همين شهيد عزيزمان، احمد كاظمى را من در جبهه ديده بودم؛ آنچنان اقتدارى داشت كه اشاره مىكرد، بسيجىها حرفش را گوش مىكردند😉. اينطور نيست كه بسيجى كه عاشق است، مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و برخلاف انضباط سازمانى و انضباط عملى در محيط زندگى، يك حركت بىانضباطى انجام بدهد؛ بهخصوص كه دانشجو و شما دانشجوها. ما براى شماها خيلى قيمت قائليم.
مقام معظم رهبري (مدظله العالي)
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه ✨شهید سردار حاج احمد کاظمی: فاصلهى بين مرگ و زندگى، فاصلهى بس
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
سفارش:
پدر هميشه به ما ميگفت:
«صبحها بعد از خواب و شبها قبل از خواب حتماً يک صفحه قرآن بخوانيد، اگر وقت نداريد حتماً يکي دو آيه را بخوانيد😍» روي خواندن زيارت عاشورا هم خيلي تأکيد داشت.بعد از نماز صبح من کمتر ميديدم که بابا بخوابد. هميشه براي نماز و قرآنخواندن و همچنين بعضي اوقات رسيدگي به نامهها ميرفت. در اتاق پذيرايي و در را ميبست و ما فقط ميديديم که چراغ روشن است..
پدرخيلي در پوشش وظاهرش ساده بود
هميشه دوست داشت ساده ترين لباس را بپوشد😊.به سر و وضع خانواده خيلي اهميت مي داد که حتما لباسمان نو، تميز و شيک باشند،اما تنها چيزي که براي خودش مهم بود، تميزي لباس بود. يک بار به مناسبت روز پدر برايش يک دست کت و شلوار خريديم. فقط یکبار جهت تشکر از ما پوشید ودیگر ندیدیم که بپوشد😳. بعضي وقت ها که مي خواست بيرون برود و نمي خواست لباس نظامي بپوشد، به من مي گفت:"محمد يک کاپشن به من بده بپوشم". يک لباس را آن قدر مي پوشيد که مي انداختيم دور! وقتي داشتيم وسايل شخصي اش را جمع مي کرديم، ديديم چقدر لباس نو داشته و استفاده نکرده است...
یک کیلو موز معادل یک موز:
به ندرت پيش مي آمد که بچه هايش را همراه خودبه لشکر بياورد آن روز ظاهراً همسر حاجي جايی رفته بود و حاجي مجبور شده بود، محمد مهدي را همراه خود بياورد از صبح که آمد رفت جلسه و محمد مهدي را پيش ما گذاشت. جلسه که تمام شد مقداري موز🍌 اضافه آمده بود يکي را به محمد مهدي دادم تا از او نيز پذيرايي کرده باشم نمي دانم چه کاري داشت که مرا احضار کرد. محمدمهدي هم پشت سر من وارد دفتر او شد.وقتي بچه را ديد چهره اش برافروخته شد، سپس گفت: چه کسی به به او موز داده ، گفتم: حاجي اين بچه صبح تا حالا هيچ چيزی نخورده يک موز که بيشتر به او نداده ايم تازه از سهم خودم بود . نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جيبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همين الان مي روي و جاي آن موز یک کیلو موز می خرید و جایگزین می کنی!؟
#ادامه_دارد
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂
🔷 سر نماز اول وقت حاضر شو؛
شاید 👈 آخرین دیدار دنیاییات
باخدا باشد ❄️
🔷 کسی را تحقیر مکن؛
شاید 👈 محبوب خدا باشد ❄️
🔷 از هیچ غمی ناله نکن؛
شاید 👈 امتحانی از سوی خدا باشد ❄️
🔷 دلی را نشکن؛
شاید 👈خانه خدا باشد ❄️
🔷 از هيچ عبادتی دریغ مکن؛
شاید 👈 کلید رضايت خدا باشد ❄️
🔷 هيچ گناهي را كوچك ندان؛
شايد 👈 دوری از خدا در آن باشد❄️
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه 👉🙂
🏴#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج 💔
🆔 @ebrahim_navid_delha👈
🍃🍂🌹🍂🍃🍂🌹🍃🍂🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴آن طرف همهمهی مبهم هیزمها بود
🏴 این طرف زمزمهی خواهش یک پیغمبر:
إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، دیوار!
إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، ای در....
🏴شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌹بر آقا امام زمان عج و همه مسلمانان و شیعیان تسلیت...
