به نام خدا
⭕️ اسامی برگزیدگان مسابقه کتابخوانی کتاب سلام بر ابراهیم:
1⃣ خانم ریحانه دادخواهی
تلفن: 0913***1874
2⃣ آقای محمد ایرجی مقدم
تلفن: 0915***3024
3⃣ خانم طاهره اعتمادی
تلفن: 0990***5938
4⃣ خانم آیدا جعفرزاده
تلفن: 0921***1129
5⃣ آقای علی شریفی دوست
تلفن: 0915***5543
💠بزرگوارانی که اسامی آنها نام برده شد، جهت دریافت هدایای خود به آی دی زیر پیام دهند:
🆔 @Khademe_ebrahim
♻️مژده به شرکت کنندگان مسابقه:
هر ماه به ۳ نفر از کسانی که در مسابقه کتابخوانی شرکت کرده بودند و جواب صحیح داده اند، به قید قرعه بسته فرهنگی شهید ابراهیم هادی اهدا خواهد شد. (محتویات بسته فرهنگی متعاقبا اعلام خواهد شد.)
♻️همچنین بزرگوارانی که از مسابقه جامانده و موفق به شرکت در مسابقه نشده اند، از تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۵ میتوانند به نرم افزار "برای دوست شهیدم" مراجعه کرده و در جهت پاسخگویی به سوالات اقدام نمایند.
🔰لینک دانلود نرم افزار:
https://t.me/Ebrahimhadi/9931
شهادت نصیبتان🌹
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
👉 @Ebrahimhadi 👈
امیرالمومنین علی علیه السلام: ♥️
♨️کسی که در شهوات تندروی کند، آفات و بلایا نیز به سرعت به سوی او میشتابند.
📕غررالحکم/ج۵
مسلمونی که حواسش به چشماش نیست،
حواسش به سرگرمیاش و کاراش نیست،
حواسش به زبونش نیست،
اون وقت👇
اگه تو زندگیش تنهاست،
اگه هی بدمیاره و ضدحال میخوره،
فقط خودشو بازخواست کنه 😌
🆔 @Ebrahimhadi
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا
"دفترچه سفید"
دفترچهی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقتها با عجله از جیبش در میآورد و علامتی در یکی از صفحات میگذاشت. میگفت: «اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت میزنم». برایم عجیب بود که محمدرضا – اسوهی تقوا و اخلاق بچهها– آنقدر گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.
چند روز قبل از شهادتش به طور اتفاقی دفترچهاش را نگاه کردم. خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر، مثل قلبِ محمدرضا سفیدِ سفید است.
"شهید محمدرضا ایستان"
مجموعه رسم خوبان، کتــاب مبارزه با نفس، ص 36
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
از خود حساب بكشيد پيش از آن كه به حساب شما برسند واعمال خود را وزن كنيد پيش از آنكه آنها را بسنجند و براى روز قيامت خويشتن را آماده سازيد.
وســـــــــائل الشـــــــــــیعه، ج16، ص 99
🌐 @Ebrahimhadi
❤️ #دلنوشته ❤️
نمی دانم چطور؟نمی دانم کی؟
اما وقتی فهمیدم بخشی از قلبم به نامت بود
وقتی فهمیدم که دلداده ات شده بودم
نمی دانم میشود گفت اتفاقی نامت را شنیدم، اتفاقی روی برد مدرسه فقط عکس تو بود که هر بار زنگ تفریح میخورد اولین چیزی که توجهم را جلب میکرد تو بودی و من که حتی نامت را نشنیده بودم
نمی دانم میشود گفت که اتفاقی بعد از چند وقت اخبار می دیدم و میترا لبافی پرفروش ترین کتاب سال را سلام بر ابراهیم معرفی میکند و من زیر لب آن را چندین بار تکرار میکنم
اتفاقی میشود که با کتاب تو روبرو میشوم و با تمام حوصله و دقت آن را میخوانم
یعنی همه ی اینها اتفاقی است؟!
و چقدر لحظه های که در فکه در کانال سوم( کانال کمیل) بودی من آن لحظها را با تمام رزمندگان کانال همراه بودم
و چه لحظهایی بود وقتی که مادر و برادر و خواهر و دوستانت از تو بی خبر بودند و چه اشکهایی که درخواندن این لحظات غم انگیز ریختم
درست یادم است وقتی که میخواندم تو رفتی و کسی تو را ندید و چه غریبانه پر کشیدی در اتاق بودم و با مداحی دلنواز میثم مطیعی هق هق گریهایم اوج گرفته بود
روزی نبود که به تو فکر نکنم و از خدا نخواهم که تو به خواب من بیایی
و چقدر کودکانه فکر میکردم که تو فقط برای منی، فقط من حق دارم تو را رفیق شهیدم بدانم فقط من حق دارم عاشقت باشم و عاشقانه هایم را نثارت کنم
فقط حق من است که عکسهایت را عکس پروفایل خودم بگذارم و هر کس که اینکار را میکرد من چقدر آزرده خاطر میشدم که تو نباید او را دوست داشته باشی این منم که فقط حق اینکار را دارم
که وقتی آن شخص که عزیزترینم بود قانون عشق را به من یادآور شد من چقدر خوشحال شدم که تو را به تمام خانواده و دوستان و آشنایان معرفی کردم و چقدر شرمنده بابت رفتار گذشته!
چقدر با تو خوشحالم چقدر لحظات قشنگی است وقتی نماز میخوانم و تصور میکنم به تو اقتدا کردم و تو روبروی من نماز میخوانی❤️
یا لحظاتی که با هم مداحی حاج مطیعی و سید رضا نریمانی گوش می دهیم چقدر شیرین است و من چقدر تصور با تو بودن را دوست دارم
چقدر دوست دارم لحظاتی که کار خطایی انجام دادم از تو عذرخواهی میکنم و تو مرا میبخشی
یادت می آید وقتی که چادر نذاشته رفتم برای فلان خواننده در فلان جا بخاطر گرما؟؟
هیچکس ندید اما تو شاهد بودی که وقتی آمدم به عادت همیشگی مداحی میثم مطیعی را گوش کردم و چادرم را سفت بغل کردم های های گریه کردم و چقدر تو قشنگ آرامم کردی !
تو برای من نه مثل یک برادر بلکه عین یک برادری
مهربانی و بزرگواری و غیرت و جوانمردی ات فقط بوی برادرانگی و مردانگی را برایم زنده میکند
من تا عمر دارم تمام عاشقانه هایم برای خدا و اهل بیت و توست!
❤️ ای عشق بی نشان من❤️
#ارسالی_اعضا
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-Gheseye ebrahim.mp3
36.96M
🎧 #صوت #پادکست
قصهی ابراهیم هادی...
⏰ زمان: ۳۰ دقیقه
🎙این پادکست ویژه را از دست ندهید و در انتشار آن کوشا باشید♻️
#پیشنهاد_ویژه
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
👉 @Ebrahimhadi 👈
⁉️تا حالا تونستی یک گناه رو بخاطر امام زمانت ترک بکنی؟
⁉️تاحالا شده یه روزت رو نذر آقا بکنی و سعی کنی تمام اون روز رو گناه نکنی؟
⁉️یه هفته چطور؟
⁉️یه ماه؟
⁉️یه سال؟
⁉️همه عمرت رو حاضری واسه لبخند آقا که خشنودی خداست پاک باشی؟ منظورم فقط همین هفتاد هشتاد سالیه که رو زمین زندگی می کنیماااا.....
⁉️چقدر دوستش داری؟؟
#به_این_سوالا_فکر_کن
🆔 @Ebrahimhadi
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 3⃣
"اوج خونسردی"
بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچهها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. بچهها بیمعطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد. همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: «بچهها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم».
"شهید ابراهیم هادی"
کتــاب سلام بر ابراهیم، ص41-40
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
امام حسين (عليهالسلام)
با گذشتتريـن مـردم، كـسى است كـه در زمان قـدرت داشـتن، گـذشت كند.
بحـــــــــــــــارالانـــــــوار، ج71، ص 400
🌐 @Ebrahimhadi
❤️ #دلنوشته ❤️
سلام بر برادرم ابراهیم❤️
چندین ساله که با انواع و اقسام مشکلات و سختی ها دارم دست و پنجه نرم می کنم و تا جایی که تونستم صبر رو پیشه کردم، از اول امسال با چند مشکل جدید و عجیب که بهتره بگم انواع فتنه ها مواجه شدم تو اوج سختی هام بودم، اوج تنش های روزمره، اوج فتنه هایی که بر علیه من در جریان بود، اوج روزهایی که به ناحق شخصیت من داشت خراب می شد، اوج تنهاییم که حرفهام رو به چه کسی بزنم که خب با چند نفر صحبت کردم به عبارتی درد دل کردم اما آروم نشدم و تو اون مدت که چند ماه طول کشید واسم ثابت شد کسی حوصله ی درد دلهای من رو نداره که با عکس العملهایی مواجه شدم که میشه گفت انگار اون آدم های شنونده ی روبروم با زبون بی زبونی بهم میگن هییییسسسس درد دلهای تو هیچ ارتباطی به ما نداره، یه مدت گذشت که واقعا خیلی دلشکسته و غمگین بودم یک روز بدون هیچ برنامه قبلی رفتم محل کار یکی از دوستان، دیگه واقعا کم آورده بودم، قسمتی از اتاق محل کار دوستم چند تا کتاب بود روی یکی از این کتاب ها نوشته بود سلام بر ابراهیم و عکس مردی رو دیدم که در لحظه من رو مجذوب خودش کرد کتاب رو برداشتم و خیره شدم به عکس به دوستم گفتم این آقا چقدر آشناست انگار بارها دیدمش(در صورتی که نه اسمش رو شنیده بودم نه عکسش رو دیده بودم نه با کتاب آشنایی داشتم) چند لحظه خیره شدم به عکس اما یادم نیومد و مطمءن شدم تا حالا ندیدمش اسمش رو نشنیدم و با کتاب هم آشنایی ندارم، به دوستم گفتم این کتاب چیه؟ که ایشون هم پیشنهاد کرد این کتاب رو بخونم و گفت باور نمی کنی که چنین انسانی روی کره زمین زندگی میکرده.
کتاب رو با خودم بردم خونه بی صبرانه مشتاق شدم برای خوندنش شروع کردم به خوندن هر چه پیش رفتم بیشتر غرق در دنیای داداش ابراهیم شدم با خوندن خط به خط این کتاب عجیب، خودم رو در اون لوکیشن خاطره ها مجسم میکردم هر چه پیش رفتم نمیتونستم کنارش بذارم هرچه پیش رفتم احساس کردم با مردی آشنا شدم که میشه داداش صداش کرد، قلب مهربون داداش ابراهیم من رو مجذوب خودش کرده بود تا جایی که دو سوم کتاب رو بی وقفه خوندم که واقعا دیگه چشمام اجازه نداد تا آخر بخونم بقیه اش رو گذاشتم برای بعد، وقتی رسیدم به آخرش نا خودآگاه مثل ابر بهار اشک از چشمام سرازیر شدو سرازیر شدو سرازیر شد
عاشق این مرد شدم عاشق قلب پاکش شدم عاشق مرام و معرفتش شدم عاشق عاشقانه هاش با خدای خودش شدم عاشق دلسوزی بی ریا و بی توقعش شدم
از اون جا بود که فقط بهش گفتم داداش ابراهیم.
و واقعا که
*سلام بر ابراهیم*
عجب اسمی برای این کتاب انتخاب شده که وقتی برداشتی از قرآن عزیز باشه که مسلما چیزی به غیر از معجزه نیست، انصافا معجزه می کنه. به خاطر این اسم واقعا هرکسی که دلش پر باشه و غمگین وقتی روی کتاب رو نگاه کنه و حتی توی ذهنش فقط و فقط اسم کتاب رو بخونه داداش ابراهیم جواب سلامش رو میده و تا آرومش نکنه بی خیال نمیشه
👈به نظر من شهید ابراهیم هادی لطف هایی رو که زمان حضور فیزیکی خودش در اون دوران نسبت به مردم داشته الان با روح خودش داره ادامه میده شک ندارم👉
خیلی مردی داداش ابراهیم❤️
#ارسالی_اعضا
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از فروشگاه کادویی چاپ هادی
طرح رفیق شهیدم | سری اول |
👈پیکسل: 3000 تومان
👈جاکلیدی: 3500 تومان
👈پیکسل آهنربایی: 3500 تومان
✅با کیفیت بالا
🌼سفارش حتی یک عدد
💢ارسال محصولات رایگان نمیباشد.
✍ ثبت سفارش:
@Khademe_ebrahim
👥 کانال:
@Ebrahimhadi_Market
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت۲۲
🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
👉 @Ebrahimhadi 👈