⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼صلی الله علیک یا اباعبدلله
السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه🌼
شروع چله24☆9☆98
#ختم_چله_سوره_مبارکہ_الرحمن
🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸
💠روز♡چهارم ♡
به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)،
ترڪ نگاه و افکارحرام ،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و برآورده شدن حاجات قلبی اعضای چله
🎀به نیابت از شهدای زنده 🎀
🕊🌷 محمدهادی _ذولفقاری
🕊🌷 عبدالحسین_حمایتی
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🍂🍃🍂🌷🍂🍃🍂🍃
🌞امروز چهارشنبه
📆 ۲۷برج آذر ۱۳۹۸ ه.ش
📆 ۲۱ماه ربیع الثانی ۱۴۴۱ ه.ق
📆 ۱۸دسامبر ۲۰۱۹ میلادی
📿ذکر روز 100مرتبه📿
👇👇👇
🍀 یا حَیُّ یا قَیّوم 🍀
🍀 ای زنده، ای پاینده 🍀
#ختم_قرآن
🔹صفحه۴۶۵
🔹جزء ۲۴
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
#مقام_معظم_رهبری
هدیه به روح #امام و
#شهدای_والامقام
🌷اللّٰھـُم🌷
🌷؏جِّل🌷
🌷لِوَلیڪَ🌷
🌷الفَرَجْـ🌷
🌺❄️🌼❄️🌸❄️🌺❄️🌼
❄️ @ebrahimdelha ❄️
🌸❄️🌺❄️🌸❄️🌼❄️🌺
راضی به رضای تو_4.mp3
7.76M
#تلنگر
استاد شجاع🎤
گاهی اونقدر چشمات، به نعمتهای خدا، عادت میکنند...
که نداشته هات، بصورت توهّمی و کاذب، برات بزرگ میشن!
اونوقت میفتی به گله و شکایت از خدا ...
✨چشمان باز و بینا، زبان و قلب را به شکر وا می دارند !
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
@ebrahimdelha
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
✅ مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین می گوید:
✨دو نفر از علما پس از شهادت بچهها رفتند خانه خدا و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طوافی انجام بدهند.
⚡️ کسی که به نام آقا مهدی طواف را شروع میکند، بعد از اتمام میآیند مینشینند، یک لحظه خستگی رفع کنند، تکیه داده بودند و خانه خدا را تماشا میکردند .
💫 در عالم خواب بیداری، میبینند آقا مهدی روبرروی خانه ایستاده، لباس احرام به تن، خیلی زیبا، عدّهای هم به دنبالش بودند.
میگویند: آقا مهدی شما که شهید شده بودی چه طور آمدی اینجا؟🤔
👈گفته بود: «به خاطر آن نمازهای اوّل وقت که خواندهام در این جا فرماندهی این ها را به من واگذار کردهاند .»👉
#نماز_اول_وقت
🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🆔 @ebrahimdelha 👈
♡♥️✧❥꧁♥️꧂❥✧♥️♡
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 شهـید حسن ترڪ
خدایا ما را کمک کن تا از این دنیای فریبڪار دورے ڪنیم و اگر رو بہ سوی ما آورد یاریمان کن تا در جهت #رضای_تو و آخرت خویش از آن بهــرہ گیریم
┏━🍂🌺🍂🌺🍂━┓
💚 @ebrahimdelha 💚
┗━🍂🌺🍂🌺🍂━┛
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🌹شهید جهاد مغنیه رشته بیزینس(تجارت) که من هم در همان رشته درس خو
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#معرفی_شهدا
#در_ادامه
🌹شهید جهاد مغنیه
جهاد هیچگاه از کسانی که به آنها به عنوان الگو مینگریست، غافل نبود. او همواره از پدرش سخن میگفت و خاطرات مربوط به وی را تعریف می کرد. جهاد همچنین از اشخاصی همچون حاج قاسم سلیمانی هم حرف می زد و از خاطرات و رفت و آمدهایش با ایشان می گفت. او درباره سید القائد امام خامنهای😍هم حرف می زد. از سوی دیگر، حاج عماد یکی از بینظرترین فرماندهان مقاومت محسوب می شود که مسئولیت صدور انقلاب اسلامی ایران را برعهده گرفت. حاج عماد همواره می گفت که من یک پاسدار هستم اما نه فقط در لبنان و حزب الله. من پاسدار انقلاب هستم؛ انقلابی که امام خمینی (ره) آن را به ثمر نشاند😊و اکنون من وظیفه دارم آن را به سراسر کشورهای دیگر صادر کنم. وی تصریح می کرد که چارچوب فعالیت من تنها به لبنان محدود نمی شود. به همین دلیل است که ما شاهد بودیم وی به عراق، فلسطین و دیگر کشورهای اسلامی می رفت.
📢سخنان شهید جهاد مغنیه:🌹
شهید جهاد مغنیه بارها در مناسبتهای مختلف به بالای منبر میرفت و سخنرانی می کرد که بارزترین آنها سالگرد ترور پدرش در دمشق بود که در سال ۲۰۰۸ انجام شد.
متن این سخنرانی به شرح زیر است:
«ما در مواجهه با مرگ، رسیدن به شهادت و بزرگی را انتخاب کرده ایم😌؛ ما فرزندان کسانی هستیم که مرگ راه آنها را نمیشناسد؛ چرا که آنها بهوسیله مرگ در مسیر خدا صعود کردهاند و به زندگی و نشاط و بشارت دست یافتند؛
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🌹شهید جهاد مغنیه جهاد هیچگاه از کسانی که به آنها به عنوان الگو می
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
زندگی که جز کسی که ابرها از دیدگانش کنار رفتند آن را احساس نمیکند؛ از این رو آنچه را که کسی ندیده میبیند و آنچه که به قلب کسی خطور نکرده به قلب وی خطور میکند.
ما فرزندان کسانی هستیم که در راه دفاع از مرزهای وطن جز زیبایی😉
چیزی ندیدند. وطنی که ما شرم داریم آنرا رها کنیم هر چقدر تهدید هم باشد؛ ما سربلند میایستیم و افتخار میکنیم که میوههای سالها جهاد با چشمانی باز هستیم، با اختیار و اخلاص، چشمانی که با عشق و اراده با شهادت بسته شدند.
ما فرزندان مدرسهای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگی کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمیکنیم؛ ما حق خود را با خونهایمان که برای سربلندی نذر شده و بر آزادگی ایستاده است، باز پس میگیریم💪.
ما یاد گرفتیم که اگر سلاحت را در جنگ خونین بیرون نیاوری، بردهای خواهی شد در بازار برده فروشان که رحم و مروتی دیگر در آنجا نیست.
ما امروز اینجا آمدیم تا به دشمن صهیونیستی بگوییم که اگر خونی را ریختی این خونها جویهایی میشود در مسیر قدس و فلسطین. ما آمدهایم که به مجاهدان و مبارزانی که در مسیر شهدا گام برمیدارند بگوییم که ثبات زمین از پافشاریهای شماست و ثبات آسمان از ثبات شما میباشد و ما و شما قسم خوردهایم که سلاحهایمان را رها نسازیم و مرزها را ترک نکنیم.
ما امروز اینجا آمدیم تا بگوییم ما در مسیر شما گام برمی داریم؛ مسیر عشق و جهاد، مسیر تصمیم برای پیروزی. ای شیخ راغب، ای سید عباس و ای حاج عماد شما چراغهایی بودید که راه را روشن ساختید و چراغها در پی شما و در راه شما روشن شدند؛ ما برای تمامی جهانیان خواهیم گفت که چگونه آزادی بدست می آید و چگونه با خون پیروزی محقق میگردد.
