💠 دفاع غیراخلاقی و غیرعلمی از اخلاق و علم؟/ بخش سوم
🔸 شهرستانی در ادامه همچنان در ردای اخلاق مداری، توهین های عجیبی را به ما روا داشته و دعوتنامه ساده و محترمانه دانشجویی انجمنی علمی را کاری همچون «تخطیه و تکفیر شتابزده حکمای مسلمان» معرفی کرده و می نویسد «جمهور حکمای مسلمان با همین شتاب تخطیه یا تکفیر شده اند. طرفه آنکه پیش از مستشرقین هیچ یک از فلاسفه مسلمان، تعبیر فلسفه "اسلامی" را به کار نبرده بودند. کسانیکه بدون علم سنگ فارابی و صدرا را به سینه می زنند، این حقایق ابتدایی را هم نمیدانند.»
🔹 درباره نسبت دادن صفت اسلامی به فلسفه یا علم، فارغ از استفاده میرداماد از اصطلاح فلسفه اسلامی، اساتید بسیاری و از جمله استاد پارسانیا و حتی خود دکتر داوری تحلیلهای مفصلی ارائه دادهاند. آقای شهرستانی که از ارادت پانزده ساله به استاد سخن می گوید باید اطلاع داشته باشد که ایشان برای این نسبت از چندین حیث نمونه و استدلال می آورند و این تحلیل خود را در همان نشست ها نیز مطرح کرده اند و مسئله حل شده ایست. این نکته تاییدی است بر ضرورت و مطلوبیت دعوت نامه انجمن علمی؛ چرا که عدم توجه شایسته به مباحث آسیبشناسانه همچنان موجب تکرار و تکثیر اشکالات ابتدایی حل شده و تشتت فضا و انجماد محیط و مسیر فکری و علمی می شود.
🔹 ضمنا دکتر داوری نیز درباره نسبت اسلامی دادن به فلسفه صریحا و به درستی میگوید «فارابی فلسفه را مسلمان نکرده بلکه به جایگاه فلسفه در عالم اسلام اندیشیده است. همه اخلاف او نیز راه او را ادامه داده اند. فلسفه اسلامی نه فقط با چسباندن عقاید دینی به اقوال فیلسوفان یونانی ساخته شد بلکه با علم کلام اوایل که صورتی از تفسیر عقلی دینی بود ... هم موافقتی نداشت...پس دیگر از تقلیدی و ساختگی بودن فلسفه اسلامی نگوییم. چیزی که ساختگی و تقلیدی است، عمرش کوتاه است و در زمان و پایدار نمی ماند. اگر فلسفه اسلامی تاریخ دارد و طی هزار سال بسط یافته و مورد بحث و فحص بوده و با وجود مخالفت ها از میان نرفته است، ناگزیر باید بپذیریم که فلسفه ای اصیل بوده است در برابر تلقی شرق شناسان که فلسفه اسلامی را فهم ناقص فلسفه یونانی می دانستند.»
🔹 این مطلب نه تنها برای پاسخ به شبهه کهنه ای که شهرستانی تکرار کرده مفید است بلکه اتفاقا برای نقد نامه خود دکتر داوری هم قابل استفاده است چرا که به همین سیاق، هم میتوان از وصف اسلامی برای علوم اجتماعی بدیل استفاده کرد و هم شایسته است فرصت بیشتری برای تکوین و تکمیل این ایده داده شود. البته از افکار دکتر داوری و حتی نامه ایشان انکار منطقی و مطلق علم دینی و علوم اجتماعی اسلامی برداشت نمیشود بلکه آن را از راهی دیگر و یا در زمانی دیگر ممکن میدانند. ایشان حتی زمانی گفته اند«ما در جست وجوی مسأله نیستیم، تحقیق نمیكنیم، اگر این ها را تحقیق میکردیم، جامعه شناسی ما جامعه شناسی اسلامی میشد.»
🔸 شهرستانی نوشته «برای همه کسانیکه در این مسیر خلوت تاملی داشته اند، گفتار و آثار داوری رکن اتکاء بوده است....در سخن ایشان پژوهش می کنیم و بینش مستتر در آن را می آزماییم. این قطعا برای ما سود بیشتری از پرخاش و توهین دارد.»
🔹 قابل استفاده علمی بودن مباحث استاد گرانقدر معاصر پذیرفته شده است، البته مباحث مورد انتقادی هم در نظرات استاد و حتی در کلیت مسیر علمی ایشان قابل مشاهده است. ضرورت تکریم اخلاقی «استاد محترم و شناخته شده کشور» نیز مانند هر استاد و انسان دیگری کاملاً روشن است.
🔹 اما انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران به واسطه انتشار گسترده نامه دکتر داوری در زمینه «علوم اجتماعی اسلامی» صرفا دعوتی دانشجویی و محترمانه انجام داده است از ایشان و مخاطبان و شاگردان ایشان و همه اساتید و دانشجویان برای تأمل تطبیقی در مباحث آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی؛ مباحثی که شامل بررسی اشکالات مندرج در نامه داوری نیز هست. بنابراین از همین فرصت استفاده کرده و مجددا از دکتر داوری و دیگر اساتید و دانشجویان و آقای شهرستانی دعوت میشود که در این مباحث و دیگر مباحث مشابه تأمل بفرمایند.
🌐 https://t.me/utsaiss/363
🔸 به هر حال این که شهرستانی بدون استدلال و شاهد، از کجای یک دعوتنامه کوتاه محترمانه انجمنی علمی «پرخاش، توهین، سبکسری، نامسلمانی، بی ادبی، بازیگوشی، شتابزدگی، نورسیده بودن، بی سوادی، تکفیر، تخطیه، ناشایستگی، احساسی بودن، هیجان سطحی و ....» را فهم و استخراج کرده اند، جای پرسش، تعجب و تأسف دارد و از مخاطبان دعوت میشود با مقایسه دعوتنامه انجمن علمی و دعوانامه آقای شهرستانی قضاوت کنند که کدامیک شایسته این القاب است؟
🔹 این یادداشت نیز صرفا توضیحی است برای روشن شدن مسئله برای مخاطبان از طرف بنده و نه انجمن علمی.
✍ کیوان سلیمانی
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 دعوت دکتر داوری به علوماجتماعیاسلامی به جای علوماجتماعیاسلامی ؟!| بخش اول
🔸 شاید مهمترین بخش نامه اخیر دکتر داوری درباره علوم اجتماعی اسلامی، پیشنهاد انتهایی ایشان باشد که مینویسند «من حرف دیگری ندارم و چیز دیگری نمیتوانم بگویم، جز اینکه خوب است که اگر میتوانیم بهجای بحث درباره علوماجتماعیاسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم». دکتر داوری اسلامی نبودن جامعه را علت اصلی دور از دسترس بودن علوم اجتماعی اسلامی در زمان کنونی دانسته و در واقع «اندیشه در جهت ایجاد جامعه اسلامی» را زمینهساز یا مقدم بر بحث از علوماجتماعیاسلامی میدانند.
🔸 پیشنهاد پایانی دکتر داوری مبتنی بر مقدمهسازی در بخشهای قبلی نامه است، بهویژه آنجا که مینویسند: «علم و جامعه با هم قوام مییابند. جامعه کنونی ما جامعه توسعهنیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بیآنکه از تواناییهای آن برخوردار باشد. اگر میتوانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعهای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژیهای ساخته جهان توسعهیافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می شد».
🔹🔹 اما درباره مسئله اصلی نامه که در دو بخش فوق، مطرح شده است پرسشها و نکاتی بیان میشود:
🔹 دکتر داوری پیشنهاد دادهاند «به جای بحث درباره علوماجتماعیاسلامی، درباب «شرایط امکان تجدید عهد دینی» و «بنای جامعه اسلامی» بیندیشیم»؛ چه راهکار، مسیر و طرحی برای این پیشنهاد مطرح میکنند؟ توسعه علومانسانی مدرن توأم و به تبع آن تقویت سبک زندگی فردی و اجتماعی مدرن؟ این که نقضغرض است و از آقای داوری ارائه همچین پیشنهادی بعید است، هرچند گاه به مقتضای آن عمل کردهاند از جمله عرصه سیاست خارجی و نگرانی برای آمریکا یا عرصه اقتصاد و تأکید یکسویه بر توسعه.
🔹 پیشنهاد بهتر دکتر داوری شاید بازخوانی انتقادی علومانسانی مدرن باشد که در همین نامه هم به آن اشاره کردهاند. البته این مسیر از طرف اکثریت قرائتهای علوم انسانی اسلامی پذیرفته شده است و یکی از مواردی است که سالها اهالی علوم انسانی را به آن دعوت میکنند و خوب است دکتر داوری همچون گذشته به اهالی علوم انسانی متعارف نیز مجددا این پیشنهاد را ارائه کنند.
🔹 البته سوال این است که این بازخوانی و بازسازی انتقادی باید بر چه مبنا و اساس و روشی باشد؟ آیا باید مسیری در درون یا حاشیه مدرنیسم طی شود و نهایتا در بهترین حالت به تقلید و تقریر و تکثیر و شاید تکمیل بافته و یافتههای جریانهای پست مدرن اکتفا شود؟ یا میتوان مبتنی بر مبانی و روششناسی و فرهنگ و تاریخ ایرانیاسلامی هم به بازخوانی و بازسازی علومانسانی پرداخت و هم فراتر از آن به مسیرهای بدیل بومی نیز اندیشید؟
🔹 البته چنین پیشنهادات و مباحثی برای جناب داوریاردکانی ابتدایی، کهنه و شناختهشده هستند و ایشان پیش و بیش از ما به اینها التفات و گاه حتی اهتمام داشتهاند و از پیشگامان این عرصه هستند. این مباحث در این یادداشت هم برای ما محوریت ندارند، چرا که داوری، فیلسوف معاصر ما، مانع اصلی تحقق علوم اجتماعی اسلامی را نه اشکالات منطقی و معرفتی و علمی بلکه واقعیت عینی خارجی یعنی جامعه غیراسلامی میدانند و اتفاقا اصل بحث و پرسش ما نیز در همین مورد است:
🔹 باید از دکتر داوری پرسید اسلامیشدن جامعه از چه طریقی ممکن است؟ به نظر میرسد برخلاف آنچه از پیشنهاد «این به جای آن» پایانی ایشان برداشت میشود، میان «علوم اجتماعی اسلامی» و «اندیشه در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای جامعه اسلامی» نه تنها تقابل و منافاتی وجود ندارد بلکه اینهمانی و تلازم و تناسب منطقی میان آنها برقرار است؛ در واقع علوماجتماعیاسلامی به معنای عام و خاص هم چیزی نیست جز تلاش فکری برای سنجش شرایط امکان تجدید عهد دینی. جز کوشش نظری در جهت بنای جامعهاسلامی. جز تلاش برای طرح و تدوین و تکمیل راهبردها و راهکارهای اسلامی شدن جامعه در ساحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی.
