eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
35.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 شهید مدافع حرم _سوزوكي را كه مي‌دانم به دليل شباهت نام شهيد قربانخاني با مجيد فيلم اخراجي‌ها رويش گذاشته‌اند، اما انگار به پسرتان مي‌گفتند، ماجرا چيست؟ پدر شهيد مي‌خندد و در پاسخ مي‌گويد: «دايي‌هاي من نانوايي بربري دارند، مجيد عصرها كه از سركار بر‌مي‌گشت، پشت دخل بربري فروشي مي‌رفت و نان دست مردم مي‌داد. يكي مي‌گفت مجيد دو تا نان بده، آن يكي مي‌گفت مجيد چهار تا هم ]به من بده. سه تا هم به من و. . . همين طور شد كه در محله نامش را مجيد بربري گذاشتند. وگرنه كار و بار پسرم چيز ديگري بود.» طبق گفته پدر شهيد: مجيد يك نيسان داشت كه با آن كار مي‌كرد و روزي‌اش را در مي‌آورد. پشت دخل نان بربري هم تنها به اين دليل مي‌رفت تا اگر مستمندي را مي‌شناسد، نان مجاني به دستش بدهد. آقا مجيد از آن دست بچه‌هاي جنوب شهري مسلكي بود كه دست خيرش زبانزد است. پدر شهيد :‌«مجيد بچه زبر و زرنگي بود و درآمد خوبي داشت. غير از ، يك هم براي سواري خودش داشت. اما عجيب دست و دلباز بود و اگر مستمندي را مي‌ديد، هرچه داشت به او مي‌بخشيد. فكر هم نمي‌كرد كه شايد يك ساعت بعد خودش به آن پول نياز پيدا كند. گاهي طي يك روز كلي با نيسانش كار مي‌كرد، اما روز بعد پول بنزينش را از من مي‌گرفت! ته توي كارش را كه درمي آوردي مي‌فهميدي كل درآمد روز قبلش را بخشيده است. واقعاً دل بزرگي داشت، تكه كلامش اين بود كه «خدا بزرگ است مي‌رساند.» @ebrahimdelha❤️🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