eitaa logo
پژوهش اِدمُلّاوَند
464 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
320 فایل
🖊ن وَالْقَلَمِ وَمَايَسْطُرُونَ🇮🇷 🖨رسانه رسمی محسن داداش پورباکر_شاعر پژوهشگراسنادخطی،تبارشناسی_فرهنگ عامه 🌐وبلاگ:https://mohsendadashpour2021.blogfa.com 📩مدیر: @mohsendadashpourbaker 🗃پشتیبان:#آوات_قلمܐܡܝܕ 📞دعوت به سخنرانی و جلسات: ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۰۲۵۱۹۲۰ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌ رازهــــــــــــای سر به مُهر آدمی با رنجش احساسش گــــــــــــم گشت. به یغــــــــــــما رفت نامها و ســــــــــــوخت سِمَتها تا سرحدِّ قــــــــــــفا خنجر کشید ، و مونا 🦟🪳🐝🦎 مــــــــــــاه به سخن آمد هان ای بنــــــــــــویس ﷽ن و القلم و ما یسطرون "وَ اصْــــــــــــبِرْ عَلى‌ ما أَصابَکَ" ایســــــــــــتادم به توسل تعقل و تفکر هیچ گلــــــــــــی نمیتونه خودش رو بو کنه! هیچ کتــــــــــــابی نمیتونه خودشو بخونه! هیچ پروانــــــــــــه ای نمیتونه بالهای خوشو ببینه! ماجرا همینه تو کمان نیستی! خنجر و شمشیر نیستی! تو نیستی گــــــــــــرز و تبر! تو در بلا و جفا تو زیبا خلق شدی و شگفــــــــــــتانه در روایات... نوشتم..... ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ در انبوه جنــــــــــــگها قتل، غارت، تهمــــــــــــتها لشکرِ خــــــــــــی اندیش، جماعت شــــــــــــال مآب و خواب زده های وَگ پرست آن اصحاب خـَـــــــــــر و کفتارها با وجود اِزدیاد زخمــــــــــــها تنها درمان من دوستی پایدار است... که اینک پنــــــــــــهان است از نظرها. ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ گمشــــــــــــده ی حروف الفبای درس دوســــــــــــتی بی‌قرارتم! کجایِ کتابخانه ببینــــــــــــــــــــــــمت؟ من از جستجویِ مجــــــــــــازی خسته‌ام...! ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ آنقدر از تو می گویم از و از الــــــــــــف تا یــــــــــــا آنقدر می نویسم که برگی نماند در این دفــــــــــــتر پا به پای تقدیر می آیم 💌 تا نامه ای تقدیــــــــــــم کنم ❤️به سلام و اقرار و شکوه که اثر انگشت و امضــــــــــــایم در آن درج شده است. ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ با این که صدایت در سکوتی مبهم گم شده است اما حِــــــــــــسَّت را دارم... تو فقط روزنه ها را مَبَــــــــــــند!! دست هایم را عاشقانه بگیر 🟡بــــــــــــــــــــــــلاک چرا؟ 📍سیم خاردار نه!! ❌دیوار نچین! 🪳گوزنــــــــــــگو ملتهب است 🐝و کنــــــــــــگلی طعمه ی اسم میم من با من هم فریاد باش! ✨خــــــــــــدا می شنود پیوسته تا فــــــــــــردای دیگر. ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ جنگل كه بیــــــــــــدار بشود دلم پَر مي زند برای تــــــــــــو براي نفس کشیدن براي تماشا برای سجــــــــــــده در آستان تولد به احترام ارادتــــــــــــ دو رکعت نمــــــــــــاز می خوانم. من به قنــــــــــــوت و تو به نگاه من باش. دوستت دارم. ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ در لحظه‌ی شیرین وصال! نامــــــــــــه ام! چه اما در کاغذ کاهی جا شده است! چه حسی است! که نوشتارم قدیــــــــــــمی است! ‌‌من از قدیــــــــــــم عاشقت بوده ام. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۰/۲۵༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3987 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۱۰۹۰۰۶ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ 🖊‌‌‌‌‌ "قلــــــــــــم" مثــــل باران است هر بار که می نویسد سیراب می شود دفترم. میان قلم و قلبم فاصله ای نیست جز حرف بــــــــــــ بــــــــــــ برایت ✍ بـرایـت نوشتم با واژه گان امشب عیــــــــــــد است بیا آواز ِ نمی رسد به گوشم اما هم اکنون تصور میکنم که پرهای ریخته بر زمین نوید زندگی، شور و نشاط است چونان حس قدیم برای باهم بودن دسته دسته نذر و ثواب است. ⏰با من باش ای خاطرات حضورت چیـزی شبیـه ِسوردار اسـت دوردست اما اُستوار اندک اما با قِدمت که نکاهد هرگز قیمت!! ♥️قـدری بخنـد که خنـده هـایـت جـانِ است بنویــــــــــــس عید است بخوان شاد است تقدیر در نگارت سرنوشت پایش است. 🔲هر چند سکــــــــــــوت پس از رویـــــــــــت حُکم و صبر در پس اطمینان لطفی بی حد و چون است اما زمین خسته است از چرخش و تــــــــــــاب از مرگ و التـــــــــــهاب از نبرد رستم و سهراب از فتنه و جنگ و عذاب از ظریفی که مانده در خواب از که مانند حُباب خون به شیشه کرده این عقاب اَی خبیــــــــــــث! 😡 وَی ! 🐶 هوی !🦊 مسلک پَرست! خو!🦟 بَپـــــــــــیسِّ چو! بی ریشه و اصل و نسب! بی قرار مواجهه هیکل میّتی ات را نوید میدهد! به حُــــــــــــکم به عــــــــــــدل به تفیهم اتهامی انبوه از ناگفته ها. از گسترش ظلم هایت از نفوذ وارت از پشم و یالـــــــــــت از خشم و قالـــــــــــت چه گویم از پرسش ها؟! از وحشت و دهشت ها از کینه ها و زخم دلها قاتل! جـــــــــــعده خواه عبدالرحمان پیـــــــــــشه بن عمرو خویـــــــــــشه ملجم مرادی ریـــــــــــشه در بیان شجره ی تو صف به صف گشته معمّاه این درازِ وِنیِ عُمر الهی کِتاه👺 🔴خیلی زود می رسد🪳 به جمع و !🦟 با گروهی از !🐀 و جمعیتی از !🪰 شرم نکردن از 🕸 که دشمن را فریب داد و به خدمت آمد آن حیوان چو سگ اصحاب کهف تدبیر کرد اما اینان نان خور ابوجهل مونا نام دار بِزا🐷 چه خواب و بیداری در فکر آشوبند به هر راهی افسوس که به حُکم طبیـــــــــــب چند نورچشمی است! 🪳گوزنـــــــــــگو به طمعه از بیرون آمد به قتل شاه دین خلعِ جامه ستان می تازد با شـــــــــــاهِ پور گهی می نالد به زخم ٪۷۰مولِ خـــــــــــی، هزار رقم ادعا! دل در شهوت و چشم به ماست دارد همیانش به زر، دستی در داس دارد این کفتالِ سگ است گهی در سجده، مجالی بی رگ است. صحبت است! یا حرف از دیانت ؟! نمی دانم از این خصم پر تکرار که را ندانند را نفهمند شِکوِه به می برم تا انتظارِ فرج حاصل شود همان لحظه ای که به قیام در جهت قبله تکبیر بلند شود عدل گستر می رسد به امید و تدبیـــر همه جوان و پیر در یک صف و به یک امـــــــــــیر می شود عید مبعث و عید غدیر میخواند مظلوم همی جوشن کبیر به حج باشیم، پایان رسد این تـــــــیر که محمد ص در رسالت پایدار است پایان شبِ تار، موســـــــمِ بهـــــــــــار است. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۱/۰۹༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4042 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۱۰۹۰۰۶ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ 🖊‌‌‌‌‌ "قلــــــــــــم" مثــــل باران است هر بار که می نویسد سیراب می شود دفترم. میان قلم و قلبم فاصله ای نیست جز حرف بــــــــــــ بــــــــــــ برایت ✍ بـرایـت نوشتم با واژه گان امشب عیــــــــــــد است بیا آواز ِ نمی رسد به گوشم اما هم اکنون تصور میکنم که پرهای ریخته بر زمین نوید زندگی، شور و نشاط است چونان حس قدیم برای باهم بودن دسته دسته نذر و ثواب است. ⏰با من باش ای خاطرات حضورت چیـزی شبیـه ِسوردار اسـت دوردست اما اُستوار اندک اما با قِدمت که نکاهد هرگز قیمت!! ♥️قـدری بخنـد که خنـده هـایـت جـانِ است بنویــــــــــــس عید است بخوان شاد است تقدیر در نگارت سرنوشت پایش است. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۱/۰۹༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4042 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۲۰۸۱۰۳۹ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ لِشمِرد گوزنگو🪳 زَمی سَر مَنگو 🐄 کاله ی روزگار اونه ما، حرف پر تکرار انعکاس نگاه در لبخندهای سَپِل همسان است؛ از شبانه‌ای که سگ کِتِه🐶 کِل تَبچِه مونا دِمِس و تِلم غذا وِرزا را داد رنج و بلا این قَرا؛ مظلوم نِما اَرکه ما، یوسف را انداخت چاه از چشم‌های شب کوچ کرده ...! من اما در تدبیر مردی لَسِ کِتار تکیه به توسل داده ام از جفا! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۲/۰۸༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4151 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۲۰۸۱۰۳۹ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای نام، ای میم، ای عشـــــق! ای قدیم‌ترین زخمِ روزگار! ای درد، ای یار، ای یادگار! زاده ی فِردینه ما، ای دلدار! به من بگو که اکنون در گوشـه‌‌ی دلِ محسن سر پیری چه می‌کنی؟ ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای خاطره ای ترانه ای هماره ای ستاره من از دوریت مجنون تر شده ام برایت آواره شدم کوه به کوه بادیه به بادیه سَمِن را به دشت می تازم. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ نام "تو" که باشد، جانم را می گویم دم و بازدم می آیی و می روی هر دم! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ پژوهشم را هم به سُخره می گیرم بی هیچ ترس و تردیدی از اینهمه تحقیق و یافته ها که حتی قلم در دیوان اینگونه نایستاده! تو را می نویسم بسیار..!! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ بیا و مرا در "نگاهت" بگذار نگاهت مانند یازده " عَیدِما" مرا "متولد" میکند ... بیا و دستانت را اندکی به من امانت بده میخواهم با آن‌ها گره از بافته‌ های اندوهم بگشایم ... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ بیا که در من سِروش بسیار است رقعه ای نهفته دارم در میان لَلِه که شبها به شوق دیدنت طومار میشود و روزها چون امان نامه، نجوا می کند. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۲/۰۸༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4151 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۲۰۸۱۰۳۹ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ طاقِ سر تقدیر لِشمِرد طایفه اَبلِق جور کاله بورناق سان جاده کاکرون تا کیله هی داد میزد این خی کِله🐷 نام می خواهم نان می بُرّم بِنی سَر خمار آمده بودم موعِدسَر خمار تر رفتم سِفره سَر کِته کِته نشسته بودند به حلال و به قرار تا بهار دِما، که چوچِل باز سِروش کرد گفتم: اگر بناست سَپِل نمیرد 🪰 دِل سَر، قرار هم‌ نگذار... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای زینگال سِمبار! ای غَزِل اَسب اِتال!🐎 موزی پِشتِ مَردی! تیرباغی ریکا! کشکایِ قشنگِ کیجا! بندپیِ آدم! بِزایِ ادملا! کترِه بسیار است⚠️ سِروش نکن، پاخیز تیره ما، رفت میره ما، پرونده باز گشود گوزنگو ادعا کرده است که تَلیسه گردیده...!!🦟 سَپِل پیغام داد در اندیشه ای نو تِلِم را مقصود است. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ می بینم خِرام خَریت را پیشه کرده خی کِتِه انسانیت را شیشه نموده؟!! مِجِله به کار و موچکِل دُم درازتر!! شَروینه ما، قصه ی کبوتر با کبوتر!! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۲/۰۸༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4151 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩 ۱۴۰۳۱۲۰۸۱۰۳۹ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ لِشمِرد گوزنگو🪳 زَمی سَر مَنگو 🐄 کاله ی روزگار اونه ما، حرف پر تکرار انعکاس نگاه در لبخندهای سَپِل همسان است؛ از شبانه‌ای که سگ کِتِه🐶 کِل تَبچِه مونا دِمِس و تِلم غذا وِرزا را داد رنج و بلا این قَرا؛ مظلوم نِما اَرکه ما، یوسف را انداخت چاه از چشم‌های شب کوچ کرده ...! من اما در تدبیر مردی لَسِ کِتار تکیه به توسل داده ام از جفا! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ طاقِ سر تقدیر لِشمِرد طایفه اَبلِق جور کاله بورناق سان جاده کاکرون تا کیله هی داد میزد این خی کِله🐷 نام می خواهم نان می بُرّم بِنی سَر خمار آمده بودم موعِدسَر خمار تر رفتم سِفره سَر کِته کِته نشسته بودند به حلال و به قرار تا بهار دِما، که چوچِل باز سِروش کرد گفتم: اگر بناست سَپِل نمیرد 🪰 دِل سَر، قرار هم‌ نگذار... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای زینگال سِمبار! ای غَزِل اَسب اِتال!🐎 موزی پِشتِ مَردی! تیرباغی ریکا! کشکایِ قشنگِ کیجا! بندپیِ آدم! بِزایِ ادملا! کترِه بسیار است⚠️ سِروش نکن، پاخیز تیره ما، رفت میره ما، پرونده باز گشود گوزنگو ادعا کرده است که تَلیسه گردیده...!!🦟 سَپِل پیغام داد در اندیشه ای نو تِلِم را مقصود است. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ می بینم خِرام خَریت را پیشه کرده خی کِتِه انسانیت را شیشه نموده؟!! مِجِله به کار و موچکِل دُم درازتر!! شَروینه ما، قصه ی کبوتر با کبوتر!! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای نام، ای میم، ای عشـــــق! ای قدیم‌ترین زخمِ روزگار! ای درد، ای یار، ای یادگار! زاده ی فِردینه ما، ای دلدار! به من بگو که اکنون در گوشـه‌‌ی دلِ محسن سر پیری چه می‌کنی؟ ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای خاطره ای ترانه ای هماره ای ستاره من از دوریت مجنون تر شده ام برایت آواره شدم کوه به کوه بادیه به بادیه سَمِن را به دشت می تازم. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ نام "تو" که باشد، جانم را می گویم دم و بازدم می آیی و می روی هر دم! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ پژوهشم را هم به سُخره می گیرم بی هیچ ترس و تردیدی از اینهمه تحقیق و یافته ها که حتی قلم در دیوان اینگونه نایستاده! تو را می نویسم بسیار..!! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ بیا و مرا در "نگاهت" بگذار نگاهت مانند یازده " عَیدِما" مرا "متولد" میکند ... بیا و دستانت را اندکی به من امانت بده میخواهم با آن‌ها گره از بافته‌ های اندوهم بگشایم ... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ بیا که در من سِروش بسیار است رقعه ای نهفته دارم در میان لَلِه که شبها به شوق دیدنت طومار میشود و روزها چون امان نامه، نجوا می کند. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۲/۰۸༆]🌿꙰ ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4151 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩شناسه ۱۴۰۳۱۲۱۲۱۳۰۸ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐♡ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ باز بنویس از اوجی، از جنس باخشاب از همه حرف نگفته، از حسِّ مرداب معلم کیفِ پلاستیکی! برایم بنویس؛ از سنگ، از کاج، از عشق، از دوتا میز بنویس بازَک، بخوان مهرناز، بگو آغاز بیا بازی، سنگ و خواجه، همسو پرواز بنویس از تمام لحظه ها، از شهر نکا بساز کیف مدرسه، برای دختر ادملا از نو مینویسم، با بغض وَ غم نشسته با مِدادم، با خاطراتت، با دل شکسته باز نوشتی باککِله، می نویسم بالِ سو بالِکش، بالین سَر، مِه نفس، دلِ سو طاووس به گریه، هَمی بَپِته دل دارد تکرار دردها !! قلم به سیره میل دارد نوشتم که بدانی که خم شده پُشتم با اشک میگویم، بخوان برایت نوشتم بامبولِ خی، گوزنگویِ یاره، بیدار شو بامِشی مَر، اَتی مَنگو وارِه، بیدار شو بامشی قاز، دایم در پرواز، بِبا در نماز دَدِه به دشتِ کار! سکوتش یک آغاز ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۲/۱۲༆]🌿꙰ 🖨انتشار برای نخستین بار https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4170 ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩شناسه ۱۴۰۳۱۲۱۲۱۳۰۸ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐♡ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ باز بنویس از اوجی، از جنس باخشاب از همه حرف نگفته، از حسِّ مرداب معلم کیفِ پلاستیکی! برایم بنویس؛ از سنگ، از کاج، از عشق، از دوتا میز بنویس بازَک، بخوان مهرناز، بگو آغاز بیا بازی، سنگ و خواجه، همسو پرواز بنویس از تمام لحظه ها، از شهر نکا بساز کیف مدرسه، برای دختر ادملا از نو مینویسم، با بغض وَ غم نشسته با مِدادم، با خاطراتت، با دل شکسته باز نوشتی باککِله، می نویسم بالِ سو بالِکش، بالین سَر، مِه نفس، دلِ سو طاووس به گریه، هَمی بَپِته دل دارد تکرار دردها !! قلم به سیره میل دارد نوشتم که بدانی که خم شده پُشتم با اشک میگویم، بخوان برایت نوشتم بامبولِ خی، گوزنگویِ یاره، بیدار شو بامِشی مَر، اَتی مَنگو وارِه، بیدار شو بامشی قاز، دایم در پرواز، بِبا در نماز دَدِه به دشتِ کار! سکوتش یک آغاز ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ ‌𖣫〚۱۴۰۳/۱۲/۱۲༆]🌿꙰ 📝پانویس: ۱/اوجی: نعناع صحرایی ۲/باخشاب: بشقاب ۳/بازِک: مینای سفید ۴/باککِله: باقلا ۵/بال سو: فانوس ۶/بالِکِش: بال پیچ ۷/بالین سر: بالای سر ۸/بامبولِ خی: گراز حقه باز ۹/گوزنگو: حشره شبیه سوسک ۱۰/بامشی مَر: مار آبی بدون زهر که معمولا در شالیزار زندگی میکند. ۱۱/اَتی: قدری ۱۲/مَنگو: گاو ماده شیرده ۱۳/بامشی قاز: پرنده ی آبی که معمولا در مرداب ها زندگی میکند. ۱۴/بِبا: پدر | پدربزرگ ۱۵/دَدِه: مار | مادر ۱۶/بَپِته دل: دلِ دردمند 🖨انتشار برای نخستین بار https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4170 ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩شناسه ۱۴۰۴۰۱۰۱۱۲۲۵ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐♡ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ کم کم ته نشین می شود و من نام و نگاهت را می سپارم به پیتک ۱۵۳۶ (۱) که در پیتک اُرسِ۲ محسن، به و ، قرار است.... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ وَر ۳🪳 در اِنافتِ۴ لوله هزار سخن دارد ، ای بهار! تو❥ چیز دیگری... 