#بهمن_سیاه
دوباره درد
دوباره مرگ
چه باید گفت؟
یکی آتش
یکی برف
بهمن، پایانی دردناک بر درد بی پایان #کول_بران ایران رقم زد؛ کول برانی که سال هاست بار بی عاری مسئولان را به دوش کشیده و از روی ناچاری و بیکاری به بیگاری کشیده شده و قربانی قاچاق های کانتینری کالا شده اند.
کارتن خوابی،
گورخوابی،
کوه خوابی،
و حالا #کولمرگی؛
کولاک برف و بهمن و مرگ..
اینها نمونه اند، اینها نشانه اند؛ صدباره سخن از سیستم آسیب پذیر و چه بسا آسیب ساز است.
سرچشمه ی این کولاک حادثه که قلب انسان را غمبار کرده و این کوله بار فاجعه که کمر جامعه را خم کرده چیست؟
آیا جز بی عدالتی است که قشر وسیعی را مبتلا و مجبور به کارها و بیگاری های طاقت فرسا کرده است؟
آیا جز تقسیم ناعادلانه ی ثروت و فرصت است که دسته ای را رنج نابرده بر سر گنج و در دنجگاه های کاخ و کوشک و برج و قصر نشانده، و دسته ای در رنج مستمر زیسته را در کنج های کوخ و کلبه و کوه و قبر ر، به تحمل مرگبار زندگی کشانده است؟
آیا جز فسادهای شخصی_سیستمی غاصبان ثروت و قدرت است که مسئولیت را یا در قبر فراموشی، خاک و یا در قاب تشریفات، قربانی کرده اند و سر در آخور طمع فرو برده و خون ملت را مکیده اند؟
آیا جز سرگرمی مسئولانه ی سلسله ی بابصیرتان شبکور سیاسی و فعالان بی فرهنگ فرهنگی و واعظان بی خبر منبری و مداحان محبوب میلیونی و هنرمندان متحجر لاکچری و آغازادگان آقایان آغازین انقلاب و... است که چهل تکه ی کاریکاتوری کشور را تشکیل داده است؟
آیا جز استیصال ذلیلانه ی اصحاب سیاست است که گویی مبتلا به تلذذ از خودآزاری شده و در سراشیبی ذلت، سر از پا نشناخته، پایکوبان و دست افشان، تحقیرهای حماسی ملی مستمر را جشن گرفته و بزک کرده و به خورد اصحاب رسانه و اقشار ساده می دهد و کشور را با کوهی از کار بر زمین مانده و زخم بر جان نشسته به حال خود رها کرده است؟
آیا جز اتصال به هم پیوسته ی آسیب های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است که چون سرطانی به جان جامعه افتاده و هر دوره در قسمتی عود کرده و لشکر پر خدم و حشم وقت شناس و جهادی مسئولین ذی ربط و بی ربط را _البته با دوچندان لشکر رسانه ای و تبلیغاتی و تشریفاتی_ بر سر زخم یا مزار کشانده و سر ملت را گرم کرده و موجی از همدلی و همزبانی سراسری را به راه انداخته و در نهایت، غنیمتِ هیچ به چنگ انداخته، سر در جبین فرو برده، منتظر عود دیگر و حماسه ی بزرگتر، نشانده است؟!
آری! این سیاه مشق به معنای واقعی کلمه #سیاه_نمایی است؛ نمایی از سیاهی های واقعی جامعه که باید دیده و شناخته و پذیرفته شوند تا شاید چاره هایی اندیشیده و تصمیماتی گرفته و اقداماتی عملیاتی شود.
سفیدی های بسیار هم اگر هست، صحیح؛ صحبت سر سیاهی است!