نابرابری یا سبک زندگی؛ مسئله کدام است؟
بخش دوم: سرمایهداری؛ علتالعلل شکاف طبقاتی و هویتی.
اسلام سرمایهداری و سرمایهداری اسلامی
با وجود رواج و غلبه ایده اسلام عدالتمحور و آرمان جامعه بیطبقه توحیدی و منطق تحلیل طبقاتی در ابتدای انقلاب، مهجوریت و حتی مطرودیت کنونی این ایده و آرمان و منطق از کجا نشات گرفته است؟ اگر بخواهیم با استفاده از همین دو رویکرد تحلیل طبقاتی و هویتی به این سوال پاسخ دهیم باید گفت:
فارغ از تاثیرات افول موج جهانی و وطنی جریان چپ از یک سو و فروکش روحیه و رویه انقلابی اسلامی در کشور از سوی دیگر در دهه اول انقلاب؛ طبقه مرفه مترف مسلط جدید برآمده از روند تعمیق شکاف طبقاتی در جامعه که از انتهای دهه شصت و ابتدای دوره سازندگی، آغاز و تسریع شد و تا امروز و فردا ادامه داشته و دارد، تداوم ایده و اندیشه عدالتخواهانه انقلاب اسلامی را در تضاد و تعارض با منافع طبقاتی خود میبیند.
این طبقه که از یک سو مولود و مولد نابرابری و شکاف طبقاتی است، و از سوی دیگر خود مولد و موطن آسیبهای فرهنگی و مسائل هویتی نیز است، برای تامین و تقویت جایگاه طبقاتی و پایگاه سیاسی و منافع اقتصادی خود نیازمند تولید و بازتولید و ترویج الهیات، جهانبینی و ایدئولوژیِ پشتیبان و سازندهی سبک زندگی متناسب با خود است: اسلام سرمایهداری! به تعبیر دکتر اباذری، نئولیبرالیسم سوژه نئولیبرال خود را میسازد.
در واقع طبقه سرمایهدار، دین و ایدئولوژی توجیهکننده خود را تولید و ترویج کرده و سپس این دین، منافع و موجودیت این طبقه را تقویت و تامین میکند؛ سرمایهداری اسلامی، اسلام سرمایهداری را میآفریند و اسلام سرمایهداری، سرمایهداری اسلامی را زنده و زاینده نگه میدارد!
بنابراین اگر نابرابری و شکاف طبقاتی علتالعلل مسائل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است، علت خود نابرابری چیست؟ سرمایهداری. سرمایهداری حداقل در سه سطح و لایه مبنایی و میانی و بنایی: دین و آیین و تفکر سرمایهداری، فرهنگ و سیاست و رسانه سرمایهداری و طبقه و اقتصاد و افراد سرمایهدار.
جامعه سرمایهسالار و دشمنان آن
با تولید و ترویج ایده اسلام سرمایهداری توسط طبقه مرفه سرمایهدار، آنچه تقبیح و طرد میشود ایده اسلام عدالتمحور و طبقه مستضعف عدالتخواه است. بنابراین خواست و خوانش عدالت، جرم، و جذب و کسب و انباشت سرمایه، ارزش میشود. محافظهکاری تئوریزه و عدالتخواهی ترور میشود.
در این فضاست که چپهراسی و راستگرایی، عرصه را بر هرگونه خوانش عدالتخواهانه از اسلام و انقلاب و متفکران انقلاب اسلامی تنگ میکند و محمد، کاپیتال میشود و خمینی، تندرو و بهشتی، کمونیست و عدالتخواه، عدالتخوار!
در این فضا است که طبقه مستضعف، به جای صاحبان انقلاب و ولینعمتان حکومت و طبقه شریف؛ طبقه ضعیف و آسیبپذیر و گاه حتی مجرم بالذات و غده سرطانی و سرچشمه آسیبهای اجتماعی میشود، و برعکس، طبقه مترف به جای مرفهان بیدرد و زالوصفتان از خدا بیخبر؛ کارآفرین و نوآور و سوگلی نظام! میشود.
سرمایهداری فرهنگی
از طرفی حتی اگر همچنان معتقد و ملتزم به زیربنایی هویت و فرهنگ در جوامع سرمایهداری هم باشیم، فرهنگ سرمایهداری و شاخوبرگ آن از سرمایهداری پلتفرمی تا صنعت فرهنگ و..، مسئلهی اصلی و اولی میباشد که البته کمتر مورد توجه و تمرکز اهالی تحلیل فرهنگی قرار میگیرد.
این طیف یا به توجیه و تئوریزه کردن سرمایهداری مشغولند یا نهایتا به کلیات انتقادی انتزاعی و یا به جزئیات ملموس معلول. در واقع این سنخ تحلیلها، حتی اگر به نحو مستقیم مقوم و حامی سرمایهداری اقتصادی و فرهنگی نباشند، به نحو غیرمستقیم در این راستا حرکت میکنند و سویه و عملکرد محافظهکارانه دارند؛ چه با کمتوجهی به شکاف طبقاتی و سرمایهداری اقتصادی و چه حتی با کمتوجهی به سرمایهداری فرهنگی.
مهمترین مسئله، و راهحل آن
بنابراین سرمایهداری، کلانمسئله کلیدی و چه بسا تنها مسئله اولویتدار امروز ایران و جهان است. به تعبیر شهید مطهری، سرمایهداری رئیس مسائل مستحدثه است. راهحل چیست؟ بازگشت به اسلام عدالتخواه و طبقه مستضعف.
کیوان سلیمانی
@edallat
درباره دوگانه اختلاس و حجاب.
فهم تراز مسئولان از تاثیر اقتصاد بر فرهنگ!
فکر میکنند ایده تبعات فرهنگی وضعیت اقتصادی یعنی از شدت فقر، کشف حجاب کنند وگرنه اشتباه است!
گفته "بیشتر بیحجابیها از قشر متمول هستند"؛ این یعنی اعتراف به تاثیر اقتصاد بر فرهنگ. فقط برای این طیف، نابرابری و تکاثر "مشکل اقتصادی" نیست و نهایتا فقر مطلق را مشکل بدانند که فقرا هم الحمدالله محجبهاند!
درباره نسبت دینداری با وضع اقتصادی نیز، رویکرد نادقیقی رایج شده که "فقرا مذهبیترند" اما برخی تحقیقات شبهه جدی به آن وارد کردهاند. اصل اینکه حامیان اصلی دین و انبیاء از طبقه مستضعف، و مخالفان آنها از طبقه مرفه مترف بودهاند، مستدل و مستند است اما همواره دو سر طیف، یعنی خیلی فقرا و خیلی اغنیا با دینداری ناسازگاری داشتهاند وگرنه منطق نسبت فقر و کفر و نسبت تُرف و فسق انکار میشود!
در ادامه گفته شده "عدالت را به اقتصاد محدود نکنیم (بخوانید حذف اولویت عدالت توزیعی اقتصادی)، عدالت آموزشی را هم باید دید، مثلا گزینش شتابزده!" و نه نابرابری آموزشی.
بر اساس جهتگیری و عملکرد مسئولان و تجربه و مشاهدات شخصی؛ گویا اکثر مسئولان جمهوری اسلامی نسبت مسئله نابرابری به نحو سحرآمیزی، سِر و بیحس شدهاند و نمیخواهند و گاه نمیتوانند آن را باور، فهم و حل کنند. البته طبیعی است، چون علت آن هستند. بزرگترین خدمتی که بسیاری از مسئولان میتوانند انجام دهند، استعفا یا حداقل سکوت است.
درباره نابرابری و مسائل فرهنگی، متن نابرابری و سبک زندگی و درباره اختلاس و بیحجابی، متن نه فقر نه فحشا را ملاحظه بفرمایید.
کیوان سلیمانی
@edallat
زنان نمکچین قلعهرشید؛ نگرانِ تصرف معدنشان.
در شمال شرق روستای قلعهرشید؛ در ۲۵ کیلومتری از شهرستان اردل و ۷۵ کیلومتری شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری، معدن نمکی کوچک، قرنهاست که منبع ارتزاق پیرزنان و زنان سرپرست خانوار این روستا و روستاهای شکرآباد و حسین آباد بوده است.
چند سالی است که فردی با نادیده گرفتن حق انسانی و چندصدساله مردم زجرکشیده این روستاها و با حمایت ارگانهای دولتی برای تصرف معدن نمک دندان تیز کرده است. در این سالها، زنان نمکچین، علاوه بر درد و رنج کار طاقت فرسای معدن، اضطراب و نگرانی از احتمال تصرف معدن را نیز تحمل می کنند.
زنان سالخورده، آب چشمهً شور بیرون آمده از دل کوههای سالداران بختیاری را بر روی تخته سنگها جاری میکنند تا بلورهای نمک بر تخته سنگها بنشیند و با لیسه و تیشه، این نمکها را برداشت کنند. احتمالا در حین کار با خود زمزمه میکنند، که ای کاش توان آن را داشتند با همان تیشه، ریشه ظلم و زورگویی را میزدند.
میزان درآمدی که هر زن در ماه از این معدن دارد، شاید به سختی به ۸۰۰ هزار تومان برسد. رنج جانکاهی که برای این درآمد اندک میبرند، قامتشان را خمیده و جانشان را زخمی کرده است.
مشخص نیست تلاش ارگانهای دولتی برای تصرف این معدن با کدام انسانیت، عرف یا شرع همخوانی دارد؟
دستان مادران نمکچین انگار نمک نداشته است! با اثر انگشتشان کسانی را روانه مجلس و دولت میکنند که برای زخمهایشان مرهمی ندارند.
مرهمتان پیشکش! با ظلمتان، دستان زخمخورده مادران ما را از این منبع طبیعی و خدادادی کوتاه نکنید.
✍ سلیمان سلیمانی
منبع: کهکشاننامه
@edallat