eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ •○🥀 ⃟ 🖤○• ‌ "جِگَرَت مِثلِ حَسَن سوختہ، صَدپاره شُده آه با آتَشِ این زَهر ، مُداوا شُدِه‌اے هِے زَمین خوردے و ڪُلِ بَدَنَت خاڪے شُد مِثلِ، اَز اَسب زَمین خوردنِ آقــــاشُده‌اے💔" ‌ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
°•✤•° اۍ‌کـه‌دسـتـت‌مےࢪسـد،دسـتے‌بـگیـࢪ🌱 ••همـࢪاهـان‌عزیـز↯ هـࢪکـدام‌ا‌‌ز‌شمـا‌عزیـزان‌‌کـه ‌میـخواهـد در ࢪاستاۍ"ڪمڪ" بـه‌ایـن‌کـودکـان` ‌هࢪچنـد‌‌"انـدک" ‌کمـک ‌کنـد‌... دࢪآیــدی‌زیـࢪ↯ ‌اعلام‌آمـادگی‌کند... ➣@shohadaa_sharmandeimm
"☍-🌺-➷ ریحانھ🌱 . ‍⦃حجابټ ࢪا محڪم نگہ‌داࢪ🧕🏻 . نگـ👀ـاه نڪن ڪہ اگـࢪ حجـاب و فڪࢪ درسټ داۺټہ باۺی مسخـره اټ می‌ڪنند😒 آنهـا ۺیط😈ـان هستند . شما بہ حضرت زهـرا‌(سلام‌الله) نگــاه ڪن ڪہ چگـونہ زیسټ و خودۺ ࢪا حفـظ ڪࢪد...🙃 . فࢪازی‌ازوصیټ: ۺھــیدسیـدمحـمدناصـࢪعلـوی‌بہ‌ خواهࢪش °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
"☍-🌺-➷ ریحانھ🌱 . ‍⦃حجابټ ࢪا محڪم نگہ‌داࢪ🧕🏻 . نگـ👀ـاه نڪن ڪہ اگـࢪ حجـاب و فڪࢪ درسټ داۺټہ باۺی مسخـر
⤟^💝🌼^⤞ دࢪعشق،تواقتدابه‌زهراڪࢪدۍ صدپنجره‌نـ✨ـوࢪ،بࢪجهان‌واڪࢪدۍ آࢪامش‌وࢪستگاࢪۍدنیاࢪا دࢪخیمه‌چادࢪت‌مهیاڪࢪدۍ
⥃👱🏼‍♂♥️⥂⚯ •پـ‌روفایݪ‌پسࢪونھ🌿"• °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
➬•••͜͡ 🌸 ͜͡•••↯ پاشـو ࢪفیق خـدا منتـظࢪته میخواد پـیش فرشتہ هـاش بهـت بـباله✨
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🌸هوالعشــق🌸 . 📜 #رمان_پلاک_پنهان 💟 #پارت_چهل_چهارم تماس را قطع کرد،باید با سمانه هر چه زودتر صحبت
🌸هوالعشــق🌸 . 📜 💟 ــ دارم دیونه میشم ‌،یعنی به خاطر من سمانه رو وارد این بازی کثیف کردند ــ متاسفانه بله ــ وای خدای محمد کنار کمیل ایستاد و دستی روی شانه اش گذاشت و بالحن آرامی گفت: ــ فقط یه راه حل داری ــ چیکار کنم؟یه راهی جلوم بزارید. ــ با سمانه ازدواج کن ــ چی؟ ــ حرفم واضح نبود کمیل حیرت زده خنده ای کرد! ــ حواستون هست چی میگید؟من با سمانه ازدواج کنم؟ محمد اخمی کرد و گفت: ــ اره،هر چقدر روی دلت و احساست پا گذاشتی کافیه‌،اون زمان فقط به خاطر اینکه بهش آسیبی نرسه و کارت خطرناکه ،اون حرفارو زدی تا جواب منفی بده اما الان اوضاع خطرناک شده تو باید همیشه کنارش باشی‌و این بدون محرمیت امکان نداره. تا کمیل خواست حرفی بزند ،محمد به علامت صبر کردن دستش را بالا اورد: ــ میدونم الان میگی این ازدواج اگه صورت بگیره به خاطر کار و این حرفاست اما من بهتر از هرکسی از دلت خبر دارم ،پس میدونم به خاطر محافظت از سمانه نیست در واقع هست اما فقط چند درصد کمیل کلافه دوباره روی صندلی نشست و زیر لب گفت: ــ سمانه قبول نمیکنه مطمئنم ــ اون دیگه به تو بستگی داره،باید یه جوری زمینه رو فراهم منی میدونم بعد گفتن اون حرفا کارت سخته اما الان شرایط فرق میکنه اون الان از کارت باخبره،در ضمن لازم نیست اون بفهمه به خاطر تو در خطره ــ یعنی بهش دروغ بگم تا قبول کنه با من ازدواج کنم؟ ــ دروغ میگی تا قبول کنه ازدواج کنه اون اگه بفهمه فکر میکنه تو به خاطر اینکه عذاب جدان گرفتی حاضری برای مراقبت از اون ازدواج کنی و هیچوقت احساس پاکتو باور نمیکنه کنار کمیل زانو زد و ادامه داد: ــ این ازدواج واقعیه از روی احساس داره صورت میگیره هیچوقت فک نکن به خاطر کار و محافظت از سمانه داری تن به این ازدواج میدی،تو قراره بهاش ازدواج کنی نه اینکه بادیگاردش باشی نگاهی به چهره ی کلافه و متفکر کمیل انداخت و آرام گفت: ــ در موردش فکر کن سر پا ایستاد و بعد از خداحافظی از اتاق خارج شد. کمیل کلافه دستی به صورتش کشید،در بد مخمصه ای افتاده بود نمی دانست چه کاری باید انجام دهد می دانست سمانه به درخواست خواستگاریش جواب منفی می دهد،پس باید بیخیال این گزینه می شد و خود از دور مواظبش می شد. با صدای گوشیش از جایش بلند شد و گوشی را از روی میز برداشت با دیدن اسم امیر سریع جواب داد: ــ چی شده امیر ــ قربان دختره الان وارد دانشگاه شد تنها اومد دانشگاه،از منزل شما تا اینجا یه ماشین دنبالش بود،الانم یکی از ماشین پیاده شد و رفت تو دانشگاه،چی کار کنیم کمیل دستان مشت شده اش را روی میز کوبید! ــ حواستون باشه،من دارم میام گوشی راقطع کرد و از اتاق خارج شد،با عصبانیت به طرف ماشین رفت، فکر می کرد بعد از صحبت ها و اتفاق دیشب سمانه دیگر لجبازی نکند اما مثل اینکه حرف در کله اش فرو نمی رفت،و بیشتر از ان ها تعجب کرده بود که چرا از سمانه دست بردار نبودند. در آن ساعت از روز ترافیک سنگین بود و همین ترافیک او را کلافه تر می کرد،کشتی به فرمون زد و لعنتی زیر لب گفت. سریع از ماشین پیاده شد،ماشین بچه ها را در کنار دانشگاه دید،امیر به محض دیدن کمیل به سمتش آمد. ــ سلام قربان ــ سلام ــ یکی پیاده شد رفت داخل،سمت دفتر بسیج دانشگاه ــ من میرم داخل ،به امیرعلی زنگ بزن خودشو برسونه ــ بله قربان،همراهتون بیام؟ ــ نه لازم نیست کمیل دستی به اسلحه اش کشید،تا از وجودش مطمئن شود از حراست دانشگاه گذشت و به طرف دفتر رفت،طبق گفته ی حراست دفتر دانشگاه بعد از اون اتفاق دفتر را بستن نگاهی به در باز شده ی دفترانداخت،مطمئن بود کسی که وارد دفتر شده کلید همراه داشته‌ نگاهی به اطراف انداخت،بعد اینکه از خلوت بودن محوطه مطمئن شد ،وارد دفتر شد نگاهی به اطراف انداخت چیز مشکوکی ندید اما صدایی از اتاق اخری می آمد،آرام به سمت اتاق حرکت کرد نگاهی به در انداخت که روی آن فرماندهی نوشته شده بود،اسلحه اش را در آورد به سمت پایین رفت،در را آرام باز کرد نگاهی به اتاق انداخت که با دیدن شخصی که با اضطراب و عجله مشغول برداشتن مدارک از گاوصندوق است،اسلحه را به سمتش گرفت و گفت: ــ دستاتو بگیر بالا دستان مرد از کار ایستادند و مدارکی که برداشته بود بر روی زمین افتادند . ــ بلند شو سریع مرد آرام بلند شد ــ بچرخ ،دارم میگم بچرخ با چرخیدن مرد،کمیل مشکوک چهره اش را بررسی کرد ،به او نزدیک شد ،عینکش را برداشت و ریشی که برای خود گذاشته بود را از روی صورتش کند تا میخواست عکس العملی به شخصی که روبه رویش ایستاده نشان دهد،صدای قدم هایی را شنید. نویسنده:فاطمه امیری ... °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f.👆
●"🌿]↯ ❞اطلاعیه🔔⇩❝ عزیزانےکہ‌ساکن‌شهࢪ قزوین هستند و تمایل بہ‌همکارێ دربرگزارێ زیارٺ‌نیابتے گلزار شهدا دارندبہ ایدێ زیرمراجعہ‌کنند😊👇🏻 ♡@Gh1456
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"⟳☊⟲"↯ ❞عھد‌می‌بندم🤝 دیگہ‌اشڪاتو‌درنیاࢪم وݪی‌سختہ‌دووم‌بیاࢪم‌توی‌ عشق‌تو‌‌ڪم میزاࢪم‌تو‌اما‌ نہ🙃♥️❝ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
‌•••مجموعه‌شـھـدایی‌"ابراهیم‌ونوید‌دلها" باتوجه‌به‌افزایش‌شیوع‌کرونا‌تصمیم‌دارد... 📌تمام‌هزینه‌مراسم‌‌‌سالگرد‌شھادت↯ "‌‌شهید‌نوید‌صفری" و "شهید‌خلیلی" ‌ر‌ا‌ صرف ‌‌تهیه ‌بسته ‌ارزاق‌ برای‌ کمک ‌به‌نیازمندان‌کند☛ ◈لذ‌‌ا‌ از شما ‌خیرین ‌و‌ خیرخواهان‌عزیز خواهشمندیم با کمک های خود هرچند اندک مارا در این کارخیرهمراهی ‌کنید. 💳6037-9972-9127-6690⇦ آیدی‌جـھـت‌ارسال‌فیش↯ @shohadaa_sharmandeimm ⇜اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ♥⃟
↯∞↯ ✉ شمـا‌دعـوت‌شدین‌بـه‌يھ ‌دورهمی‌شھدایے🕊🕊 ماایـنجـا‌بـرا‌حاجت‌روایی‌هـم‌ روزانه‌ڪلےذڪرمیگیم📿 دلـت‌میـخواد‌توام‌بیـای‌کنـارمـا؟!! زودعضوشوتالینـکشوبرنداشتم... ختم‌ذکـر👇 https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733 ختم‌قرآن👇 https://eitaa.com/joinchat/3245735947C1e77479f6c 💯
🚨 دیگ‌نیـازنیسـت‌...✋🏻 صبـــ🌞ـــح‌تاشـــ🌜ـــب‌دنبـال‌ ‌بگردی... ببیـن‌خـادمیـن‌شهـد‌‌ا‌چـھ‌کردن😍 یھ‌ڪانال‌آوردم‌ڪھ‌ازواجبـــــات‌ایتــــاست👌 هرچـی‌بخـواۍ‌اینجـاهسـت😎 💯 ⓙⓞⓘⓝ⇨https://eitaa.com/joinchat/983367697C7be3391d80
یـه‌لحظـه‌صـبــر‌ڪـن✋🏼 دیـدی‌خیـلے‌جـاهـا‌دوره‌تـࢪک‌گنـاه‌میـزارن🧐 یـا‌مثـلا‌دوره‌ی‌رسیـدن‌بـه‌آࢪامش🙄 عضـو‌ایـنجـا‌شـو👇 ‌خود‌به‌خود‌آرامش‌میاد‌توزندگیت🌱⃟ ♥ ⓙⓞⓘⓝ‌‌‌‌⇨ http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f عضـونشـی‌پشیـمـون‌میـشـیـا😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌{••✨❣️ ؏ هࢪکہ "عیبهاێ پنهانێ" مَــࢪدم ࢪا جستجۅ کند...‌↯ ⇦خــ‌‌♡ــداوند اۅ ࢪا از ...↯ "دوستێ دلهــا"محࢪوم گرداند‌! 😔 🌿 °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
●"🌿]↯ ❞اطلاعیه🔔⇩❝ عزیزانےکہ‌ساکن‌شهࢪ قزوین هستند و تمایل بہ‌همکارێ دربرگزارێ زیارٺ‌نیابتے گلزار شهدا دارندبہ ایدێ زیرمراجعہ‌کنند😊👇🏻 ♡@Gh1456
➵"○✆○⥥ درفضای‌مجازی‌بسیجی‌وحزب‌اللهی📿 امادرفضاواقعی‌نمازقضا‌(: به‌کجاچنین‌شتابان ...؟!🙄🖐🏻 نمازت‌ازدهن‌نیوفته‌🍃"°
⥃🦋⃟♥️⥂ پیام داد:↯ « از هواپیما بھ بࢪج مࢪاقبت ،توی‌ قلبــ♡شما جا هست فࢪود بیایم ؟!.. یا باز باید دورتون بگردیم؟!↻» منم جواب دادم :))) « فعلا یک بار دوࢪ ما بگرد تا ببینیم دستوࢪ بعدێ چیہ!»😅 دلم نمێ آمد خیلێ اذیتش کنم. بلافاصلہ بعدش نوشتم:↯ « تشریف بیارید، قلبــ♡ما مال شماست!»😍 عاشقانه های ❣️ ✨🌱 °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
⥃🦋⃟♥️⥂ پیام داد:↯ « از هواپیما بھ بࢪج مࢪاقبت ،توی‌ قلبــ♡شما جا هست فࢪود بیایم ؟!.. یا باز باید دو
‌ |🧬|نَڪُندفکر کُنۍدَردلــ♡ـِ منـ یادِ |ݓ| نیسٺ گوش‌ڪُن نَبضِ‌دلَمـ ‌زمزمه‌اَش🌙✨ با |ݓ|یڪیستـ😍↳ ✨🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊷☊⧝⊶ سࢪبازهای‌ ࢪهبر‌موندن‌توࢪاه‌حیدࢪ👊🏻 عمارداࢪه‌این‌خاڪ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f