🔹 جناب داوری گویا پیشنهاد میدهند به جای علوم انسانی/اجتماعی اسلامی به علومانسانی/اجتماعی اسلامی پرداخته شود! یا شاید به واسطه فضای هژمونیک اهالی علوم انسانی متعارف اکراه روانشناختی از وصف علم بدیل خود به اسم علوم اجتماعی اسلامی پیدا کردهاند و در این صورت عذر ایشان پذیرفته است هر چند ایشان در گذشته حتی از اصطلاح جامعهشناسی اسلامی هم استفاده کردهاند.
🔹 ادامه دارد...
💠 @iisociology
💠 دعوت دکتر داوری به علوماجتماعیاسلامی به جای علوماجتماعیاسلامی؟!| بخش دوم
🔹 البته دکتر داوری به رابطه مقوم و دوجانبه علم و جامعه هم آگاهی کامل دارند و حتی در همین نامه هم به آن اشاره میکنند. شاید مقصود ایشان از دعوت به «اندیشه» درباره شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای جامعهاسلامی «به جای» بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی؛ از حیث اولویتگذاری است و مثلا پرداختن چارهجویانه و معطوف به عمل و اصلاح نسبت به مسائل روز اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را ضرورتی مقدم بر بحثهای انتزاعی میدانند. از این جهت با ایشان همدل و همراه هستیم و یکی از انتقادات ما به جریانات مختلف فکری کشور از جمله خط فکری خود دکتر داوری و البته جریانات متعارف علومانسانی دانشگاهی و حتی برخی جریانات علوم انسانی اسلامی نیز همین مسئله است.
🔹 البته همچنان پرسش پابرجاست که تحقق این اولولیت سنجی چگونه ممکن است؟ آیا این امر بدون توجه جدی به نرمافزارهای اجرایی شدن آن و البته عزم قوی در استفاده عملیاتی و مدیریتی از دستاوردهای علوم انسانی معطوف به تحقق جامعهاسلامی در تداوم مسیر انقلاباسلامی در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد ممکن است؟
🔹 به عنوان نمونه در زمینه عدالت اجتماعی و مشکلات اقتصادی که اولویت اول امروز جامعه هستند، آیا راهکار پیشنهادی ایشان تداوم و تقویت همان علومانسانی مدرن در قالب نئولیبرالیسم افراطی یا اصلاح شده است؟ یا توجه به مدلهای جایگزین اقتصاد اسلامی؟ آیا نئولیبرالیسم و کاپیتالیسم نمونه عینی و حتی طلایی علومانسانی مدرن نیستند؟ علومی که چون وحی منزل پنداشته میشوند و یا نهایتا در عین تواضع و علمانگاری بیرقیب، به بازخوانی انتقادی آنها دعوت میشود؟
🔹 به نظر میرسد دکتر داوری مشکل را صحیح تشخیص دادهاند اما مشکل را همزمان بهعنوان راهحل پیشنهاد میدهند و مخاطبان را از پرداختن به راهحل منع میکنند. علومانسانی مدرن خود از عوامل اصلی دینی نبودن جامعه کنونی و در واقع همان مدرن بودن -هرچند ناقص و کاریکاتوری- جامعه هستند. البته این عامل شبهمعرفتی، مکمل و مقوم و در واقع مولد و مولود عوامل ضدمعرفتی دیگری است، عواملی همچون طبقه مرفه جدید در بدنه سیاسی-اقتصادی کشور که اتفاقا تا حد زیادی برآمده از سیاستگذاریهای اقتصادی و فرهنگی مدرن هستند –نه از سر اتفاق- با جامعه علمی فعال در زمینه علومانسانی مدرن نیز ارتباطات پیدا و پنهانی دارند. ثمرات این پیوند نامبارک هم چیزی جز تثبیت و تقویت دوجانبه علومغیرانسانی مدرن و جامعهغیراسلامی مدرن نیست که در اقتصاد با کاپیتالیسم و در فرهنگ و جامعه با لیبرالیسم و در سیاست با لیبرالدموکراسی غیردینی و در دین با پلورالیسم و... ظاهر میشود.
🔹 آیا دکتر داوری جامعه علمی را از اندیشیدن به علوم اجتماعی اسلامی بازداشته و در عوض به تحقق چنین جامعهای دعوت میکنند؟ قطعا نه. دکتر داوری از شاخصترین منتقدین علوم انسانی مدرن هستند اما آیا از لوازم مسیر پیشنهادی ایشان در علم و جهتگیریهای او در عمل چیزی جز این است؟ آیا ناخواسته امید به تجدید عهد دینی، بدل به «تقلیدی از تجربه غیردینی جامعه مدرن» نخواهد شد؟
🔹 جایگاه علمی استاد گرانقدر و فیلسوف معاصر جناب آقای دکتر داوری کاملاً محترم و پذیرفته شده است و حتی شکی نیست پاسخ صدها برابر بیشتر و دقیقتر و عمیقتر از آنچه در این یادداشت پرسیده شد نزد ایشان است و این پرسشها صرفا به جهت روشنتر شدن محل بحث عرض شده است.
🔹 نهایتا به نظر میرسد اندیشه «در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی» و تلاش در جهت «نجات از وابستگی» و یافتن «راه رسیدن به جامعهای که در آن روح دینی باشد» ممکن نیست مگر از طریق گسترش و تقویت و دعوت به تفکر و تحقیق فردی و جمعی در جهت احیای ودایع و امانات اسلامی که ملازم است با بازخوانی علمدینی و بازسازی علممدرن و مجاهدت در جهت وارد شدن ثمره این مباحث به جامعه علمی و عمومی، و نیز عزم جدی جهت سریان آنها به عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ.
✍ کیوان سلیمانی
💠 @iisociology
🔴 فلسفه در دام ایدئولوژی! بخش اول
♦️ چگونه منتقد سیاستزدگی، قربانی سیاستزدگی لیبرالها شد؟
🔻 دکتر رضا داوری از متفکران صاحبنظر فلسفه و از منتقدان شناختهشده علوم انسانی مدرن و از طرفداران جدی تحول در علوم انسانی، اخیراً نامهای درزمینه علم دینی و علوم انسانی اسلامی منتشر کرد که واکنشها و برداشتهای متفاوت و متناقضی در پی داشت.
🔻 دکتر داوری علاوه بر انتقاد همیشگی از علوم انسانی مدرن، بارها از ضرورت تحول در علوم انسانی سخن گفته است و معتقد است «خواست دینی شدن علوم انسانی یک امر واقعی و جدی است» (نقل از کانال دکتر سید مهدی ناظمی) و از امکان و مطلوبیت علوم انسانی اسلامی سخن گفته است. البته ایشان برای نیل به این هدف، یک مقدمه ضروری را لازم میداند: «علوم انسانی اسلامی غیرممکن است، مگر آنکه جامعه اسلامی باشد. وقتی جامعه اسلامی باشد، علوم آنهم روح اسلامی پیدا میکنند. همه علوم ما تا مشروطیت روح اسلامی داشتند.»
🔻 اهمیت این بحث برای دکتر داوری تا حدی است که با مطالبه انتقادی از دو طیف میگوید «چرا استادان و پژوهشگران علوم اجتماعی و انسانی در این زمینه ساکت هستند؟! یا مخالفاند که باید دلایل مخالفت خود را بهتفصیل بیان کنند یا موافقاند که خب باید قدمی بردارند.» (همان)
🔻 دکتر داوری در کنار انتقادات جدی و همیشگی به علوم انسانی مدرن و طرفدارانش، و دعوت به تحول در علوم انسانی از آسیبشناسی جریانات تحولخواه نیز غافل نبوده و بهویژه بر ضرورت پرهیز از سیاستزدگی و شتابزدگی تاکید داشته است. ایشان در نامه اخیر با صراحت بیشتری ناامیدی خود از مسیر کنونی تولید علم دینی را، خاصه بهواسطه سیاست زدگی برخی جریانات آن، ابراز داشته و ضمن پذیرش وجود علوم دینی در معنایی خاص، مجدداً مسیر پیشنهادی خود جهت تحول در علوم و جامعه مدرن و زمینهسازی برای ایجاد علوم و جامعه اسلامی را گوشزد کرد: «دین و دینداران میتوانند نسبت به مسائل همه علوم و بخصوص علوم معروف به علوم انسانی و اجتماعی نظر انتقادی داشته باشند... اگر میتوانیم بهجای بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.» (همان)
🔻 یا در جای دیگری گفته است: «ما در جستوجوی مسأله نیستیم، تحقیق نمیكنیم، اگر اینها را تحقیق میکردیم، جامعهشناسی ما جامعهشناسی اسلامی میشد. آنوقت بود که ما در حال مطالعه آسیبها و آفات جامعه اسلامی بودیم...ما باید به این فکر کنیم که مشكل وجود داشته و ما میخواهیم مانع را از سر راه برداریم و این کار هیچ اشکالی ندارد.» (گفتوگوی دکتر داوری با آیتالله میرباقری)
🔻 چند روز پس از انتشار نامه دکتر داوری، آقای حسن روحانی، رییسجمهور نیز در سخنرانی خود در جشنواره خوارزمی به مساله علوم انسانی پرداخت و با چنین جملاتی با لحن تمسخرآمیز امکان و مطلوبیت علم دینی را زیر سؤال برد: «علم به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود... عدهای در کشور سالها فیزیک و شیمی اسلامی درست کردند، مقصود چیست؟ پولهای زیادی خرج شده است و وقت زیادی صرف شده است... قطعاً علم اسلامی و غیراسلامی شبیه همدیگر است و تفاوتی میان آنها وجود ندارد، بلکه اهداف فرق دارد... ما نمیتوانیم بگوییم فلان خودرو اسلامی است و آن یکی نیست. اینکه شما یک قرآن در داشبورد خودرو بگذارید که خودروی اسلامی نمیشود...»
🔻 ناگفته پیداست که سخنان رییس جمهور درباره علوم انسانی اسلامی حتی در میان منتقدان تحول در علوم انسانی طرفدار جدی ندارد و این جملات آنقدر سطحی و عوامانه است که بیشتر به درد سخنرانیهای شورانگیز سیاسی میخورد؛ تا بحثی جدی و عمیق درباره شرایط و لوازم تحول در علومانسانی مدرن؛ وگرنه کدامیک از منادیان علوم انسانی اسلامی قائلاند که با گذاشتن قرآن در داشبورد ماشین میتوان تکنولوژی اتومبیل را اسلامی کرد؟! بگذریم از این که سخنان رییسجمهور در باب خنثی بودن علم و عدم وابستگی ارزشی آن، در مهد علوم انسانی مدرن غرب هم طرفداران چندانی ندارد.
🔻 اما در این میان همسانپنداری سخنرانی سطحی دکتر روحانی با نامه تخصصی و علمی دکتر داوری توسط برخی جریانات، تعجب و تأسف اهل اندیشه و انصاف طیفهای مختلف را برانگیخت. شاید شاذترین مواجهه را روزنامه سازندگی به سردبیری آقای محمد قوچانی داشته که در خیال خود توافق و اشتراکی میان نگاه «حکیم و حاکم» تشخیص داده است. مساله دیگری که بر شگفتی این مقایسه ناشایسته و سیاستزده میافزاید، تضاد فکری و علمی دیرینه دکتر داوری با جریان لیبرال و نئولیبرالی است که در قالب روزنامه سازندگی و پیش از آن در مجلات رنگارنگ جریان لیبرال مدافع علوم انسانی مدرن فعالیت میکنند. نشریاتی که همواره در مقام دفاع ایدئولوژیک از سیاستهای دولت روحانی عمل کردهاند.
💠 ادامه دارد👇
💠 @iisociology
🔴 فلسفه در دام ایدئولوژی! بخش دوم
♦️ چگونه منتقد سیاستزدگی، قربانی سیاستزدگی لیبرالها شد؟
🔻 چه کسی تقابل مشهور دکتر داوری با پدر لیبرالیسم ایران یعنی سروش و همفکرانش را انکار میکند؟ هرگونه مقایسه میان نامه علمی دکتر داوری و سخنرانی سیاسی دکتر روحانی جفا در حق علم و سیاست است اما ناچار و مختصراً به آن اشاره میکنیم. دکتر داوری از منتقدان متقدم و همیشگی علومانسانی مدرن بوده و بارها بر ارزش و ضرورت علوم انسانی بدیل تحول یافته تاکید کرده است اما در نگاه قرن هجدهمی دکتر روحانی علم علم است و همان علم مدرن است. دکتر داوری در عین ناامیدی از برخی تلاشها، همچنان امیدوار به تحول علوم انسانی بوده و پیشنهاد تلاش در جهت بنای جامعه اسلامی بهعنوان شرط مقدماتی تولید علوم اجتماعی اسلامی را مطرح میکند اما دکتر روحانی از اساس علمی غیر از علم مدرن را به رسمیت نمیشناسد و نهتنها گرایش انتقادی نسبت به آن ندارد بلکه نظرا و عملاً به بخشی از علم مدرن دلبستگی داشته که اتفاقاً مورد شدیدترین انتقادات دکتر داوری بوده و هست؛لیبرالیسم!
🔻 ایده اصلی دکتر داوری این است که تا جامعه اسلامی نشود، علوم اسلامی نمیشود. البته میتوان با ایشان گفتگو کرد که جامعه چگونه اسلامی میشود؟ آیا در کنار نقد علوم انسانی مدرن؛ احیای علوم انسانی اسلامی راهی در جهت اسلامی شدن جامعه نیست؟ اما این ایده اساساً با سخنان آقای روحانی متفاوت است.
🔻 در واقع دکتر داوری بهعنوان یک متفکر درون اردوگاه و گفتمان تحولخواه و منتقد علوم انسانی و معتقد به علوم انسانی اسلامی، انتقاداتی درون گفتمانی مطرح کرده و راهی دیگر برای طی مسیر پیشنهاد میدهد، درحالیکه روحانی بهعنوان یک معتقد و ملتزم علوم مدرن و منکر علوم انسانی اسلامی، در اردوگاه و گفتمانی متفاوت و متضاد قرار دارد و همسان پنداری این دو از جانب همفکران و حامیان او یک بازیگوشی شتابزده سیاستزده ژورنالیستی بیش نیست.
🔻 سخنرانی آقای روحانی و اقدامات رسانههای حامی او، نمونه بارز و واضح همان سیاستزدگیای است که دکتر داوری در همان نامه نیز همچون همیشه از آن انتقاد کردهاند: «وقتی مطلب سیاسی با مساله علمی خلط میشود، هر چه بکوشند به نتیجه نمیرسند.»
✍ کیوان سلیمانی
🔴 جامعه شناسی اسلامی
🔴 @iisociology
⭕️⭕️ تکامل عدالتخواهی در معرکه عدالتخواهان
🔸 کمک به فقیر نه همه عدالتخواهی است و نه حتی مبارزه با فقر. تقلیل عدالتخواهی به خیریه، آن هم منهای مبارزه با فقر، خدمت به سازوکار ناعادلانه است.
🔸 منهای فقر هم همه عدالت نیست؛ صرفا عدم یکی از معلول های بی عدالتی و نهایتا عدم یکی از علل این یک معلول است یعنی تکاثر! تقلیل دادن عدالت به منهای فقر و مبارزه در جهت آن همراه با تقلیل علل آن به تک علتی چون تکاثر، با اکتفا به تک روایتی شریف، بدون اجتهاد عدالتپژوهانه در شبکه معرفتی اسلامی، بدون توجه به دیگر علل فقر، و منهای مبارزه با فساد و تبعیض، بازی در زمین بی عدالتی است. عدم فقر برای وجود عدالت ضروری است اما کافی نیست.
🔸 مبارزه با فساد همه عدالتخواهی نیست؛ در کنار مبارزه با فقر و تبعیض تازه میشوند همه ظلم ستیزی یا بیعدالتی نخواهی!
🔸 مبارزه با فقر و فساد و تبعیض هم همه عدالتخواهی نیست بلکه درواقع همه بیعدالتی نخواهی است! مبارزه با بی عدالتی است، روی دیگر سکه عدالتخواهی است؛
💠 عدالت و عدالتخواهی باید مبنایی و ایجابی تعریف شود تا در کنار مبارزه سلبی بیعدالتی نخواهانه! مبارزه ایجابی عدالتخواهانه نیز انجام شود.
💎 تعریف عدالت در نگاه استاد عبدالحمید واسطی و شاخص های آن:
🔹 عدل، نسبتی میان امکانات و نیازها و هزینههاست که سبب شود همه عناصر مرتبط با موضوع بتوانند بهسوی کمال طبیعی خود حرکت کنند(اِعطَاءُ کُلِْ ذِیحَقّ حَقَّه). این تعریف حاوی موارد زیر است:
_ انحصار به انسان ندارد، محیطزیست و موجودات مرتبط با زندگی انسان را نیز در برمیگیرد.
_ شاخص “هر چیزی حداقل بهاندازه نیازش، بهره ببرد و حداکثر به اندازه توانش از او خواسته شود” را در بردارد.
_ به شاخص فوق محدود نشده و به شاخص”حرکت به سوی رشد و کمال” نیز توسعه یافته است.
_ شاخص “بهفعلیت درآمدن قوا و استعدادها” را ارائه کرده است.
_ میان نیازهای صادق و کاذب، قوای مثبت و منفی تمایز داده است.
_ هدفمدار است.
_ امنیت کار و سرمایه را تواماً در بردارد.
_ ضرورت توازن میان رعایت حقوق فرد وحقوق جمع را ارائه نموده است.(هویّت توازنگرایانه)
✍️ #کیوان_سلیمانی
✅ @edallatkhahi
💠 چرا علوم اجتماعی اسلامی؟
💎 متن کامل مباحث مطرح شده در نشست هم اندیشی علم دینی در مشهد؛ بخش اول
🔹 آرمان و هدف همه ما طبيعتاً حركت به سمت بناي جامعه اسلامي و ايجاد تمدن اسلامي است، رابطه متقابل و دوجانبه علم و جامعه و يا نظريه و فرهنگ به تعبير ديگري دستيابي به علوم معطوف به جامعه اسلامي را ضروري میکند، درواقع علوم انساني همين نرمافزار بناي جامعهی اسلامي است يعني براي بناي جامعه اسلامي چارهای جز احياء يا توليد يا تكميل علوم اجتماعي اسلامي معطوف به جامعه اسلامي نيست.
🔹 گاهی گفته میشود بهجای بحث در علوم اجتماعي اسلامي ما بياييم به بناي جامعه اسلامي بپردازيم، اين خيلي منطقي نيست چون علوم اجتماعی اسلامی دقیقاً میخواهد همين كار را بكند و اين كار را هم نمیخواهد یکشبه و دفعتاً انجام دهد و يك مجموعه نظرياتي در قالب علوم اجتماعی اسلامی توليد كند كه جامعه به اسلامی تبديل شود بلكه مقدمات بسیاری دارد.
🔹 براي اين جامعه سازي و تغيير علمی جامعه به سمت يك جامعه اسلامی بايد شرايط موجود جامعه و علم در نظر گرفته شود كه متأسفانه در هر دو مورد تا حد زيادی مدرن و تحت تأثیر فضای جهانی مدرنیته هستند و با علم و فرهنگ اسلامی تناسب ندارند، از همینجا ضرورت تحول تدريجی و توأمان علم و جامعه مشخص میشود؛ نمیشود بگویيم فعلاً علم را كنار بگذاريم جامعه را اسلامی كنيم يا جامعه را كنار بگذاريم علم را اسلامی كنيم.
🔹 بنا بر اين نگاه و رويكرد مسئله محور كه هم واقعبینانه و هم آرمانگرایانه است، ضرورت زمینهسازی برای حركت در جهت تحول علم اجتماعی مدرن و احيای علم اجتماعی اسلامي و به دنبال آن تلاش در جهت بسط اين رويكرد و نتايج آن به جامعه علمی و عمومی مشخص میشود.
🔹 گروه علوم اجتماعی اسلامی در اين فضا و مبتني بر اين ضرورت معرفتي و اجتماعي ایجاد شده و حركت میکند. اين گروه در دانشكده علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران در دو رشته فلسفه علوم اجتماعی (در مقطع ارشد) و در رشته جامعه اسلامی مسلمين (در مقطع ارشد و دكتری) فعاليت میکند.
🔹 گروه موقعيت منحصربهفردی دارد، شايد تنها نمونه و موردی از جريانات مختلف تحولخواه در حیطه علوم اجتماعی با گرايش اسلامی باشد كه پايگاه و جايگاهی در ساختار رسمي دانشگاهی آنهم در بهترين دانشگاه كشور دارد، ازاینجهت هم امتيازات ویژهای دارد و هم اقتضائات و مشكلات خاص.
🔹 انجمن علمی هم يك تشكل دانشجويی است كه از دانشجويان خود گروه تشكيل میشود و در ذيل و كنار گروه حركت میکند و البته هويت دانشجويی و فعالیت های متفاوتی نیز دارد.
🔹 درباره اسم گروه كه علوم اجتماعی اسلامی که معمولا مناقشه برانگیز است و اسم رشتهها؛ نكات مهمی وجود دارد كه سعی میکنم در توضيح ضرورتها و اهداف مطرح كنم.
💠 بخش ضرورتها از دو حيث توضيح داده میشود؛ حيث اول همين دستهبندی موجود در گروه است، يعني دو رشته فعال در گروه كه دو روی سكه زمینهسازی در جهت احياء و توليد علوم اجتماعی اسلامی است، یعنی این رشتهها مدعی توليد تأسیسی و بی مقدمه علوم اجتماعی اسلامی نيستند بلكه زمینهساز حركت به سمت اين هدف هستند.
1⃣ رشته اول دانش اجتماعي مسلمين است. ما معتقديم كه لازم نيست كه در تمام حیطهها و محورها؛ از صفر به توليد و تأسیس علوم اجتماعی اسلامی اقدام کنیم، بلكه در طول تاريخ جهان اسلام يك ميراث معرفتی اجتماعی غنی و مهمی وجود دارد که به دلايلي همچون سيطره علم مدرن در دوران اخير از آن غفلت میشود و نياز به بازخواني دارد. اتفاقاً در اين بازخوانی حتي دانشگاههای غير ايرانی خيلي زودتر از ما شروع كردند و نهتنها اين كار زود نيست برای كشوری همچون ایران خيلی دير هم انجامشده است.
🔹 ادامه دارد...
💠 علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران
💠 @utsaiss
💠 چرا علوم اجتماعی اسلامی؟
💎 متن کامل مباحث مطرح شده در نشست هم اندیشی علم دینی در مشهد؛ بخش دوم
🔹 پس بازخوانی ميراث معرفتی جهان اسلام ضرورت آشكاری دارد به ویژه در حوزه هایی همچون حكمت عملی. ذيل و همراه با این ضرورت، شناسايی هويت اين ميراث معرفتی و توجه به معنا و مبناي اسلامی علم اهمیت پیدا میکند. هم معنا و هم مبنای علم در جهان اسلام متفاوت بوده و اين بازخوانی میتواند به تصحیح و تغيير اين معنا و مبنايی كه در جهان مدرن و در ايران گسترش پیداکرده كمك کند. بر همين اساس میشود به بازخوانی انتقادي اندیشههای اجتماعی مسلمانان معاصر نیز پرداخت، مانند روشنفكران دينی متفكران عرب و ....
🔹 اين بازخوانی میتواند به دنبال ترميم و اصلاح وضعيت روشی و جهتگیری انديشه اجتماعی معاصر هم كه در سطوح مختلف با فرهنگ ما تضاد پیداکرده حركت كند.
🔹 به صورت خاص و با توجه به عنوان یکی از رشته ها به بازخواني انديشه اجتماعي متفكران از گذشته تا معاصر نیز پرداخته میشود، يعني اندیشمندانی همچون مثل فارابی، ابن خلدون، كشفي و ملاصدرا تا امام خميني و شهيد مطهري و جلال آل احمد و شريعتي و ديگران. براي اينكه فضاي رشته منتقل شود برخي از واحدهاي درسي كه ارائه میشود را معرفی میکنم؛ روش تحقيق علوم اجتماعي، روش تحقيق علوم اجتماعي اسلامي، انديشه اجتماعی متفكران مسلمان، نقد نظريات و مكاتب جامعهشناسی و...
2⃣ رشته دوم فلسفه علوم اجتماعي به عنوان یکرشته كاملاً بهروز و بینالمللی است كه البته اهميت خاصي براي فضاي تحولخواه ما هم دارد، يعني میشود از فرصتهایی كه ايجاد كرده استفاده كرد.
🔹 علوم اجتماعي مدرن، جهان و ايران را تا حد زيادي تسخير كرده و هيچ راهي جز توجه به آن نداريم و جهتگیری گروه در مورد اين علوم اجتماعي رويكرد تهذیب انتقادي است، نه انكار یا بیتوجهی، بلکه استفاده از ظرفیتهایی كه ايجاد کرده است.
🔹 ضرورت اول اين رشته بازخواني مباني و فرايند شکلگیری نظريات اجتماعي مدرن است. اين بازخواني مبتني بر مباني چندگانه هستیشناسی، روششناسی، معرفتشناسی و ... انجام میشود.
🔹 ضرورت دوم تحليل نسبت نظریههای جامعهشناختی مدرن با حوزههای فرهنگي و اجتماعي غرب است. اين نسبت از دو جهت اهميت دارد: اولاً اينكه تناسب فكري، فرهنگي، مبنايي و حتي كاركردي اين نظريات با فضاي ما محك بخورد، دوم اينكه ميزان اعتبار علمي و جهانشمولی اين نظريات مورد سنجش قرار بگیرد که معمولاً در فضای دانشگاهی ما بدون محك و بدون بازخواني انتقادي پذیرفته میشود.
🔹 ضرورت سوم نقد و بررسي خود نظريات و روشهای علوم اجتماعي مدرن است كه در قالب واحدهاي درسي ارائه میشود.
🔹 اين دو رشته دو روی سكه زمینهسازی دوجانبه برای علوم اجتماعی اسلامی هستند، از یکجهت احياي ميراث معرفتي جهان اسلام و از یکجهت بازخواني و بازسازي انتقادي معرفت اجتماعي مدرن.
💠 حيث دوم ضرورتها، معرفتی و اجتماعي است که بخش معرفتی تا حدی روشن شد و به علت کمبود وقت صرف نظر میشود.
🔹 ضرورت اجتماعي اول و اصلي ما همان اسلامي شدن جامعه است، يعني این هدف اصلي است كه بقیه اهداف ذیل تلاش براي اسلامي كردن جامعه است. يكي از علتهای اصلي اسلامي نبودن و نشدن جامعه را ما همين علوم انساني مدرن میدانیم كه گاه در برخي از نظرات، توسعه همین علوم را براي بناي جامعه اسلامي سفارش میدهند، درحالیکه تناقض دارد.
✍ کیوان سلیمانی
💠 علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران
💠 @utsaiss
💠 چرا علوم اجتماعی اسلامی؟
♦️ مباحث مطرح شده در نشست هم اندیشی علم دینی در مشهد؛ بخش پرسش و پاسخ
🔸 یکی از اشکالاتی که مطرح شده این است که مسئله تحول در علوم و دانشگاه ها یک پروژه ملی است که ایده اسلامی سازی آن را محدود میکند و باعث خروج دیگر جریانات تحولخواه از دایره می شود و نمونه این مسئله هم گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران است که باعث شده از یک طرف جوانان مذهبی در این گروه جمع شوند و از طرف دیگر جریانات تحولخواه دیگر از دایره خارج شوند. این مطلب نه از لحاظ منطقی درست است و نه از لحاظ واقعیت خارجی بلکه علل دیگری دارد که از آن میگذرم.
1⃣ از یک طرف اصلاً به این صورت نیست که جوانان مذهبی صرفا در این گروه جمع شده باشند بلکه به خاطر تنوع رشته های دانشکده و مخصوصاً عدم فعالیت گروه علوم اجتماعی اسلامی در سطح کارشناسی، دانشجویان مذهبی بسیار بیشتری از دانشجویان فعال در این گروه، در رشته های دیگر تحصیل می کنند و در انجمن های علمی و مستقل و بسیج و ... فعالیت می کنند، برخی مشغول به علوم اجتماعی متعارف هستند و بخشی گرایش به جریانات تحولخواه دارند که اتفاقاً بسیاری از آنها با گروه و انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی نیز همکاری و ارتباط داشته و دارند. از جهت دیگر حتی نمی توان گفت همه دانشجویان گروه، مذهبی به معنای عرفی هستند.
2⃣ فعالیت جریانات تحولخواه دیگر هیچ منافات منطقی یا واقعی با فعالیت گروه ما نداشته و ندارد. اساتید دیگر در چندین گروه و رشته فعال هستند و اتفاقا بسیاری از اساتید با نگاه های متفاوت با گروه و انجمن همکاری های خوبی دارند، چه در قالب تدریس و چه در قالب نشست یا ... .
🔹 البته نکته اینجاست که آیا ما میخواهیم به تحول خواهی در حد فوکو یا فرانکفورتی ها یا... اکتفا کنیم؟ تحول خواهی ذیل جریانات مدرن یا پست مدرن صرفاً بخشی از مسیر و نقشه کلان تحول خواهی است که اتفاقاً در هر دو رشته گروه هم مورد مطالعه و استفاده قرار می گیرد.
3⃣ درون خود گروه اساتید و دانشجویان با گرایش های متنوع و متفاوتی فعالیت می کنند که طیف زیادی از جریانات تحول خواه را پوشش می دهند.
4⃣ فعالیت یک گروه معطوف به تحول خواهی اسلامی در علوم اجتماعی در کنار چندین گروه و رشته در یک دانشکده علوم اجتماعی از میان ده ها دانشکده، آن هم در جمهوری اسلامی و بعد از چهل سال، در دو رشته ای که هم ضرورت معرفتی و اجتماعی دارند و هم در کشورهای غربی اتفاقاً پیش و بیش از ما به آنها پرداخته شده است، باید برای همه طیفهای تحول خواه به ویژه با گرایش اسلامی خرسندکننده باشد و نه برعکس.
5⃣ تا کی باید به انفعال یا تلاشهای پراکنده و انفرادی ادامه دهیم؟ تلاش متمرکز و برنامه ریزی شده و هدفمند در زمینه تحول علوم انسانی یک ضرورت عقلانی و واقعی است و هیچ منافاتی هم با جریانات و افراد تحولخواه دیگر ندارد، چه آنها که در حاشیه علم مدرن و پست مدرن مشغول هستند و چه دیگران؛ مخصوصاً از این جهت که دو رشته این گروه دایره نسبتاً وسیعی را در بر گرفته و در یک رشته به بازسازی انتقادی و تهذیبی علوم مدرن پرداخته میشود و در رشته دیگر به بازخوانی علوم اجتماعی جهان اسلام.
6⃣ با این استدلال باید همه پژوهشگاه ها و موسسات و مراکز تحولخواه اسلامی که در اینجا نمایندگان آنها حضور دارند تعطیل شوند چرا که مثلاً پست مدرن ها را شامل نمی شوند!/ پایان متن
7⃣ (یکی از اساتید نشست در تایید مباحث: تأسیس یک گروه همراه با تمایز ساختاری جنبه مثبت دیگری نیز دارد؛ نشان دهنده تمایز مبنایی و معرفتی و مسیر علمی است. (نقل به مضمون))
♦️ پ.ن: البته استدلال های بسیاری برای رد این اشکال وجود دارد که فرصت طرح نشد اما از آنجایی که اصل مطلب برای اهل معرفت مشخص است نیاز چندانی هم حس نمیشود مخصوصا این که علت طرح این اشکال شخصی است و از این حقیقت نه تنها ما و برخی از اساتید و دانشجویان با گرایشات فکری متنوع اطلاع دارند بلکه حتی برخی دوستان و همفکران دانشجوی مستشکل نیز به آن اقرار دارند! باید پرسید اگر این گروه و رشته هایش و فعالیت هایش اشکال دارد و غیرعلمی، شتاب زده، سطحی و... است، چرا دو بار برای تحصیل در آن اقدام کرده است؟ و وقتی که موفق به قبولی نشده چرا به تکثیر اتهامات غیراخلاقی و تئوریزه کردن توجیهات غیرعلمی میپردازد؟ (این اقدامات از چند جهت مصداق #احمدینژادبازی است!) بیش از این وارد جزئیات نمیشوم و همین حد هم به خاطر تکرار اتهامات توسط ایشان بود.
♦️ البته این مسئله مستقلا اهمیتی ندارد اما اتفاقی است که باید از آن عبرت گرفت؛ مسائل شخصی در مباحث علمی دخالت داده نشود و به صورت غیراخلاقی در سطح عمومی منتشر نشود و بدتر از همه مدعیات شخصی در قالب توجیهات شبه علمی بیان نشود.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 انکار علم دینی توسط علامه جوادی آملی؟!
1⃣ نقل و نقد اشکالات:
🔸 با سلام و تشکر خدمت همه اساتیدی که نقدهای خود را به نامه دکتر داوری اردکانی مطرح کردند و کماکان نیز مشغولند... در این چند روزی که تلاطم نقدها را میبینم، سوالی ذهنم را به خود مشغول ساخته که با نهایت جسارت عرض میکنم:
🔸 اگر امروز دکتر داوری بحث درباره علم دینی بی فایده است و علم ذاتا به دینی بودن متصف نمیشود، خوب این دقیقا همان فرمایش حضرت آیت الله جوادی آملی است که قریب به بیست سال پیش فرمودند و در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی هم به نگارش درآمده!!
🔸 اگر امروز تیر نقدهای خود را بسوی دکتر داوری پرتاب میکنیم، پس باید شجاعت نقد فرمایشات علامه جوادی آملی را هم داشته باشیم...و اساسا اگر از همان ۲۰سال پیش که نظریه معظم له پیرامون علم دینی مطرح شد، نقدهای عالمانه مطرح میشد، شاید امروز دیگر شبهه ای پیرامون علم دینی باقی نمی ماند.
✍ م.ص. محقق فقه حکومتی
🔸🔹🔸🔹
🔹 سلام و احترام، راه دور نروید؛ استاد پارسانیا تقریبا هر چند ماه یک بار تکرار میکنند علم ذاتا دینی و غیر دینی ندارد! و صفت دینی و سکولار به واسطه اعتبارات و مجازهای مختلفی برای علم استفاده میشود از جمله متافیزیک، بستر تمدنی و....
🌐 https://t.me/hparsania/407
🌐 https://t.me/hparsania/408
🔹 ولی ایشان و استادشان علامه جوادی مانند دکتر داوری بحث درباره علم دینی را بی فایده نمی دانند بلکه سالهاست در این مسیر تلاش میکنند؛ چه در سطح مبانی و روش شناسی و چه سطح تحلیل اجتماعی و نظریه پردازی.
🔹 البته سخن دکتر داوری از بی نتیجه یا ناممکن بودن علم دینی هم ناظر به شرایط اجتماعی و عینی جهان فعلی است، نه امتناع منطقی و علمی، و آنجایی هم که از ناممکن بودن دینی شدن علم سخن میگویند، منظورشان علم مدرن است که در این مورد ما هم تا حد زیادی با ایشان موافقیم. تفاوت هست بین این که گفته شود دینی کردن علم مدرن ممکن نیست یا گفته شود علم دینی ممکن نیست.
🔹 از طرف دیگر استاد پارسانیا همانطور که علم را ذاتا دینی نمی دانند، ذاتا سکولار هم نمی دانند در حالی که دکتر داوری جایی مینویسند علم ذاتا نمیتواند دینی باشد ولی از ذاتا سکولار بودن علم سخن میگویند. شاید مقصودشان از ذاتا سکولار بودن علم، داشتن هویت و مبانی و جهتگیری مدرن است و نه ذات به معنای واقعی کلمه. در این صورت صحیح است هرچند این ادبیات نشان از منحصر دیدن علم امروز در علم مدرن دارد.
🔹 ضمنا آنجا که علامه جوادی تمام علوم را دینی میدانند و میفرمایند علم غیردینی نداریم بلکه همه علوم دینی هستند؛ مشروط به واقع نمایی و صدق و حجیت معرفت شناختی این مطلب را بیان میکنند نه آنکه هر بافته بشری را علم دینی قلمداد کنند. موفق باشید
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
🔴 بنیاد مستضعفان یا بنگاه اقتصادی؟
♨️ چرا بازخوانی عملکرد بنیاد مستضعفان؟
♦️ چهل سال پس از انقلاب، ضرورت و معقولیت #بازخوانی_انتقادی_عملکرد، کارنامه و دستاورد کلیه ساختارهای خرد و کلان #نظام_برآمده_از_انقلاب_اسلامی برای اکثریت اقشار مختلف جامعه از مردم و دانشجویان تا مسئولان حداقل در مقام ذهنیت، احساس و بیان آشکار است و در جای خود به آن پرداخته ایم و از آن می گذاریم.
♦️ در این ایام که جریان و #گفتمان_عدالتخواهی حداقل در سخن در حال گسترش است، آسیب های پنهان یا احتمالی آن نیز بروز و اهمیت بیشتری پیدا میکنند. یکی از آسیب ها #عدالتخواهی_گزینشی، شخصی یا جناحی است:
🔻 گروهی همه مشکلات را بر گردن #قوه_مجریه انداخته و صرفاً دولت را سیبل انتقادات و مطالبات خود قرار میدهند و گروه دیگر #قوه_قضاییه را عامل همه مشکلات حقوقی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قلمداد می کنند و صرفا آن را مورد انتقاد و مطالبه قرار میدهند، و به همین منوال درباره بخش های دیگر.
🔺 در کنار این رویکردها، رویکرد دیگری هم وجود دارد که انتقاد و مطالبه از #همه ارکان و اجزای نظام را لازم و مطلوب می داند، هرچند غالباً در حد #کلیگویی برای رفع تکلیف باقی مانده یا به ورطه #بدگویی برای تخریب کشیده میشود و کمتر به #مطالبه_تخصصی_انتقادی_سازنده می انجامد.
◀️ #بنیاد_مستضعفان یکی از نهادهای بسیار مهم غیردولتی برآمده از انقلاب اسلامی است که ویژگیهای منحصر به فردی دارد:
💠 این نهاد برخلاف ظاهر یا حتی واقعیت نسبتاً محقق، یک نهاد #اجتماعی است نه اقتصادی. در واقع هدف، هویت و جهتگیری اصلی آن از سنخ مسائل اجتماعی به معنای عام است، البته بدیهی است با اقتصاد هم به صورت ویژه در ارتباط است اما اصل، جنس و جهت اجتماعی آن است نه اقتصادی. امکانات و فرصت های اقتصادی آن نیز باید به عنوان ابزاری در جهت #اهداف_متعالی در بعد اجتماعی در نظر گرفته شوند.
💠 همین وجه اجتماعی بنیاد مستضعفان نیز پیوندخورده با مهمترین اصل اجتماعیات اسلامی است، یعنی #عدالت_اجتماعی، و مخاطب، ذی نفع، ذی حقوق و ولی نعمت آن به معنی واقعی کلمه و به طور خاص باید مستضعفان باشند. این مطلب چه در تعیین اصول و مسیر بنیاد مستضعفان توسط رهبران انقلاب به وضوح مطرح شده و چه در اساسنامه بنیاد:
🔹 #امام_خمینی (ره) همواره بر مأموریت اصلی و فلسفه وجودی بنیاد با کلیدواژه «به نفع مستضعفین» تاکید چندباره داشتند:
«چون وضع بنیاد مستضعفین موجب نگرانی اینجانب است و مسائل آن پیچیده است، لازم است جنابعالی امور بنیاد را در دست گرفته و تحت نظر اشخاص متدین متعهد کاردان، آن را #به_نفع_مستضعفین اداره نمایید.»
🔹 #رهبر_انقلاب نیز در مقاطع مختلف بر «خدمت به مستضعفین» تأکید کرده و نسبت به اولویت این امر بر جهتگیری صرفا اقتصادی و سلامت فعالیت های اقتصادی پیشینی تذکر داده اند:
«حرف اصلی ام این است که جنابعالی بنیاد را از #بنگاه_اقتصادی_افزایش_یابنده به یک #بنیاد_مستضعفان_به_تمام_معنا تبدیل کنید. بنیاد باید در خدمت مستضعفان باشد. #بوروکراسی عریض و طویل را اصلاح کنید.»
«در بنياد مستضعفان، ارزش فقط اين نيست كه پول زيادی به دست آيد و طوری هم خرج بشود. نه، #صحيح بايد به دست بيايد.»
🔹 در #اساسنامه بنیاد نیز آمده است:
«اهداف كلی بنياد عبارتست از کمک به ارتقاء سطح زندگی مادی، معنوی و فرهنگی #مستضعفان و محرومین جامعه همراه با #اداره_بهینه دارائی های تحت پوشش و با حضور مؤثر در صحنههای اقتصادی در چارچوب #سياستهای_كلی_نظام.»
🔶 عملکرد بنیاد مستضعفان ضمن اقدامات قابل تقدیر، دارای نکات و نقاط مبهم و مورد انتقاد بسیاری نیز بوده است؛ چه جهتگیری و سیاستگذاری های کلی آن و چه اقدامات خاص آن:
🔸 عدم تمرکز بر راهبرد #خدمت به نفع مستضعفین، #کیفیت_نامطلوب فعالیت های خدماتی معطوف به مستضعفین، تقدم بعد #اقتصادی بر بعد اجتماعی، اقدامات متضاد با راهبردهای مردمی و مستضعف محور انقلاب اسلامی و... از انتقادات وارد به جهتگیری و سیاستگذاری های بنیاد مستضعفان می باشند.
🔸 پروژه #قلعه_گنج، طرح برج های 121 طبقه، تخریب #باغات_برره، آزادراه تهران_شمال، #توچال، #پلاسکو، شرکت ها و هلدینگ های متعدد، #ساختمان_بنیاد و .... بخشی از مصداق های خاص شبهه برانگیز مربوط به عملکرد بنیاد مستضعفان هستند.
🔴 انباشت این شبهات و مسائل، ضرورت تشکیل جلسه #مطالبه_انتقادی_تخصصی عملکرد بنیاد مستضعفین را ایجاب کرد. بر همین اساس مجمع دانشجویان #عدالتخواه و #انجمن_علمی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران نشست پرسش و پاسخی با حضور مهندس سعیدی کیا #رئیس_بنیاد_مستضعفان برای بازخوانی عملکرد و طرح پرسش ها و انتقادات در فضایی تخصصی و دانشجویی در نظر گرفته اند که #یکشنبه۲۰اسفندساعت14 در #دانشکده_علوم_اجتماعی دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
🔻 @utsaiss
🔺 @armanedalatkhahi
🔴 علوماجتماعیمتعارف و طبقهمرفهجدید
♦️ بارها از پیوند پیدا و پنهان علوم انسانی/اجتماعی متعارف و طبقه مرفه جدید که اولی از مسببان و حافظان و تشدیدکنندگان شبه معرفتی وضع ناعادلانه موجود است و دومی طایفه های شبکه ای منفعتی ضدعدالت اهالی قدرت و ثروت با پوششی از مذهب، و هر دو مولود و مولد بی عدالتی؛ نوشته شد، اما در لا به لای پزهای شبه علمی و ژست های اپوزیسیونی و اتهامات سیاسی گم میشد.
🔻 امروز در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اتفاقی افتاد که نباید به سادگی از کنار آن گذشت چرا که در عین سادگی ظاهری، نمونه و نماد ملموسی است از پیوند خشونت بار و منفعت محور علوم اجتماعی متعارف و طبقه مرفه جدید که آشکارا اشتراک معرفتی و غیرمعرفتی زیادی دارند.
🔻 قبلا از اقتصاد سرمایه سالار و طبقه مرفه جدید به عنوان ثقلین آن مرحوم سخن گفته شد و امروز نمود آشکار و شیک و آکادمیک این پدیده در نسل جدیدِ همان درخت پیر قابل مشاهده است؛ یک طرف کاسب سرمایه سالار ابرمیلیاردر و وزیر ضعیف ناکارآمد، و یک طرف استاد سابقاطلبه جامعه شناسی متعارف و سرپرست جوان دانشکده علوم اجتماعی.
🔻 قربانی کردن شخصیت و هویت دانشجویان معترض و سرکوب اعتراض جمعی مسالمت آمیز آنها توسط مدرس جامعه شناسی دین و سرپرست دانشکده علوم اجتماعی برای حفظ اجباری «نظم جلسه» در مقابل وزیر میلیاردر و ناکارآمد دولت معلوم الحال، در قلب بیمار علوم غیراجتماعی کشور و در حین یک برنامه سیاسی و سفارشی با عنوانی آغشته به عبارت پرطمطراق «احساس اعتماد و حق خواهی مسالمت آمیز_صلح جویانه»! از طرف انجمن جناحی جامعه شناسی سیاست زده ایران، و در مقابل چشمان واقعی دانشجویان و چشمان مجازی مردم، و سپس تأویل طلبکارانه و وارونه واقعیت توسط وزیر سخنران: «کار ما مبارزه با مفسدین است و کار این دوستان کمک به همان کار مفسدین است!» (نقل به مضمون) نه تنها جای تعجب ندارد (چنانکه برای برخی دانشجویان خوشبین داشته) بلکه ظهور جلوه ای از حقیقت خشن پنهان شده در پشت ژست آزادی و ادبیات محترمانه و علم بی طرفانه طرفینِ این پیوند نامبارک است.
🔻 تدارک پرسش و پاسخ پایان نشستی که از اساس سفارشی و اشتباهی است (وزیر ابرمیلیاردر ناکارآمد به جای پاسخگویی در جلسه استیضاح مجلس مشغول سخنرانی توجیهی یکطرفه در دانشگاه است) بدیهی است بالاجبار و برای کاهش هزینه رسانه ای سرکوب توهین آمیز اولیه بود و چیزی جز توجیه هم نداشت.
♦️ دو بخش از مطالبی که قبلا نوشته یا بازنشر شده؛
🔻 علوم انسانی مدرن خود از عوامل اصلی اسلامی و عادلانه نبودن جامعه کنونی و در واقع همان مدرن بودن -هر چند ناقص و کاریکاتوری- جامعه هستند. البته این عامل شبهمعرفتی، مکمل و مقوم و در واقع مولد و مولود عوامل ضدمعرفتی دیگری است، عواملی همچون طبقه مرفه جدید در بدنه سیاسی-اقتصادی کشور که اتفاقا تا حد زیادی برآمده از سیاستگذاریهای اقتصادی و فرهنگی مدرن هستند و کاملا اتفاقی!!! با جامعه علمی فعال در زمینه علومانسانی مدرن نیز ارتباطات پیدا و پنهانی دارند. ثمرات این پیوند نامبارک هم چیزی جز تثبیت و تقویت دوجانبه علومغیرانسانی و جامعهغیراسلامی مدرن نیست که در اقتصاد با کاپیتالیسم و در فرهنگ و جامعه با لیبرالیسم و در سیاست با لیبرالدموکراسی غیردینی و در دین با پلورالیسم ظاهر میشود.
🔻 ( نقل از متن دیدار با جنبشی از آینده:) «... چرا این اعتراض ها و مناسبات متعدد به طور عمده یا به طور کامل، از دایره بررسى هاى جامعه شناختى بیرون مانده است؟ بخشى از پاسخ را باید در این جست وجو کرد که تنها به عنوان یک نمونه، تا همین چندى پیش ریاست وقت انجمن جامعه شناسى در کنار برخى عناصر حزبى در پى اثبات جامعه شناختى اعتدال به مثابه شعار یک جریان سیاسى بوده و براى برپایى همایشى به این منظور تلاش مى کرد. تفوق اعتدال بر اعتراض و سیاست بر جامعه، نمى تواند با موضع محافظه کارانه، ثبات گرا و نفتى کنشگران علوم اجتماعى بى ارتباط باشد. اعتراض سپرده گذاران بانکى اگرچه به ظاهر یک مساله مالى و بانکى است اما در واقع رویه دیگر سکه نابرابرى در توزیع منابع عمومى است. بى آن که بخواهم به فرد یا جریان خاصى اشاره کنم باید گفت این کاملا طبیعى است منتفعان از این نابرابرى در توزیع ثروت، به منظور تثبیت رانت هاى نفتى و غیرنفتى خود بکوشند نهادهاى رسانه اى و تحلیلى را وامدار خود کنند. به احتمال زیاد بخش عمده اى از این سکوت رسانه اى جامعه شناختى به دلیل فرآیند مدیون شدن باشد. برخورداران از رانت هاى توزیع شده با بازتوزیع بخشى از ثروت حاصله شان در میان کنشگران رسانه اى و تحلیلگران علم اجتماعى، مى کوشند آنها را از بازتاب دادن این اعتراض ها در تحلیل هایشان باز دارند. این کوشش در مورد رسانه ها که اغلب ماهیت یا منفعت مداوم دولتى دارند گاه صورتى از تهدید را نیز به خود مى گیرد»
🔴 @justicediscourse
💠 انقلاب اکبر و عدالتخواهی اسلامی| بخش اول
🔹 شناخت هویت انقلاب کلید حل مسائل پس از انقلاب است. مهمترین ویژگی انقلاب ایران، یک حقیقت ساده و آشنا اما عمیق و چندبعدی است؛ اسلامی بودن آن! واقعیات و روایات دست اول از انقلاب ایران حقیقت و اهمیت هویت اسلامی داشتن انقلاب را اثبات میکنند، حقیقت و اهمیتی که هرکدام در مقاطع مختلف از سوی مخالفین یا پشیمان شدگان انقلاب مورد تردید و انکار قرار گرفته و میگیرد.
🔹 اکثریت شعارها، مبارزات و اهداف در انقلاب جهت و هویت اسلامی داشتند حتی بخش های درظاهر مادی. مطالبات و مبارزات عدالتخواهانه و آزادی جویانه هم ذیل اسلام خواهی و با صبغه اسلامی تحقق می یافت و گاه حتی محروم ترین اقشار انقلابی اقرار میکردند که نه برای شغل و شکم که برای عزت و شرف اسلامی قیام کرده اند. تمام ویژگی های حیاتی انقلاب ایران که در ادامه ذکر میشود نتیجه و ذیل هویت وحدت بخش اسلامیت انقلاب است:
1⃣ جامعیت
🔹 انقلاب اسلامی ایران از چند بعد واجد ویژگی جامعیت است؛ اهداف مادی و معنوی، مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی، تاکید بر عدالت و آزادی، توجه به فرهنگ، سیاست و اقتصاد. البته دارا بودن جمیع این امتیازات به معنی تجمیع انباشتی و ناشیانه آنها نیست بلکه نتیجه منطقی مکتب کامل و متعالی اسلام است، ضمن اینکه در تمام این موارد به تفکیک های مدرن اعتقادی ندارد؛ مادیت را خالی از معنویت نمی بیند، اهداف مادی را ذیل و ضمن معنویت تعریف میکند. استبداد را منفصل از استعمار نمیداند و بازیچه نظام سلطه بودن رژیم های سفارشی را تشخیص میدهد. تضادی میان عدالت و آزادی قائل نیست و آنها را مقوم و مکمل هم میداند. اقتصاد را جدا یا زیربنای فرهنگ و سیاست نمیداند و آنها را سه بعد به هم پیوسته حیات جمعی میداند که در جهان بینی اسلامی امکان همزیستی و هم افزایی دارند. این جامعیت نگرشی و راهبردی با تمام پیچیدگی های جذاب و وحدت بخشش مرهون جامعیت نگاه و رویکرد اسلامی است که منجر به برتری انقلاب اکبر ایران نسبت به انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب کبیر فرانسه شده است!
2⃣ شاملیت
🔹 انقلاب ایران برخلاف رسم رایج انقلاب های جهان محدود به قشر و طیف یا طبقه خاصی نیست؛ هم فقرا را در بر میگیرد و هم اغنیا، هم روستاییان هم شهریان، هم زنان هم مردان، هم کشاورزان هم کارمندان هم بازاریان هم صنعتگران، هم جوانان هم غیرجوانان، حتی هم مسلمانان هم غیرمسلمانان. این شاملیت نیز ناشی از عمومیت حداکثری مخاطب اسلام است. البته ظرایفی وجود دارد. هرچند هم فقرا حضور داشتند و مخاطب هستند و هم اغنیا، اما نقش و امید به فقرا بیشتر است. به تعبیر شهید مطهری جهتگیری انقلاب به سوی مستضعفین است اما خواستگاه انقلاب منحصر در آنها نیست.
3⃣ معنویت
🔹 انقلاب ایران برخلاف مشهورات زمانه که سخن از پایان دین و معنویت در دنیای معاصر می گفتند، هم خواستگاهی معنوی دارد و هم هدف معنوی و هم منبع نیروی معنوی، و این به ویژه برخلاف جریاناتی بود که معنویات را فریب و ادیان را افیون می دانستند؛ و فراتر از نگاه هایی است که دین را ابزاری کارکردی تصور میکنند، البته معمولا در تقابل با انقلاب و در جهت حفظ وضع ظالمانه موجود. اینجا اما معنویت دینی منبع و متن و مقوم و مقصود انقلاب بود.
4⃣ عدالت
🔹 عدالتخواهی شبکه ای روح انقلاب اسلامی است. انقلاب به دنبال عدالت چه به معنای جامع چندبعدی و چه در معنای خاص اقتصادی است. البته عدالت مدنظر انقلاب اسلامی تفاوت مبنایی با عدالت مطلوب نظریات مدرن دارد. عدالت به عنوان هدف میانی انقلاب دینی، زمینه ساز تعالی جمعی تعریف میشود. جریان غالب و مردمی انقلاب عدالت را هم ذیل اسلام میخواهند یعنی عدالتخواهی اسلامی و این مسئله ایست که این ایام به ویژه به خاطر گرم شدن بازار عدالتخواهی های رنگارنگ تقلبی و التقاطی به شدت شایسته توجه و تمرکز است.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 انقلاب اکبر و عدالتخواهی اسلامی| بخش دوم
🔹 فارغ از توأمان بودن عدالت و معنویت در نگاه اسلامی؛ از حیث تخصصی اجتماعی و اقتصادی نیز عدالت اسلامی تفاوت های اساسی با عدالت های چپ و راست مدرن دارد. به عنوان مثال شاخصه رایج نظریات مدرن عدالت اولویت دادن پسینی به مرحله توزیعی است در حالی که اسلام به صورت پیشینی و در دو مرحله تکوینی و فرایندی نیز به ضرورت عدالت توجه و تأکید دارد و همین خود ویژگی مثبتی است چرا که از جنس پیشگیری قبل از بیماری و نیاز به درمان است! اسلام منتظر نمی ماند تا رقابت در هر شرایط ناعادلانه ای آغاز شده و با هر فرایند ظالمانه ای ادامه یابد تا در انتها تلاش در جهت توزیع عادلانه یا منصفانه داشته باشد! نمونه دیگر مسئله برابری است که در بسیاری از قرائت های چپ، برابر با عدالت انگاشته میشود اما اسلام برابری را گاه حتی بی عدالتی می داند. از طرف دیگر اسلام و انقلاب اسلامی عدالت را محدود در وجه مادی آن تصور نکرده و منحصرکردن عدالت و انسان و هستی به وجه مادی را بزرگترین ظلم و ضدعدالت علیه بشریت می داند. از حیث گستره نیز عدالت را صرفا منحصر در مرزهای جغرافیایی تصور نکرده بلکه آن را موهبت و البته مسئولیتی برای تمام جهانیان و به ویژه مستضعفان مسلمان و غیرمسلمان آن قلمداد میکند.
5⃣ حریت
🔹 آزادی خواهی وجه مکمل عدالتخواهی اسلامی انقلاب است که در ارتباط متقابل و متکامل با آن قرار دارد. این وجه انقلاب نیز ویژگی های منحصربه فردی دارد؛ علاوه بر توجه به آزادی های معنوی به عنوان گمشده جهان بیمار معاصر، عنایت به عدالت در آزادی و آزادی برای همه و در سایه عدالت و نه آزادی صرفا برای طبقه خاص یا در جنبه های خاص، از وجوه تمایز آزادی خواهی اسلامی انقلاب ایران است.
6⃣ معرفت
🔹 انقلاب ایران با تمام شور و احساسی که دارد خالی از یک بعد معرفتی عمیق و دقیق نیست بلکه هم توسط علمای عامل و مبتنی بر علوم اسلامی هدایت شده و هم اعتقاد و اعتماد حداکثری اجتماعی و تاریخی مردم به آن علوم و علما وجود داشته و حقیقتا همین قوت معرفتی مطابق با حقیقت هستی و متناسب با بستر تاریخی و فرهنگی و با هدایت علمای عامل بوده است که توانسته در عقل و قلب ایرانیان تحول و جوش و خروشی بی سابقه و گسترده ایجاد کرده و آنها را قادر به کنش های انقلابی در مقیاس کلان و تام یک امت کند. قابل انکار نیست که تحقق خارجی و اجتماعی انقلاب ایران محصول فقه انقلابی اسلامی است، فقه به عنوان علم تجویزی روشمند و ریشه داری که پیوندهای ناگسستنی با لایه های مختلف حیات انسان ایرانی دارد. البته فقه اسلامی به ویژه در مشرب و اندیشه و عمل رهبران انقلاب پشتگرم به پایه های مستحکم فلسفه اسلامی و آغشته و دلگرم به عرفان اسلامی است و برآیند این سه علم به هم پیوسته به عنوان حکمت اسلامی است که انقلاب اسلامی را محقق و موفق کرده است، حکمتی که چکیده و نتیجه قرن ها تحقیق و تفحص در معارف اسلامی است. اعتماد مردمی به معرفت و مرجع اسلامی در راهبری انقلاب، هم ناشی از روح و روحیه اسلامی و هم نتیجه تجارب تاریخی متفاوت و متعدد علوم و علمای اسلامی در طلایه داری نهضت ها و انقلاب های ایرانی؛ از سربداران تا تنباکو تا مشروطه تا نفت و سرانجام انقلاب اسلامی ایران.
💠 باید توجه شود که پنج خصلت ذکر شده نیز هماهنگ با معرفت اسلامی و حتی به معنایی مولود آن هستند. برای نمونه عدالتخواهی اسلامی به واسطه معرفت اسلامی معنی و تعین پیدا کرده و امروزه هم اگر پیگیری عدالتخواهی بیش از پیش ضروری است، بهترین و شاید تنها راه آن احیا و بسط عدالتخواهی و عدالتپژوهی اسلامی است. این امری کاملا طبیعی و منطقی است که تداوم انقلاب باید به مدد علل پدیدآورنده آن باشد، در واقع انقلاب پدرخوانده نمیخواهد! البته تلاش در جهت عدالتخواهی و عدالتخوانی اسلامی به ویژه در زمینه اجتماعی محدود به فقه اجتماعی انقلابی نیست بلکه احیا و تکوین علوم اجتماعی اسلامی مسئله محور و مردمی و کارآمد مبتنی بر حکمت و میراث اسلامی و با استفاده تهذیبی از علوم اجتماعی موجود به ویژه گرایش های انتقادی آن ضرورتی انکارناپذیر دارد.
✍ کیوان سلیمانی
🔸 یادداشتی کوتاه برای نشریه قسط جنبش عدالتخواه.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
⛔️ بیراهه تحریف واقعیت برای تغییر احساس و ذهنیت جمعی
✅ تغییر واقعیت برای تصحیح احساس و ذهنیت جمعی
🔻 شاید در حقیقت امر یا از دیدگاه برخی ها، ذهنیت و احساس طبقه مستضعف یا اقشار محروم معرفی شده در یادداشت "در آستانه عصیان" (https://eitaa.com/edallatkhahi/60) کاملا مطابق با واقعیت نباشد اما همین ذهنیت و حساسیت جمعیِ در آستانه عصیان، درست یا اشتباه، از اهمیت ویژه و اثر واقعی برخوردار است حتی اگر دقیق یا کاملا صحیح نباشد، هر چند چندان دور از واقع هم نیست!
🔻 اگر امکان تغییری وجود داشته باشد که قطعا وجود دارد و فراتر از آن تغییراتی در حال رخ دادن است و فراتر از این، وقایع و مسائل جمهوری اسلامی را باید در دل مسیر کلان حرکت مثبت انقلاب اسلامی دید و تحلیل کرد، اما اگر بخش قابل توجهی از مردم به آن امکان و این حرکت، امید و ایمان چندانی چون سابق نداشته باشند، این حسِ رو به یأس جمعی باید به عنوان یک متغیر واقعی در نظر گرفته شده و برای آن تدابیر و تصمیمات علمی و عملی لحاظ شود.
🔻 باید بدون هراس، محافظه کاری یا منفعت گرایی، واقعیت مسئله یا بحران شناسایی شده و سپس میزان انطباق ذهنیت و احساس جمعی با آن سنجیده شود و برای ایجاد تغییر مثبت در واقعیت عینی موجود و به تبع آن واقعیت ذهنی برساخته از آن، اراده و تلاش کرد، چه در سطح کلان ساختاری و چه در سطح خرد تک تک مسئولین رسمی و غیررسمی.
🔺 نکته مهم نسبت بین این دو روی یک سکه است؛ میتوان راه صحیح و سخت تر را انتخاب کرد و به اصلاح و تغییر واقعیت خارجی پرداخت تا به تبع آن ذهنیت و احساس جمعی نسبت به آن هم بهبود پیدا کرده و اصلاح نیز شود، و میتوان بیراهه ساده یا سودآور تر را همچون سابق در پیش گرفت و بدون توجه جدی و کافی به واقعیت مسئله دار موجود، به سعی رسانه ای و کلیشه ای و گاه اجباری و طلبکارانه در اصلاح ذهنیت جمعی از واقعیت موجود پرداخت.
🔻 البته بخشی از تلاش برای تغییر مثبت وضع موجود شامل تلاش در جهت ساخت و تصحیح ذهنیت از وضع موجود و آینده است اما اگر ساخت ساحت ذهنی بر ساخت واقعیت عینی مقدم شود یا حتی جایگزین آن شود؛ همین تلاش نتیجه عکس داده و علاوه بر غفلت از بهبود وضعیت خارجی؛ موجب تشدید و بازتولید ذهنیت منفی نسبت به آن می شود. (دوگانه واقعی/ذهنی، ذهنی است نه واقعی!)
🔻 در واقع بخش اصلی تلاش در جهت بهبود ذهنیت و احساس جمعی، از جنس کنش و عمل عینی و ملموس است و این سنخ اقدامات به صورت مستقیم و گسترده ای در ساحات ذهنی و احساسی تأثیرگذار و تغییرساز هستند و برای آنها که ذهنیت جامعه نسبت به واقعیت برایشان اصالت یافته و حتی به قیمت تحریف حقیقت به دنبال تصحیح ذهنیت هستند! نیز چاره ای جز اقدام و عمل نیست.
🔻 تلاش های تحریفی و انحرافی شاید در کوتاه مدت ثمره رسانه ای و سیاسی داشته باشند اما در بلندمدت مقوم مشکلات و فاجعه زا هستند. درست است که برای مقابله با هجمه جهانی و حتی داخلی در جهت تحریف و تخریب و تضعیف ذهنیت و احساس و اراده جمعی ملت باید به دفاع متقابل پرداخت اما باز هم بهترین دفاع، تلاش عملی برای خدمت به ملت است.
🔻 به عنوان مثال اگر به جای تلاش در جهت حل مسئله ای اجتماعی همچون فقر به تلاش رسانه ای و شبه علمی و آمارسازی برای منحل کردن مسئله یا پاک کردن صورت مسئله پرداخته شود، یا اولویت گذاری نا به جا انجام شود؛ نه تنها واقعیت وضعیت موجود بهبود پیدا نمیکند بلکه ذهنیت و احساس منفی نسبت به آن و علل آن و حتی واقعیت آن به واسطه ارتباط متقابل با هویت بین الاذهانی اش نیز تشدید و بازتولید میشود.
🔻 البته در ایرانِ پس از انقلاب شرایط به گونه ای است که ذهنیت بسیاری از مردم، واقع بینانه تر و احساس آنها امیدوارانه تر و عزم آنها جزم تر از بخش قابل توجهی از مسئولین است و حتی این مسئولین هستند که باید پیرو مردم باشند اما طیف متنوعی از علل معرفتی و غیرمعرفتی همان تحجر شبه علمی، حس ذلت ملی، ضعف قدرت ایمانی، غلبه قدرتخواهی، شهوت شهرت طلبی، اصالت منفعت جویی، عناد عداوت آمیز یا ... آنها را به تقابل یا تخاصم با حقیقت، عدالت و ملت واداشته است.
🔻 نکته دیگر اینکه اقشار مرفه و متوسط در احساس و تبلیغ و تشدید و حتی تولید وضعیت ناعادلانه موجود سهم مستقیم و غیرمستقیم به مراتب بیشتری از طبقه مستضعف و اقشار محروم دارند! و همین نیز به شدت بر حجم و شدت ذهنیت ناراضی و احساس انتقادی و احتمال کنش های اعتراضی جمعی می افزاید.
🔻 از طرفی تغییر به نفع مستضعفین و به سمت عدالت اسلامی موجب تقویت #امنیت داخلی و خارجی، موفقیت و حتی صدور #انقلاب، حرکت در مسیر #مصلحت و تحقق حقیقی #جمهوریت و #اسلامیت جمهوری اسلامی میشود. (در مطلبی مستقل به دوگانه های کاذبی که در تقابل با عدالت برساخته شده اند پرداخته میشود.)
🔺 خلاصه آنکه دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
✍ کیوان سلیمانی
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @edallatkhahi
💠 انقلاب/جمهوری اسلامی و جریانات غیرانقلابی، ضدانقلاب، انقلابی نما و انقلابی| بخش اول
💎 انقلابی نمایان ضدانقلاب و جمهوری سرایان ضدجمهوریت!
◀️ سه طیف و جریان غیرانقلابی، ضدانقلاب و انقلابی نما با تشخیص اشتباه یا تحریف عمدی #نسبت_انقلاب_و_جمهوری اسلامی در جهت تضعیف و تخریب جمهوری و انقلاب اسلامی حرکت میکنند؛
1⃣ الف) شاخه چپ نمای سازشکار ناکارآمد #جریان_غیرانقلابی از سازندگی، اصلاحات تا اعتدال، انقلاب را پایان یافته در 57 دانسته و جمهوری را ساختاری ایستا متناسب با شرایط ثبات تلقی میکنند و سرانجام کارشان هضم جمهوری در نظم جهانی با نفی انقلاب اسلامی است.
1⃣ ب) شاخه راست گرای منفعل محافظه کار #جریان_غیرانقلابی، از اصولگرایان تا نواصولگرایان، در سخن یا مخصوصا عمل همسانی و این همانی بالایی بین انقلاب و جمهوری اسلامی در سطح تشکیلات و گاه حتی اشخاص قائلند و با محافظه کاری نسبت به ضعف های ساختاری و مسئولین جمهوری اسلامی در جهت تضعیف هویت انقلابی آن حرکت میکنند که ثمری جز تحریف اصول انقلاب اسلامی توأم با تخریب اساسی جمهوری اسلامی ندارد.
2⃣ #خرده_جریان_ضدانقلاب مخالف یا معاند، از سلطنت خواهان تا اسلام ستیزان، جمهوری دیکتاتور اسلامی را ثمره مخرب انقلاب کودتاوار اسلامی میدانند و با هر دو مخالفند و چاره کار را پایان انقلاب اسلامی از طریق تحریف و تضعیف و سرانجام تخریب جمهوری اسلامی میدانند.
3⃣ #خرده_جریان_انقلابی_نمایی غوغاسالار و قبیله گرا، از فرقه انحرافی تا غرغروهای شبه منتقد، به صورت شتابزده، احساساتی و غیرواقع بینانه جمهوری اسلامی را امری مطلقا جدا از انقلاب اسلامی یا حتی دشمن اصلی آن تصور کرده و با ستایش شاعرانه انقلاب اسلامی به جنگ با جمهوری اسلامی برخواسته اند و به اسم خمینی بر رسم خامنه ای شوریده اند و نتیجه کارشان چیزی جز همراهی و همسویی مستقیم و غیرمستقیم با دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی نیست.
◀️ بهترین مواجهه با شبه اپوزیسیون های طلبکار پراکنده در دو طیف غیرانقلابی و فرقه انقلابی نما این است که مسئولیت هایی به آنها سپرده شود تا مدیریت کنند و لوازم #مدیریت_اجرایی در بستر واقعیات خارجی را لمس، و معقولیت فاصله طیفی عملکردها با آرمان و رویا را متناسب با #توانایی ها و امکانات و #موانع و شرایط احساس کنند و بعد نتیجه عملکرد خودشان سنجیده و قضاوت شود وگرنه شبانه روز #غر_غیردقیق زدن و نقد سلبی کردن و فاصله واقعیت تا آرمان را به رخ کشیدن که کار سختی نیست.
🔸 البته اکثریت آنها مسئولیت ها و #فرصت های بزرگی در اختیار داشته و دارند و ثمره سیاست ها و مدیریتشان بر عموم مردم و متخصصین آشکار است و همین نتیجه ناموفق عملکرد خودشان است که فرصت موج سواری بر نارضایتی های مردمی را برایشان فراهم کرده است.
🔸 به هر حال شیون و زاری بر قبر #جمهوری_اسلامی همراه با نفی و نفرین آن، و تمجید و تکریم نوستالژیک #انقلاب_اسلامی راحت طلبانه ترین و ساده ترین تصمیم و کنش ممکن است، و البته منافقانه ترین رفتار وقتی که خودت مسئول بودی یا هستی.
🔹 انقلاب اسلامی عامل #تحقق و تثبیت جمهوری اسلامی، و جمهوری اسلامی بستر تقویت و #تکامل انقلاب اسلامی است. از جهتی انقلابی گری فردی و جمعی و ساختاری عامل #تداوم حیات حقیقی جمهوری اسلامی است. البته نه انقلاب اسلامی پدیده ای کاملا مقدس و منزه از هر خطا بود و نه جمهوری اسلامی واقعیتی سراسر شر و اشتباه؛ هر دو تلاش های انسانی خطاپذیر هستند در مقیاس یک امت و در بستر بشریت، جهت اسلامی سازی فرد و جامعه و جهان در حد توان و امکان با توجه به شرایط و موانع.
🔸 در این شرایط مخالف خوان های خودمسئول به شدت مشغول نشر ناامیدی ناشی از تشدید #ناکارآمدی خودساخته نظام و #نارضایتی برخواسته و برساخته مردمی هستند و به هر بهانه از جمله در حمایت قبیله ای از کارمند سابق جمهوری و متهم و محکوم به فساد اقتصادی، ناجوانمردانه ترین حملات را علیه رهبر انقلاب انجام می دهند. همراهی کورکورانه با این فرقه بازی ها، بدترین انتخاب ممکن برای جریان انقلابی است که عده ای از سر احساسات و سطحی نگری به آن گرفتار شده اند.
🔹 آنچه پذیرفته است، وجود نقص و اشکال در عملکرد مسئولین و سازوکارهای ساختارهای جمهوری اسلامی، البته در دل موانع، مخالفان و دشمنان داخلی و خارجی است که مستلزم #تحلیل_تخصصی و #نقد_ناسازشگر و #پیشنهاد_سازنده ایجابی مستمر در عین در نظر گرفتن جوانب و ابعاد مسائل است. از این جهت جمهوری مسیری جز هر چه انقلابی و اسلامی تر شدن ندارد و باید موانع آن را شناخت و برطرف کرد.
🔹 این نکات درباره روند و جنس این سنخ رویکردهاست و ربط مستقیمی به انتقادات جاری در کشور ندارد و بسیاری از این نقدها صحیح است؛ به ویژه در مواردی که نقص واضح در قانون و سازوکار وجود دارد یا به خاطر منفعت و قدرت، نقض فاحش قانونِ مفید انجام میشود.
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology