14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️#تلنگر
#سخنرانی
”شهید شیخ احمد کافی“🕊
🍃کلیپ
🍃داستان تکان دهنده قبرکن و جنازه دختر زیبا...
هرچه قدر گناه کردی از رحمت خدا ناامیدنباش
____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
#اخبار🌐
🔺دستگاه تولید اتوماتیک ماسک در کشور ساخته شد
🔹دستگاه تولید اتوماتیک ماسک با قابلیت دوخت روزانه ۳۰ هزار ماسک به همت شرکتهای دانشبنیان پارک علم و فناوری چهارمحال و بختیاری به بهرهبرداری رسید.
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........☆💓☆..................
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#کلام_شهدا
#شهید_مهدی_زین الدین:
#آمریکا جرات جنگ با ما را ندارد؛
با حل کردن #مسایل_نفسانی و با #تقوا_شدن،می توانید بر دنیای استکبار غلبه کنید..!!
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
📌انتشار با درج لینک مجاز است.👆🏻
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🥀🦋🥀🦋🥀🦋🥀🦋🥀🦋
#معرفی_شهدا
#شهید_مهدی_باکری
25#اسفند_سالروز_شهادت🥀
تاریخ تولد: ۲۰ فروردین ۱۳۳۳
محل تولد: میاندوآب، آذربایجان غربی، ایران
تاریخ شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ (۳۰ سال)
محل شهادت: روستای حریبه، عراق
نحوه شهادت: اصابت تیر مستقیم
محل دفن: مفقود
اطلاعات نظامی: فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
رسته نظامی،سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی
طول خدمت: ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳
نشانهای لیاقت: نشان فتح
عملیاتهای مهم: فتحالمبین،بیتالمقدس
رمضان،مسلم بن عقیل،
والفجرمقدماتی، والفجر1
2و3و4،خیبروبدر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
📌انتشار با درج لینک مجاز است👆🏻
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
#خاطرات_شهدا
مارا بادستهای بسته روی شکم خواباندند،آنها میزدند و ماهم سر و صدا میکردیم،😞به جز او که در مقابل لگد و مشت و قنداق اسلحه لب باز نمیکرد❗️
فرمانده بعثی او را میزد تا ناله اش را بشنود😡 ولی دریغ از یک آخ❗️ عصبانی شد، اسلحه را کشید و تمام گلوله هایش را توی بدن او خالی کرد😭 چهره ی شکست خورده وباخته ی آن بعثی را هیچ گاه فراموش نمی کنم❗️
#شهدای_نهر_خین
از کتاب #مشهد_خین
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........☆💓☆..................
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
#اطلاعیه🔈
√|| گروه ختم قران و ذکر
#شهیدابراهیم_هادی_وشهیدنویدصفری❣||√
💠برای گرفتن لینک گروه ختم به ایدی خادم مراجعه کنید⤵️
➣🆔 @Zahrayyy
❀↜ایدی خادم ختم👆
•┈┈••✾❀♡°• ❤️•°♡ ❀✾••┈┈•
#داستان_عاشقانه_مذهبی💘
#دومدافع
#قسمت1⃣3⃣
_چشمامو بستم و نیت کردم و یہ فال برداشتم
سجادے هم برداشت...
_۵ثانیہ مونده بود کہ چراغ سبز بشہ...
سجادے دستشو دراز کرد و از داشتبرد ماشیـݧ کیف پولشو برداشت و یک اسکناس ۵ تومنے داد بہ مصطفے.
_چراغ سبز شده بود اما سجادے هنوز حرکت نکرده بود
ماشیـݧ ها پشت سر هم بوق میزدند
از طرفے داشتبرد همونطور باز مونده بود و سجادے میخواست ببندتش و کیف پولو فال هم دستش بود
کیف پول و فال رو از دستش گرفتم و ازش خواستم حرکت کنہ
_کیف پولو داخل داشتبرد گذاشتم داخل داشتبرد پر از فال هاے باز شده بود.
روے هر پاکت هم چیزي نوشتہ شده بود
داشتبرد و بستم.
_فال ها دستم بود و قاطے شده بود
سجادے کنار خیابوݧ وایستاد و برگشت سمت مـݧ
دوباره نگاهموݧ بہ هم گره خورد
سجادے نگاهش و دزدید و سمت دستام چرخوند و با خنده گفت:
_إ فال ها قاطے شد
با سر تایید کردم و با ناراحتے گفتم:تقصیر مـݧ بود ببخشید.
ایرادے نداره دوباره نیت میکنم از بیـݧ ایـݧ دو فال یکیشو بر میدارم
چشماشو بست و نیت کرد
_دوتا فال و بیـݧ دستام نگہ داشتم بہ سمتش گرفتم
یکے از فال ها رو برداشت و باز کرد
و خوند.
و لبخندے روے لباش نشست
از فضولے داشتم میمردم.
_با گوشہ ے چشم بہ برگہ اے کہ دستش بود نگاه میکردم اما نمیتونستم بخونم خیلے ریز نوشتہ شده بود
کلافہ شده بودم پاهامو تکوݧ میدادم
متوجہ حالتم شد و فال و بلند خوند
_"دل نهادم بہ صبورے
کہ جز ایـݧ چاره ندارم ..."
_بعدم آهے کشید و حرکت کرد.
خانم محمدے شما فالتوݧ رو باز نمیکنید❓
با بدجنسے گفتم.نه میرم خونہ باز میکنم
اخم هاش رفت تو هم و با ناراحتے گفت.باشہ هر طور صلاح میدونید.
_خندم گرفتہ بود .
دلم سوخت براش اما دوست داشتم یکم اذیتش کنم
_گوشے سجادے زنگ خورد
چوݧ پشت فرموݧ بود جواب داد و گذاشت رو بلند گو
_سلاااااام علے آقاے گل
_سلام آقاے محسنے فداکار
_إ چیشده علے جوݧ حالا دیگہ غریبہ شدیم کہ میگے محسنے
_نہ وحید جاݧ
حالا قضیہ ے فداکار چیہ❓
سجادے خندید و گفت:هیچے...
باشہ باشہ حالا مـݧ و مسخره میکنے❓
وایسا فردا تو دانشگاه جلوے خانو...
سجادے هول کرد و سریع گوشے و از رو بلند گو برداشت و گفت
وحید جاݧ پشت فرمونم بعدا تماس میگیرم خدافظ...
_بعد با حالت شرمندگے گفت تورو خدا ببخشید خانم محمدے وحید یکم شوخہ...
حرفشو قطع کردم و باخنده گفتم ایرادے نداره خدا ببخشہ...
نگاهے بہ ساعتم انداختم ساعت ۴ بود چقدر زود گذشت اصلا متوجہ گذر زماݧ نبودیم.
آقاے سجادے فکر میکنم دیر شده باید برم خونہ
سجادے نگاهے بہ ساعت ماشیـݧ انداخت گفت:
اے واے ساعت ۴ اصلا حواسم بہ ناهار نبود اجازه بدید بریم یہ جا ناهار بخوریم بعد میرسونمتو.
_باور کنید اصلا گشنم نیست.
آخہ اینطورے کہ نمیشہ
مـݧ اینطورے شرمنده میشم.
تا یک ساعت دیگہ میرسونمتوݧ خونہ.
سرعت ماشیـݧ رو زیاد کرد و جلوے رستوراݧ وایساد
خیلے سریع غذا رو خوردیم
و منو رسوند خونہ
_داشتم از ماشیـݧ پیاده میشدم کہ صدام کرد.
اسمااااااء خانوم❓
(تو دلم گفتم وااااے بازم اسمم و...)
بلہ❓
حرفے باقے مونده کہ بخواید بزنید❓
إم....ݧ فکر نکنم...
_شما چے❓
اصلا... مـݧ کہ گفتم مسئلہ فقط شمایید
اگہ اجازه بدید مـݧ بہ مادرم بگم امشب زنگ بزنـݧ با خوانواده...
حرفشو قطع کردم.
آقاے سجادے یکم بہ مـݧ زماݧ بدید...
ممنوݧ بابت امروز بہ خوانواده سلام برسونید.
خدافظ
_اینو گفتم و از ماشیـݧ پیاده شدم و با سرعت رفتم داخل خونہ بہ دیوار تکیہ دادم و یہ نفس راحت کشیدم
برخوردم بد بود.
بچگانہ رفتار کردم حتما سجادے هم ناراحت شد....
_اما مـݧ ..مـݧ میترسیدم...
باید بهم حق بده.باید درکم کنہ
مـݧ بہ زماݧ احتیاج دارم....
باید بهم فرصت بده...
_پکرو بے حوصلہ پلہ ها رو رفتم بالا
وارد خونہ شدم و یراست رفتم تو اتاقم
لباسامو در آوردم و پرت کردم یہ گوشہ
نشستم رو تخت.سردرد عجیبے داشتم
موهامو دورو ورم پخش کردم و دوتا دستمو گذاشتم روے شقیقہ هام
_خدایا...خودت کمکم کـ.تصمیم گیرے سختہ
از آینده میترسم.علے پسره خوبیہ اما....
دوباره از پرویے خودم خندم گرفت(علی)
در اتاق بہ صدا در اومد یہ نفر اومد تو
اول فکر کردم مامانہ
تو هموݧ حالت گفتم:سلام ماماݧ
سلام دختر بے معرفتم
صداے ماماݧ نبود
_سرمو آوردم بالا زهرا بود اما اینجا چیکار میکرد
إسلااااااام زهرا تویے❓اینجا چیکار میکنی❓
دستشو گذاشت رو کمرشو با لحـݧ لوس و بچگانہ اے گفت:میخواےبرم❓
دستشو گرفتم و گفتم:دیوونہ ایـݧ چہ حرفیہ بیا اینجا بشیـݧ
چہ خبر❓
راستش ظهر بعد از اذاݧ رو بروي مسجد داداشت آقا اردلاݧ و دیدم..
خب❓خب❓
گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم....
♻️#ادامہ_دارد...
فردا شب ساعت 22⏰
____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🍃🌸✨《دعوت نامہ》✨🌸🍃
دوستان شهـــــــــ❤️ـــدایی توجه توجه❗️❗️❗️❗️📣📣📣
🥀«ابرگروه ختم قرآن وذکرشهیدان»🥀
🕊«ابراهیم هادی و نوید صفری»🕊
💢اگه حاجت داری بیااااا💯
💢اگه میخوای به نیابت از شهـــــــدا ذکر بگین📿 و ختم قران بخونین📖
💢اینجا یه گروه معنوی و شهـــــــدایی هست✨
💢جهت حاجت روایی شما عزیزان ختم قران و ذکر گفته میشه☺️
آمدنت تو این گروه اتفاقی نیست ❣
❣خادمین ما منتظر شما هستن تا برای حاجت روایی اسم شما را ثبت کنن❣
خادمین گروه ذکر ♡ ↴
➣
🆔 @zahrayyy
خادمین گروه ختم قران ♡ ↴
➣
🆔 @hedari44
•┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈•
#احکام_شرعی
‼️ #استبرا_چیست؟
❓سوال:
آیا بعد از ادرار، استبراء واجب است و چه فایده ای دارد؟
✅پاسخ:
استبراء عملی مستحب است که #مردها بعد از ادرار انجام می دهند.
🔹استبراء دارای اقسامی است که روشهای آن در رسالههای عملیه ذکر شده است.
🔹فایده استبراء این است که اگر بعد از بول رطوبتی خارج شود که معلوم نیست بول است یا نه، در صورت استبراء، رطوبت مذکور پاک محسوب می شود.
--------
سایت آیت الله خامنه ای / فقه و احکام شرعی / استفتائات جدید (آبان ماه 98)
➖➖➖➖
✍پ.ن : برای #زن استبراء از بول نیست، و اگر رطوبتی ببیند و شک کند که بول است یا نه پاک میباشد، و وضو و غسل او را هم باطل نمیکند.
🔸 برای ترویج احکام ؛ حداقل برای یک نفر ارسال بفرمایید .
____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