💠 چرا علوم اجتماعی اسلامی؟
💎 متن کامل مباحث مطرح شده در نشست هم اندیشی علم دینی در مشهد؛ بخش اول
🔹 آرمان و هدف همه ما طبيعتاً حركت به سمت بناي جامعه اسلامي و ايجاد تمدن اسلامي است، رابطه متقابل و دوجانبه علم و جامعه و يا نظريه و فرهنگ به تعبير ديگري دستيابي به علوم معطوف به جامعه اسلامي را ضروري میکند، درواقع علوم انساني همين نرمافزار بناي جامعهی اسلامي است يعني براي بناي جامعه اسلامي چارهای جز احياء يا توليد يا تكميل علوم اجتماعي اسلامي معطوف به جامعه اسلامي نيست.
🔹 گاهی گفته میشود بهجای بحث در علوم اجتماعي اسلامي ما بياييم به بناي جامعه اسلامي بپردازيم، اين خيلي منطقي نيست چون علوم اجتماعی اسلامی دقیقاً میخواهد همين كار را بكند و اين كار را هم نمیخواهد یکشبه و دفعتاً انجام دهد و يك مجموعه نظرياتي در قالب علوم اجتماعی اسلامی توليد كند كه جامعه به اسلامی تبديل شود بلكه مقدمات بسیاری دارد.
🔹 براي اين جامعه سازي و تغيير علمی جامعه به سمت يك جامعه اسلامی بايد شرايط موجود جامعه و علم در نظر گرفته شود كه متأسفانه در هر دو مورد تا حد زيادی مدرن و تحت تأثیر فضای جهانی مدرنیته هستند و با علم و فرهنگ اسلامی تناسب ندارند، از همینجا ضرورت تحول تدريجی و توأمان علم و جامعه مشخص میشود؛ نمیشود بگویيم فعلاً علم را كنار بگذاريم جامعه را اسلامی كنيم يا جامعه را كنار بگذاريم علم را اسلامی كنيم.
🔹 بنا بر اين نگاه و رويكرد مسئله محور كه هم واقعبینانه و هم آرمانگرایانه است، ضرورت زمینهسازی برای حركت در جهت تحول علم اجتماعی مدرن و احيای علم اجتماعی اسلامي و به دنبال آن تلاش در جهت بسط اين رويكرد و نتايج آن به جامعه علمی و عمومی مشخص میشود.
🔹 گروه علوم اجتماعی اسلامی در اين فضا و مبتني بر اين ضرورت معرفتي و اجتماعي ایجاد شده و حركت میکند. اين گروه در دانشكده علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران در دو رشته فلسفه علوم اجتماعی (در مقطع ارشد) و در رشته جامعه اسلامی مسلمين (در مقطع ارشد و دكتری) فعاليت میکند.
🔹 گروه موقعيت منحصربهفردی دارد، شايد تنها نمونه و موردی از جريانات مختلف تحولخواه در حیطه علوم اجتماعی با گرايش اسلامی باشد كه پايگاه و جايگاهی در ساختار رسمي دانشگاهی آنهم در بهترين دانشگاه كشور دارد، ازاینجهت هم امتيازات ویژهای دارد و هم اقتضائات و مشكلات خاص.
🔹 انجمن علمی هم يك تشكل دانشجويی است كه از دانشجويان خود گروه تشكيل میشود و در ذيل و كنار گروه حركت میکند و البته هويت دانشجويی و فعالیت های متفاوتی نیز دارد.
🔹 درباره اسم گروه كه علوم اجتماعی اسلامی که معمولا مناقشه برانگیز است و اسم رشتهها؛ نكات مهمی وجود دارد كه سعی میکنم در توضيح ضرورتها و اهداف مطرح كنم.
💠 بخش ضرورتها از دو حيث توضيح داده میشود؛ حيث اول همين دستهبندی موجود در گروه است، يعني دو رشته فعال در گروه كه دو روی سكه زمینهسازی در جهت احياء و توليد علوم اجتماعی اسلامی است، یعنی این رشتهها مدعی توليد تأسیسی و بی مقدمه علوم اجتماعی اسلامی نيستند بلكه زمینهساز حركت به سمت اين هدف هستند.
1⃣ رشته اول دانش اجتماعي مسلمين است. ما معتقديم كه لازم نيست كه در تمام حیطهها و محورها؛ از صفر به توليد و تأسیس علوم اجتماعی اسلامی اقدام کنیم، بلكه در طول تاريخ جهان اسلام يك ميراث معرفتی اجتماعی غنی و مهمی وجود دارد که به دلايلي همچون سيطره علم مدرن در دوران اخير از آن غفلت میشود و نياز به بازخواني دارد. اتفاقاً در اين بازخوانی حتي دانشگاههای غير ايرانی خيلي زودتر از ما شروع كردند و نهتنها اين كار زود نيست برای كشوری همچون ایران خيلی دير هم انجامشده است.
🔹 ادامه دارد...
💠 علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران
💠 @utsaiss
💠 چرا علوم اجتماعی اسلامی؟
💎 متن کامل مباحث مطرح شده در نشست هم اندیشی علم دینی در مشهد؛ بخش دوم
🔹 پس بازخوانی ميراث معرفتی جهان اسلام ضرورت آشكاری دارد به ویژه در حوزه هایی همچون حكمت عملی. ذيل و همراه با این ضرورت، شناسايی هويت اين ميراث معرفتی و توجه به معنا و مبناي اسلامی علم اهمیت پیدا میکند. هم معنا و هم مبنای علم در جهان اسلام متفاوت بوده و اين بازخوانی میتواند به تصحیح و تغيير اين معنا و مبنايی كه در جهان مدرن و در ايران گسترش پیداکرده كمك کند. بر همين اساس میشود به بازخوانی انتقادي اندیشههای اجتماعی مسلمانان معاصر نیز پرداخت، مانند روشنفكران دينی متفكران عرب و ....
🔹 اين بازخوانی میتواند به دنبال ترميم و اصلاح وضعيت روشی و جهتگیری انديشه اجتماعی معاصر هم كه در سطوح مختلف با فرهنگ ما تضاد پیداکرده حركت كند.