اما در آخر سخن التفاتی به آقا و مولایمان صاحب العصر و الزمان❤️ -روح من و همگان فدای خاک پای ایشان باد- میکنیم؛ ای آقا و مولای ما، برای ما نزد خدای متعال شهادت طلب کن که ما تا آخرین نفس در راه خدا ایستادیم و بزرگترین آرزوی ما در این راهِ پر از قربانی و فیض و سرور این است که خود و ارواحمان را فدای این خط مقدس سازیم؛ در زیر پرچم حزب الله و با چتر پیروزی خدا متعال.
بسم الله الرحمن الرحیم أُذن للذين يقاتلون بأنهم ظُلموا، وإنّ الله على نصرهم لقدير، به آنان كه جنگ بر آنها تحميل میشود رخصت جهاد و نبرد داده شد، زيرا به آنها ستم شده، و البته خداوند بر يارى آنها كاملا تواناست (سوره حج آیه ۲۹)
آخرین کلام ما حمد و سپاس پروردگار جهانیان است و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»
#پست_آخر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
❤♡♥️✧❥꧁♥️꧂❥✧♥️♡❤️
#خاطرات_شهدا
مجید #قهوهخانه داشت، برای قهوهخانهاش هم همیشه #نان_بربری میگرفت تا «مجید بربری» لقب بامزهای باشد که هنوز شنیدنش #لبخند را یاد بقیه بیندازد.
اخلاقش واقعا #شهدایی بود، بارها هم کنار نانوایی می ایستاد و برای کسانی که می دانست وضعیت مناسبی ندارند. نان #می_خرید و دستشان می رساند. خیلییی #مهربوون بود
قهوهخانهای که به گفته #پدر مجید تعداد زیادی از دوستان مجید آنجا رفتوآمد داشتند : «یکی از دوستان مجید که بعدها #همرزمش شد در این قهوهخانه رفتوآمد داشت.
یکشب مجید را #هیئت خودشان برد که اتفاقاً خودش در آنجا #مداح بود. بعد آنجا در مورد #مدافعان_حرم و ناامنیهای سوریه و حرم حضرت زینب میخوانند و مجید آنقدر #سینه میزند و گریه میکند که حالش بد میشود.
وقتی بالای سرش میروند.
میگوید: «مگر من #مردهام که حرم #حضرت_زینب درخطر باشد. من هر طور شده میروم.» از همان #شب تصمیم میگیرد که برود.»...
#پیکرمطهرش_هم_بازنگشت....
#شهادت_۲۱دیماه۹۴
#شهیـد_مجید_قربانخانے
╭━═━⊰~❀~⊱━═━╮
🕊 باابراهـیـــــم دلـها تا ظہور
🕊 @ebrahimdelha
╰━═━⊰~❀~⊱━═━╯
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_بیست_و_ششم 6⃣2⃣
.
دستی ڪ سالم است راسمت صـــورتت می آورم تا لمس ڪنم چیزی را ڪ باورندارم...
اشڪ هایت💧!چندبار پلڪ میزنم صدایت گنـــــگ و گنـــــگ تر میشود...
_ ریحان!.ریحا...ری..
ودیگر چیزی نمیبینم جز سیاهی!
چیـــزی نرم و ملایم روی صـورتم ڪشیده میشود..چشمهایم را نیمـــه باز می ڪنم و میبندم..حرڪات پی در پی و نرم همـــــان چیز قلقلَ ڪَم میدههه..دوباره چشم هایم رانیمه باز می ڪنم نور اذیتم می ڪندصورتم را سمت راست میگیرم ...
نجـــــوایی رامیشنوم:
_ عزیزم..؟صدامومیشنوی..!
تصــویرتارمقابل چشمانم واضـــــح میشود...مادرم خم میشود و پیشانی ام رامی بوسد...
_ ریحـــــانه!؟مادر!
پس چیزنرم همـــــان دستان مادرمهههه..
فاطمـــــه ڪنارش نشسته وبابغض نگاهم می ڪنههه...پایین پایم هم علی اصغر نگاه معصـــــومانه اش راب من دوخته..ازبوی بیمـــــارستان بدم میآد..!نگاهم ب دست باندپیچی شده ام می افتدو باز چشمـــــهایم را با بی حالی میبندم...
زبری ب ڪف دستم ڪشیده میشع..چشمهایم را باز می ڪنم ی نگاه خیره و آشنا ڪ ازبالای سر مراتمـــــاشا می ڪنه.. ڪف دست سالمم راروی لب هایت گذاشته ای!خـــــااب میبینم!؟چندبار پلڪ میزنم.ن!درستهههه..این تویی!باچهره ای زرد رنگ و چشمانی گود افتاده ڪف دستم را گاها میبوسی و ب ت ریشت می ڪشیی..!
ب اطراف نگاه می ڪنم توی اتاق توام..!
ینی مرخص شدم!؟صدایت میلرزد..
_ میدونی چن روز منتظر نگهم داشتی..!
ناباورانه نگاهت می ڪنم....
_ هیـــــچ وقت خودمو نمیبخشم...
ی قطره اشڪ از مژه های بلندت رها میشههه...
_ دنبـــــال چی هستی؟چیو میخـــــااستی ثابت ڪنی!.این ڪ دوست دارم؟آره! ریحـــــان من دوست دارم...
صـــــدایت میپیچد و...
.
.
وچشمهایم راباز می ڪنم روی تخت بیمـــــارستانم..
پس تمـــامش خـــ😴ــااب بود..!
پوزخندی میزنم و از درد دستم لب پایینم را ب دندان می ڪشم....
چندتقه ب درمیخوره وتو وارد میشوی.. باهمـــــان چهره زرد رنگی ڪ درخـــــااب دیدم آهسته سمتم می آیی،صـــــدایت میلرزد:
_ بهوش اومدی..!
چیزی نمیگویم.بالای سرم می ایستی ونگاهم می ڪنی درد را درعمـــــق نگاهت لمس بودی!خیلی ازت خون رفته بود..نزدیڪ بود ڪ...
لب هایت میلرزد و ادامه نمیدهی ی لیـــــوان برمیداری وبرایم آب میوه میریزی..🍺
_ ڪاش میدونستم ڪی این ڪارو ڪرده...
باصـــــدای گرفته درگلو جواب میدهم..
_ 👈تو این ڪارو ڪردی!
نگاهت درنگاهم گره میخوره..لیوان را سمتم میگیری بغـــــض رادر چشمهایت میبینم...
_ ڪاش میشد جبـــــران ڪنم..
_ هنوزدیرنشده..عاشششـق شوووو...!
.
من ن آنم ڪ ب تیـــــغ ازتوبگردانم روی..
امتـحان ڪن ب دوصــدزخم مرا،بسم ا...
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@ebrahimdelha
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼صلی الله علیک یا اباعبدلله
السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه🌼
شروع چله24☆9☆98
#ختم_چله_سوره_مبارکہ_الرحمن
🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸
💠روز♡ پنجم♡
به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)،
ترڪ نگاه و افکارحرام ،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و برآورده شدن حاجات قلبی اعضای چله
🎀به نیابت از شهدای زنده 🎀
🕊🌷 امیر _ حاج امینی
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🍂🍃🍂🌷🍂🍃🍂🍃
🌞امروز پنجشنبه
📆 ۲۸برج آذر ۱۳۹۸ ه.ش
📆 ۲۲ماه ربیع الثانی ۱۴۴۱ ه.ق
📆 ۱۹دسامبر ۲۰۱۹ میلادی
📿ذکر روز 100مرتبه📿
🌷 لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین🌷 🌷نیست خدایی جز الله فرمانروای🌷
🌷حق و آشکار🌷
#ختم_قرآن
🔹صفحه۴۶۶
🔹جزء ۲۴
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
#مقام_معظم_رهبری
هدیه به روح #امام و
#شهدای_والامقام
🌷اللّٰھـُم🌷
🌷؏جِّل🌷
🌷لِوَلیڪَ🌷
🌷الفَرَجْـ🌷
🌺❄️🌼❄️🌸❄️🌺❄️🌼
❄️ @ebrahimdelha ❄️
🌸❄️🌺❄️🌸❄️🌼❄️🌺
4_5997002040142726047.mp3
6.12M
#تلنگر
صوت ۵ دقیقه🎤
حاج آقا عالی
علم اهل بیت علیهم السلام
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@ebrahimdelha
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍁به وقت نماز🍁
🕊خاطرات شهید محمد بروجردی🕊
✍این آخری ها، انگار منتظر شهادت باشد عجیب مصمم بود که نمازش را اول وقت بخواند.
✨از ارومیه می آمدیم سمت مهاباد، یک هو گفت بزن بغل.😳
گفتم: چی شده؟ 🤔
گفت: وقت نمازه.😊
گفتم: اینجا وسط جاده امنیت نداره😕. اگه صبر کنی یک ربع دیگه می رسیم با هم می خونیم.
گفت: همین جا وایستا 👈نماز اول وقت بخونیم.👉 اگه هم قراره توی نماز کشته بشیم دیگه چی از این بالاتر؟☺️
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج
🌺❄️🌼❄️🌸❄️🌺❄️🌼
❄️ @ebrahimdelha ❄️
🌸❄️🌺❄️🌸❄️🌼❄️🌺
#کلام_شهدا
"حرم عشق كربلا ست و چگونه در بند خاك بماند آنكه پرواز آموختهاست و راه كربلامیشناسد و چگونه از جان نگذرد آنكس كه میداند جان بهای دیدار است؟! "
🌷 شهید سید مرتضی آوینی 🌷
باابراهیم دلـ💚ـها تاظهور
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
↬ @ebrahimdelha
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ••✾بِسْمِ رَبِّ الشُهدا✾••🌷
پنـج شنبہ است
بہ گلزار شهدا کہ رسیدی
آهسته قدم بردار !
اینجا قرارگاه همسرانے ست کہ
دلتنگے و عشق همسرانہ شان را
کنار تربت مَرد خانه شان آورده اند...
😔پنجشنبه های دلتنگی و یاد شهدا با ذکر #صلوات🌷
"هرکس در شب جمعه شهدا را
یاد کند شهدا هم او را نزد اباعبدالله
علیه السلام یاد می کنند."
*پنجشنبه های شهدایی*
راه شهدا... یاد شهدا...
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
↬ @ebrahimdelha
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #معرفی_شهدا #در_ادامه 🌹شهید جهاد مغنیه جهاد هیچگاه از کسانی که به آنها به عنوان الگو می
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#معرفی_شهدا
🌸شهید محمد حسین حدادیان
تا سوریه رفته و با تروریستهای داعش جنگیده بود، اما اینجا در تهران، امالقرای جهان اسلام شهید شد؛ به دست کسانی که مدعی صلح و دوستی بودند، اما با مأموران تأمین امنیت کشور همان رفتاری را کردند که داعش با مردم سوریه و عراق میکرد😔. رفته بود سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریستها بایستند، اما رد خشونت جایی وسط همین پایتخت امن غرب آسیا سربرآورد؛ تهران خیابان پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی. مریدان تابنده آمده بودند تا بکشند و بسوزانند. در این مسیر مجهز به انواع سلاح سرد🔪بودند و سلاحهای گرمشان هم برای استفاده آماده بود که مأموران امنیت دیگر مهلتشان ندادند.همچون تروریستهای تکفیری ماشین را هم به عنوان یک ابزار ترور و خشونت به خدمت گرفتند. اتوبوسی را به دل مأموران ناجا زدند و سه نفر را شهید کردند و بعد با یک سمند به سوی حافظان امنیت شهر حمله کردند. محمدحسین زمین خورد، ماشین🚗از رویش رد شد و ثانیههایی بعد باز به عقب برگشت و برای بار دوم تن زخمیاش را زیر گرفت.... صبح شهادت بانوی دو عالم💚بود؛ ایستادگی محمدحسین حدادیان مقابل توحش عریان دراویش گنابادی در پاسداران تهران اقتدای عملیاش به سیره حضرت زهرا(س) بود و جان دادنش هیئت روضه شب شهادت بانو. پیکر او زخمی و خونآلود کنار مزار شهیدان مدافع حرم در امامزاده علیاکبر چیذر آرام گرفت تا نمادی باشد بر آنکه این سرزمین با خون همه شهدا ایستاده است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #معرفی_شهدا 🌸شهید محمد حسین حدادیان تا سوریه رفته و با تروریستهای داعش جنگیده بود، اما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃مصاحبه با مادر شهید:
🔸خانم تاجیک چند فرزند دارید؟
دو پسر و یک دختر دارم. محمدحسین فرزند وسط بود. ظاهراً خیرالامور اوسطها شد! محمدحسین متولد24 دی ماه سال 1374بود
🔸سبک و منش فکری و رفتاری محمدحسین چقدر به شهدا و شهادت نزدیک بود؟
محمدحسین خیلی حسرت دوران دفاع مقدس را میخورد. با غبطه میگفت: ای کاش من هم در آن زمان بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید. یکی از برنامههای همیشگیاش زیارت کهفالشهدا و قطعه شهدای گمنام بهشت زهرا(س)بود😍.وقتی پیکر دوستان شهید مدافع حرمش شهیدان کریمیان و امیر سیاوشی را آوردند و در چیذر به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت. ارتباط خاصی با شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصبالعین خودش قرار میداد. محمد عاشق شهادت❤️بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به سوریه برود.
🔸پس مدافع حرم هم بودند؟
بله ، محمدحسین خیلی دغدغه رفتن داشت. یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: مامان اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت میکنید؟ نظرتان چیست؟ گفتم: یک عمر است که به اباعبدالله (ع) میگویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی من به فدایت، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو؟ همان خدایی که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است😉. همه عالم محضر خداست.گفت: وقتی تو راضی هستی یعنی همه راضیاند. عاشقانه تلاش کرد برای رفتن ، اعزامها خیلی راحت نبود. یک روز جمعه صبح برای خواندن نماز صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر محمدحسین ساکش را بسته و میخواهد برود. رفتم و گفتم: میروی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس با هم بیندازیم. عکسها را که انداختیم، بوسیدمش و راهیاش کردم. وقتی رفت گفتم با شهادت برمیگردد اما مصلحت خدا بر این بود که سالم برگردد🙂.
#ادامه_دارد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌺نماز اول وقت شهدا🌺
✍ ما در عقب تانك بوديم . چون فرصت نداشتيم و موقعيت هم طورى نبود كه بتوان نماز را در روى زمين خواند، با همان خاكى كه بر روى سطح بيرونى جمع شده بود تيمم كرديم و مشغول نماز شديم .
👈 پوتين ، كلاه خود، و تجهيزات همراهمان بود. هم چنان تانك هم در حال حركت بود و حتى گاهى شليك مىكرد، و در بعضى موارد به ناچار در جاده مىپيچيد.
💫 من با زحمت و مشقت فراوان ، جهت قبله را حفظ مىكردم و مواظب بودم رويم از قبله برنگردد. به هر حال آن روز، نماز را بر روى تانك در حال آتش ريختن و حركت خوانديم .
#نماز_اول_وقت_فراموش_نشه
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج
<💚>🍂----🌸----🍂<💚>
👉 @ebrahimdelha 👈
<💚>🍂----🌸----🍂<💚>
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