eitaa logo
ابتدایی _ 6 کلاس سما ( #اول ، #دوم ، #سوم ، #چهارم ، #پنجم ، #ششم) نمونه سؤالات نهایی، انجمن علمی
14.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
18.4هزار فایل
"اگر دنبال‌ محتوای‌ آموزشی‌ جذاب هستی‌ مدرسه‌ مجازی‌ سما را از دست‌ نده📏📒" صفرتا صد‌ مقطع‌ ابتدایی🙃👇🏻 🖇حل‌ تمرین و رفع‌ اشکال 🖇کلیپ‌آموزشی‌ 🖇نمونه‌سوال 🖇درسنامه 🖇آزمون‌ 🌐 تبلیغات‌ نور: @Shaghaygh_2 🚫کپی‌ غیرمجاز انتشار(با لینک) بلامانع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️فارسی داستان_ترکیب_ب_ا 🌐 🌨 ☔️ ✍📗📕📋 @ebtedaetv ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 فوروارد یادت نره عزیز😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوونا و پدر و مادرها بیاید نظر بدید می‌شه ازدواج آسان رو توی این دوره و زمونه رواج داد؟ چطوری؟ 👤 زیبای «جهیزیه لاکچری حضرت زهرا» تقدیم نگاهتان 💞 سالروز ازدواج و سلام‌الله‌علیهما مبارک🌹🥰 ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکوراسیون 💡ایده های خلاقانه بفرست برای دوستت ❤️ ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 😍فوروارد یادتون نره 😘
فایل نهایی فارسی پایه 3.pdf
8.53M
کتاب کار فارسی و نگارش سوم ابتدایی نمونه سوالات و آزمون ها از کل دروس فارسی و نگارش ✍📗📕📋 @ebtedaetv ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843هٔ 😍فوروارد یادت نره 😘
کتاب کار جامع ریاضی چهارم پایش.pdf
1.51M
گزیده ای از کتاب کار جامع ریاضی پایه چهارم ✍📗📕📋 @ebtedaetv ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843هٔ 😍فوروارد یادت نره 😘
✨📕✨ 📖خاطرات: «اُمِّ وَهَب» 🦋همسرِ نوشتهٔ: ✅قسمت: دهم حدود ساعت یازده شب، تقریباً صداها افتاد. در تمامِ این مدت دلشوره و اضطراب لحظه‌ای رهایم نکرد. البته چیزی نبود که برایم تازگی داشته باشد، بارها و بارها در طول سال‌ها زندگی با حسین این احساس را تجربه کرده بودم، آن‌قدر که شاید بشود گفت دیگر جزیی از وجودم شده بود. هیچ شکایتی هم نداشتم، برعکس، همیشه آن را از جمله هدایای مخفیِ خدا برای خودم می‌دانستم چرا که همیشه بعد از هجومِ این دلهره‌ها و اضطراب‌ها پناه می‌بُردم به آغوشِ گرمِ ذکر خدا تا در برابر همهٔ آن ناآرامی‌ها آرامم کند. شاید اگر این لحظات و این فشارهای درونی نبود، هیچ‌وقت این‌قدر با ذکر خدا اُنس پیدا نمی‌کردم، من این اُنس را در اصل مدیون یک‌چیز بودم و آن‌هم زندگی با حسین بود! زمان زیادی از آرام شدن اوضاع نگذشته بود که حسین سرآسیمه و نفس‌زنان رسید. سر و رویَش غرق در خاک بود. با همۀ این اوصاف از اینکه سالم و سرپا می‌دیدیمش خوشحال شدیم. سلام که داد، دیدم خیلی خسته و پریشان است. هرچند خودم هم دست‌کمی از او نداشتم اما به رسمِ همسری و هم‌سفری همراهِ جواب سلامش به شوخی و با لبخندی شیطنت‌آمیز گفتم: «عجب جلسهٔ خوب و پُرباری داشتید! مث اینکه پذیرایی جلسه هم خیلی عالی بوده، فقط فکرکنم میوه‌هاشو نشُسته بودن چون که بدجوری گردوخاک، روی سر و صورتت نشسته!» زهرا و سارا ریز خندیدند اما حسین انگار که اصلاً لبخندم را ندیده و لحن شوخی‌ام را نشنیده باشد، خیلی جدی پاسخ داد: «اصلاً به جلسه نرسیدیم. اوضاع خیلی بهم ریخته. از اون لحظه‌ای که پامون رو از این منطقه گذاشتیم بیرون، مُسلّحین ریختن این دور و بر، همه‌جا رو محاصره کردن. ما هم خیلی سعی کردیم که بیاییم پیش شما. سه‌بار هم تا نزدیکِ کوچه اومدیم اما هر سه‌بار، عقب زدندمون. حتی یه گوله آر.پی.جی هم طرف ماشینمون شلیک کردن که البته به خیر گذشت. الآن اوضاع به کمی آروم شده اما این آرامش قبل از طوفانه. الآن اونا دیگه همه‌جا هستن، اعلام کردن تا دوشنبه کل دمشق‌و می‌خوان بگیرن، با این شرایط اصلاً صلاح نیست شما اینجا بمونید، باید برگردید!» جملهٔ آخرش مثل پُتک توی سرم خورد، گیج شدم. خواستم چیزی بگویم اما دخترها پیش‌دستی کردند و بلافاصله گفتند: «برگردیم؟ کجا برگردیم؟!» حسین اما بازهم خشک و رسمی، بدون اینکه نگاهمان کند گفت: «یه پرواز فوق‌العاده، فردا ایرانی‌ها رو برمی‌گردونه تهران!» هم از لحن و هم از اصلِ حرفش گُر گرفتم، این‌بار حتی نگذاشتم فرصت به بچه‌ها برسد محکم و جدی گفتم: «ما برای تفریح نیومدیم اینجا که حالا تا تقّی به توقّی خورد، برگردیم. اومدیم تو رو همراهی کنیم و حالام برنمی‌گردیم!» زهرا و سارا هم که انگار حرف خودشان را از زبانِ من شنیده بودند، پُشت‌بند حرف‌های من گفتند: «حق با مامانه، ما می‌مونیم!» وقتی به پشتیبانی دخترها دلگرم شدم، پرسیدم: «امروز صبح که ما از تهران می‌اومدیم، شما می‌دونستی اینجا چه اوضاعی داره با این‌حال گفتی بیاین. مگه نه؟» سکوت کرد. خودم با لحنی اقناع‌آمیز گفتم: «حتماً می‌دونستی. با این‌حال گفتی بیاین دمشق.»
🌸 سلام امام زمانم (عج) 🌼 تو بیا تا گره از کار دلم وا گردد 🌼 سبب وصل به دلدار مهیا گردد 🌼 دمد از خاک، گل و سبزه به یُمن قدمت 🌼 آسمان آبی و خوشرنگ چو دریا گردد 🌼 چشمها منزل خورشید جمال تو شود 🌼 عالمی خیره به تو ،غرق تماشا گردد 🌼 یوسف خویش به نسیان بسپارد یعقوب 🌼 غرق در حُسن رخ یوسف زهرا گردد 💚اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ فیلم آموزشی 🎥 الگو 🌐 🌨 ☔️ ✍📗📕📋 @ebtedaetv ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 فوروارد یادت نره عزیز😘
به نام خدا.pdf
219.4K
✔️آزمون جامع ریاضی ✔️فصل اول ✔️پایه دوم ابتدایی ✍📗📕📋 @ebtedaetv ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843هٔ 😍فوروارد یادتون نره 😘