eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.3هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
717 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 #امام_هادی (ع): ⏺خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.🍃 📚تحف العقول، ص ۴۸۳🌿 ▪️شهادت حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام تسلیت باد🏴 🆔 @Ebrahimhadi
🌹چه کرده ای تو با دلم.. که تا دنیا دنیاست هیچ کسی برای من تــ❤️ــو نمی شود... 🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی تکان‌دهنده آیت الله مجتهدی: هر طوری می‌خوای زندگی کن فقط بدون آخرش مرگِ ... 🆔 @Ebrahimhadi
🍃دومین یادواره شهید ابراهیم هادی و شهید سید عباس شاکری🌷 سخنران:حجه‌الاسلام کمیل پهلوان زاده مداح: حاج محمود شریفی ⏱زمان: چهارشنبه ۲۲ اسفند ماه 📍مکان: کاشان،طاهرآباد،حسینیه حضرت فاطمه‌الزهرا(س) 🆔 @Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 45
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفته های اهلبیت رو باور داشته باشیم 🎤 #حجه_الاسلام_کمیل_پهلوان_زاده 🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📕 قسمت ۶۹ راوی:حمید فضل الله نژاد از قول آقای عبدالحسین برزیده 🌿"برنامهء علمدار" از روايت فتح تهران تماس گرفتند. خواستند كه برويم و درباره شهيد سيد مجتبي علمدار فيلم تهيه كنيم. گفتم:((يعني چی!؟ آقا سيد كه زنده است. برويم براي او فيلم تهيه كنيم؟! همین يكي دو ماه پيش بود كه برنامة روايت فتح، مصاحبه ايشان را پخش کرد.)) گفتند:((ایشان شهيد شده اند.))با تعجب پرسيدم:((چطور؟!))گفتند:((آقا سيد مجتبي علمدار جانباز شيميايي بودند.))من آن موقع مشغول کار بر روی پروژه شهید جهان آرا بودم. آمدم و فیلم مصاحبه سید را دیدم. بعد هم گروهي را آماده كردم و رفتيم ساري. ابتدا به سراغ لشكر 25 رفتيم و خودمان را معرفي كرديم. گفتيم ميخواهيم درباره سردار شهيد، سيد مجتبي علمدار، فيلم تهيه كنيم. به ما گفتند درجة سيد سردار نبوده، او سروان بوده. با خودم فكر كردم كه روايت فتح درباره سرداران فيلم تهيه ميكند، نه ... کسی زیاد تحویل نگرفت. پس از مدتی با ناراحتي برگشتيم تهران. به روايت فتح اعلام کردم كه ادامه نميدهيم. شب آمدم خانه، نيمه هاي شب خواب عجیبی ديدم. دو نفر سيد با لباس سبز به سمت من آمدند. به من گفتند:((رفتي به جايي تا از نوادگان ما فيلم بگيري، اما برگشتي؟!))با ترس از خواب پريدم. به آنچه در خواب ديده بودم فكر ميكردم. رفتم وضو گرفتم و نمازم را خواندم. دوباره خوابيدم. همان خواب دوباره تکرار شد. صبح اول وقت رفتم روايت فتح. گفتم ميخواهم برای سید کار کنم. تعجب کردند. وسایل سریع آماده شد، به همراه عوامل حرکت کردیم.در ساری دوباره همان مسائل پیش آمد. کسی همکاری نميکرد! در همان محل لشکر 25 نشسته بودیم که یکی از دوستان آقا مجتبی مجید کریمی آمد! گفت:((در خواب سید را دیدم که گفته برو لشکر. بچه های روایت فتح منتظر کمک هستند. برو کمکشان کن.))رفتیم با خانواده شهيد علمدار ديدار كردیم. رفقای او هم جمع شدند. بعد به همراه گروه رفتيم و از شب تا نزدیک صبح برنامه ضبط كرديم. خیلی عجیب بود. همه خاطرات او زیبا و در عین حال غم بار بود.برگشتیم تهران. برنامه در چهار قسمت آماده شد. بعد از مدتي دوباره از روایت فتح با من تماس گرفته و گفتند:((اگر اين چهار قسمت را پخش كنيم، هشتاد درصد بينندگان به شدت متأثر ميشوند. بهتر است آن را كم كنيد.)) ما هم صحنه هايي را كه ممكن بود مردم را ناراحت كنند كوتاه كرديم. بنابراين تبديل به دو قسمت شد. وقتي توسط روايت فتح برنامه علمدار پخش شد، خيلي از دوستان شهيد سيد مجتبي علمدار، كه در شهرستان هاي ديگر بودند و از شهادت او خبري نداشتند، متوجه شدند و مثل سيل به سمت ساري سرازير شدند.این برنامه یکی از پرمخاطب ترین برنامه های آن سال بود. ♻️... 🆔 @Ebrahimhadi 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از  شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺 ‌ 🔸 دعای فرج 🔸 ‌ هرشب ساعت ۲۰ تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷 👉 @Ebrahimhadi 👈
صلی الله علیک یا اباعبدالله❤️ رنج تـو رابه گنجِ فراوان نمی‌دهم درد تـو رابه دارو و درمان نمی‌دهم زخم تو رابه مرهم‌وخاک تو رابه مشک خار ره تـو را به گلستان نمیدهم... به تو از دور سلام🌹 به سلیمان زمان،از طرف مور سلام🌹 🆔 @Ebrahimhadi
🌸🍃 #امام_کاظم (ع): 🍃خداوند در زمین بندگانی دارد که برای برآوردن نیازهای مردم می کوشند؛ اینان ایمنی یافتگان روز قیامت اند.🍂 📚کافی، ج۲، ص۱۹۷🌿 🆔 @Ebrahimhadi
🌺 امام صادق (ع) میفرمایند: ✍کسی که در راه برطرف ساختن نیاز برادر خود قدم بردار، مانند کسی است که سعی میان صفا و مروه به جای آرد. 📘 تحت العقول ص۳۰۳ ابراهیم هادی اگر پولی دستش می رسید سعی می کرد به دیگران کمک کند. خودش به کمترین قانع بود، اما تا می توانست به دیگران کمک می کرد. در یکی از محله های اطراف ما پیرمردی مغازه داشت به نام عمو عزت، او از پهلوان های قدیم بود و هر بار به مغازه او می رفتیم، برای ما از زورخانه های قدیم تعریف می کرد. ابراهیم هر بار به بهانه ای به مغازه ی او می رفت و از او خرید می کرد. ما را هم با خودش می برد تا لااقل درآمدی نصیب این پیرمرد شود. 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۲ 🆔 @Ebrahimhadi