«کانال باابراهیم ونوید دلهاتاظهور»
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🆔 @Ebrahim_navid_delha
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃
ـ✿﷽✿-
گروه فعالیتهای ذکر وقرآنی:
«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،
با یاد خدا دلها آرامش مىیابد
📿به امید برآورده شدن تمام حاجات قلبی تمام اعضای گروه به نیابت ازآقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف..
🥀به نیت شهید ابراهیم هادی و شهید نوید صفری🥀
به امید🙏🙏🙏🙏
❤️ظهور آقا امام زمان عج
🌼شفای تمام بیماران
🌼خوشبختی و عاقبت به خیر شدن جوونا
🌼عاقبت بخیری گره گشایی ،حاجت روایی عزیزانی که در این ختم ما را یاری میکنند
🙏🙏🙏🙏
آمین🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌿🌻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.🌻
⭐️خادمین گروه ذکر
@Zahrayyy
⭐️خادمین گروه ختم قران
@Hedari44
🌺 @ebrahim_navid_delha
🍃
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_و_ش
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_چهل_هفت 7⃣4⃣
جلو میروی و تسبیح 📿تــــربتت رااز جیب درمی آوری وروی میزمقابل او میگذاری
_ این تسبیح برام خیلی عزیزه.....
ولی .... الان دوست دارم بدمش بشما...
خبر خوب رو شما بمن دادی..خداخیرتون بده!
او هم تسبیح رابرمیدارد و روی چشمهایش میمالد
_ خیـــــرروفعلاخدا به توداده جوون! دعاڪن!
خوشحال عقب عقب میآیی
_ این چه حرفیه مامحتاجیم
چادرم رامیگیری وادامه میدهی
_ حاجی امری نیس؟
بلندمیشودودست راستش رابالامی آورد
_ نَ پسر!برو یاعلـــــی✋
لبخندعمیقت رادوست دارم...
چادرم رامیڪشی وبه حیاط میرویم.همان لحظه مینشینی وپیشانی ات راروی زمین میگذاری.
چقدرحالت بوی خـــــدا میدهد...
ماشین خیابان را دور میزند و به سمت راه آهن🚞 حرڪت میڪند.چادرم را
روی صورتم میڪشم وپشت سرم رانگاه میڪنم وازشیشه عقب به گنبد خیره میشوم...
چقدرزود گذشت!حقاڪ بهشــــت جای عجیبی نیست!همینجاست...
میدانی اقـــــا؟دلم برایت تنگ میشود...
خیلی زود!...نمیدانم چرابه دلم افتاده باربعدی تنهامیآیم...تنها!
ڪاش میشدنرفت...هنوزنرفته دلم برایت میتپد رضـــــا ع
بغض چنگ به گلویم میندازد...
#خداحافظ_رفیق...
اشڪ ازڪنار چشمم روی چادرم میچڪد...😢
نگاهت میڪنم پیشانی ات رابه شیشه چسباندهای وبه خیابان نگاه میڪنی.
میدانم هم خوشحالی هم ناراحت...
خوشحال بخاطر جـــواز رفتنت...
ناراحت بخاطر دوچیز..
اینڪ مثل من هنوز نرفته دلت برای مشـــهدپرمیزند. ودوم اینڪه نمیدانی چطوربه خانواده بگویی ڪ میخواهی بروی...میترسی نڪند پدرت زیر قول و قرارش بزند.
دستم را روی دستـــــت میگذارم و فشار میدهم.میخواهم دلگـــــرمی ات باشم...
_ علی؟..
_ جـــــان؟...😍
_ بسپار بخدا
لبخند میزنی و دستــــم را میگیری.
*زمان حرڪت غروب بود وما دقیقا لحظه حرڪت قطار رسیدیم.تو باعجله ساڪ را دنبال خود میڪشیدی و من هم پشت سرت تقریبا میدویدم..
بلیط هارا نشان میدهی ومیخندی
_ بدو ریحانه جا میمونیما😉
تارسیدن به قطاروسوارشدن مدام مرامیترساندی ڪ الان جامیمونیم...
واگن اتوبوسی بودومن مثل بچه ها گفتم حتمن بایدڪنار پنجره بشینم. توهم ڪنارآمدی ومن روی صندلی ولو شدم.