🔹 به صورت خاص و با توجه به عنوان یکی از رشته ها به بازخواني انديشه اجتماعي متفكران از گذشته تا معاصر نیز پرداخته میشود، يعني اندیشمندانی همچون مثل فارابی، ابن خلدون، كشفي و ملاصدرا تا امام خميني و شهيد مطهري و جلال آل احمد و شريعتي و ديگران. براي اينكه فضاي رشته منتقل شود برخي از واحدهاي درسي كه ارائه میشود را معرفی میکنم؛ روش تحقيق علوم اجتماعي، روش تحقيق علوم اجتماعي اسلامي، انديشه اجتماعی متفكران مسلمان، نقد نظريات و مكاتب جامعهشناسی و...
2⃣ رشته دوم فلسفه علوم اجتماعي به عنوان یکرشته كاملاً بهروز و بینالمللی است كه البته اهميت خاصي براي فضاي تحولخواه ما هم دارد، يعني میشود از فرصتهایی كه ايجاد كرده استفاده كرد.
🔹 علوم اجتماعي مدرن، جهان و ايران را تا حد زيادي تسخير كرده و هيچ راهي جز توجه به آن نداريم و جهتگیری گروه در مورد اين علوم اجتماعي رويكرد تهذیب انتقادي است، نه انكار یا بیتوجهی، بلکه استفاده از ظرفیتهایی كه ايجاد کرده است.
🔹 ضرورت اول اين رشته بازخواني مباني و فرايند شکلگیری نظريات اجتماعي مدرن است. اين بازخواني مبتني بر مباني چندگانه هستیشناسی، روششناسی، معرفتشناسی و ... انجام میشود.
🔹 ضرورت دوم تحليل نسبت نظریههای جامعهشناختی مدرن با حوزههای فرهنگي و اجتماعي غرب است. اين نسبت از دو جهت اهميت دارد: اولاً اينكه تناسب فكري، فرهنگي، مبنايي و حتي كاركردي اين نظريات با فضاي ما محك بخورد، دوم اينكه ميزان اعتبار علمي و جهانشمولی اين نظريات مورد سنجش قرار بگیرد که معمولاً در فضای دانشگاهی ما بدون محك و بدون بازخواني انتقادي پذیرفته میشود.
🔹 ضرورت سوم نقد و بررسي خود نظريات و روشهای علوم اجتماعي مدرن است كه در قالب واحدهاي درسي ارائه میشود.
🔹 اين دو رشته دو روی سكه زمینهسازی دوجانبه برای علوم اجتماعی اسلامی هستند، از یکجهت احياي ميراث معرفتي جهان اسلام و از یکجهت بازخواني و بازسازي انتقادي معرفت اجتماعي مدرن.
💠 حيث دوم ضرورتها، معرفتی و اجتماعي است که بخش معرفتی تا حدی روشن شد و به علت کمبود وقت صرف نظر میشود.
🔹 ضرورت اجتماعي اول و اصلي ما همان اسلامي شدن جامعه است، يعني این هدف اصلي است كه بقیه اهداف ذیل تلاش براي اسلامي كردن جامعه است. يكي از علتهای اصلي اسلامي نبودن و نشدن جامعه را ما همين علوم انساني مدرن میدانیم كه گاه در برخي از نظرات، توسعه همین علوم را براي بناي جامعه اسلامي سفارش میدهند، درحالیکه تناقض دارد.
✍ کیوان سلیمانی
💠 علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران
💠 @utsaiss
💠 چرا علوم اجتماعی اسلامی؟
♦️ مباحث مطرح شده در نشست هم اندیشی علم دینی در مشهد؛ بخش پرسش و پاسخ
🔸 یکی از اشکالاتی که مطرح شده این است که مسئله تحول در علوم و دانشگاه ها یک پروژه ملی است که ایده اسلامی سازی آن را محدود میکند و باعث خروج دیگر جریانات تحولخواه از دایره می شود و نمونه این مسئله هم گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران است که باعث شده از یک طرف جوانان مذهبی در این گروه جمع شوند و از طرف دیگر جریانات تحولخواه دیگر از دایره خارج شوند. این مطلب نه از لحاظ منطقی درست است و نه از لحاظ واقعیت خارجی بلکه علل دیگری دارد که از آن میگذرم.
1⃣ از یک طرف اصلاً به این صورت نیست که جوانان مذهبی صرفا در این گروه جمع شده باشند بلکه به خاطر تنوع رشته های دانشکده و مخصوصاً عدم فعالیت گروه علوم اجتماعی اسلامی در سطح کارشناسی، دانشجویان مذهبی بسیار بیشتری از دانشجویان فعال در این گروه، در رشته های دیگر تحصیل می کنند و در انجمن های علمی و مستقل و بسیج و ... فعالیت می کنند، برخی مشغول به علوم اجتماعی متعارف هستند و بخشی گرایش به جریانات تحولخواه دارند که اتفاقاً بسیاری از آنها با گروه و انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی نیز همکاری و ارتباط داشته و دارند. از جهت دیگر حتی نمی توان گفت همه دانشجویان گروه، مذهبی به معنای عرفی هستند.
2⃣ فعالیت جریانات تحولخواه دیگر هیچ منافات منطقی یا واقعی با فعالیت گروه ما نداشته و ندارد. اساتید دیگر در چندین گروه و رشته فعال هستند و اتفاقا بسیاری از اساتید با نگاه های متفاوت با گروه و انجمن همکاری های خوبی دارند، چه در قالب تدریس و چه در قالب نشست یا ... .
🔹 البته نکته اینجاست که آیا ما میخواهیم به تحول خواهی در حد فوکو یا فرانکفورتی ها یا... اکتفا کنیم؟ تحول خواهی ذیل جریانات مدرن یا پست مدرن صرفاً بخشی از مسیر و نقشه کلان تحول خواهی است که اتفاقاً در هر دو رشته گروه هم مورد مطالعه و استفاده قرار می گیرد.
3⃣ درون خود گروه اساتید و دانشجویان با گرایش های متنوع و متفاوتی فعالیت می کنند که طیف زیادی از جریانات تحول خواه را پوشش می دهند.
4⃣ فعالیت یک گروه معطوف به تحول خواهی اسلامی در علوم اجتماعی در کنار چندین گروه و رشته در یک دانشکده علوم اجتماعی از میان ده ها دانشکده، آن هم در جمهوری اسلامی و بعد از چهل سال، در دو رشته ای که هم ضرورت معرفتی و اجتماعی دارند و هم در کشورهای غربی اتفاقاً پیش و بیش از ما به آنها پرداخته شده است، باید برای همه طیفهای تحول خواه به ویژه با گرایش اسلامی خرسندکننده باشد و نه برعکس.
5⃣ تا کی باید به انفعال یا تلاشهای پراکنده و انفرادی ادامه دهیم؟ تلاش متمرکز و برنامه ریزی شده و هدفمند در زمینه تحول علوم انسانی یک ضرورت عقلانی و واقعی است و هیچ منافاتی هم با جریانات و افراد تحولخواه دیگر ندارد، چه آنها که در حاشیه علم مدرن و پست مدرن مشغول هستند و چه دیگران؛ مخصوصاً از این جهت که دو رشته این گروه دایره نسبتاً وسیعی را در بر گرفته و در یک رشته به بازسازی انتقادی و تهذیبی علوم مدرن پرداخته میشود و در رشته دیگر به بازخوانی علوم اجتماعی جهان اسلام.
6⃣ با این استدلال باید همه پژوهشگاه ها و موسسات و مراکز تحولخواه اسلامی که در اینجا نمایندگان آنها حضور دارند تعطیل شوند چرا که مثلاً پست مدرن ها را شامل نمی شوند!/ پایان متن
7⃣ (یکی از اساتید نشست در تایید مباحث: تأسیس یک گروه همراه با تمایز ساختاری جنبه مثبت دیگری نیز دارد؛ نشان دهنده تمایز مبنایی و معرفتی و مسیر علمی است. (نقل به مضمون))
♦️ پ.ن: البته استدلال های بسیاری برای رد این اشکال وجود دارد که فرصت طرح نشد اما از آنجایی که اصل مطلب برای اهل معرفت مشخص است نیاز چندانی هم حس نمیشود مخصوصا این که علت طرح این اشکال شخصی است و از این حقیقت نه تنها ما و برخی از اساتید و دانشجویان با گرایشات فکری متنوع اطلاع دارند بلکه حتی برخی دوستان و همفکران دانشجوی مستشکل نیز به آن اقرار دارند! باید پرسید اگر این گروه و رشته هایش و فعالیت هایش اشکال دارد و غیرعلمی، شتاب زده، سطحی و... است، چرا دو بار برای تحصیل در آن اقدام کرده است؟ و وقتی که موفق به قبولی نشده چرا به تکثیر اتهامات غیراخلاقی و تئوریزه کردن توجیهات غیرعلمی میپردازد؟ (این اقدامات از چند جهت مصداق #احمدینژادبازی است!) بیش از این وارد جزئیات نمیشوم و همین حد هم به خاطر تکرار اتهامات توسط ایشان بود.
♦️ البته این مسئله مستقلا اهمیتی ندارد اما اتفاقی است که باید از آن عبرت گرفت؛ مسائل شخصی در مباحث علمی دخالت داده نشود و به صورت غیراخلاقی در سطح عمومی منتشر نشود و بدتر از همه مدعیات شخصی در قالب توجیهات شبه علمی بیان نشود.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 انکار علم دینی توسط علامه جوادی آملی؟!
1⃣ نقل و نقد اشکالات:
🔸 با سلام و تشکر خدمت همه اساتیدی که نقدهای خود را به نامه دکتر داوری اردکانی مطرح کردند و کماکان نیز مشغولند... در این چند روزی که تلاطم نقدها را میبینم، سوالی ذهنم را به خود مشغول ساخته که با نهایت جسارت عرض میکنم:
🔸 اگر امروز دکتر داوری بحث درباره علم دینی بی فایده است و علم ذاتا به دینی بودن متصف نمیشود، خوب این دقیقا همان فرمایش حضرت آیت الله جوادی آملی است که قریب به بیست سال پیش فرمودند و در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی هم به نگارش درآمده!!
🔸 اگر امروز تیر نقدهای خود را بسوی دکتر داوری پرتاب میکنیم، پس باید شجاعت نقد فرمایشات علامه جوادی آملی را هم داشته باشیم...و اساسا اگر از همان ۲۰سال پیش که نظریه معظم له پیرامون علم دینی مطرح شد، نقدهای عالمانه مطرح میشد، شاید امروز دیگر شبهه ای پیرامون علم دینی باقی نمی ماند.
✍ م.ص. محقق فقه حکومتی
🔸🔹🔸🔹
🔹 سلام و احترام، راه دور نروید؛ استاد پارسانیا تقریبا هر چند ماه یک بار تکرار میکنند علم ذاتا دینی و غیر دینی ندارد! و صفت دینی و سکولار به واسطه اعتبارات و مجازهای مختلفی برای علم استفاده میشود از جمله متافیزیک، بستر تمدنی و....
🌐 https://t.me/hparsania/407
🌐 https://t.me/hparsania/408
🔹 ولی ایشان و استادشان علامه جوادی مانند دکتر داوری بحث درباره علم دینی را بی فایده نمی دانند بلکه سالهاست در این مسیر تلاش میکنند؛ چه در سطح مبانی و روش شناسی و چه سطح تحلیل اجتماعی و نظریه پردازی.
🔹 البته سخن دکتر داوری از بی نتیجه یا ناممکن بودن علم دینی هم ناظر به شرایط اجتماعی و عینی جهان فعلی است، نه امتناع منطقی و علمی، و آنجایی هم که از ناممکن بودن دینی شدن علم سخن میگویند، منظورشان علم مدرن است که در این مورد ما هم تا حد زیادی با ایشان موافقیم. تفاوت هست بین این که گفته شود دینی کردن علم مدرن ممکن نیست یا گفته شود علم دینی ممکن نیست.
🔹 از طرف دیگر استاد پارسانیا همانطور که علم را ذاتا دینی نمی دانند، ذاتا سکولار هم نمی دانند در حالی که دکتر داوری جایی مینویسند علم ذاتا نمیتواند دینی باشد ولی از ذاتا سکولار بودن علم سخن میگویند. شاید مقصودشان از ذاتا سکولار بودن علم، داشتن هویت و مبانی و جهتگیری مدرن است و نه ذات به معنای واقعی کلمه. در این صورت صحیح است هرچند این ادبیات نشان از منحصر دیدن علم امروز در علم مدرن دارد.
🔹 ضمنا آنجا که علامه جوادی تمام علوم را دینی میدانند و میفرمایند علم غیردینی نداریم بلکه همه علوم دینی هستند؛ مشروط به واقع نمایی و صدق و حجیت معرفت شناختی این مطلب را بیان میکنند نه آنکه هر بافته بشری را علم دینی قلمداد کنند. موفق باشید
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
🔴 بنیاد مستضعفان یا بنگاه اقتصادی؟
♨️ چرا بازخوانی عملکرد بنیاد مستضعفان؟
♦️ چهل سال پس از انقلاب، ضرورت و معقولیت #بازخوانی_انتقادی_عملکرد، کارنامه و دستاورد کلیه ساختارهای خرد و کلان #نظام_برآمده_از_انقلاب_اسلامی برای اکثریت اقشار مختلف جامعه از مردم و دانشجویان تا مسئولان حداقل در مقام ذهنیت، احساس و بیان آشکار است و در جای خود به آن پرداخته ایم و از آن می گذاریم.
♦️ در این ایام که جریان و #گفتمان_عدالتخواهی حداقل در سخن در حال گسترش است، آسیب های پنهان یا احتمالی آن نیز بروز و اهمیت بیشتری پیدا میکنند. یکی از آسیب ها #عدالتخواهی_گزینشی، شخصی یا جناحی است:
🔻 گروهی همه مشکلات را بر گردن #قوه_مجریه انداخته و صرفاً دولت را سیبل انتقادات و مطالبات خود قرار میدهند و گروه دیگر #قوه_قضاییه را عامل همه مشکلات حقوقی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قلمداد می کنند و صرفا آن را مورد انتقاد و مطالبه قرار میدهند، و به همین منوال درباره بخش های دیگر.
🔺 در کنار این رویکردها، رویکرد دیگری هم وجود دارد که انتقاد و مطالبه از #همه ارکان و اجزای نظام را لازم و مطلوب می داند، هرچند غالباً در حد #کلیگویی برای رفع تکلیف باقی مانده یا به ورطه #بدگویی برای تخریب کشیده میشود و کمتر به #مطالبه_تخصصی_انتقادی_سازنده می انجامد.
◀️ #بنیاد_مستضعفان یکی از نهادهای بسیار مهم غیردولتی برآمده از انقلاب اسلامی است که ویژگیهای منحصر به فردی دارد:
💠 این نهاد برخلاف ظاهر یا حتی واقعیت نسبتاً محقق، یک نهاد #اجتماعی است نه اقتصادی. در واقع هدف، هویت و جهتگیری اصلی آن از سنخ مسائل اجتماعی به معنای عام است، البته بدیهی است با اقتصاد هم به صورت ویژه در ارتباط است اما اصل، جنس و جهت اجتماعی آن است نه اقتصادی. امکانات و فرصت های اقتصادی آن نیز باید به عنوان ابزاری در جهت #اهداف_متعالی در بعد اجتماعی در نظر گرفته شوند.
💠 همین وجه اجتماعی بنیاد مستضعفان نیز پیوندخورده با مهمترین اصل اجتماعیات اسلامی است، یعنی #عدالت_اجتماعی، و مخاطب، ذی نفع، ذی حقوق و ولی نعمت آن به معنی واقعی کلمه و به طور خاص باید مستضعفان باشند. این مطلب چه در تعیین اصول و مسیر بنیاد مستضعفان توسط رهبران انقلاب به وضوح مطرح شده و چه در اساسنامه بنیاد:
🔹 #امام_خمینی (ره) همواره بر مأموریت اصلی و فلسفه وجودی بنیاد با کلیدواژه «به نفع مستضعفین» تاکید چندباره داشتند:
«چون وضع بنیاد مستضعفین موجب نگرانی اینجانب است و مسائل آن پیچیده است، لازم است جنابعالی امور بنیاد را در دست گرفته و تحت نظر اشخاص متدین متعهد کاردان، آن را #به_نفع_مستضعفین اداره نمایید.»
🔹 #رهبر_انقلاب نیز در مقاطع مختلف بر «خدمت به مستضعفین» تأکید کرده و نسبت به اولویت این امر بر جهتگیری صرفا اقتصادی و سلامت فعالیت های اقتصادی پیشینی تذکر داده اند:
«حرف اصلی ام این است که جنابعالی بنیاد را از #بنگاه_اقتصادی_افزایش_یابنده به یک #بنیاد_مستضعفان_به_تمام_معنا تبدیل کنید. بنیاد باید در خدمت مستضعفان باشد. #بوروکراسی عریض و طویل را اصلاح کنید.»
«در بنياد مستضعفان، ارزش فقط اين نيست كه پول زيادی به دست آيد و طوری هم خرج بشود. نه، #صحيح بايد به دست بيايد.»
🔹 در #اساسنامه بنیاد نیز آمده است:
«اهداف كلی بنياد عبارتست از کمک به ارتقاء سطح زندگی مادی، معنوی و فرهنگی #مستضعفان و محرومین جامعه همراه با #اداره_بهینه دارائی های تحت پوشش و با حضور مؤثر در صحنههای اقتصادی در چارچوب #سياستهای_كلی_نظام.»
🔶 عملکرد بنیاد مستضعفان ضمن اقدامات قابل تقدیر، دارای نکات و نقاط مبهم و مورد انتقاد بسیاری نیز بوده است؛ چه جهتگیری و سیاستگذاری های کلی آن و چه اقدامات خاص آن:
🔸 عدم تمرکز بر راهبرد #خدمت به نفع مستضعفین، #کیفیت_نامطلوب فعالیت های خدماتی معطوف به مستضعفین، تقدم بعد #اقتصادی بر بعد اجتماعی، اقدامات متضاد با راهبردهای مردمی و مستضعف محور انقلاب اسلامی و... از انتقادات وارد به جهتگیری و سیاستگذاری های بنیاد مستضعفان می باشند.
🔸 پروژه #قلعه_گنج، طرح برج های 121 طبقه، تخریب #باغات_برره، آزادراه تهران_شمال، #توچال، #پلاسکو، شرکت ها و هلدینگ های متعدد، #ساختمان_بنیاد و .... بخشی از مصداق های خاص شبهه برانگیز مربوط به عملکرد بنیاد مستضعفان هستند.
🔴 انباشت این شبهات و مسائل، ضرورت تشکیل جلسه #مطالبه_انتقادی_تخصصی عملکرد بنیاد مستضعفین را ایجاب کرد. بر همین اساس مجمع دانشجویان #عدالتخواه و #انجمن_علمی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران نشست پرسش و پاسخی با حضور مهندس سعیدی کیا #رئیس_بنیاد_مستضعفان برای بازخوانی عملکرد و طرح پرسش ها و انتقادات در فضایی تخصصی و دانشجویی در نظر گرفته اند که #یکشنبه۲۰اسفندساعت14 در #دانشکده_علوم_اجتماعی دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
🔻 @utsaiss
🔺 @armanedalatkhahi
🔴 علوماجتماعیمتعارف و طبقهمرفهجدید
♦️ بارها از پیوند پیدا و پنهان علوم انسانی/اجتماعی متعارف و طبقه مرفه جدید که اولی از مسببان و حافظان و تشدیدکنندگان شبه معرفتی وضع ناعادلانه موجود است و دومی طایفه های شبکه ای منفعتی ضدعدالت اهالی قدرت و ثروت با پوششی از مذهب، و هر دو مولود و مولد بی عدالتی؛ نوشته شد، اما در لا به لای پزهای شبه علمی و ژست های اپوزیسیونی و اتهامات سیاسی گم میشد.
🔻 امروز در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اتفاقی افتاد که نباید به سادگی از کنار آن گذشت چرا که در عین سادگی ظاهری، نمونه و نماد ملموسی است از پیوند خشونت بار و منفعت محور علوم اجتماعی متعارف و طبقه مرفه جدید که آشکارا اشتراک معرفتی و غیرمعرفتی زیادی دارند.
🔻 قبلا از اقتصاد سرمایه سالار و طبقه مرفه جدید به عنوان ثقلین آن مرحوم سخن گفته شد و امروز نمود آشکار و شیک و آکادمیک این پدیده در نسل جدیدِ همان درخت پیر قابل مشاهده است؛ یک طرف کاسب سرمایه سالار ابرمیلیاردر و وزیر ضعیف ناکارآمد، و یک طرف استاد سابقاطلبه جامعه شناسی متعارف و سرپرست جوان دانشکده علوم اجتماعی.
🔻 قربانی کردن شخصیت و هویت دانشجویان معترض و سرکوب اعتراض جمعی مسالمت آمیز آنها توسط مدرس جامعه شناسی دین و سرپرست دانشکده علوم اجتماعی برای حفظ اجباری «نظم جلسه» در مقابل وزیر میلیاردر و ناکارآمد دولت معلوم الحال، در قلب بیمار علوم غیراجتماعی کشور و در حین یک برنامه سیاسی و سفارشی با عنوانی آغشته به عبارت پرطمطراق «احساس اعتماد و حق خواهی مسالمت آمیز_صلح جویانه»! از طرف انجمن جناحی جامعه شناسی سیاست زده ایران، و در مقابل چشمان واقعی دانشجویان و چشمان مجازی مردم، و سپس تأویل طلبکارانه و وارونه واقعیت توسط وزیر سخنران: «کار ما مبارزه با مفسدین است و کار این دوستان کمک به همان کار مفسدین است!» (نقل به مضمون) نه تنها جای تعجب ندارد (چنانکه برای برخی دانشجویان خوشبین داشته) بلکه ظهور جلوه ای از حقیقت خشن پنهان شده در پشت ژست آزادی و ادبیات محترمانه و علم بی طرفانه طرفینِ این پیوند نامبارک است.
🔻 تدارک پرسش و پاسخ پایان نشستی که از اساس سفارشی و اشتباهی است (وزیر ابرمیلیاردر ناکارآمد به جای پاسخگویی در جلسه استیضاح مجلس مشغول سخنرانی توجیهی یکطرفه در دانشگاه است) بدیهی است بالاجبار و برای کاهش هزینه رسانه ای سرکوب توهین آمیز اولیه بود و چیزی جز توجیه هم نداشت.
♦️ دو بخش از مطالبی که قبلا نوشته یا بازنشر شده؛
🔻 علوم انسانی مدرن خود از عوامل اصلی اسلامی و عادلانه نبودن جامعه کنونی و در واقع همان مدرن بودن -هر چند ناقص و کاریکاتوری- جامعه هستند. البته این عامل شبهمعرفتی، مکمل و مقوم و در واقع مولد و مولود عوامل ضدمعرفتی دیگری است، عواملی همچون طبقه مرفه جدید در بدنه سیاسی-اقتصادی کشور که اتفاقا تا حد زیادی برآمده از سیاستگذاریهای اقتصادی و فرهنگی مدرن هستند و کاملا اتفاقی!!! با جامعه علمی فعال در زمینه علومانسانی مدرن نیز ارتباطات پیدا و پنهانی دارند. ثمرات این پیوند نامبارک هم چیزی جز تثبیت و تقویت دوجانبه علومغیرانسانی و جامعهغیراسلامی مدرن نیست که در اقتصاد با کاپیتالیسم و در فرهنگ و جامعه با لیبرالیسم و در سیاست با لیبرالدموکراسی غیردینی و در دین با پلورالیسم ظاهر میشود.
🔻 ( نقل از متن دیدار با جنبشی از آینده:) «... چرا این اعتراض ها و مناسبات متعدد به طور عمده یا به طور کامل، از دایره بررسى هاى جامعه شناختى بیرون مانده است؟ بخشى از پاسخ را باید در این جست وجو کرد که تنها به عنوان یک نمونه، تا همین چندى پیش ریاست وقت انجمن جامعه شناسى در کنار برخى عناصر حزبى در پى اثبات جامعه شناختى اعتدال به مثابه شعار یک جریان سیاسى بوده و براى برپایى همایشى به این منظور تلاش مى کرد. تفوق اعتدال بر اعتراض و سیاست بر جامعه، نمى تواند با موضع محافظه کارانه، ثبات گرا و نفتى کنشگران علوم اجتماعى بى ارتباط باشد. اعتراض سپرده گذاران بانکى اگرچه به ظاهر یک مساله مالى و بانکى است اما در واقع رویه دیگر سکه نابرابرى در توزیع منابع عمومى است. بى آن که بخواهم به فرد یا جریان خاصى اشاره کنم باید گفت این کاملا طبیعى است منتفعان از این نابرابرى در توزیع ثروت، به منظور تثبیت رانت هاى نفتى و غیرنفتى خود بکوشند نهادهاى رسانه اى و تحلیلى را وامدار خود کنند. به احتمال زیاد بخش عمده اى از این سکوت رسانه اى جامعه شناختى به دلیل فرآیند مدیون شدن باشد. برخورداران از رانت هاى توزیع شده با بازتوزیع بخشى از ثروت حاصله شان در میان کنشگران رسانه اى و تحلیلگران علم اجتماعى، مى کوشند آنها را از بازتاب دادن این اعتراض ها در تحلیل هایشان باز دارند. این کوشش در مورد رسانه ها که اغلب ماهیت یا منفعت مداوم دولتى دارند گاه صورتى از تهدید را نیز به خود مى گیرد»
🔴 @justicediscourse
💠 انقلاب اکبر و عدالتخواهی اسلامی| بخش اول
🔹 شناخت هویت انقلاب کلید حل مسائل پس از انقلاب است. مهمترین ویژگی انقلاب ایران، یک حقیقت ساده و آشنا اما عمیق و چندبعدی است؛ اسلامی بودن آن! واقعیات و روایات دست اول از انقلاب ایران حقیقت و اهمیت هویت اسلامی داشتن انقلاب را اثبات میکنند، حقیقت و اهمیتی که هرکدام در مقاطع مختلف از سوی مخالفین یا پشیمان شدگان انقلاب مورد تردید و انکار قرار گرفته و میگیرد.
🔹 اکثریت شعارها، مبارزات و اهداف در انقلاب جهت و هویت اسلامی داشتند حتی بخش های درظاهر مادی. مطالبات و مبارزات عدالتخواهانه و آزادی جویانه هم ذیل اسلام خواهی و با صبغه اسلامی تحقق می یافت و گاه حتی محروم ترین اقشار انقلابی اقرار میکردند که نه برای شغل و شکم که برای عزت و شرف اسلامی قیام کرده اند. تمام ویژگی های حیاتی انقلاب ایران که در ادامه ذکر میشود نتیجه و ذیل هویت وحدت بخش اسلامیت انقلاب است:
1⃣ جامعیت
🔹 انقلاب اسلامی ایران از چند بعد واجد ویژگی جامعیت است؛ اهداف مادی و معنوی، مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی، تاکید بر عدالت و آزادی، توجه به فرهنگ، سیاست و اقتصاد. البته دارا بودن جمیع این امتیازات به معنی تجمیع انباشتی و ناشیانه آنها نیست بلکه نتیجه منطقی مکتب کامل و متعالی اسلام است، ضمن اینکه در تمام این موارد به تفکیک های مدرن اعتقادی ندارد؛ مادیت را خالی از معنویت نمی بیند، اهداف مادی را ذیل و ضمن معنویت تعریف میکند. استبداد را منفصل از استعمار نمیداند و بازیچه نظام سلطه بودن رژیم های سفارشی را تشخیص میدهد. تضادی میان عدالت و آزادی قائل نیست و آنها را مقوم و مکمل هم میداند. اقتصاد را جدا یا زیربنای فرهنگ و سیاست نمیداند و آنها را سه بعد به هم پیوسته حیات جمعی میداند که در جهان بینی اسلامی امکان همزیستی و هم افزایی دارند. این جامعیت نگرشی و راهبردی با تمام پیچیدگی های جذاب و وحدت بخشش مرهون جامعیت نگاه و رویکرد اسلامی است که منجر به برتری انقلاب اکبر ایران نسبت به انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب کبیر فرانسه شده است!
2⃣ شاملیت
🔹 انقلاب ایران برخلاف رسم رایج انقلاب های جهان محدود به قشر و طیف یا طبقه خاصی نیست؛ هم فقرا را در بر میگیرد و هم اغنیا، هم روستاییان هم شهریان، هم زنان هم مردان، هم کشاورزان هم کارمندان هم بازاریان هم صنعتگران، هم جوانان هم غیرجوانان، حتی هم مسلمانان هم غیرمسلمانان. این شاملیت نیز ناشی از عمومیت حداکثری مخاطب اسلام است. البته ظرایفی وجود دارد. هرچند هم فقرا حضور داشتند و مخاطب هستند و هم اغنیا، اما نقش و امید به فقرا بیشتر است. به تعبیر شهید مطهری جهتگیری انقلاب به سوی مستضعفین است اما خواستگاه انقلاب منحصر در آنها نیست.
3⃣ معنویت
🔹 انقلاب ایران برخلاف مشهورات زمانه که سخن از پایان دین و معنویت در دنیای معاصر می گفتند، هم خواستگاهی معنوی دارد و هم هدف معنوی و هم منبع نیروی معنوی، و این به ویژه برخلاف جریاناتی بود که معنویات را فریب و ادیان را افیون می دانستند؛ و فراتر از نگاه هایی است که دین را ابزاری کارکردی تصور میکنند، البته معمولا در تقابل با انقلاب و در جهت حفظ وضع ظالمانه موجود. اینجا اما معنویت دینی منبع و متن و مقوم و مقصود انقلاب بود.
4⃣ عدالت
🔹 عدالتخواهی شبکه ای روح انقلاب اسلامی است. انقلاب به دنبال عدالت چه به معنای جامع چندبعدی و چه در معنای خاص اقتصادی است. البته عدالت مدنظر انقلاب اسلامی تفاوت مبنایی با عدالت مطلوب نظریات مدرن دارد. عدالت به عنوان هدف میانی انقلاب دینی، زمینه ساز تعالی جمعی تعریف میشود. جریان غالب و مردمی انقلاب عدالت را هم ذیل اسلام میخواهند یعنی عدالتخواهی اسلامی و این مسئله ایست که این ایام به ویژه به خاطر گرم شدن بازار عدالتخواهی های رنگارنگ تقلبی و التقاطی به شدت شایسته توجه و تمرکز است.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 انقلاب اکبر و عدالتخواهی اسلامی| بخش دوم
🔹 فارغ از توأمان بودن عدالت و معنویت در نگاه اسلامی؛ از حیث تخصصی اجتماعی و اقتصادی نیز عدالت اسلامی تفاوت های اساسی با عدالت های چپ و راست مدرن دارد. به عنوان مثال شاخصه رایج نظریات مدرن عدالت اولویت دادن پسینی به مرحله توزیعی است در حالی که اسلام به صورت پیشینی و در دو مرحله تکوینی و فرایندی نیز به ضرورت عدالت توجه و تأکید دارد و همین خود ویژگی مثبتی است چرا که از جنس پیشگیری قبل از بیماری و نیاز به درمان است! اسلام منتظر نمی ماند تا رقابت در هر شرایط ناعادلانه ای آغاز شده و با هر فرایند ظالمانه ای ادامه یابد تا در انتها تلاش در جهت توزیع عادلانه یا منصفانه داشته باشد! نمونه دیگر مسئله برابری است که در بسیاری از قرائت های چپ، برابر با عدالت انگاشته میشود اما اسلام برابری را گاه حتی بی عدالتی می داند. از طرف دیگر اسلام و انقلاب اسلامی عدالت را محدود در وجه مادی آن تصور نکرده و منحصرکردن عدالت و انسان و هستی به وجه مادی را بزرگترین ظلم و ضدعدالت علیه بشریت می داند. از حیث گستره نیز عدالت را صرفا منحصر در مرزهای جغرافیایی تصور نکرده بلکه آن را موهبت و البته مسئولیتی برای تمام جهانیان و به ویژه مستضعفان مسلمان و غیرمسلمان آن قلمداد میکند.
5⃣ حریت
🔹 آزادی خواهی وجه مکمل عدالتخواهی اسلامی انقلاب است که در ارتباط متقابل و متکامل با آن قرار دارد. این وجه انقلاب نیز ویژگی های منحصربه فردی دارد؛ علاوه بر توجه به آزادی های معنوی به عنوان گمشده جهان بیمار معاصر، عنایت به عدالت در آزادی و آزادی برای همه و در سایه عدالت و نه آزادی صرفا برای طبقه خاص یا در جنبه های خاص، از وجوه تمایز آزادی خواهی اسلامی انقلاب ایران است.
6⃣ معرفت
🔹 انقلاب ایران با تمام شور و احساسی که دارد خالی از یک بعد معرفتی عمیق و دقیق نیست بلکه هم توسط علمای عامل و مبتنی بر علوم اسلامی هدایت شده و هم اعتقاد و اعتماد حداکثری اجتماعی و تاریخی مردم به آن علوم و علما وجود داشته و حقیقتا همین قوت معرفتی مطابق با حقیقت هستی و متناسب با بستر تاریخی و فرهنگی و با هدایت علمای عامل بوده است که توانسته در عقل و قلب ایرانیان تحول و جوش و خروشی بی سابقه و گسترده ایجاد کرده و آنها را قادر به کنش های انقلابی در مقیاس کلان و تام یک امت کند. قابل انکار نیست که تحقق خارجی و اجتماعی انقلاب ایران محصول فقه انقلابی اسلامی است، فقه به عنوان علم تجویزی روشمند و ریشه داری که پیوندهای ناگسستنی با لایه های مختلف حیات انسان ایرانی دارد. البته فقه اسلامی به ویژه در مشرب و اندیشه و عمل رهبران انقلاب پشتگرم به پایه های مستحکم فلسفه اسلامی و آغشته و دلگرم به عرفان اسلامی است و برآیند این سه علم به هم پیوسته به عنوان حکمت اسلامی است که انقلاب اسلامی را محقق و موفق کرده است، حکمتی که چکیده و نتیجه قرن ها تحقیق و تفحص در معارف اسلامی است. اعتماد مردمی به معرفت و مرجع اسلامی در راهبری انقلاب، هم ناشی از روح و روحیه اسلامی و هم نتیجه تجارب تاریخی متفاوت و متعدد علوم و علمای اسلامی در طلایه داری نهضت ها و انقلاب های ایرانی؛ از سربداران تا تنباکو تا مشروطه تا نفت و سرانجام انقلاب اسلامی ایران.
💠 باید توجه شود که پنج خصلت ذکر شده نیز هماهنگ با معرفت اسلامی و حتی به معنایی مولود آن هستند. برای نمونه عدالتخواهی اسلامی به واسطه معرفت اسلامی معنی و تعین پیدا کرده و امروزه هم اگر پیگیری عدالتخواهی بیش از پیش ضروری است، بهترین و شاید تنها راه آن احیا و بسط عدالتخواهی و عدالتپژوهی اسلامی است. این امری کاملا طبیعی و منطقی است که تداوم انقلاب باید به مدد علل پدیدآورنده آن باشد، در واقع انقلاب پدرخوانده نمیخواهد! البته تلاش در جهت عدالتخواهی و عدالتخوانی اسلامی به ویژه در زمینه اجتماعی محدود به فقه اجتماعی انقلابی نیست بلکه احیا و تکوین علوم اجتماعی اسلامی مسئله محور و مردمی و کارآمد مبتنی بر حکمت و میراث اسلامی و با استفاده تهذیبی از علوم اجتماعی موجود به ویژه گرایش های انتقادی آن ضرورتی انکارناپذیر دارد.
✍ کیوان سلیمانی
🔸 یادداشتی کوتاه برای نشریه قسط جنبش عدالتخواه.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
⛔️ بیراهه تحریف واقعیت برای تغییر احساس و ذهنیت جمعی
✅ تغییر واقعیت برای تصحیح احساس و ذهنیت جمعی
🔻 شاید در حقیقت امر یا از دیدگاه برخی ها، ذهنیت و احساس طبقه مستضعف یا اقشار محروم معرفی شده در یادداشت "در آستانه عصیان" (https://eitaa.com/edallatkhahi/60) کاملا مطابق با واقعیت نباشد اما همین ذهنیت و حساسیت جمعیِ در آستانه عصیان، درست یا اشتباه، از اهمیت ویژه و اثر واقعی برخوردار است حتی اگر دقیق یا کاملا صحیح نباشد، هر چند چندان دور از واقع هم نیست!
🔻 اگر امکان تغییری وجود داشته باشد که قطعا وجود دارد و فراتر از آن تغییراتی در حال رخ دادن است و فراتر از این، وقایع و مسائل جمهوری اسلامی را باید در دل مسیر کلان حرکت مثبت انقلاب اسلامی دید و تحلیل کرد، اما اگر بخش قابل توجهی از مردم به آن امکان و این حرکت، امید و ایمان چندانی چون سابق نداشته باشند، این حسِ رو به یأس جمعی باید به عنوان یک متغیر واقعی در نظر گرفته شده و برای آن تدابیر و تصمیمات علمی و عملی لحاظ شود.
🔻 باید بدون هراس، محافظه کاری یا منفعت گرایی، واقعیت مسئله یا بحران شناسایی شده و سپس میزان انطباق ذهنیت و احساس جمعی با آن سنجیده شود و برای ایجاد تغییر مثبت در واقعیت عینی موجود و به تبع آن واقعیت ذهنی برساخته از آن، اراده و تلاش کرد، چه در سطح کلان ساختاری و چه در سطح خرد تک تک مسئولین رسمی و غیررسمی.
🔺 نکته مهم نسبت بین این دو روی یک سکه است؛ میتوان راه صحیح و سخت تر را انتخاب کرد و به اصلاح و تغییر واقعیت خارجی پرداخت تا به تبع آن ذهنیت و احساس جمعی نسبت به آن هم بهبود پیدا کرده و اصلاح نیز شود، و میتوان بیراهه ساده یا سودآور تر را همچون سابق در پیش گرفت و بدون توجه جدی و کافی به واقعیت مسئله دار موجود، به سعی رسانه ای و کلیشه ای و گاه اجباری و طلبکارانه در اصلاح ذهنیت جمعی از واقعیت موجود پرداخت.
🔻 البته بخشی از تلاش برای تغییر مثبت وضع موجود شامل تلاش در جهت ساخت و تصحیح ذهنیت از وضع موجود و آینده است اما اگر ساخت ساحت ذهنی بر ساخت واقعیت عینی مقدم شود یا حتی جایگزین آن شود؛ همین تلاش نتیجه عکس داده و علاوه بر غفلت از بهبود وضعیت خارجی؛ موجب تشدید و بازتولید ذهنیت منفی نسبت به آن می شود. (دوگانه واقعی/ذهنی، ذهنی است نه واقعی!)
🔻 در واقع بخش اصلی تلاش در جهت بهبود ذهنیت و احساس جمعی، از جنس کنش و عمل عینی و ملموس است و این سنخ اقدامات به صورت مستقیم و گسترده ای در ساحات ذهنی و احساسی تأثیرگذار و تغییرساز هستند و برای آنها که ذهنیت جامعه نسبت به واقعیت برایشان اصالت یافته و حتی به قیمت تحریف حقیقت به دنبال تصحیح ذهنیت هستند! نیز چاره ای جز اقدام و عمل نیست.
🔻 تلاش های تحریفی و انحرافی شاید در کوتاه مدت ثمره رسانه ای و سیاسی داشته باشند اما در بلندمدت مقوم مشکلات و فاجعه زا هستند. درست است که برای مقابله با هجمه جهانی و حتی داخلی در جهت تحریف و تخریب و تضعیف ذهنیت و احساس و اراده جمعی ملت باید به دفاع متقابل پرداخت اما باز هم بهترین دفاع، تلاش عملی برای خدمت به ملت است.
🔻 به عنوان مثال اگر به جای تلاش در جهت حل مسئله ای اجتماعی همچون فقر به تلاش رسانه ای و شبه علمی و آمارسازی برای منحل کردن مسئله یا پاک کردن صورت مسئله پرداخته شود، یا اولویت گذاری نا به جا انجام شود؛ نه تنها واقعیت وضعیت موجود بهبود پیدا نمیکند بلکه ذهنیت و احساس منفی نسبت به آن و علل آن و حتی واقعیت آن به واسطه ارتباط متقابل با هویت بین الاذهانی اش نیز تشدید و بازتولید میشود.
🔻 البته در ایرانِ پس از انقلاب شرایط به گونه ای است که ذهنیت بسیاری از مردم، واقع بینانه تر و احساس آنها امیدوارانه تر و عزم آنها جزم تر از بخش قابل توجهی از مسئولین است و حتی این مسئولین هستند که باید پیرو مردم باشند اما طیف متنوعی از علل معرفتی و غیرمعرفتی همان تحجر شبه علمی، حس ذلت ملی، ضعف قدرت ایمانی، غلبه قدرتخواهی، شهوت شهرت طلبی، اصالت منفعت جویی، عناد عداوت آمیز یا ... آنها را به تقابل یا تخاصم با حقیقت، عدالت و ملت واداشته است.
🔻 نکته دیگر اینکه اقشار مرفه و متوسط در احساس و تبلیغ و تشدید و حتی تولید وضعیت ناعادلانه موجود سهم مستقیم و غیرمستقیم به مراتب بیشتری از طبقه مستضعف و اقشار محروم دارند! و همین نیز به شدت بر حجم و شدت ذهنیت ناراضی و احساس انتقادی و احتمال کنش های اعتراضی جمعی می افزاید.
🔻 از طرفی تغییر به نفع مستضعفین و به سمت عدالت اسلامی موجب تقویت #امنیت داخلی و خارجی، موفقیت و حتی صدور #انقلاب، حرکت در مسیر #مصلحت و تحقق حقیقی #جمهوریت و #اسلامیت جمهوری اسلامی میشود. (در مطلبی مستقل به دوگانه های کاذبی که در تقابل با عدالت برساخته شده اند پرداخته میشود.)
🔺 خلاصه آنکه دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
✍ کیوان سلیمانی
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @edallatkhahi