🌱تو امّا اِناریجه ای۵ 🍎تو اِنار۶ ریشه ای خودنمایی کُن که اِنارکول۷ اَنباشت شده است!!  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ 🍎سیب من! 🌸حبیب من! تو را بسیار می خواهم. تو را چه کسی می داند! اُن سال۸ و اِمسال اُن تَرِف۹ و این مجال شش دانگ حواسم تحدید به حدودِ توست. به کمَت راضی نیستم در حالی که من به ذره ذره ی تو محتاج از اُن زمون۱۰...! عاشق تر💞 تو را پیوسته هماره خواهانم. ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐ می گویم بسیار پیاده یا سوار آرام و بی قرار به تو ای دلدار! به تو که بیشتر از نیازت دارم ! به تو همه ی دیروزم همه احساس امروزم جانم کجایی؟ بیا که نفس های تو همی جان ببخشد کالبد خسته ی مرا. بیا و نفس بکش حضورم را قفس بکش بخند و بمان، گر سمرقندی! اگر ز دنیا بهره مندی! به یادم منع باشی!! که یادت جان تازه ای ببخشد به نبض احساسم ! ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ دورترین نقطه‌ی شعرهایم واژه گان توست مدادم اما پیر شده است چشمانم خسته و قلبم به نبودت آهسته می تپد کاش که دستم به دلت می‌رسید... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ پیتک ماه ۱۵۳۶ است و من با قامت کلام بی تو اول فروردین ۱۴۰۴ را دریافتم تا طراوت اَلِزی۱۱ چشم گشودم پنجشنبه ظهر ۱۴۰۳ در سفر و من شرح حالی را مرور کردم. حالم به یادت نیک است آری این ‌حال خوب را که نمی‌شود نگه داشت! اما خواجه! باور کن خاطراتت را می‌شود هزار بار بوسید... هزار بار خوانش کرد... و هزاران بار ای کاش سرود... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ای محسن! چاره ات نیست جز ایستادگی و پژوهش یافتن دانایی تا شب بافتن اسامی تا فرداها هرچند نام زلانه پر گرفت پاپِلی۱۲ رمید و راه سفر گرفت سَپِل۱۳ مست است و زَر میگیرد خون به شیشه دارد و کمر میگیرد سگ کِته۱۴ چند تا نامه بر دارد از باغ تا چال این عجب خبر دارد از شاه زور تا شیرپاس پر و بال دارد وی در کِلی۱۵ چند سگ و شال دارد یوسفا! به خدا نظر کن، هنر است در نماز باش، که گوزنگو اَبتر است. ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۴/۰۱/۰۱༆]🌿꙰ https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4239 📝پانویس واژه های مازنی: ۱/پیتک ۱۵۳۶: ماه و سال تبری ۲/اُرس: دعا ۳/گوزنگو: حشره ۴/اِنافت: خرابه ۵/اِناریجه: سبزی صحرایی ۶/اِنار: اَنار ۷/اِنار کول: پوست میوه ی انار ۸/اُن سال: سال گذشته ۹/اُن تَرِف: آن طرف ۱۰/اُن زمون: قبلا ۱۱/الزی: سیرکوهی_والک ۱۲/پاپلی: پروانه ۱۳/سپل: مگس خون خوار ۱۴/سگ کِته: بچه سگ_پست فطرت ۱۵/کلی: لانه 🖨انتشار برای نخستین بار ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩شناسه ۱۴٠۴٠۲٠۲۲۲۲۲ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐♡ 🪶 🪶 ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐♡ امروز قلم را به یادت که برداشتم نوشتم اول خط با میم چه داشتم؟ از نخست تا کنون دفترم ماهتاب بود قلم بی قرار نامت، جوهر خواب بود نوشتم اردبیهشت، دلم بیتاب است روز دوم، نامت به میم در قاب است اشاداد من در ثبت تو بی حساب شد قلم گرم رقص به هر واژه بی تاب شد واژه ها به صف قطره قطره همی باران خورشید واسطه، زهره اما بسی نگران باز این شعر را در گوش بسپار، عزیزم تنِ فرتوتم لنگرِ میم شد بسیار غریبم عقابِ شعر من، لحظه ای فقط بمانی؟ رفتنت اما شعله به جانم زد، کجایی؟ مخواه آنکه گریه نکنم به لحظه ای دلم بگو بگو چه چاره کنم به ذره ای؟ نیاز نیست تکرار شوی! مریضِ پیرم بهارم رفت به تضادها، ای عزیز دیرم محسن به میم تو، خرّم به صفا بود داوری بس صالح، نامدار وَی آقا بود شگفتا که این باغ چگونه آتش گرفت رستم افتاد، کافری جای آرش گرفت!! تعاون را بیدار کن، سنگ نزن رفیق! همنفسان در انتظار، آهنگ بزن دقیق این شعرم تیغی بر کوته نظران است چشم و دل گوزنگو هوله نگران است مشقِ مُلجم، هیبت کبِض، سیما سیاه رئیس نه، دستمال بدست، مقلّد شاه آن شعاع از تبار گوساله و خَران است یارِ سَپِل و کنگِلی، توبرهٔ مدعیان است مهلتی نیست خَر سوار را ای بی خبران نبرد وَگ با کنّو در پیش است، بی امان خوشبین چند طومار و سیاهه، کفتار! او رنج بیهوده دارد کدخدا دَلِه، بسیار! یک صدا بانگ رسوایی آید به گوش جمعه وقت شیدایی، فریاد به هوش دوستان! چو من دل به نوایی دارید گاه و بی گاه صفایی به صدایی دارید میم مرگ آغاز می رسد، آقا عزیز است با یوسف تلخ مشو، که آوا دلاویز است یکی یغما گشود، سرگذشتِ همتم را ربود و کند، افکند، شکست قامتم را آسمان کبود است، تقدیر اشک شد نسیم به میمِ دگر باشد! مشک شد سکوتم برقرار! هر چه خواهم آه کنم نوشتم بدهر، شب گفتگو با ماه کنم گذشتم از میمها، باز به قبله دعا کنم ایستاده در غبار، دست گلّه کوتاه کنم ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۴/۰۲/۰۲༆]🌿꙰ https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4382 📝پانویس: ۱/اَشاداد: نیاکان _ نام آثار خطی محسن داداش پور باکر ۲/زهره: سیاره _ کنایه ۳/شعاع: از القاب اداری قاجاری ۴/سَپِل: واژه ی مازنی | نوعی مگس ۵/کنگِلی: زنبور گوشت خوار ۶/وَگ: قورباغه ۷/کنّو: [به فتح کاف] زالو ۸/دَلِه: گونه ای از راسو ۹/میم: کنایه | مقصود نگارنده 🖨انتشار برای نخستین بار ✅تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. توجه نمائید که چاپ و نشر مطالب فقط با ذکر نگارنده و منبع الزامی است. ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡
╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ﷽ن و القلم و ما یسطرون 💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۴۲۰۴۸ 𖣫〚༆]🌿꙰ ♥️𖥓 ⸙჻ᭂ࿐♡ 🪶 🪶 ♥️𖥓 قلم⸙჻ᭂ࿐♡ این‌سمت، قلم بر روی کاغذی به بلندای تاریخ. شهری، نام را از دل هیاهو می پرسند. اما خدایی بی همتا لبخند می‌زند. جماعتی سخت و غریب اما به فتنه چشم دوخته اند! و تقدیر، رنجور و زخمی از تکرار حماقت، با واژه گان قلم می رقصد کاغذ اما غبطه می‌خورد... وجدان آرام بر دل معشوق، با نامه ای بر بام دانایی، و نوشته است تدبیر کن، به دهر ... آن‌سمت، انسان نماها، آرام آرمیده‌اند در حجمی از نیشخند و کنایه؛ شرارت میان حرفها زوزه می‌کشد و حسادت، روی چشم ها اشک تمساح دارند... آری من ایستاده در غبارم میان چند سخن در پژوهشم. به یادگار، کتابتی که فرداها را در سکوت فرو می برد و این‌اراده، برقرار جاودانه باقیست در پنجره‌ای که کودکان می گشایند به تحصیل. من، آنجا پیداتر از میزانم و می‌نگرم خفتگان قبرستان دیروز را، ، از قبور پَلِم زده با رازهایی که تنها خدا می‌داند گذشت از کوچه‌های عناوین! شب‌‌ها،مهر سکوت و ستاره گواهی شهر است... به قدرِ صفای دل و روشنایی ضمیر. خورشید را بر افق خواستم در نهانِ امید، پیدا که چشم جهان روشن است که آغاز قلم حضور فرداهاست... ♥️𖥓⸙჻ᭂ࿐ ‌𖣫〚۱۴۰۴/۰۵/۱۴༆]🌿꙰ https://mohsendadashpor.blogfa.com/post/126 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔♡ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔♡