eitaa logo
پژوهش اِدمُلّاوَند
394 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
230 فایل
🖊ن وَالْقَلَمِ وَمَايَسْطُرُونَ🇮🇷 🖨رسانه رسمی محسن داداش پورباکر پژوهشگراسنادخطی،تبارشناسی وفرهنگ عامه 🌐وبلاگ:https://mohsendadashpour2021.blogfa.com 📩مدیر: @mohsendadashpourbaker 🗃پشتیبان: #آوات_قلمܐܡܝܕ 📞دعوت به سخنرانی و جلسات: ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
مشاهده در ایتا
دانلود
꧁꧂🌼꧁꧂🌼꧁꧂ 📝 🌸عید نوروز خود را چگونه گذرانده اید؟ ✍معلم پَلی هِرستامه دفتر نقاشی ره واز هاکاردمه   اَمه معلم انشا، بائوته: بخون پسرم،    شروع هاکاردمه بَخوندستن   امسال عیدی اَمه وِسه خله خار بود و اِما ره خله خوش گذشت، وقتی مدرسه تعطیل شد چارشمبه سوری خَله ترقه در کردیم   ونه فردا، اَبل مخش هایم را نوشتم، و شه ریاضی ره حل و شه فارسی ره هم حاضر کردم مه هر روز مه ره مجبور می‌کرد املا بنویسم و همه ره بیست گرفتم وقتی بوق عید ره زدند مه گتِ برار قايم دست مرا پِلق گرفت (فشار داد) و با آقاجان و مارجان به دیدن گت گتای فامیل رفتیم سِره اَمه نزدیکی بود و همیشه مارغانه رنگی وِنه سفره‌سَر داخل چینی پیاله گلِ سرخی، کَت بود، سرخ ماهی وِنه تُنگ دِله بمِپری می‌کرد، من همیشک ننه آقا سره ره خَله دوست داشتم مه پیئر مه ننه آقا ره همیشه مواظب بود   ننه آقا می سر ره دست کشید و دو طرف دیمِ مرا خوش داد و یک کُل مارغانه رنگی به من عیدی داد و من در جیب کتم گذاشتم، کت پارسال گتِ برارم بود، اَت کم برای من گشاد بود اما خار بود مارغانه را با اجازه مارجانم در آوردم، کچلابش (پوستش) را کندم وَل شدم نمک پاش را بگیرم که مه چش دکته اون ورِ سفره سیو شکلات که مِره زِمر زِمر می‌دید    ننه آقا مره تعارف کرد دِ تا برداشتم اَتا ره جیف دله گذاشتم اتا ره شه لامیزه (داخل دهان)    اونجه جه راست شدیم رفتیم سِره که چشمِ آبی و حنائی گیسه داشت ونه سفره اَچی مَچی فتا فراون بود، سرقلوالی (قطاب) مسقطی و شیرینی پنجره ای همیشه درست میکرد خلاصه خانم معلم، همه جا بُوردیم، فراوونی بود هر چی شمه دل میخواست تموم سفره سر ها کَت بود مه مار مره خَله مُخوِر بود که اِشکم پرستی نکنم آخه من خَله اِشکِمبِل (شکمو) بودم   راستی تا یاد نکردم آقا سره هم رفتیم و اتا جعبه پرتقال هم موقع آمدن به ما تعارفی داد خواستیم آقا نیکوی سره هم عیدی گردش برویم اما، اسب اَمه گیر نیامد   دِ سه روز هم هوا خله وارشی و چرتی بود سره دله اسیر بودیم و برارون و خاخرون همدیگه سر کله ره می‌زدیم تلویزیون هم از ساعت پنج نماشون برنامه داشت تا ساعت یازده که خله هاشم وچون وسه خوب نبود اینتا بییه مه انشا که  «عید نوروز را چگونه گذراندید» ✍ 🌐http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/2617 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 💥 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📝 ♦️موضوع انشاء: يلداى خود را چگونه گذرانديد؟ با سلام خدمت آموزگار خوب و دوستان عزيزم شب يلدا به ما خيلى خوش گذشت. دور هم بوديم و تا تونستيم خورديم و خنديديم ،فال هم گرفتيم. البته پدرم ميگفت شايعه شده كه هندوانه ها را یه كسايى ارزون خريدن و انبار كردن كه گرون بفروشن، به همين دليل من نخريدم تا با مفاسد اقتصادى مبارزه كنم. مادرم هم گفت: خوب كارى كردى و به من گفت عكس يك هندوانه بكش بگذاريم تو سفره يلدا، منم كشيدم خوشگل شد. مامان گفت: تو روزنامه خوندم كه دونه هاى انار دل درد مياره، براى همين نخريدم. مادر من خيلى به سلامتى خانواده اهميت ميدهد. خواهرم عكس يه انار رو از تو روزنامه كند گذاشت تو سفره، يه انار بزرگ که دونه هاش سياه بود. مامان گفت: شب نميشه آجيل خورد سر دلتون سنگين ميشه و خوابهاى بد ميبينيد، براى همين فقط نخود چى و كشمش خريدم كه خيلى هم خاصيت دارد. مادرم خيلى مهربان است. مادرم گفت: رفتم ميوه فروشى كه ميوه بخرم خيلى شلوغ بود منصرف شدم. مامان پرتقال و سيبى رو كه داشتيم مثل گل درست كرده بود و توى بشقاب چيده بود خيلى قشنگ شده بود. دلمون نميامد بخوريم ولى مامان گفت: بخورين كه نمونه ميكروب ميگيره، مامانم خيلى با سليقه هست. بابا آخر شب فال حافظ گرفت، همش يادم نيست ولى اولش ميگفت: مژده اى دل كه مسيحا نفسى ميايد. خلاصه يلداى خوبى بود ،چون ما دل درد نگرفتيم، خوابهاى بد هم نديديم، تازه با مفاسد اقتصادى هم مبارزه كرديم . اين بود انشاى من اميدوارم خوشتان آمده باشد. معلم گفت: آفرين پسرم خوب بود اينم يه نمره ۲۰. دانش آموزى از ته كلاس گفت: آقا اجازه سرما خوردين؟ معلم گفت: چطور ؟ شاگرد گفت آخه آقا اجازه... از چشمتون داره اشك مياد. معلم گفت: آره يادم نبود كه سرما خوردم.. 🖊 https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3907 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─