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@ebrahim_navid_delha
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼صلی الله علیک یا اباعبدلله
السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه🌼
شروع چله24☆9☆98
#ختم_چله_سوره_مبارکہ_الرحمن
🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸
💠روز♡سی ام ♡
به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)،
ترڪ نگاه و افکارحرام ،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و برآورده شدن حاجات قلبی اعضای چله
🎀به نیابت از شهدای زنده 🎀
🕊🌷 سید علی _ حسینی
🕊🌷 مجتبی_حیدری
#اینجا_بیت_شهداست
👇👇👇👇👇👇👇
@ebrahim_navid_delha
هدایت شده از موسوی
🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴
🔆 امروز دوشنبه
📆 ۲۳ برج دی ۱۳۹۸ ه.ش
📆 ۱۷ ماه جمادی الاول ۱۴۴۱ ه.ق
📆 ۱۳ ژانویه ۲۰۲۰ میلادی
📿ذکر روزصد مرتبه📿
🥀یا قاضِیَ الْحاجات🥀
🥀ای برآورنده حاجتها🥀
🌸امام_باقر (ع) فرمودند:
«خداوند در حمد و ستایش به چیزی برتر از تسبیح📿 فاطمه علیه السلام عبادت نشده است.»✨🌸
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#ختم_قرآن
🔹صفحه۴۹۱
🔹جزء ۲۵
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
#مقام_معظم_رهبری
هدیه به روح #امام و
#شهدای_والامقام
🏴اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💔
🍁 @ebrahim_navid_delha🍁
🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂🏴
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠
#روش_برخورد
🔻حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟»
🔻گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتشو رد میکنم شورای انقلاب.»
🔻با اصرار ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم.»
🔻رفتیم در خانه و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم ها گفت و از حجاب همسرش، از خون شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن قدر زیبا حرف میزد که من هم متاثر شدم.
🔻ابراهیم همان جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر میشه افراد رو اصلاح کرد.
🔻یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می کنه.»
@Ebrahim_navid_delha
•••••••••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🔰🎥 سخنان خانم ملایی مادر شهید حسنی سعدی
🔹️بنده خودم یکی از داغداران ومصیبت دیدگان این حادثه بودم ولی مبادا حرفی بگوئیم ذره ای به نیروهای مسلح و سپاه و مقام ولایت خدشه ای وارد شود..!
#ﺑﺼﻴﺮﺕ
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_تسلیت
#سردار_حاجی_زاده
#غربال_آخرالزمان
#دولت_بی_کفایت
#پشتیبان_ولایت_فقیه_باشیم
#ما_پشتیبان_سپاه_هستیم
توجه👇👇👇
خواب بودیم سردار اول را با پهباد ترور کردند،
👈بیدار باشید...
می خواهند سردار دوم را با رسانه ترور کنند.
@ebrahim_navid_delha🏴
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
🌷رابطه عاشقانه🌷
🌷(شهید علی درویش)🌷
✍علی درویش خیلی زود با خدا رابطهای عاشقانه یافت. هنوز پنج سالش نشده بود که نماز خواندن را آغاز کرد از کلاس دوم ابتدایی یعنی- هشت سالگی- همراه بزرگها برای سحری بر میخواست و روزه کامل میگرفت. چند دقیقه به اذان همیشه وضو میگرفت و آماده میشد که برود مسجد برای نماز جماعت. به یاد شهدا ...👇👇👇
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه👉🙂
🏴#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج💔
🆔 @ebrahim_navid_delha 👈
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃
ـ✿﷽✿-
گروه فعالیتهای ذکر وقرآنی:
«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،
با یاد خدا دلها آرامش مىیابد
📿به امید برآورده شدن تمام حاجات قلبی تمام اعضای گروه به نیابت ازآقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف..
🥀به نیت شهید ابراهیم هادی و شهید نوید صفری🥀
به امید🙏🙏🙏🙏
❤️ظهور آقا امام زمان عج
🌼شفای تمام بیماران
🌼خوشبختی و عاقبت به خیر شدن جوونا
🌼عاقبت بخیری گره گشایی ،حاجت روایی عزیزانی که در این ختم ما را یاری میکنند
🙏🙏🙏🙏
آمین🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌿🌻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.🌻
⭐️خادمین گروه ذکر
@Zahrayyy
⭐️خادمین گروه ختم قران
@Hedari44
🌺 @ebrahim_navid_delha
🍃
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه ✨شهید سردار حاج احمد کاظمی: فاصلهى بين مرگ و زندگى، فاصلهى بس
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
#معرفی_شهدا
#در_ادامه
✨خاطراتی از شهید حاج احمد کاظمی:
حاج احمد هميشه يک دفترچه همراه داشت نکاتي که به ذهنش ميرسيد، مينوشت📝
حتي اگر پاي تلويزيون نشسته بود و نکته مهمي را ميشنيد که ما فکر ميکرديم به سپاه ربطي ندارد با دقت تمام گوش می کرد و با جزئیاتش می نوشت!😮
وقتی سئوال می کردیم این موضوع چه ربطی به سپاه دارد ميگفت:«اين يک طرحي است که اگر ما در سپاه روي آن کار کنيم، خوب است» نوشتهها معمولاً دو الي سه سطر بود . خوبي دفترچه اين بود که اگر ابهامي در مسئلهاي داشت يا نکتهاي به ذهنش نميرسيد، سراغ دفترچهميرفت و آن را پيدا ميکرد.حتي اگر در حين صحبتهاي فردي مطلبي توجهاش را جلب ميکرد، وقتي آن فرد می رفت سريع مطلب را یادداشت🖊 می کرد.
دانشگاه من نزديک محل کار بابا بود
و بيشتر شب ها با او بر مي گشتم خانه . خب بايد صبر مي کردم تا کارهايش تمام شود . بعضي وقت ها به ساعت 11 يا حتي ديرتر هم مي کشيد. به غير از ماه رمضان به ياد نمي آورم بابا زودتر از 8 شب آمده باشد خانه . من مي رفتم در يک اتاقي و مشغول به درس خواندن می شدم . بعضي وقت ها هم دراز مي کشيدم و چرتي مي زدم. وقتي با بابا بر مي گشتيم خانه ، براي من ديگر جاني باقي نمانده بود. اما بابا که قطعا خيلي بيشتر از من دويده بود و خسته شده بود ، در خانه را که باز مي کرد چنان سلام گرمي مي کرد که انگار تازه اول صبح است و بيدار شده است😍. مي گفت:« خيلي مخلصيم»، « خيلي چاکريم»! هميشه در تعجب بودم که بابا چه حالي دارد با اين همه کار و خستگي اين قدر شارژ و سرحال است.
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
🕊 @ebrahim_navid_delha 🕊
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه ✨خاطراتی از شهید حاج احمد کاظمی: حاج احمد هميشه يک دفترچه همراه
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
شب شهادت:
شب شهادتش نشسته بوديم دور هم و حرف مي زديم. حالا که فکر مي کنم، مي بينم چه لحظات شيريني بود.
وقتي رسيد خانه، يک سي دي💿 با خودش آورده بود. گفت محمد، اين سي دي را بگذار ببينيم چيست ! به قول خودش " مشق" هايش را هم پهن کرده بود روی زمین . سي دي يک گزارش ويديويي بود از عمليات ثامن الائمه . بابا مي گفت من خودم تا حالا اين فيلم را نديده ام . هر کس را که در فيلم نشان مي داد، مي گفت خصوصياتش اين بوده و چه طوري شهيد شده است . بيشترشان شهيد❤️شده بودند. در فيلم نشان مي داد که بابا داشت نيروهايش را توجيه عملياتي مي کرد و فقط يک زير پيراهني تنش بود. ريش هايش هم خيلي بلند و به هم ريخته شده بود. حتماً وقت نکرده بود به خودش برسد. اما آن ها که مي گفت شهيد شده اند، اغلب خيلي تميز و مرتب و شيک بودند . سعيد به شوخی به بابا گفت:« ببين، اين جور آدم ها شهيد مي شوند! تو مي خواهي با اين قيافه به هم ريخته و نامرتب ات شهيد هم بشوي؟!» . بابا به اين حرف سعيدخيلي خنديد😂 . البته احساس کردم ياد شهادت هم کرده و دلش گرفته و مي خواهد با خنديدن هایش ما متوجه نشويم. فيلم که تمام شد، بابا گفت 25 سال از وقتي که اين فيلم را گرفته اند مي گذرد. ما براي چه مانده ايم و ... يک خرده از اين چيزها گفت. شب هم سعيد را برد پيش خودش خواباند. صبح که مي خواست برود🚶♂، من ديگر نديدمش. اما سعيد که صبح زود بيدار شده بود که برود امتحان بدهد، بابا را ديده بود و به او گفته بود:«مواظب خودت باش!» پيش نيامده بود سعيد چنين حرفي به بابا بزند. هميشه وقتي چيزي به بابا مي گفتيم، به همان شکل نظامي جواب مي داد:«چشم قربان!». آن روز صبح هم به سعيد يک « چشم قربان» محکم گفته بود و رفته بود.
#ادامه_دارد
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔
🥀نماز جماعت🥀
🥀به_نقل_از_همرزم_شهید🥀
✍عبدالرضا مانند دوست و برادرم بود در سوریه با هم بودیم . هنگام شهادت هم کنارش بودم😔
با صدای خوشی که داشت حتما باید اذان میگفت و همهء نیروهای حزب الله و سوری و فاطمیون را برای نماز بلند میکرد و میگفت حتما باید نماز به جماعت باشد👌.
میگفت یک مداح باید نمازش را به #جماعت بخواند.👉
شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری🌹
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه👉🙂
🏴#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج 💔
🎋 @ebrahim_navid_delha🎋
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلنوشته_شهدا🌷
خادم باشے...
عاشق باشے...
مگر دلت آرام میگیرد؟!
مدام بے قرارِ
قرار عاشقے هستے..
تقدیم به تمامی خادمین شهدا که با تمام وجود در مسیر شهدا قدم برداشته و نام شهدا را زنده نگه داشتن.💚
╔══••••••••••○○✿❤️╗
@Ebrahim_navid_delha
╚❤️✿○○••••••••••══╝
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_هفت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_چهل_هشت 8⃣4⃣
لبخندمیزنی وڪنارم مینشینی
_خب بگوببینم خانوم! سفر چطوربود؟
چشمهایت رارصدمیڪنم.نزدیڪ می ایم ودرگوشت ارام میگویم
_توڪه باشی همه چیزخوبه...💖
چانه ام رامیگیری وفقط نگاهم میڪنی.اخ ڪ همین نگاهت مرا رسوا ڪرد...😍
_ اره!....ریحانه ازوقتی اومدی تو زندگیم همه چیزخـــــوب شد...همه چیز...
سرم راروی شانه ات میگذارم ڪ خودت را یڪدفعه جمع میڪنی
_ خانوم حواسم نیست توام چیزی نمیگی ها!!...زشته عزیزم! اینڪارارو نڪن دوتا جوون میبینن دلشون میخوادا! اونوخ من بیچاره دوباره دم رفتن پام گیر میشه
میخندم وجواب میدهم
_ چشششششم...عاقا! شماامرڪن! البته جای اون واسه جوونا دعاڪن!🙏
_ اونڪ چشم!دعاڪنم ي حوری خـــــدا بده بهشون...
ذوق زده لبخندمیزنم😄
ڪه ادامه میدهی
_ البته بعدشـــــهادت!
وبعدبلندمیخندی.لبم راڪج میڪنم وبحالت قهرمیگویم
_خعلی بدی!فڪ ڪردم منظورت ازحوری منـــــم!
_ خب منظور شمایی دیگه!...بعد شهادت شما میشی حـــــوری ...عزیزم!
رویم راسمت شیشه برمیگردانم
_ نعخیر دیگه قبول نیست!قَرقَر تا روز قیامت!😕
_ قیامت ڪ نوڪـــــرتم.ولی حالا الان بقول خودت قَرنڪن...گناه دارما...
یروز دلت تـــــنگ میشه خانوم نڪن!
دوباره رومیڪنم سمتت ونگاهت میڪنم.
دردلم میگذرد اره دلم برات تنگ میشه...برای امروز...برای این نگاه خاصت.یڪدفعه بلندمیشوم واز جایگاه ڪیف وساڪها،ڪیفم👜 رابرمیدارم وازداخلش دوربینم رابیرون می آورم.سرجایم مینشینم و دوربیـــــن را جلوی صورتم میگیرم.
_ خب...میخوام یه یادگاری بگیرم...زودباش بگو سیـــــب!
میخندی ودستت راروی لنز میگذاری
_ ازقیافه ڪج وڪوله من؟....
_ نعخیر!..به سید توهین نڪنا!!!..
_ اوه اوه چه غیرتـــــی...
ونیشت رابه طرز مسخره ای بازمیڪنی بقدری ڪ تمام دندانهایت پیدامیشود😬
_ اینجوری خوبه؟؟؟
میخندم ودستم راروی صورتت میگذارم
_ عههه نڪن دیگه!....تروخدا ي لبخند خوشگل بزن
لبخندمیزنی ودلـــــم رامیبری
_ بفرما خانوم
_ بگو سیب🍎
_ نَ....نمیگم سیب
_ بازاذیت ڪردی
_ میگم...میگم..
دوربین📷را تنظیم میڪنم
_ یڪ ....دو..... سه....بگو
_ شهیییییید...
قلبـــــم باایده ات ڪنده و یادگاریمان ثبت میشود...
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@ebrahim_navid_delha