eitaa logo
تیغ و زیتون
544 دنبال‌کننده
595 عکس
144 ویدیو
3 فایل
ارتباط با شاعر @asemani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت شناسنامه تاریخ تولدم پنج خرداد است اما والده‌ی مکرمه‌ام می‌فرماید: دوازده مرداد دنیا آمدی و بی‌تردید آنچه که او می‌گوید درست است . آن‌روزها رایانه در کار نبود و مثل حالا بیمارستان‌ها و سازمان‌های ثبت‌احوال کشور به سیستم یک‌پارچه‌ متصل نبودند و به راحتی می‌شد تاریخ تولد افراد را به دلخواه انتخاب نمود . ضمن این‌که در قدیم متولدین گرمسیر را برای سربازی به سردسیر و متولدین سردسیر را به گرمسیر اعزام می‌کردند . لذا خانواده با خیال این‌که دو سال سربازی را نزدیک محل سکونتم باشم از چهارمحال بختیاری شناسنامه‌ام را گرفتند . در نتیجه محل تولد و صدور شناسنامه‌ام از اهواز به شهرکرد تغییر پیدا کرد ، البته ناگفته نماند اصالتا از سمت پدر شهرکردی هستم . http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
السلام علیکِ یا رقیه از خار کمترم مگر ای گل ! که از لبم توفیقِ پای‌بوسیِ خود را گرفته‌ای؟ هفت‌آسمان فراقِ تو را آه می‌کشند ای ماه ! در خرابه چرا جا گرفته‌ای؟ ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
31.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر و صدای شاعر و مداح اهل‌بیت علیهم السلام به یاد ✅ به کانال هیئت حسن‌جان علیه‌السلام بپیوندید👇 https://eitaa.com/hasanjan_info
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 شب تاسوعا در محضر شهید گمنامی که مهمان بی‌نشان شهر ما بود . مبهوت جمالت آب و آئینه و گل لبریز خیالت آب و آئینه و گل در لحظه‌ی سرخِ پَرگشودن می‌ریخت آهسته ز بالت آب و آئینه و گل شاعر: http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا؟ أَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِياءِ وَ أَبْناءِ الأَنْبِياءِ؟ أَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ؟ أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَيْهِ وَافْتَرى؟ أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى يُجابُ إِذا دَعا؟ أَيْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى؟ أَيْنَ ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى؟ وَابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى؟ وَابْنُ خَديجَةَ الْغَرّاءِ؟ وَابْنُ فاطِمَةَ الْكُبْرى؟ بِأَبى أَنْتَ وَ أُمّى وَ نَفْسى لَكَ الْوِقاءُ وَالْحِمی http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 اسیرِ زنجیر رباعی - زبان‌حال حضرت رقیه دختر سیدالشهدا سلام الله علیهما بابا ! رفتی ، اسیر زنجیر شدم افتاده‌ام از شتر ، زمینگیر شدم وقتی که فرازِ نیزه قرآن خواندی یک‌مرتبه در سه‌سالگی پیر شدم شاعر: به کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 ساعت ، یک و بیست... غزل - در سوگ سردار سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی ساعت یک و بیست ، آسمان را کشتند خورشید - امام کهکشان - را کشتند پیچید صدا ، عقربه‌ها لرزیدند تاریخ به هم ریخت ، زمان را کشتند در ماذنه‌ها طنین تکبیر شکست انگار در آن لحظه اذان را کشتند بر سفره ، یتیمان شهیدان دیدند ای‌وای دوباره بوی نان را کشتند کرمان نه ، جهان نشست در سوگ بزرگ آقای کریمان جهان را کشتند از سیصد و سیزده نفر یک تن رفت سرلشکر صاحب‌الزمان را کشتند ای اهل حرم ! میر و علمدار افتاد آب‌آور نه ، آبِ روان را کشتند اما حرم این‌بار نگشته‌ست اسیر هرچند امیر کاروان را کشتند ساعت یک و بیست ، هاتفی داد ندا ؛ سردار دلیرِ مهربان را کشتند شاعر ؛ به کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از Asemani
صدا ۰۰۱_sd.m4a
23.71M
🔲 نوحه‌ی حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای: حاج‌صادق آهنگران و حاج‌ابراهیم سنائی http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
بسم الله الرحمن الرحیم هیئت حسن جان علیه‌السلام جهت تامین مخارج مراسمات ماه محرم و صفر آماده دریافت نذورات شما مومنین می باشد. ۵۸۹۲۱۰۱۲۴۱۸۷۱۸۸۴
✅ اصلاحیه ◾برای زائرانی که در حرم احمد بن موسی علیه السلام آسمانی شدند . تنها نشد شهر شیراز شد کل کشور عزادار شد در حریمی خدایی قبری مطهر عزادار خون از ضریحی منور می‌ریخت بر سنگ و دیگر می‌گشت تا صبح محشر محراب و منبر عزادار در بارگاهی بهشتی داخل شدند اهل دوزخ شد روبرو خار با گل شد یاس پرپر عزادار تنها نه چشمان انسان زین غصه گردیده گریان بر روی گلدسته بنگر فوجی کبوتر عزادار شیراز تا غرق خون شد مشهد سراسر جنون شد چشم رضا نیلگون شد تا شد برادر عزادار قم میل شیون نموده رخت عزا تن نموده معصومه در سوگ احمد شد بار دیگر عزادار از کنج زندان بغداد برخاست یکباره فریاد از داغ زوار احمد موسی بن جعفر عزادار هر گوشه یک جلد قرآن افتاده اما پریشان تا هل‌اتی غرق خون شد گردید کوثر عزادار کودک در آغوش مادر مانند گل گشته پرپر ای وای ذهنم کجا رفت؟! زهرا ، پسر ، در ، عزادار این قصه را تا شنیدم انگار با چشم دیدم شد باز در سوگ محسن چشمان حیدر عزادار تا زینب اشکی فشاند مداح را گو بخواند : مابین دیوار و در شد یکباره مادر عزادار شاعر : حاج‌ابراهیم سنائی http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
چنان‌که روز به خورشید می‌شود روشن و ماه در شب تاریک می‌دمد روشن بدان به کوری چشمان شب‌پرستان نیز چراغ شاهچراغ است تا ابد روشن شاعر ؛ حاج‌ابراهیم سنائی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
52.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فدای آبله‌هایت ، رقیه ! گریه نکن فدای تاول پایت ، رقیه ! گریه نکن شعر و صدای اهواز - حسینیه‌ی یازهرا (س) http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
انا لله و انا الیه راجعون ای آسمان ! به جلوه‌ی خورشید خود مَناز مادر ستاره‌ای‌ست که خورشیدپرور است مادر صبور سردار سرلشکر شهید حاج‌علی هاشمی به دیدار فرزندش شتافت . روحش شاد و با صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها محشور باد http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲 لهیب صاعقه مثنوی در رثای حضرت رقیه سلام الله علیها ای غرق نور فاطمی از پای تا به سر مهتاب شام تيره ! برآر از خرابه سر امشب بسات مختصری روبه راه کن بر خيز ! رأس پاک پدر را نگاه کن نيلوفرانه گرد سری پاره‌پاره پيچ ای ماه خسته ! گِرد گروهی ستاره پيچ بی‌ساقه در کنار تو نيلوفر آمده از بس که بی‌قرار بُوَد با سر آمده امشب بگير در بغلت یاسِ خويش را با او بگو تمام شب احساس خويش را با او بگو ولی نه ، دل‌آزرده می‌شود هيچ از خزان نگو که گل افسرده می‌شود ديگر به زخم خون خدا چون نمک نباش جز در خيال و حسرت کنا معک نباش خون از سری که در برت افتاده پاک کن با صبر خويش خصم خدا را هلاک کن سر را بگير تنگ در آغوش خويشتن بگزار روی گوش پدر گوش خويشتن امشب بيا نوازش او را بهانه کن سر را به دست خسته غریبانه شانه کن با او نگو که دامنت آتش گرفته‌ است از سوز خارها تنت آتش گرفته است با او نگو حدیث تمنّای خویش را هرگز نشان او ندهی پای خویش را حاشا ، نگو که خار به پایت نشسته است اندوه در تمام صدایت نشسته است ای دختری که هیچ تو را استعاره نیست بابا نبیند این‌که تو را گوشواره نیست ای دختری که با غم خود خو گرفته‌ای می‌دانم از چه رو زِ پدر رو گرفته‌ای خواهی نبیند آتش رخسارت آفتاب بر روی زخم چهره‌ات افکنده‌ای نقاب ای گل ! لهیب صاعقه می‌بارد از سرت برخیز ! زینب آمده بالای بسترت دیگر رها کن این سرِ مجروح و خسته را بگذار رأسِ بی‌تنِ در خون نشَسته را نگذار رأسِ خونِ خدا را مقابلت تا گُر نگیرد آتش اندوه در دلت http://eitaa.com/ebrahim_sanaei