eitaa logo
عدالت‌خواهی
498 دنبال‌کننده
83 عکس
7 ویدیو
6 فایل
به یاد برادر عزیزم حبیب‌الله سلیمانی: https://iporse.ir/6159236 @habibollah1 @edallatkhahi @keivansoleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می‌کنند، زیرا: در روزگار سختی یاری‌شان کمتر، و در اجرای عدالت از همه ناراضی‌تر، و در خواسته‌هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش‌ها کم‌سپاس‌تر، و به هنگام منع خواسته‌ها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم‌استقامت‌تر می‌باشند. 🔷 در صورتی که عموم مردم: ستون‌های استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهای ذخیره‌ی دفاعی می‌باشند. ◀ نامه امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر @edallat
گورخواب آن قوه ی بی رمق و مسئول بی غیرتی است که در ساختمان آسمانی و صندلی سلطانی خود به خواب غفلت یا خیانت فرو رفته و فریاد بلند یا خاموش مظلومان را نمی شنود. گورخواب آن دانشگاه و دانشکده و گروه است که در برابر تحقیر و طرد قربانیان توسط مسئولان و مسببان به سکوت مرگ و دعای سرد اکتفا میکند. گورخواب آن جامعه نشناس قصه گویی است که همیشه پس از فاجعه از گور نمی دانم های خود و میدانم های بیخود به بیرون سرک کشیده و قصه ی غصه می بافد و مرثیه ی بی ثمر می سراید و دوباره به گور گرم خود بر می گردد. گورخواب آن طلبه و دانشجویی است که در حجره و کلاس به خواب جهالت و حماقت فرو رفته و چشم از دیدن سیمای سیمانی یخ زده ی مسکینان فرو بسته و گوش از شنیدن شیون بی صدای محرومان محروم کرده و زبان از اعتراض به درد و رنج دردمندان باز داشته و قلب از غم عمیق بی پناهان دریغ داشته است. گورخواب آن ملت بی تفاوت منجمدی است که در قبر غرورها و غرزدن ها و قدم برنداشتن ها و خودخواهی ها و غیرندیدن ها و عادی شدن ها به خوابِ یخِ مرگ فرو رفته است. گورخواب شمایید. گورخواب ماییم؛ به خواب مرگ فرو رفته در گور خاک و جاه و جان و مال و مقام و ترس و درس و کلاس.
دوباره درد دوباره مرگ چه باید گفت؟ یکی آتش یکی برف بهمن، پایانی دردناک بر درد بی پایان ایران رقم زد؛ کول برانی که سال هاست بار بی عاری مسئولان را به دوش کشیده و از روی ناچاری و بیکاری به بیگاری کشیده شده و قربانی قاچاق های کانتینری کالا شده اند. کارتن خوابی، گورخوابی، کوه خوابی، و حالا ؛ کولاک برف و بهمن و مرگ.. اینها نمونه اند، اینها نشانه اند؛ صدباره سخن از سیستم آسیب پذیر و چه بسا آسیب ساز است. سرچشمه ی این کولاک حادثه که قلب انسان را غمبار کرده و این کوله بار فاجعه که کمر جامعه را خم کرده چیست؟ آیا جز بی عدالتی است که قشر وسیعی را مبتلا و مجبور به کارها و بیگاری های طاقت فرسا کرده است؟ آیا جز تقسیم ناعادلانه ی ثروت و فرصت است که دسته ای را رنج نابرده بر سر گنج و در دنجگاه های کاخ و کوشک و برج و قصر نشانده، و دسته ای در رنج مستمر زیسته را در کنج های کوخ و کلبه و کوه و قبر ر، به تحمل مرگبار زندگی کشانده است؟ آیا جز فسادهای شخصی_سیستمی غاصبان ثروت و قدرت است که مسئولیت را یا در قبر فراموشی، خاک و یا در قاب تشریفات، قربانی کرده اند و سر در آخور طمع فرو برده و خون ملت را مکیده اند؟ آیا جز سرگرمی مسئولانه ی سلسله ی بابصیرتان شبکور سیاسی و فعالان بی فرهنگ فرهنگی و واعظان بی خبر منبری و مداحان محبوب میلیونی و هنرمندان متحجر لاکچری و آغازادگان آقایان آغازین انقلاب و... است که چهل تکه ی کاریکاتوری کشور را تشکیل داده است؟ آیا جز استیصال ذلیلانه ی اصحاب سیاست است که گویی مبتلا به تلذذ از خودآزاری شده و در سراشیبی ذلت، سر از پا نشناخته، پایکوبان و دست افشان، تحقیرهای حماسی ملی مستمر را جشن گرفته و بزک کرده و به خورد اصحاب رسانه و اقشار ساده می دهد و کشور را با کوهی از کار بر زمین مانده و زخم بر جان نشسته به حال خود رها کرده است؟ آیا جز اتصال به هم پیوسته ی آسیب های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است که چون سرطانی به جان جامعه افتاده و هر دوره در قسمتی عود کرده و لشکر پر خدم و حشم وقت شناس و جهادی مسئولین ذی ربط و بی ربط را _البته با دوچندان لشکر رسانه ای و تبلیغاتی و تشریفاتی_ بر سر زخم یا مزار کشانده و سر ملت را گرم کرده و موجی از همدلی و همزبانی سراسری را به راه انداخته و در نهایت، غنیمتِ هیچ به چنگ انداخته، سر در جبین فرو برده، منتظر عود دیگر و حماسه ی بزرگتر، نشانده است؟! آری! این سیاه مشق به معنای واقعی کلمه است؛ نمایی از سیاهی های واقعی جامعه که باید دیده و شناخته و پذیرفته شوند تا شاید چاره هایی اندیشیده و تصمیماتی گرفته و اقداماتی عملیاتی شود. سفیدی های بسیار هم اگر هست، صحیح؛ صحبت سر سیاهی است!
شهر از پر است و شب از و سیاهی از و اندوه از شهر از پر است و شب از و ستاره از و امید از . شهر پر از مرگ و زندگی است. جامعه و جهان اجتماعی دستخوش و آبستن اتفاقات و رویدادها و روندهای مثبت و منفی متفاوت و در هم تنیده ایست که چون کلافی تودرتو، کلیتی واحد اما متشنج و متحول و متغیر را شکل و تشکیل داده است. چه بسیار ستاره های امیدی که قلب جمعی جهان را به آینده گرم و خوشبین میکند، و چه بسیارتر سیاهه های هولناکی که وهم و ابهام و دلهره را در دل جهانیان پرورانده است. به هر روی، ایران پر از مرگ و زندگی است و جهان پر از دلهره و امید. باید دید که جریان تحولات و تغییرات، گوی چهل تکه ی جهان/ایران را به کجا می کشاند. در کلی ترین حالت، به نظر میرسد که کفه ی ستاره ها سنگین تر از سیاهی ها خواهد شد هر چند ابرهای کنونی این پدیده را سخت°باور کرده باشد. الیس الصبح بقریب؟!
🔷🔹به نظر میرسد نظریه استاد عبدالحمید واسطی که مبتنی بر فلسفه و عرفان اسلامی است؛ نظریه ای مبنایی و جامع برای طرحِ یک جامعه شناسیِ مطلوب می باشد. 🔹 جامعه شناسی ای که علاوه بر داشتن نقاط قوت نظریاتی مانند لاتور، از نقاط ضعف آن هم در امان باشد. 🔷 این جامعه شناسی نه تنها می تواند دارای نقاط قوت مشترک زیر باشد: 🔹 مبنا قرار ندادن عامل انسانی 🔹 اهمیت قائل شدن برای طبیعت 🔹 پیوندهای ارتباطی با شدت و ضعف 🔹 در نظر گرفتن جزء و ساختار و سیستم 🔶 بلکه می تواند از نقاط ضعف زیر نیز در امان باشد: 🔸 انکار کلیت 🔸 غفلت از ماوراء 🔸 منتهی شدن به نسبیت 🔸 بی توجهی به هدف هستی 🔸 اثبات ناپذیری هویت واحد جمعی 🔹 این فرضیه به تبیین و توصیف مفصل نیاز دارد که ان شاء الله به آن پرداخته خواهد شد.
🔷🔹بسم الله الرحمن الرحیم 🔹🔷 🔹 کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش 🔹 در جست و جوی معنا و روش زندگی برتر 🔹 🔹 🔹 🔹 خوش‌بختانه یا متأسفانه عادت کرده‌ایم، در ایام خاصی بیش‌تر متوجه گذر عمر شده و به گذشته و حال و آینده‌ی خود بیش‌تر فکر می کنیم و به‌دنبال ایجاد تغییراتی در روند زندگی خود برای بهبود کیفیت آن رفته و «تصمیم و برنامه»هایی نیز در این زمینه اتخاذ می‌کنیم. اما تا به‌حال چه بخشی از آن‌ها را اجرا کرده‌ایم؟ چه دلایلی موجب اجرا نشدن بخش دیگر شده است؟ آن‌ها را بر چه اساسی طراحی کرده‌ایم؟ آیا اجرایی نشدن آن‌ها تنها به دلیل کوتاهی ما بوده یا هویت برنامه‌ها نیز در این مسئله تأثیرگذار است؟ برای دست‌یابی به «برنامه‌ی برتر» و مهم‌تر از آن «اجرای این برنامه» چه باید کرد؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها باید به جنبه‌های مختلف مسئله بپردازیم: 🔷 🔹 در این مورد تنها کلامی روشن و بلند از مولا‌علی علیه‌السلام کافی به نظر می‌رسد که می‌فرمایند:« همانا وقت‌های تو اجزای عمر توست، پس وقتی را برای خود سپری مکن مگر در آن‌چه تو را نجات دهد. » 🔷 🔹 مجموعه فعالیت‌های ما برای رسیدن به اهدافمان، زندگی ما را تشکیل می‌دهد و معنای زندگی هر فردی وابسته به جهت زندگی او به سمت هدف خاصش می‌باشد. معنای زندگی یک فرد «شهرت» است و تمام کارهای خود را برای رسیدن به شهرت تنظیم می‌کند حتی ازدواج، حق دیگران و... . معنای زندگی یک فرد «شغل» یا «فامیل» یا «فوتبال» یا «حرفه» یا....است. زندگی برخی «بی‌معنی» است یعنی هیچ موضوعی برای آن‌ها اولویت ندارد و هر روز را به روزمره‌گی و رفع نیازهای اولیه می‌گذارند. معنای زندگی ما چیست؟ اسلام معنی حقیقی در زندگی را «تلاش برای اتصال به وجود بی‌نهایت یعنی خداوند» می‌داند و این معنا در مقایسه با الگوهای رقیب برتری واضح و کاملی دارد که اثبات آن فرصت دیگری می‌طلبد اما مگر فاصله‌ای وجود دارد که نیاز به اتصال مطرح شود؟ در پاسخ باید گفت بله اما این فاصله از جنس ادراک و فهم است به این معنی که درک ما از حضور خدا ضعیف است و نیاز به تقویت دارد. ملاک زنده بودن یک چیز به این است که اثر مورد انتظار از او، در او دیده شود، برای مثال «زمین زنده» یعنی زمینی که بتواند گیاه برویاند و این‌که در نوروز می‌گوییم زمین زنده شد به این دلیل است که دوباره آثار حیات زمین یعنی رویاندن و سرسبزی فعال می‌شوند. ملاک زنده بودن انسان «فعال بودن ادراک» اوست و «حیات بشریت» خواندن «دین» توسط خدا در قرآن به این دلیل است که دین باعث می‌شود که فکر و رفتار انسان در جهت کمال قرارگیرند و فعال شوند. 🔷 یا 🔹 به استناد آیه 97 سوره نحل، «هویت زندگی پسندیده» ، «برآیند باور صحیح و رفتار درست» است. این آیه می‌گوید اگر باورهای لازم را داشته باشی و در عمل به آنها توجه کنی و رفتارهای لازم از تو سر بزند، آن‌گاه ادراک و احساسی از کل زندگی به تو خواهیم داد که همیشه دل‌چسب باشد.‌(ترجمه بلاغی استاد واسطی) 🔷 شخصیت افراد از اطلاعات، باورها و تجربیات آن‌ها شکل گرفته است و از آن‌جایی که رفتارها تابعی از باورها هستند ابتدا باید سراغ باورها و نگرش‌ها رفت و در پی ایجاد تغییر در این‌ها بود. این تغییر از نگاه اسلام ناب باید شامل تغییر دید نسبت به مجموعه‌ی به‌هم‌پیوسته‌ی جنبه‌های مختلف زندگی و هم‌چنین تغییر در روش و نوع این نگاه باشد. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تمام اجزای آن با هم در ارتباطند و «هستی، یک شبکه‌ی به‌هم‌پیوسته‌ی هدف‌دار است.» اگر انسان بخواهد جهت حرکت خود را به سوی خدا تنظیم کند، ناچار به تنظیم ارتباطات نقاط دیگر است. وقتی انتخاب یک رنگ  یا مدل لباس در روحیه‌ی انسان تأثیر دارد آیا می‌توان بدون ارائه‌ی برنامه برای جوانب مختلف زندگی، حرکت مناسبی به سمت هدف صورت داد؟ @iisociology
🔹 کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش 🔹 در جست و جوی معنا و روش زندگی برتر 🔹 🔹 🔹 🔷 🔹 در این‌جا باید توجه داشت که دین برای تحقق انسان سالم آمده و برای این‌کار ابزار و برنامه‌ی کارآمد و عملیاتی دارد. طراحی این برنامه‌ی برتر به استناد دین اسلام باید ویژگی‌هایی داشته باشد که خلاصه‌وار عبارتند از: نگاه جامع و صحیح به هستی، مدنظر داشتن ابدیت و قواعد راستین عالم، توجه به مجموعه‌ی مسائل، احاطه صحیح بر شرایط، اولویت‌گذاری، آینده‌نگری، توصیف باورها، ارزش‌ها، اهداف، مشخص کردن خط‌مشی و رویکرد، انتخاب استراتژی و راهکار و توجه به مواردی مانند مدیریت زمان و احساس، جبران گذشته، تحمل مشکلات، برطرف‌کردن نیازهای جسمی، امید بی‌نهایت و... . 🔷 🔹 تمام برنامه‌های مرتبط با زندگی بشر برای ارتقاء کیفیت زندگی انسان طراحی می‌شوند اما مسأله‌ی اصلی این است که شاخص‌های این کیفیت کدامند؟ شاخص‌های انسان سالم در الگوی اسلامی عبارتند از: 1، پیوسته به دنبال ارتقاء آگاهی از خود و جهان هستی است. 2، معنای زندگی او تلاش برای اتصال به خداوند به عنوان کمال مطلق است. 3، افق دیدش در محاسبات و تصمیم‌ها، کل هستی تا ابدیت است. 4، به دنبال فعال سازی و تقویت قوای درونی خود برای حرکت به سوی کلان هستی است. 5، برای رسیدن به اهدافش بر خود و دیگران تأثیر منفی نمی‌گذارد و انرژی بخش است. 6، در قبال کل هستی، احساس مسئولیت می‌کند. (منبع پیشنهادی در مورد مباحث مطرح شده در این نوشتار که با استفاده از تحقیقات وسیع استاد‌ عبدالحمید واسطی و همکاران ایشان تهیه شده: isin.ir سایت و محصولات مؤسسه‌ی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام) 🔷 🔹 توجه به شرایط ویژه‌ی تاریخی زمان معاصر و اوضاع درحال تحول جهان و فراهم بودن فرصت‌ها و زمینه‌ها به صورت حداکثری به دلیل استقرار نظام اسلامی و ... ضرورت انکارناپذیری دارد. از ویژگی‌های جوانی، تصمیم و انتخاب بزرگ است و جوان باید جسارت قدم گذاشتن در این راه دشوار اما مقدس را داشته باشد: هرکه بی‌سامان شد اندر راه عشق در دیار عشق سامانش دهند باید هوشیار بود و دانست که گذراندن زمان به بیهودگی و عادت‌های تکراری بی‌ثمر، انسان را راکد و حتی فاسد می‌کند و به تعبیر شهیدبصیر استادمطهری «تنوع طلبی افراطی نشانه‌ی سرگردانی انسان بی‌هدف است.» @iisociology