#حجاب #چادر♥
شاید #چادر کلمه ای است عربی!
ولی عرب که "چ" ندارد!
پس شاید ،
شاید به جای "چ"
باید "ج" گذاشت
"ج" گذاشت و گفت " #جادر"❤️
یعنی "جایِ دُر"😇
یعنی تو "دُر" هستی همان مروارید
همانی که جایش در #صدف است
همان " #مروارید" زیبا در صدف که گران قیمت ترین است در بین "دُر" ها
پس #چادر همان صدف است
صدفی برای #محفوظ ماندن من و تو
صدفی برای ما "خواهر مسلمان"
کلامی از برادرمان ابراهیم:
دوست عزيز؟! همسر شما براي خود شماست، نه براي نمايش دادن جلوي ديگران! ميداني چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بيحجاب شما به گناه ميافتند!
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۶۸
راوی:یوسف غلامی
🌿"حضور"
همسر من بعد از ماجرای فرش رنگی ارادت عجیبی به سید مجتبی پیدا کرد. همیشه شب های جمعه به کنار مزار او ميرفتیم و برای او زیارت عاشورا ميخوانديم. همسرم آن زمان آنقدر قرص اعصاب ميخورد که خسته شده بودیم. از سید خواستم که ما را یاری کند. بعد از مدتی که به زیارت سید ميرفتیم حال او رفته رفته خوب شد! دیگر به سراغ قرص اعصاب نرفت!پانزده سال است که خانم بنده قرص نخورده! دیگر هیچ مشکل اعصاب و روان ندارد.روزي سر مزار سید نشسته بوديم. خانم من گفت:((من هرچه از خدا بخواهم با خواندن زیارت عاشورا در کنار مزار سید برآورده ميشود.))آن روز گفت:((آقا سید، من این زیارت عاشورا را به نیابت شما ميخوانم. از خدا ميخواهم زیارت عمه سادات، حضرت زینب(س) ،را نصیب ما کند.))روز بعد یکی از دوستان من زنگ زد و گفت:((با یک کاروان راهی سوریه هستیم. دو نفر جا دارد. اگر گذرنامه داری، سریع اقدام کن. باورکردنی نبود شب جمعه بعد در حرم حضرت زینب(س) نائب الزیاره سید بودیم!))در بین بچه های همکار این ماجرا را تعریف کردم. اینکه هر کسی از خدا چیزی بخواهد به سراغ مزار سید ميرود و با قرائت زیارت عاشورا از خدا ميخواهد که مشکلش برطرف شود.هفته بعد سید را در عالم خواب دیدم. گفت:((به فلانی از همکاران محل کار، این مطلب را بگو ...)) روز بعد همان شخص در حضور جمع گفت:((تو درباره سید مجتبی چی ميگفتی؟! من رفتم سر قبر سید. زیارت عاشورا هم خواندم. اما مشکل من حل نشد.))گفتم: ((اتفاقا سید برات پیغام داده. گفته تو دو تا مشکل داری!)) از جمع خارج شدیم. ادامه دادم:((سید پیغام داد و گفت: ((مشکل اول تو با توسل به مادرم حضرت زهرا(س) حل ميشود. اما مشکل دوم را خودت به وجود آوردی. در زندگی خیلی به همسرت دروغ گفتی و این نتیجه همان دروغهاست!)) رنگ از رخسار دوستم پریده بود. گفت: ((درسته.))
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
توی سفر راهیان نور همین مطالب را گفتم. نوروز 1388 بود. یکی از روحانیان کاروان جلو آمد و گفت:((من زیاد به این حرف ها اعتقاد ندارم. برو به این سید که ميشناسی بگو یه دختر شهید داره طلاق ميگیره براي اینکه بچه دار نميشه. بگو آبروی خانواده شهید در خطره.))من هم بعد از سفر به سراغ مزار سید رفتم و بعد از زیارت عاشورا همین مطلب را گفتم. نوروز سال 1389 همان روحانی با من تماس گرفت. ميخواست آدرس قبر سید را بپرسد.گفت:((با همان دختر شهید و همسر و فرزندش ميخواهیم برویم سر مزار سید!))سید به یکی از دوستانش گفته بود:((هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا(س)را ببرید.))
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
تنها، غریب، بی کس و بی آشیان شدی
تبعیدی مجاور یک پادگان شدی
طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت...
بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی
▪ ️شهادت امام هادی النقی علیهالسلام تسلیت باد.
آخرین سخنان امام هادی(ع) به فرزندش امام حسن عسکری(ع): سلام مرا به فرزندم مهدی(عج) برسان و بگو، جدت در حالی شهید شد که بسیار آرزوی دیدار تو را داشت...
🆔 @Ebrahimhadi
ده روزی مانده بود به عیدنوروز۹۶، آمد که جایی سراغ نداری در وقتهای تعطیلاتی بایستم کار کنم؟
گفتم:(( اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد.))
خب اگر من بودم قاعدتا برایم مهم بود که چقدر حقوق میدهد؛ بیمه میکند یا نه و ساعت کاریاش به چه شکل است.
اولین سوالش این بود:(( سرِ ظهر میذاره برم نماز اولوقت بخونم؟))
تا بعد از سیزدهم عید آمد مغازه.
وسط کار کلا نقل زبانش سوریه و شهادت و رفقای شهیدش بود. برای اینکه جو را عوض کنم.
گفتم:(( بروبابا! منم اگه برم شهید میشم.))
صاحبمغازه گفت:(( محسن! اینطور فایده نداره. برو یه گونی بزرگ بیار این مجید رو کله کنیم بره.))
همینطور که داشت شیرینیها را میچید داخل جعبه گفت:(( پررو میشه؛ ولی تو جنگ خودمون بودن همچین منافقایی که سرشون به سنگ خورد و رفتن و شهید شدن. یه دفعه میبینی این مجید شهید میشه و سر ما بیکلاه میمونه!))
برشی از کتاب " #سربلند "
#شهید_محسن_حججی ❤️
🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی تکاندهنده آیت الله مجتهدی: هر طوری میخوای زندگی کن فقط بدون آخرش مرگِ ...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃دومین یادواره شهید ابراهیم هادی و شهید سید عباس شاکری🌷
سخنران:حجهالاسلام کمیل پهلوان زاده
مداح: حاج محمود شریفی
⏱زمان: چهارشنبه ۲۲ اسفند ماه
📍مکان: کاشان،طاهرآباد،حسینیه حضرت فاطمهالزهرا(س)
🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفته های اهلبیت رو باور داشته باشیم
🎤 #حجه_الاسلام_کمیل_پهلوان_زاده
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۶۹
راوی:حمید فضل الله نژاد
از قول آقای عبدالحسین برزیده
🌿"برنامهء علمدار"
از روايت فتح تهران تماس گرفتند. خواستند كه برويم و درباره شهيد سيد مجتبي علمدار فيلم تهيه كنيم. گفتم:((يعني چی!؟ آقا سيد كه زنده است. برويم براي او فيلم تهيه كنيم؟! همین يكي دو ماه پيش بود كه برنامة روايت فتح، مصاحبه ايشان را پخش کرد.)) گفتند:((ایشان شهيد شده اند.))با تعجب پرسيدم:((چطور؟!))گفتند:((آقا سيد مجتبي علمدار جانباز شيميايي بودند.))من آن موقع مشغول کار بر روی پروژه شهید جهان آرا بودم. آمدم و فیلم مصاحبه سید را دیدم. بعد هم گروهي را آماده كردم و رفتيم ساري. ابتدا به سراغ لشكر 25 رفتيم و خودمان را معرفي كرديم. گفتيم ميخواهيم درباره سردار شهيد، سيد مجتبي علمدار، فيلم تهيه كنيم. به ما گفتند درجة سيد سردار نبوده، او سروان بوده. با خودم فكر كردم كه روايت فتح درباره سرداران فيلم تهيه ميكند، نه ... کسی زیاد تحویل نگرفت. پس از مدتی با ناراحتي برگشتيم تهران. به روايت فتح اعلام کردم كه ادامه نميدهيم.
شب آمدم خانه، نيمه هاي شب خواب عجیبی ديدم. دو نفر سيد با لباس سبز به سمت من آمدند. به من گفتند:((رفتي به جايي تا از نوادگان ما فيلم بگيري، اما برگشتي؟!))با ترس از خواب پريدم. به آنچه در خواب ديده بودم فكر ميكردم. رفتم وضو گرفتم و نمازم را خواندم. دوباره خوابيدم. همان خواب دوباره تکرار شد. صبح اول وقت رفتم روايت فتح. گفتم ميخواهم برای سید کار کنم. تعجب کردند. وسایل سریع آماده شد، به همراه عوامل حرکت کردیم.در ساری دوباره همان مسائل پیش آمد. کسی همکاری نميکرد! در همان محل لشکر 25 نشسته بودیم که یکی از دوستان آقا مجتبی مجید کریمی آمد! گفت:((در خواب سید را دیدم که گفته برو لشکر. بچه های روایت فتح منتظر کمک هستند. برو کمکشان کن.))رفتیم با خانواده شهيد علمدار ديدار كردیم. رفقای او هم جمع شدند. بعد به همراه گروه رفتيم و از شب تا نزدیک صبح برنامه ضبط كرديم. خیلی عجیب بود. همه خاطرات او زیبا و در عین حال غم بار بود.برگشتیم تهران. برنامه در چهار قسمت آماده شد. بعد از مدتي دوباره از روایت فتح با من تماس گرفته و گفتند:((اگر اين چهار قسمت را پخش كنيم، هشتاد درصد بينندگان به شدت متأثر ميشوند. بهتر است آن را كم كنيد.)) ما هم صحنه هايي را كه ممكن بود مردم را ناراحت كنند كوتاه كرديم. بنابراين تبديل به دو قسمت شد. وقتي توسط روايت فتح برنامه علمدار پخش شد، خيلي از دوستان شهيد سيد مجتبي علمدار، كه در شهرستان هاي ديگر بودند و از شهادت او خبري نداشتند، متوجه شدند و مثل سيل به سمت ساري سرازير شدند.این برنامه یکی از پرمخاطب ترین برنامه های آن سال بود.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
🌺 امام صادق (ع) میفرمایند:
✍کسی که در راه برطرف ساختن نیاز برادر خود قدم بردار، مانند کسی است که سعی میان صفا و مروه به جای آرد.
📘 تحت العقول ص۳۰۳
ابراهیم هادی اگر پولی دستش می رسید سعی می کرد به دیگران کمک کند. خودش به کمترین قانع بود، اما تا می توانست به دیگران کمک می کرد. در یکی از محله های اطراف ما پیرمردی مغازه داشت به نام عمو عزت، او از پهلوان های قدیم بود و هر بار به مغازه او می رفتیم، برای ما از زورخانه های قدیم تعریف می کرد.
ابراهیم هر بار به بهانه ای به مغازه ی او می رفت و از او خرید می کرد. ما را هم با خودش می برد تا لااقل درآمدی نصیب این پیرمرد شود.
📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۲
🆔 @Ebrahimhadi
💠کلام او💠
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ
السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ
الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
اوست خداى يكتا كه معبودى جز او نيست، فرمانروا، منزّه از هر عيب، سلامت بخش، ايمنى بخش، مسلّط بر همه چيز، قدرتمندِ شكست ناپذير، صاحب جبروت و كبريايى. منزّه است از هر چه براى او شريك قرار مى دهند.
✅سوره حشر آیه 23
✍هوا؛با هوای او خوب میشود❤️
🆔 @Ebrahimhadi