🏴حی علی الصلاة🏴 لحظات ناب بندگی در یک قرار معنوی بر سر سجاده عاشقی #نماز اول وقت •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @ebrahimdelha •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••

🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ••✾ِدوستان گرامی••✾ِ سلام وعــرض ادب ✍منتظر دلنوشته هاتون هستیم... ✾دوستانی ڪه عنایت شهدا شامل حالشون شده باعث افتخار ماست ڪه دلنوشته های خودتونو به آیدی زیر ارسال بفرمایید...☺️ خادم دل نوشته: @Yazahra9430 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ╔═ 🍃════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════🍃 ═╝

«بسم رب الشهداء و الصدیقین » روزی که وارد خوزستان شدیم دلتنگی ، تشنگی و خستگی راه بی تابم کرده بود اما شور عجیبی در دلم داشتم.هربار گرما و تشنگی فشار می آورد یا خستگی و کم خوابی کلافه ام می کرد یاد شهدا می افتادم و قلبم به درد می آورد وقتی برایم تداعی می شد رنجی ده ها برابر این را تحمل کرده اند. با خود می اندیشیدم چه می تواند به آدمی این توان را بدهد که این همه سختی ها را تحمل کند ؟چه چیزی باعث شده این آدم های زمین ، آسمانی شوند اوج بگیرند ، ناب شوند و در تاریخ این مرز و بوم جاودانه شوند؟ چرا اینقدر راحت دل از دنیا کندند؟ زرق و برق دنیا چرا زنجیری به پای آنها نشد؟ امروز جواب سوالات خود را در سخنان یادگار 8 سال دافع مقدس آقای سالم یافتم. آری به راستی جز عشق چه چیزی می تواند این همه معادلات ذهنی را برهم بزند و انسان را چنین از دنیا بریده کند. روزهای اول قدم هام سنگین بود گناهان و اشتباهات 20 ساله زندگیم بر دوشم سنگینی می کرد امام امروز در شلمچه تحویل سال داشتیم و دلم از همه غم ها ، کینه ها و گناهان پاک شد و الان احساس رهایی می کنم ، رهام از همه زنجیرهایی که خودم برای خودم درست کرده بودم.امروز آموختم نه برای مردم نه برای دلم که برای خدا زندگی کنم حتی نفس کشیدنم هم برای او باشد ، آموختم عشق چه انقلابی در درونم می تواند برپا کند. چه زیبا گفتند«رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند» و شهدا چقدر ساده در عمل خود نشان دادند این مقام فقط مخصوص انبیاء نیست انسان هایی از جنس ما هم می توانند به این حد از بصیرت و عشق برسند. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝

✨به مناسبت هفته دفاع مقدس✨ 🎼 نماهنگ ; به این عکس ها خیره شو از حامد زمانی. 🌹یاد شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی گرامی باد🌹 🍃🌸🍃 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @ebrahimdelha •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• #شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید

💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 #شهید_مجید_قربانخانی💖 مجید قهوه‌خانه داشت. برای قهوه‌خانه‌اش هم همیشه نان بربری می‌گرفت تا «مجید بربری» لقب بامزه‌ای باشد که هنوز شنیدنش لبخند را یاد بقیه بیندازد.🌸 بارها هم کنار نانوایی می ایستاد و برای کسانی که می دانست وضعیت مناسبی ندارند. نان می خرید و دستشان می رساند.✨قهوه‌خانه‌ای که به گفته پدر مجید تعداد زیادی از دوستان و همرزمان مجید آنجا رفت‌وآمد داشتند که حالا خیلی‌هایشان هم شهید شدند❤️: «یکی از دوستان مجید که بعدها هم‌رزمش شد در این قهوه‌خانه رفت‌وآمد داشت. یک‌شب مجید را هیئت خودشان می‌برد که اتفاقاً خودش در آنجا مداح بود.🌺 بعد آنجا در مورد مدافعان حرم و ناامنی‌های سوریه و حرم حضرت زینب(س)💛 می‌خوانند و مجید آن‌قدر سینه می‌زند و گریه می‌کند که حالش بد می‌شود.🌾 وقتی بالای سرش می‌روند. می‌گوید: «مگر من مرده‌ام که حرم حضرت زینب درخطر باشد.🌙من هر طور شده می‌روم.» از همان شب تصمیم می‌گیرد که برود.»🕊 💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗    @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝

💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 مجید تصمیمش را گرفته است؛ اما با هر چیزی شوخی دارد. حتی با رفتنش. حتی با شهید شدنش. مجید تمام دنیا را به شوخی گرفته بود.🍃 عطیه درباره رفتن مجید و اتفاقات آن دوران می‌گوید: «وقتی می‌فهمیم گردان امام علی رفته است. ما هم می‌رویم آنجا و می‌گوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید.🍂آنها هم بهانه می‌آورند که چون رضایت‌نامه نداری، تک پسر هستی و خال‌کوبی داری تورانمی بریم و بیرونش می‌کنند.❌ بعدازآن گردان دیگری می‌رود که ما بازهم پیگیری می‌کنیم و همین حرف‌ها را می‌زنیم و آنها هم مجید را بیرون می‌اندازند.⚡️تا اینکه مجید رفت گردان فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود. راستش دیگر آنجا را پیدا نکردیم🌾 (خنده) وقتی هم فهمید که ما مخالفیم. خالی می‌بست که می‌خواهد به آلمان برود.🌻بهانه هم می‌آورد که کسب‌وکار خوب است. ما با آلمان هم مخالف بودیم. مادرم به شوخی می‌گفت🌹  ادامه دارد...💚 در این شب ها مارو از دعای خیر خودتون محروم نگذارید...💗 تا فردا... یا سجاد(ع)☀️ 💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛🌼💛 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗    @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝

▪️قد قامتِ تو، کلام عاشورا بود ▪️آمیخته با قیام عاشورا بود ▪️سجّاد! پس از غروب آن ظهر غریب ▪️سجّاده ی تو پیام عاشورا بود #نماز اول وقت •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @ebrahimdelha •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••

🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 #قـسمـت_صدوچـہـل_پنجـم #زیارت #به_روایت:خـانواده_شہید 🍂🍁🍂🍁🍂 چند وقت بعد از شهادت سيدميلاد، مارا به سوريه جهت زيارت خانم حضرت زينب سلام الله علیها بردند. آن زمان دقيقًا مصادف شد با ايام محرم و اولين سالگرد شهادت سيد ميلاد،دلتنگي وغروب عجيبي در حرم خانم بود. بعد اززيارت حرم مطهر به ما گفتند که راس ساعت ۳ همان روز پرچم حرم خانم حضرت زينب سلام الله علیها را به مناسبت محرم تعويض مي کنند.خواستند ماهم حضور داشته باشيم. نماز ظهر را خوانديم. آمديم در جايي که مستقر بوديم، ناهار را خورديم، بعد خواستم کمي استراحت کنم كه خوابم برد. درخواب سيد ميلاد را ديدم آمدوگفت: باباجان،مگرنميخواهي براي تعويض پرچم حرم مطهر بروي؟! از خواب پريدم. ديدم دقيقًا چند دقيقه به ساعت سه مانده. سريع حاضر شدم و با سرويسي که براي حرم گذاشته بودند رفتيم حرم مطهر. راس ساعت رسيدم. پرچم را پايين آوردند. من بوسيدمش. حتي يک ثانيه سيدميلاد ازجلوي چشمانم کنار نميرفت. حضورش رو دقيق حس ميکردم . سيد نگذاشت من از اين مراسم جا بمونم... ٭٭٭ عاشق ولايت و حضرت آقا بود. هروقت ميرفتم زيارت، سيد به جاي اينکه بگه براي من دعا کن مي گفت حتمًا براي آقا دعا کنيد، خيلي دشمناش زياده، متأسفانه بين دوستانش هم غريبه، خيلي از حرفهاي آقا روي زمين مونده. سيد حتي تو وصيت نامه اش هم روي اين موضوع تاکيد کردند، يکي دوبار با دوستانشون رفتند بيت حضرت آقا هم يک بار ماه مبارک رمضان بود که بعد از افطاررفتند... #ادامـــہ_دارد... @ebrahimdelha 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