هفتهی گذشته با همین لباس همیشگی به درمانگاهی در منطقهی گلستان اهواز مراجعه کردم .
از ابتدای ورودم با دو جوان بیشعور روبرو شدم که مدام مرا نگاه میکرده و پوزخندهای تحقیرآمیز میزدند .
خلاصه در فرصتی که من در حال پذیرش شدن بودم از پشت سر این تصویر را گرفته و برای رسانههای بیگانه از جمله شبکهی کثیف (من و تو) و پیج اینستاگرام (اسرائیل فارسی) فرستادند .
دو جوان بیچاره نمیدانند که تصویر آنها را از طریق حافظهی دوربین مدار بستهی درمانگاه پیدا و نیز اسامیآنها را از پذیرش آن مجموعه گرفته و به زودی ملاقاتشان خواهم کرد .
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
این نیز عکس دیگری که شرح ماجرای آن در پست قبلی ارائه شد .
من کی و کجا با عمامه حاضر شدم که خودم نمیدانم😂
عمامه تاج رسول خداست و لیاقتی میخواهد که من ندارم .
پینوشت :
خانم سربرهنهای که در تصویر مشاهده میگردد در نوبت پذیرش است و نسبتی با من ندارد .
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
انا لله و انا الیه راجعون
عروج شاعر توانای کشور استاد ابوالقاسم حسینجانی را به جامعهی هنرمندان ایران اسلامی خصوصا به داماد بزرگوار ایشان استاد علیرضا قزوه تسلیت میگویم .
از جمله سرودههای زیبای این شاعر فقید میتوان به شعر جاودانهی (کربلا منتظر ماست ، بیا تا برویم) اشاره کرد که با صدای حاجصادق آهنگران انتشار یافته است .
روحش شاد و با سیدالشهدا علیهالسلام محشور باد .
حاجابراهیم سنائی - شاعر
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه سلطنتطلبها و طرفداران ربع پهلوی که فکر میکنند ایرانِ قبل از انقلاب بهشت بوده .
ضمنا آنروزها نه تنها تحریمی در کار نبوده بلکه شاه کشور غلام حلقه به گوش آمریکاییها بوده .
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ رباعی
چشمان تو اعجاز مسیحا دارد
دستت ، اثری از یَدِ بَیضا دارد
در عرصهی فتنهخیز طوفان بلا
آرامش چهرهات تماشا دارد
شاعر؛
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ رباعی #طنز_جدی_سیاسی
برای #معصومه_علی_نژاد
#مصی_علی_نژاد
یک روز سلام میکنی بر گونی
بر دست تو دستبند و بر سر گونی
شرمنده نکن ! نیا ! بمان ! راحت باش !
میآوَرَدت سپاه ، اندر گونی😂
شاعر؛
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
#طنز_جدی_سیاسی
خطاب به فاحشهی انگلیسی
#معصومه_علی_نژاد
#مصی_علی_نژاد
گلم ! گم میشوی ، تنها نیایی
خطرناک است ، این شبها نیایی
تو را با گونی آوردن قشنگ است
عزیزم ! با هواپیما نیایی😂
شاعر :
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
شعری که تقدیم میگردد در رثای #سرداران_شهید_استان_اصفهان است که به پیشنهاد یادگار سالهای دفاع مقدس #سردار_حاج_مرتضی_قربانی سروده شده و از آنجائی که طولانیست و در قالب یک پیام نمیگنجد در دو بخش ارائه میگردد .
✅ #غربت_پروانه_ها
#مثنوی_سرداران_شهید_استان_اصفهان
(قسمت اول)
الا زمینِ سپاهان ! چقدر دلگیری ؟!
چرا ز غربتِ پروانهها نمیمیری ؟!
حریم سینهات آغشته با گناه شدهست
قداستی که به خود داشتی تباه شدهست
تو نیستی مگر آن خاکِ قهرمانپرور ؟!
زمینِ روشنِ سرسبزِ آسمانپرور ؟!
تو نیستی مگر آن وادی سرافرازی ؟
که از تو بوده گلی پاک مثل خرّازی*
مگر ز خاطر خود بردهای بهشتی* را ؟
که دیدهای به خود اینگونه سرنوشتی را
نبودهای مگر افلاک را امام ای خاک !
که میگرفتی از اهریمن انتقام ای خاک !
مگر نه مدفنِ خوبانِ تخته پولادی ؟
به جای بندگی از بهر چیست آزادی ؟!
مگر ندیدهای آن روزهای عرفانی
ز کوچههای تو پرواز کرد ردّانی* ؟!
چرا به چهره نقاب از تجمّل افکندی ؟
که جای گریه به احوال خویش میخندی
به کوچههای تو پیچیده بوی نامردی
مگر شراب زدی از سَبوی نامردی ؟
چرا شد ارزش ایثارها فراموشت ؟!
مگر نخفته هزار آسمان در آغوشت ؟
تو کز سبوی جفا جرعهای نمیخوردی
چرا ز خاطر اقاربپرست* را بردی ؟
چه شد دلاور آن روزها مُوَحِددوست* ؟
که سربلندیات از انحنای قامت اوست
چه شد که تیره نمود ابر ، آسمانت را ؟
ز لوح خاطره بردی رضائیانت* را
همو که فاتح و پیروز و سرفراز آمد
میان معرکه سر را سپرد و باز آمد
بدون سر پدرش را گرفت در آغوش
تمام شهر شد از داغ مرگ او خاموش
فضای شهرِ تو بیگانه با حجاب نبود
نبود در تو دعائی که مستجاب نبود
هزار حنجره فریاد در گلویت بود
بهشت کوچهای از کوچههای کویت بود
نبود زلفِ عروسانت از حجاب برون
نبود چهرهی امروزت از نقاب برون
چرا ز غربت سردارها نمیسوزی ؟
چرا چنینی اگر اصفهانِ دیروزی ؟
چرا غبارِ فراموشی از تو میبارد ؟
به جای آینه خاموشی از تو میبارد
مگر هزار خزان از بهارِ جنگ گذشت ؟
که آسمان و زمین بر مدارِ ننگ گذشت
نگاه کن ! منم آن آشنای دیروزت
کشیدهام نفسی در هوای دیروزت
هزار حنجره فریاد در گلو دارم
وَ باز با تو غریبانه گفتگو دارم
درین دیارِ پر از بوی دود مینالم
به حال غربتِ زایندهرود مینالم
نمیشناسیام آیا ؟! من آشنای تواَم
هنوز هم به خداوند مبتلای تواَم
منم که سینهام از داغ و درد لبریز است
بهارِ چهرهام آشفته مثل پائیز است
منم که از غمِ همسنگرانِ دیروزم
شبیه شعله برآشفتهام وَ میسوزم
ولی کنون که بر این خاکِ تشنه مهمانم
ستاره میچکد از آسمانِ چشمانم
هنوز باورِ من نیست اصفهان باشی
وَ مثل سابقت آئینهی جهان باشی
چرا ز غیرت و مردانگی جدا شدهای ؟
شبیهِ شهر من اهواز بیوفا شدهای
شبیهِ شهر منی ، غرق در فراموشی
فرا گرفته تو را پردهای ز خاموشی
شبیه شهر من آئینهدارِ آه شدی
پناهِ عالمیان ! از چه بیپناه شدی ؟
فقط نه اینکه درین خاک خُلقِ ما تنگ است
(به هر کجا که رویم آسمان همین رنگ است)
ولی هنوز پر از لالههای خوشبوئی
مجالِ رویشِ هفت آسمان پرستوئی
اگر به خویش بیایی دوباره خواهی دید
که در نگاه تو فانوس میشود خورشید
میان سینهات آئینهها فراواناند
وَ ساکنانِ تو هر یک کلاهدوزان*اند
هنوز هم اگر آهنگ و طبلِ جنگ زنند
دلاوران تو گلبوسه بر تفنگ زنند
دمادم از دلِ خاکت ستاره میرویَد
ز کوچههای تو هِمّت* دوباره میرویَد
پر است سینهات از نامهای نورانی
برادرانِ غیوری به نامِ قربانی*
هنوز هم پر از آلالهای ، پر از یاسی !
سراسر آتشِ غیرت ، تمام عبّاسی
به لالهها که تو در خاک خویش پروردی
تمام میشود این روزهای نامردی
خزان ساکتِ این سرزمین نمیپاید
غروبِ غربتِ روحالامین* نمیپاید
طلوع میکند آن آفتابِ زهرائی
که گیرد از دلِ شب انتقامِ بابائی*
بگو به کوردِلان شهر نور نزدیک است
به لطفِ ایزدِ یکتا ظهور نزدیک است
بدا به حالِ کسانی که مفت میبازند
و از جنازهی این قوم پلّه میسازند
نبودهاند دَمی در کنارِ سرداران
به ظاهرند ولی سوگوارِ سرداران
غرورِ میز و تجمل اسیرشان کردهست
شرابِ تلخِ تغافُل اسیرشان کردهست
سبوی زهد و ریا پاک مستشان کردهست
اگر غلط نکنم پُست پَستشان کردهست
حقوقِ ملت مظلوم را رها کردند
به طرحِ رابطه با دیو اکتفا کردند
پایان بخش اول
شاعر :
حاجابراهیم سنائی
* پینوشت ؛ نامهای آسمانی و مبارک سرداران با علامت * مشخص گردیده .
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
#غربتِ_پروانه_ها
#مثنوی_سرداران_شهید_استان_اصفهان
(بخش دوم)
دوباره یاوه سرودند اهل باطلها
همان قبیله که بودند اهل باطلها
خوارجی که به اسلام پشتِپا زدهاند
به هرچه هست - به جز نام - پشتپا زدهاند
اگرچه بدر و حنین از حضورشان پر بود
و خیبر از تب فریاد و شورشان پر بود
ولی به روزِ جَمَل با علی در افتادند
کنار عایشه در جنگِ خیبر افتادند
دل از سپیده بریدند و اهل شام شدند
و روی نقطهی آغازِ خود تمام شدند
جماعتی که ز مینای کفر مستاناند
رها نموده سحر را که شبپَرستاناند
همان قبیله که با خویشتن نمیسازند
برآن سَرَند به اصلاح دین بپردازند
به آن امید که دین را به ننگ بفروشند
و کوفه کوفه زمین را به ننگ بفروشند
نشستهاند علی سر ز سجده بردارد
جَبینِ زخمیِ خود را به تیغ بسپارد
اگرچه زیر عبا تیغها نهان کردند
درین معامله نامردها زیان کردند
الا کبوترِ صحرای جمکران ! برگرد
صفا بدون تو کِی دارد آسمان ؟ برگرد
بیا که بی تو سر از خاک برنمیدارم
و بی تو از همه چیز ای عزیز ! بیزارم
فدای چشم سیاهت ! دمی نگاهم کن
به حقّ چهرهی ماهت دمی نگاهم کن
بیا که با تو بگوئیم دردِ مَردم را
چگونه بنگرم این روی زردِ مردم را ؟
بیا که فاصلهها کُشت این خلایق را
و نابجا صِلهها کشت این خلایق را
بیا بیا گلِ نرگس ! زمانهایست غریب
بیا که بی تو عدالت ترانهایست غریب
یکی به سینهاش از فقر سنگ میبندد
یکی به گوشهی کاخی خزیده ، میخندد
یکی خزیده به کاخی زمامِ خلق به دست
و نعره میزند آنک که؛ جز من آیا هست ؟
نشستهاند به کُنجی ترانه میسازند
به نام دین خدا با خدا نمیسازند
اگرچه با تو به ظاهر رفیق و همراهاند
تو را برای تمنّای خویش میخواهند
جماعتی به تماشای خویش مشغولاند
به فکر بستنِ فردای خویش مشغولاند
جماعتی غمِ نان میخورند و خونِ جگر
بس است اینهمه سختی ظهور کن دیگر
ظهور کن ! که بفهمند ما کسی داریم
اگرچه در غمِ هجرانِ او گرفتاریم
الا مسافرِ صحرا نشینِ زهرائی !
تجمل آفتِ این باغ شد ، نمیآئی ؟!
دوباره گرمیِ این دشت انجماد گرفت
و کوچه کوچهی هر شهر را فساد گرفت
شکسته بر لبِ هر شیعه طرح لبخند لست
درین میانه پدر شرمسارِ فرزند است
دریغ اگر که نیائی سحر غمانگیز است
و بی حضورِ تو حتی بهار پائیز است
دریغ اگر گه نیائی بهار خواهد مُرد
و شیعه در غمِ این انتظار خواهد مرد
شاعر؛
حاجابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ مثنوی
در حمایت رهبر معظم انقلاب اسلامی
به دست فتنه ریسمانی دگر
وَ باز زهرای علی پشت در
دوباره قنفذی و تازیانه
تهاجمی غریب و وحشیانه
دوباره میل تاج و رسم شورا
وَ شهوتی که باز کرده غوغا
خلیفه را دوباره میل تخت است
اگرچه تا که زندهایم ، سخت است
خلیفه را گرفته بوی مسند
دوباره دارد آرزوی مسند
دوباره زیر پا وصیت افتاد
وَ جنگ روی مرجعیت افتاد
مگر نگفت - آنکه تمام عشق است -
پس از من این مرد ، امام عشق است
دریغ و درد اگر که مرتضی را
کشند باز رو به سوی شورا
بسیجیان خسته میخروشند
که جرعه جرعه مرگ را بنوشند
اگر سری به روی سینه داریم
به جان مرتضی نمیگذاریم
که باز در سقیفه پا بگیرید
وَ دامن خلیفه را بگیرید
ز تیغ مرتضی نمیهراسید؟!
ای وای ! از خدا نمیهراسید؟!
دگر زمان مرتضی گذشتهست
علی و کنج انزوا ، گذشتهست
علی سپاهِ دستهدسته دارد
بسیجیان دلشکسته دارد
سقیفهباورانِ شورا پسند
علی نیفتد دیگر در کمند
علی به ریسمانتان نیاید
حتی در گمانتان نیاید
شاعر؛
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هر خانهای که در آن دختر باشد ، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانیاش میشود و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمیگردد .
(رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم)
نوهدار شدن اتفاق زیباییست .
همیشه وقتی میگفتند ؛ (نوه از بچه عزیزتر است) باور نمیکردم اما هفتسال پیش وقتی امیرحسین نوهی اولم را در آغوش خویش گرفتم فهمیدم واقعیت دارد .
امروز صبح هم با تولد نوهی دومم این حقیقت را دوباره حس کردم .
اما وقتی از زاویهای دیگر نوهدار شدن را بررسی میکنم متوجه میشوم که تولد او زنگ هشداری برای پدربزرگ است .
باور بفرمائید از صبح انگار کسی در گوشم مدام میگوید ؛
(آی ابراهیم ! مراقب باش . داری به زمان رفتن نزدیکتر میشوی) و من نگرانم به خاطر اینکه توشهای مهیا نکردم اگرچه دلم به شعرهایی خوش است که برای ذوات مقدسه علیهمالسلام میگویم و اشکهایی که مردم با شنیدن اشعارم میریزند و مهمتر از اینها قول شریف (لا تقنطوا من رحمةالله ، انالله یغفر الذنوب جمیعا) .
و ختم کلام اینکه (خدایا ! در نسل من کممحبت و بیارادت به خاندان آلالله قرار نده) .
#نوه #نوه_ی_دختری
#مغز_بادام
✅ حاجابراهیم سنائی - شاعر
✅ مرور مختصری بر سبکهای مداحی و گریزی به سبک آهنگرانی
در روزگار ما سبکهای مداحی ذوات مقدسهی خاندان رسالت تنوع چندان ندارد .
در اینجا لازم میدانم ابتدا اشارهای به سبکهای موجود داشته باشم و در ادامه سبک حاجصادق را نیز بررسی نمایم .
1️⃣ سبک سنتی
سبکی ریشهدار و اصیل است اما متاسفانه به علت ابتذالی که در ذائقهها به وجود آمده مشتاقان زیادی ندارد .
اساتید موسیقی و آواز اکثر مداحان سنتی مثل حاجاسماعیل اخباری و حاجاصغر سعیدمنش (مشهور به اصغر شیشهبر) را میشناسند و همواره شنیدن صدای آنها را به شنیدن صدای مداحان امروزی ترجیح میدهند .
اصلا آنهایی که سنتیخوانند علیالقاعده میخوانند و لذا حنجرههای مداحان سنتی از سلامت و طول عمر بیشتری برخوردار است .
به عبارتی میتوانیم مداحی سنتی را به مثابهی شعر کلاسیک سنتی که تابع قانون است و مداحی امروزی را به مثابهی شعر نو که بی در و پیکر است تلقی نمائیم .
2️⃣ سبک تهرانی یا به زعم امروزیها (سبک نوین)
سبکیست که تابع قانون خوانندگی نیست و همانطوری که در بند اول اشاره کردم مانند شعر نو که بدعتی بود در شعر فارسی سبک نوین نیز بدعتی شد در ستایشگری و مداحی .
در این سبک اشعار ضعیف ارزش ویژهای دارند و خصوصا اشعار ترانه یا محاورهای که آفت مداحی هستند در سبک تهرانی حرف اول را میزنند و اشعار فخیم با زبان معیار را تحتالشعاع قرار دادهاند .
متاسفانه سبک تهرانی در سراسر کشور رواج فراوانی پیدا کرده و اصالت مداحی استانهای دیگر را زائل نموده .
امروزه مداحان شاخص هر استانی سبک خاص استان خویش را رها نموده و تهرانی میخوانند .
این سبک آفتها و آسیبهای فراوانی دارد که در اینجا مجالی برای ذکرشان نیست .
3️⃣ سبک جنوبی
سبکیست رو به زوال که دارد آرام آرام به فراموشی سپرده میگردد و جای خود را به سبک تهرانی میدهد .
اینکه جوانان بوشهری و خوزستانی سبک قدیمی و اصیل استان خویش را فراموش و به سبک تهرانی گرایش پیدا نمودهاند اسفناک است .
از ذاکران با اصالت سبک جنوبی در بوشهر میتوانیم آقایان ناخدا و گراشی را نام ببریم و در خوزستان نیز آقای حاجرضا نبوی سرآمد مداحان سبک اصیل جنوبیست .
4️⃣ سبک آهنگرانی
سبکی حماسی و منحصر به جناب حاجصادق است .
وجه تمایز این سبک انحصاری بودن آن است .
یعنی سبک آهنگرانی فقط از گلوی حاجصادق خریدار دارد و لا غیر .
پایهگذار سبک تهرانی یا نوین آقای حاجمنصور ارضیست اما نه فقط در پایتخت بلکه در سراسر ایران افراد بسیاری با تقلید از او به شهرت رسیدند اما تا اینلحظه کسی جز صادق آهنگران که مبدع سبک آهنگرانیست با سبک مذکور راه به جایی نبرده و شهرتی پیدا نکرده است .
البته بحث ما بحث کارشناسی و دنیاییست و اینکه مقلدان آهنگران اجر فراوان نزد ذوات مقدسه دارند بحث دیگریست .
تقلید از سبک آهنگران نه تنها نتیجه ندارد بلکه معایبی دارد از جمله اینکه مقلدان او با صدای خویش نمیخوانند و تلاش میکنند ادای او را درآورده و با صدای او بخوانند ، غافل از اینکه خدا به حنجرهی حاجصادق عنایتی فرموده که به حنجرههای مقلدان او نفرموده .
حاجصادق آهنگران از شروع جنگ تحمیلی تا حتی یک دهه بعد از امضای قطعنامه یکهتاز عرصهی مداحی کشور بود و بزرگان سایر سبکها قادر به رقابت با او نبودند .
برای مثال آقای ارضی که پایهگذار سبک نوین است در سالهای دفاع مقدس صدایی به مراتب بهتر و زیباتر از صدای امروز خود داشت اما هیچکس او را نمیشناخت و نهایت شهرت او به لشکر محمد رسوالله خلاصه میشد .
در سالهای دفاع مقدس ذاکران بسیاری مقلد سبک آهنگرانی بودند اما هیچ اسمی از آنها شنیده نمیشد .
اصلا آنروزها همه آهنگرانی میخواندند و هنوز اثری از سبک نوین نبود و حتی بعضی از ذاکرانی که امروزه در سبک تهرانی شاخصند در ابتدا (به اعتراف خودشان) مقلد حاجصادق بودند اما وقتی متوجه شدند تقلید از صادق آهنگران نتیجه ندارد رو به سبک نوین آورده و صاحب شهرت شدند .
خلاصه اینکه خداوند اراده فرموده سبک آهنگرانی سبکی باشد انحصاری و منحصر به گلوی حاجصادق و تقلید از او نتیجه ندارد و همانطوری که میبینید مقلدان او نه در کشور بلکه در شهر خویش شناخته یا مشهور نمیگردند .
در خاتمه ضمن عذرخواهی و اظهار علاقه به دوستان جوانی که مقلد سبک آهنگرانی هستند توصیه میکنم اولا تا به میانسالی نرسیدهاند تقلید از سایر سبکها را پیشه نمایند تا بلکه در آینده صاحب سبک و پایهگذار سبک خاصی بشوند ، ثانیا اگر ترجیحشان ادامهی سبک آهنگرانیست از ادا درآوردن و تلاش برای اینکه با صدای حاجصادق بخوانند صرف نظر نمایند .
یادتان نرود خیلیها مثل حاجحسین سازور توانستند ارضی بشوند اما هیچکس صادق آهنگران نخواهد شد .
فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَول فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَه
✍ شاعر اهلبیت علیهمالسلام
ابراهیم سنائی
@ebrahim_sanaei
فرازی از یک مثنوی
پیشکش به روح آسمانی و مقدس پرچمدار کربلا حضرت زینب کبری سلام الله علیها
تو آفریده شدی تا که بار غم بکشی
ز چار سالگی آوارگی ، ستم بکشی
تو آفریده شدی تا که رنج را بخری
و سهم چشم تو باشد همیشه دربدری
شبی که زاده شدی کوه تا کمر خم شد
چهار فصلِ تو همرنگ با مُحرم شد
تو از قبیلهی درد از نژاد اندوهی
و در تحملِ اندوه مثل یک کوهی
عجین نموده گِلت را خدا به درد ای گل !
و جز تو با گُلِ دیگر چنین نکرد ای گل !
چه در وجود تو بود ای دلیلِ ایمانم؟!
که مستِ چشمِ تو شد کربلا ، نمیدانم
فدای غربتِ چشمانت ای بهارِ علی !
که در حضور تو خم گشت ذوالفقار علی !
چه نسبتیست تو را با غروب ، ای خورشید؟!
که غصه کرده به جانت رسوب ، ای خورشید !
مگر چه حضرت ساقی تو را به ساغر ریخت؟!
که روحِ سبزِ تو را با بلا به هم آمیخت
توئی که مستِ مِی از ساغری ز جنس غمی
تو سرسپردهی پیغمبری ز جنس غمی....
شاعر؛
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ رباعی
خطاب به شاعران نه ، بلکه تاجرانی که عناوین شاعر آئینی و شاعر شهدا را یدک میکشند اما برای شرکت در مجالس مذهبی و یادوارههای شهیدان نرخهای نجومی ارائه میدهند .
شد پیکر مردان خدا صد تِکه
میکرد گلوی پاکشان خون چِکه
تا اینکه تو در خلوت خود بنشینی
آنگاه بگویی غزلی یک سِکه
شاعر :
ابراهیم سنائی
پینوشت : بیت شعری که روی تصویر است از من نیست .
ابراهیم سنائی:
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 هجوم
✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
اَللهمَ العَن اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تابِع لَهُ عَلیٰ ذٰلک
شغال نعره زد ؛ ای شیر ! باز کن در را
که شعله ور نکنم لانه با کبوتر را
غرور نحس مرا له نکن درآ دیگر
وگرنه می شکنم احترام کوثر را
درآ ! چهل نفر اینجا نشسته اند به خشم
که با طناب ببندند دست حیدر را
مغیره آمده ، هیزم فراهم آورده
که روبراه نماید بساط آذر را
یکی نبود بگوید ؛ چه می کنی نامرد؟!
مگر ز حافظه بردی شکوه خیبر را؟!
لگد به در نزن ای بی حیای بی غیرت !
و شعله ور نکن این بیت روح پرور را
غرور کاذب دنیا چرا فریبت داد؟!
مگر قبول نداری جهان دیگر را؟!
خلاصه رفت عقب - دورخیز - اما بعد
تمام خانه شنیدند آه مادر را
فقط نه چوبه ی در را ، که در حضور علی
شکست با لگدی حرمت پیمبر را
کلید خورد همانجا نبرد عاشورا
و ریخت روی زمین خون یاس پرپر را
طناب گردن حیدر نهاد ، اما بعد
به روی نیزه فرستاد هیجده سر را
کجاست مهدی موعود تا به خون خواهی
بگیرد از دل سنگ انتقام آخر را
شاعر ؛
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ همراهان گرامی ! سلام
برای آشنایی شما با بعضی قواعد شعری از این لحظه بالای اشعاری که در کانال شخصی به اشتراک میگذارم ، اسم قالب و همچنین وزن شعر را مینویسم ، بلکه خدمت کوچکی به علاقمندان شعر فارسی کرده باشم .
ارادتمند شما - ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ ضروری - آموزش مجازی شعر
🙏 لطفا بخوانید و در گروهها منتشر فرمائید
همراهان گرامی ! سلام
بنا دارم انشاءالله از هفتهی آینده به آموزش قواعد شعری از جمله قافیه ، قالبها ، صنایع و تا حدودی اوزان عروضی بپردازم .
درک نکاتی که در این دورهی آموزشی خواهد آمد برای علاقمندان شعر فارسی ، شاعران تازهکار ، خطبا (اهالی منبر و تریبون) ، مجریها و ذاکران آلالله لازم است .
لذا توصیه میکنم چنانچه هنوز عضو کانال شخصی من نشدید اقدام و کانال اشعار حقیر را به دوستان اهل ذوقتان نیز معرفی بفرمائید .
ابراهیم سنائی - شاعر
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
⛔ اشتباه نکنید !
✅ توضیحی دربارهی آموزش مجازی شعر
(شعر) هنرِ اول است و با همهی هنرها تفاوتی اساسی دارد .
تمام هنرهای عالم اکتسابیاند و میشود از طریق آموزش آنها را بیاموزیم اما هنر سرودنِ شعر اکتسابی نیست .
شعر هنری بالفطره و مادرزادیست .
یعنی فقط کسی میتواند بسراید که شاعر متولد شده باشد و اگر چنین نباشد امکان ندارد از طریق آموزش شاعر شود .
هنرجو با هر ضریب هوشی هر هنری را که بخواهد فرا میگیرد و البته کیفیت یادگیری بستگی به هوش هنرجو دارد .
کسی که سنتور را فرا میگیرد اگر مشکاتیان نشود دستکم میتواند نوازندهای ضعیف یا متوسط گردد و چندین آهنگ را بنوازد .
هنرجوی خطاطی ممکن است آقای میرعماد نگردد اما دستکم میتواند خطاط معمولی یا متوسطی بشود .
در رشتهی بازیگری هم اگر هنرجو نتواند عزتالله انتظامی یا پرویز مشایخی بشود دستکم میتواند سیاهیلشکر یا بازیگر ضعیفی باشد .
یعنی با فرا گرفتن قواعد هر رشتهای میشود در آن رشته هنرمندی شایسته شد اما فرا گرفتن قواعد شعری کسی را شاعر نمینماید الا اینکه شاعر متولد شده باشد .
در اینجا برای اثبات عرائضم مثالهایی تقدیم شما خواهم کرد .
اگر دانشگاههای کشور را بگردید اساتید بزرگواری را با مدرک دکترای ادبیات فارسی پیدا میکنید .
آنها مهارتهای ادبی و قواعد شعر را به خوبی و حتی به مراتب بهتر از شعرا میشناسند اما از سرودن یک رباعی یا حتی یک بیت شعر عاجزند الا بعضیها که بالفطره شاعر بودهاند .
از آنسو در مقابل اساتید محترم دانشگاه افراد بیسوادی مشاهده میگردد که حتی نمیتوانستند اسمِ شریف خویش را بنویسند اما نام آنها به عنوان شاعر در تاریخ شعر فارسی میدرخشد .
حیدر یغما متخلص به (یغما) شاعری بیسواد است که در یک کورهی آجرپزی کارگری میکرد و از همین رو به (شاعر خشتمال نیشابوری) مشهور است .
او سواد نوشتن نداشت و خودش در اینباره میگفت :
(مرا اکابرِ دوران سواد یاد نداد
گمانم اینکه فراتر ز من نداشت سواد)
یغما در امضاهایش اسم خود را به غلط (یقما) مینوشت اما غزلیات ارزشمندی از این شاعر بیسواد در تذکرهها ثبت است که در اینجا به مطلع و مقطع یک غزل از ایشان اشاره میکنم ؛
(تنم در وسعت دنیای پهناور نمیگنجد
روان سرکشم در قالب پیکر نمیگنجد
نشان قبر نگذارید بعد از مرگ یغما را
شهاب طارم اسرار در مقبر نمیگنجد)
از یغما که بگذریم میپردازیم به (شاطر عباس صبوحی) که البته سالها قبل از یغما میزیسته است .
او نیز سواد خواندن و نوشتن نداشت اما غزلها و مسمطات زیبایی از او به جا مانده که مشهورترینِ آنها غزلیست که ابیاتی از آن را با هم میخوانیم ؛
(روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
زیر لب وقت نوشتن همهکس نقطه نهد
ای عجب ! نقطهی خال تو که بالای لب است
روز ماه رمضان زلف مَیَفشان که فقیه
بخورد روزهی خود را به گمانش که شب است)
لذا با توجه به آنچه که عرض کردم این دوره یک دورهی شعرشناسی در حد ضرورت است و کسی که بالفطره شاعر نبوده با دانستن مطالبی که در آینده خواهم گفت تنها میتواند در شعرشناسی مهارت لازم را فرا بگیرد و شاعر نخواهد شد اگرچه ممکن است افرادی وجود داشته باشند که به شکل مادرزادی شاعرند اما تا کنون استعداد آنها کشف نگردیده و انشاءالله در خلال دوره شکوفا خواهد شد .
و السلام علیکم و رحمةالله
ابراهیم سنائی - شاعر
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
📢 قابل توجه شاعران تازهکار ، اهالی منبر و تریبون ، مجریها و مداحان اهلبیت علیهمالسلام
✅ آموزش مجازی شعر
در کانال شخصی (حاجابراهیم سنائی) به نشانی زیر👇
@ebrahim_sanaei
🙏 لطفا این پیام را در گروههای مجازی منتشر فرمائید .
ابراهیم سنائی:
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ آموزش مجازی شعر
✅ مقدمه
آدمی در هر رشتهای که فعالیت مینماید باید ابزار کار خویش را خوب بشناسد تا بتواند از بهترینِ آنها بهره بگیرد .
یک خطاط اگر قلم ، مرکب و کاغذ مرغوب را نشناسد خطاط موفقی نخواهد شد .
یک نقاش اگر رنگ ، آبرنگ ، قلم و بوم خوب را بشناسد و از نوع مناسب آنها بهره بگیرد طبعا آثاری ماندگار ارائه خواهد داد .
شعر در بعضی رشتهها مثل مداحی ، خوانندگی و مجریگری اهمّ ابزار کار است و در رشتههایی مثل سخنوری و خطابه نیز از جمله ابزار لازم کار است .
اصلا شعر زینت سخنرانیست و برای راحتتر رساندن مطلب بسیار موثر و مفید است و گاهی یک بیت شعر کار یک ساعت سخنرانی را میکند .
لذا لازم است عزیزان مداح ، خواننده و مجری شعر را خوب بشناسند و اهالی منبر و تریبون نیز اگر از شعر بهره میگیرند الزاما لازم است آنرا بشناسند تا با قرائت اشعار مفید تاثیر بیشتری بر روی مخاطب بگذارند .
اگر خواننده شعر و خصوصا اوزان عروضی را بلد باشد مثلا میداند دستگاه افشاری قالب شعری مثنوی در وزن (فاعلاتن فاعلاتن فاعلات) را میطلبد .
امروزه نود درصد مداحان گرامی قالبهای شعری را نمیشناسند و برای مثال اصلا تفاوتی بین رباعی ، دو بیت و دو بیتی قائل نیستند و هر گاه با دو بیت شعر روبرو گردند آنرا دو بیتی یا رباعی معرفی میکنند در حالیکه این دو قالب شعری با هم متفاوتند و گاهی ممکن است شعری که فقط دو بیت دارد نه رباعی باشد ، نه دو بیتی .
گاهی مداح بزرگواری خطاب به حضار مجلس میگوید ؛ (ابتدا یک غزل میخوانم) ولی چهارپاره قرائت میکند و این ناشی از عدم آگاهی او در زمینهی شعر است .
آقایان مجری مثلا نام شهیدی را که در شعر آمده برمیدارند تا نام شهید منظور خویش را جاگزین نمایند ، غافل از اینکه هر اسمی نمیتواند جای اسم دیگری بنشیند .
یا اینکه قید زمان شعر را به ضرورت مجلس عوض میکنند .
برای مثال شاعری زبانحال صدیقهی طاهره سلام الله علیها را اینگونه سروده ؛
(امشب به نخل آرزویم برگ پیداست
در چهرهی زردم نشان مرگ پیداست)
اما مجری برنامهای که روز برگزار میگردد به راحتی قید زمان شعر را تعویض و به جای (امشب) میگوید ؛ (امروز به نخل آرزویم برگ پیداست) ، غافل از اینکه این دو واژه از نظر وزنی با هم مطابقت ندارند .
اشکال عمدهای که علاوه بر عدم آگاهی به این جماعت گرامی وارد است این است که میگویند ؛ (ای بابا ! مردم که نمیفهمند) در حالیکه اولا این جمله توهین آشکار به حضار در مجلس است .
ثانیا باید احتمال حضور حداقل یک کارشناس در مجلس را بدهند و از بیم حضور او باید تمام حضار را کارشناسان خبرهای بپندارد که شعر را میشناسند .
خلاصه عدم آگاهی گاهی موجب سوتیهای ناخوشایندی میگردد که در شان خطیب ، مداح ، خواننده یا مجری نمیباشد .
حقیر در این دورهی کوتاه آموزشی قصد دارم عزیزان مذکور را در حد کافی با شعر آشنا نمایم بلکه اولا با شناخت شعر از سوتیها و اشتباهات در امان بمانند و ثانیا سلیقهی انتخاب شعر را در آنها ارتقا بدهم تا از انتخاب اشعار ضعیف و دارای اشکالات فنی پرهیز نموده و اشعاری درخور شان مخاطب برگزینند .
بَشِّر عِبادِ الَذینَ یَستَمِعون القَول فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَه
✍ ابراهیم سنائی - شاعر
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ رباعی
به مناسبت ایام فاطمیه
✅ قالب شعر 👈 رباعی
✅ وزن شعر 👇
وزن مشهور رباعی (لاحول و لاقوة الا بالله)
یا : مستفعلُ مفعولُ مفاعیلن فع
یا : مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلن فع
بی فاطمه چون شعله برافروخت علی
جز گوهر اشکها نیندوخت علی
روزی که حریم وحی را سوزاندند
زهرا پسِ در بود ، ولی سوخت علی
شاعر؛
ابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei