eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
337 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
اباعبدالله_هادی_همتی5.mp3
5.95M
من کیم؟ عاشق و بیمار اباعبدالله من کیم؟ تشنه ی دیدار اباعبدالله سالها سایه ی او روی سر من بوده من کیم؟ نوکر دربار اباعبدالله به خداوند قسم دلخوش از آنم باشم تا دَم مرگ گرفتار اباعبدالله شغل من رو چو بپرسند بگویید همه شد غلام سَر بازار اباعبدالله روزگاریست که با عشق حسین درگیرم با حسین زنده ام و با غم او می میرم یا اباعبدالله یا حسین یا حسین یا اباعبدالله یا حسین یا حسین به فدای لب عطشان اباعبدالله به فدای تَن عریان اباعبدالله من عزادار غم شاه شهیدان هستم من سیه پوشم و گریان اباعبدالله من گدای پسر فاطمه ی زهرایم تا اَبد جیره خورِ خان اباعبدالله همه ی زندگیم نذر علی اکبر او... جان من باد به قربان اباعبدالله نفسی هست اگر؛ پیش کِش یک دَم او کاش که پیر شوم سوخته دل در غم او یا اباعبدالله یا حسین یا حسین یا اباعبدالله یا حسین یا حسین کربلا بود، خدا بود، حسین بن علی مردِ غیرت و وفا بود،حسین بن علی دل برید از همه دنیا و همه زندگی اش در دل عشق فنا بود حسین بن علی روز عاشورا همه دیدند خیرالعملش جان به راه دین فدا بود حسین بن علی خون سرخ او به پای نخل دین آب حیات علمدار خدا در کربلا بود حسین بن علی تا ابد خون رگ حنجر او می جوشد روضه خوان از غم و از ماتم او می گوید یا اباعبدالله یا حسین یا حسین یا اباعبدالله یا حسین یا حسین
متن روضه 1 🔸ای حرمت خانۀ معمور دل 🔸ای شجر عشق تو در طور دل 🔸نجل علی درّ یتیم حسن 🔸باب همه خلق زمین و زمن امشب بریم در خانه ابن الکریم... میوه دل امام حسن... 🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی 🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی امشب صاحب عزا... خود امام حسنه... آقای کریم ماست... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... مریض دارم... امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر... امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده... مگه ميشه... برا میوه دلش اشک بریزی... برا قاسمش اشک بریزی... آقا دست خالی برت گردونه... آماده ای بریم کربلا بسم الله... شاید 13 سال بیشتر نداره... اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد: 🔸من هوای جبهه دارم ای عمو 🔸غصه های خیمه دارم ای عمو شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین... عرضه داشت آقا... یه سوال دارم... آیا منم فردا شهید میشم یا نه... آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه... 🔸این دلم احساس غمگینی کند 🔸غربتت درسینه سنگینی کند عزیز دل برادرم...قاسمم... مرگ رو چطور میبینی... صدا زد: احلی من العسل... آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره... فرمود عزیز دلم... فردا تو رو به بلای عظیم میکشند... الله اکبر... امان از بلای عظیم... روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد عموجانم حسینم... الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا... دیگه طاقت ندارم... ابی عبدالله چکار کنه... صدا زد قاسمم... عزیز برادرم... چطوری اجازه بدم... آخه تو یادگار حسنمی... تو امانت برادرمی... اصرار کرد... هر طوری بود... اجازه گرفت... رفت به سمت میدان... راوی میگه: وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه... تا وارد میدان شد... شروع کرد به رجز خوندن... چنان با شجاعت رجز میخونه... همه لشکر دشمن متحیر موندن... این آقازاده کیه... آی نانجیبها... اگه منو نمیشناسید بدانید... أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى‏ من فرزند قهرمان جنگ جملم... من فرزند حسن بن علیم... 🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان 🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان جنگ نمایانی کرد... خیلی ها رو به درک واصل کرد... کسی حریف این آقازاده نميشه... چه کار کردند... دور تا دورش رو گرفتند... اول سنگبارانش کردند... یه ظالمی صدا زد... بخدا بهش حمله میکنم... داغش رو به دل مادرش میگزارم... یا صاحب الزمان... تا این نانجیب رسید... ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف ِ آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد... فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ قاسم با صورت به زمین افتاد... همینجا بود صدای ناله اش بلند شد... يا عَمّاه عموجان حسین به دادم برس... 🔸افتادم از پشت فرس 🔸عمو به فریادم برس ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند... بگم یا نه... نگاه کرد... دید یه قاسمش زیر سم اسبها... هی صدا میزنه عموجان حسین... ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد... نشست کنار یتیم برادر... دید شمشیر به سرش زدند... بدنش رو قطعه قطعه کردند... سنگبارانش کردند... داره نفسهای آخرش رو میکشه... هی پاهاش رو زمین میکشه... چه کار کنه حسین... همه دیدند... وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قاسم رو به سینه چسباند... وای عزیز برادرم قاسم... یادگار حسنم قاسم... 🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم 🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم 🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد 🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم 🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو 🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم (صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ) -
🕊﷽🕊 ❇️ ✴️ ع ❇️ ⭐️به رویِ انور صاحب الزمان مهدی منتَظر صلوات ⭐️به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات ⭐️به یمن مقدم آن منتقم که در عالم ⭐️کند حکومت الله مستقر صلوات 🌸 ✨جهان به راه تو در انتظار مهدی جان ✨ستاده با قد خم اشکبار مهدی جان ✨ز دوری تو دل عالمی ز غم خون است ✨بیا،بیا که تویی غمگسار مهدی جان ✨دل رمیدهٔ ما میل کربلا دارد ✨قسم بحق تو ای شهریار مهدی جان 🌺 🌾( السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین السلام علیک یا مظلوم و ابن المظلوم السلام علیک یا قاسم ابن الحسن و رحمة الله و برکاته) 🌾 3 💥منم قاسم حسن را نور عینم 💥برادر زاده مولا حسینم 💥منم قاسم ز آل مصطفی یم 💥فروغ دیدگان مجتبی یم ⬅️دلارو روونه کنیم کربلا..ان شاالله قسمت و روزیمون بشه ،،به همین. زودی، دسته جمع کربلا عرض ادب کنیم.. بیایید با پای دل از راه دور بریم کربلا.. بریم کنار قبر شهدای کربلا.. .اول یه سلامی به مولامون ابی عبدالله بدیم.. السلام علیک یا اباعبدالله.. یا حسین 3 🥀مجلس و محفل به یاد  قاسم الحسن، شهید 13سالهٔ کربلاست.. امروز برا غریبی و مظلومی قاسم ابن الحسن اشک بریزیم..امروز بریم یتیم نوازی..یتیم نوازا کجا نشستند.. امروز با اشک چشمت دل امام حسنو، مادرش زهرا رو شاد کن.. آی جوون دارای مجلس.. آی مریض دارا.. آی حاجت دارا..ناله دارا..آی گرفتارا.. مجلس مجلس میوهٔ دل امام حسن، جگرگوشهٔ امام حسینه.. ⏺وقتی امام حسن تو بستر بیماری افتاد..داشت از دنیا میرفت..فرزندش قاسم سه سال بیشتر نداشت.. دستای قاسم رو گذاشت تو دستای امام حسین.. صدا زد حسینم داداش، من نیستم برا قاسمم پدری کنم..حسین جان تو عوض من برا قاسمم پدری کن.. 10سال امام حسین ع دست نوازش سر یتیم امام حسن ع قاسم کشید..مبادا احساس یتیمی کنه.. (حالا یادگار برادر اومده اذن میدان بگیره) با چه سختی اذن میدان گرفت بماند.. 💠قاسم آمد میدان..جنگ نمایانی کرد.. لشگر دشمن حریف قاسم نمی شه.. آخه این پسر امام حسنه.. خون امیرالمومنین تو رگاشه.. 🔆(اوج) یه وقت دیدن عمر سعد صدا زد: این نوجوون رو می شناسم باباش یادمه.. این پسر حسن ابن علیه.. اینو نمی شه حریف شد.. عمر چه کنیم؟ گفت: مگه نمی بینید زره نداره.. مگه نمی بینید کلاه نداره.. پس چه کار کنیم؟ نانجیب گفت بدنش رو سنگ بارون کنید.. ♻️بگم و ناله بزنی.. بدن قاسمو سنگ باران کردن.. آی مردم جنازهٔ باباش امام حسنم تو مدینه تیرباران کردن.. حواس قاسم رو پرت کردن.. نامردی از پشت سر اومد ضربتی به فرق مبارکش زد.. دیدن قاسم روی زمین افتاد.. زمان زیادی نگذشت صدای نالهٔ غریبی قاسم  بلند شد.. واعماه.. عمو به دادم برس.. عمو به فریادم برس.. ⚜افتادم از پشت فرس ⚜عمو به فریادم برس عمو سینه ام داره خُرد میشه..استخونای سینه ام داره میشکنه.. ابی عبدالله دوید سمت میدان.. (چه جور اومد میدان ابی عبدالله)   می گن تا امام حسین سوار مرکب شد اومد طرف میدان تا لشگر دید ابی عبدالله داره میاد همه فرار کردن.. 🌀آخ...تنها بدنی که سر داشت  و زیر سم اسب مونده بدن قاسم ابن الحسنه.. 🍂یه لحظه نگاه کرد..دید قاسم در حال جان دادن، پای خودشو رو زمین میکشه... 🍁ای یادگار روی قشنگ برادرم 🍁جان کندنت به روی زمین نیست باورم 🍁پا بر زمین مکش که دلم ریش می شود 🍁پر‌پر مزن مثل کبوتر برابرم 🍁در استخوان خرد جناق تو دیده ام 🍁تصویر درب خانه و مسمار و مادرم 🍁یا قد کشیده ای تو به زیر سم ستور 🍁یا من خمیده جسم تو خیمه میبرم ◀️(اوج)راوی کربلا میگه.. گرد و غباری بلند شد، من دیگه حسین رو ندیدم.. همین که گرد و غبار فروکش کرد  آخ  اون چیزی که دیدم دلم رو سوزوند.. دلم برا قاسم نسوخت.. دلم برا عزیز زهرا حسین سوخت.. آخه دیدم غریبانه نشسته سر قاسمو بغل گرفته ناله میزد.. (عمو جون چقد سخته برام صدام بزنی اما نتونم برات کاری بکنم) آی حاجت دارا..جوون دارا..ناله دارا...آی مریض دارا.. 🔹یه وقت دیدن حسین بدن قاسم و بغل گرفت..سینهٔ قاسم روچسباند به سینه.. آخ بمیرم...بدنو آورد گذاشت داخل خیمهٔ دارالحرب.. (خیمه دارالحرب، خیمه ای بود که بدن شهدا رو نگهداذی میکردند) نشست میان دو بدن.. گاهی صدا میزد میوهٔ دلم علی اکبرم.. گاهی صدا. میزد یادگار برادرم قاسمم.. 🌾با شاخهٔ گل آیید 🌾از خیمه سرا بیرون 🌾آید به حرم قاسم 🌾با پیکر غرق خون 🌾آه و واویلا ای بنی هاشم 🌾کشته شد قاسم 2 🔲حالا هر کجا مجلس نشستی به سوز دل ابی عبدالله به نوجوانی و مظلومیّ قاسم ابن الحسن صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو.. ⚡️ ⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️ ❇️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❇️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
65620_139964151515_600752.mp3
694.8K
▪️زمزمه و نوحه شب ششم محرم یک دم اجازه ای، میدان روم عمو تا بهر خود کنم، من کسب آبرو شیر جمل بود، بابای من حسن رزم آوری زاو، گردیده سهم من جانم عمو عمو... بگرفته قاسمش، مولا حسین به بر ریزد سرشک خون، بهرش زهر بصر او یادگاری اش، مانده ز مجتباست حالا روان سوی، میدانی از بلاست جانم عمو عمو... زیبای خیمه ها، مستانه میرود بی خودو بی زره، جانانه می رود ریزد به پشت او، زینب ز دیده آب مادر به خیمه ها، حالش شده خراب جانم عمو عمو... مرگست بهر من، احلی من العسل ‌بابای من بود، شیر یل جمل بهر عمو حسین،خود را فدا کنم بر اکبر جوان، من اقتدا کنم جانم عمو عمو... قاسم صدا زده، ای شاه دادرس افتاده ام ز اسب، فریاد من برس زیر سم ستور، له‌ استخوان او از پیکرش برون، گردیده جان او جانم عمو عمو... ✍اسماعیل تقوایی
43074_1397619181034_377962.mp3
472.1K
▪️زمزمه نوحه شب ششم محرم پای مکش روی زمین قاسم خونین بدنم قلب عمو خون تو مکن در یتیم حسنم وای عمو... پیکر تو له شده در زیر سم اسب عدو قد کشیدی تو چنین تازه گل یاسمنم وای عمو... ادرک عمو گفتی و من دیر رسیدم به برت عموی خود را تو ببخش بعد تو من در محنم وای عمو... ای گل زیبای حسن پرپری از جور عدو داغ تو آتش بزند بر همه ی جان و تنم وای عمو... ✍اسماعیل تقوایی
65620_139964151515_600752.mp3
694.8K
▪️زمزمه و نوحه شب ششم محرم یک دم اجازه ای، میدان روم عمو تا بهر خود کنم، من کسب آبرو شیر جمل بود، بابای من حسن رزم آوری زاو، گردیده سهم من جانم عمو عمو... بگرفته قاسمش، مولا حسین به بر ریزد سرشک خون، بهرش زهر بصر او یادگاری اش، مانده ز مجتباست حالا روان سوی، میدانی از بلاست جانم عمو عمو... زیبای خیمه ها، مستانه میرود بی خودو بی زره، جانانه می رود ریزد به پشت او، زینب ز دیده آب مادر به خیمه ها، حالش شده خراب جانم عمو عمو... مرگست بهر من، احلی من العسل ‌بابای من بود، شیر یل جمل بهر عمو حسین،خود را فدا کنم بر اکبر جوان، من اقتدا کنم جانم عمو عمو... قاسم صدا زده، ای شاه دادرس افتاده ام ز اسب، فریاد من برس زیر سم ستور، له‌ استخوان او از پیکرش برون، گردیده جان او جانم عمو عمو... ✍اسماعیل تقوایی
43074_1397619181034_377962.mp3
472.1K
▪️زمزمه نوحه شب ششم محرم پای مکش روی زمین قاسم خونین بدنم قلب عمو خون تو مکن در یتیم حسنم وای عمو... پیکر تو له شده در زیر سم اسب عدو قد کشیدی تو چنین تازه گل یاسمنم وای عمو... ادرک عمو گفتی و من دیر رسیدم به برت عموی خود را تو ببخش بعد تو من در محنم وای عمو... ای گل زیبای حسن پرپری از جور عدو داغ تو آتش بزند بر همه ی جان و تنم وای عمو... ✍اسماعیل تقوایی
روضه_اربعین دفتری  اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود همین جاغرق درغم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده  ببین مویم سپید و قد خمیده قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... آخ کاروان رسید کربلا.... این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن اما اما اما آی کربلائیا..... روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... هر یکی سوی مزاری میدوید هر یکی قبری در آغوش میکشید ناگهان بانوی قد خمیده ای قد خمیده مو پریشان خسته ای گفت یارب چه سازم یا کریم رو سوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود با شور و شین دید بنشسته سر قبر حسین زینب اومد کنار قبر برادر.... (شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش آورده ام تمام عزیزانت ای حسین جز دختر سه ساله ات ای مهربان من از من مپرس حال دل آن سه ساله را در گوشه خرابه برفت از کنار من صل الله علیک یا ابا عبدلله
‍ ❣﷽❣ 🌾 🏴 🌾 ز داغ تو دل حزین است، به یادت چله نشین است القلب حزین من مصیبتك ویبکي علیك أربعین یوما همه آرام و قرار این دل زیارت در اربعین است و کل أمنیاته أن یزورك فی أربعینیّتك سپردم دل را به جاده، میایم پای پیاده ترکت قلبي في طریقک، أسیر إلیك حافیاً ره عشق است و ندارم باکی اگر خاری در کمین است الطریق طریق العشق ولا أخاف من أن یکون مفروشا بالأشواك (جان و جانان من، عشق و ایمان من، با تو پیمان من، حسین) یا نفسی و عزیزی، یا عشقی و إیمانی، عهدی معک یا حسین ألا يا حجَّ الحنينِ، سَقاكم زَمزمُ عَيني ای حج عشق (کنایه از زیارت امام حسین) شوق زیارتت اشک از دیدگانم جاری ساخت تُلبّيكُم سيّدي أشواقي بإحرامِ الأربعينِ هوای شوقم با احرام اربعین به ندای شما لبیک می‌گوید و شوقاً يهفُو جَبيني، یُؤدّی لو سجدتينِ پیشانیم مشتاق است تا در نماز عشقت برخاک بیفتد ويَسعى بين الصفا و المروى لعباسٍ و الحسينِ و بین صفا و مروه عباس و حسین سعی به جای‌ آورد لو قطّعوا كفّي، لو قطّعوا رِجلي، أمضي لكم زَحفاً، حسين ای حسین! اگر دستم را جدا کنند، اگر پایم را قطع کنند سینه خیز به سویت می آیم یا سیدی خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنین مولایم مرا دریاب، غم تو ویرانم کرد، دلتنگ و مشتاق شما هستم 🌾(یا سیدی خذني، حسین) مولایم مرا دریاب أتاكُم هُدهدُ قلبي جَناحاهُ نارُ حبّي هدهد قلبم به سوی شما آمده است و دو بال او آتش عشق من است أتاكِ يا كربلا مشتاقاً يُلبِّيكِ وآحسيناه و مشتاقانه، لبیک گویان و با ندای واحسیناه به سوی تو آمده است حَنيناً عرشُ هواكَ بِلمحِ الطّرفِ أتاكَ هوای عشق والای تو بر قلبم نشسته است، و با چشم بر هم زدنی به سوی تو می‌آید مَشى طيّاراً معَ الزُّوارِ بآهاتٍ وآحسيناه قلب من به همراه زائرانت، با ناله واحسیناه به سوی تو پرواز می‌کند تَحلُو بكَ الآهُ، لاعذّبَ اللهُ، قلباً بهِ حبُ الـ ـحسين دردها با تو شیرین می‌شود، خداوند عذاب نکند قلبی که محبت حسین در آن است یا سیدی خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنین مولایم مرا دریاب، غم تو سرگردانم کرد، دلتنگ شما هستم 🌾(یا سیدی خذني، حسین) مولایم مرا دریاب (شعر فارسی: محمد مهدی سیار) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
زهرا عباس نژاد: ای امام و‌ای امیر اربعین یابن الحسن ای علمدار مسیر اربعین یابن الحسن میزبان و سفره دار اربعین یابن الحسن بهترین لبیک بر هل من معین یابن الحسن اربعین یعنی همان تجدید بیعت با شما عشق با پای پیاده از نجف تا کربلا اربعین یعنی قدم بگذاشتن در راه نور انتظار منجی و آمادگی بهر ظهور گرکنی امضا دوباره سمت جاده می روم اربعین، کرببلا، پای پیاده می روم مشکل مالی چه باشد عاشقت سر می دهد خرجی این راه را زهرای اطهر می دهد گرچه عبدی روسیاهم‌ دست من را هم بگیر پرگناهم بی پناهم دست من را هم بگیر خوب و بد در هم بخر ما را عزیز فاطمه کربلا با هم ببر ما را عزیز فاطمه گربیایم جان خود را  را نذر رویت می کنم  کو‌به کو،‌ موکب به موکب، جستجویت می کنم ای تمام عشق بر هجران رویت مبتلا در پی روی تو هستم از نجف تا کربلا میهمانت می شوم با اشک جاری از دو عین بر لبم جاریست ذکر «یا لثارات الحسین» اربعین می آید و جوشد سبوی کربلا بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا کربلا و‌مادری که ناله ها می زد حسین از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین اشک و مناجات و دعا را دوست دارم این حالت خوبِ بکا را دوست دارم من دین خود را از رسول الله دارم زهرا، علی و مجتبی را دوست دارم مشهد، حرم، پائین پا، صحن گهرشاد این گنبد و گلدسته ها را دوست دارم از تو چه پنهان باز دلتنگ حسینم خیلی هوای کربلا را دوست دارم آرام کنج دنج روضه می نشینم هیئت، محرّم، روضه ها را دوست دارم بالا نیاوردم سرم را تا ببینی این گریه های بی صدا را دوست دارم گریان دستّ بسته ی زینب بیا ... آه من گریه کردن با شما را دوست دارم وحید محمدی
1949335_715 (1).mp3
10.95M
♩♪♬بر کشتگان نینوا اربعین آمد… آل پیمبر کربلا دل غمین آمد…. ♩♪♬جانم حسین جان ای جان جانان…. من زینبم غملر یوروب ای شه ابرار ♩♪♬زلفم آقاریب گلمیشم قبریوه زوار هجرینده یاننام حیران دولاننام… ♩♪♬بر کشتگان نینوا اربعین آمد…. آل پیمبر کربلا دل غمین آمد  جانم حسین جان ای جان جانم…♩♪♬ زینب شده زائر بر آن قبر شش گوشه بر تربتش زند دم به دم بوسه…♩♪♬ خاک برادر را برد بر وطن توشه… گوید به چشم پر بُکا اربعین آمد♩♪♬ بر کشتگان نینوا اربعین آمد…. آل پیمبر کربلا دل غمین آمد….♩♪♬ با سلام خدمت مخاطبین ملوتکست هم اکنون می توانید ♩♪♬متن مداحی اربعین آمد از سلیم موذن زاده ♩♪♬  ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید. با هشتک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم ⚫️ همه رفتند و من جـا ماندم ای دوست ز بخــت بد به دنیــا ماندم ای دوست چـــرا رفتی مــــرا با خــــود نــبــردی ببین بعـد از تو تنــها ماندم ای دوست بیـــــادت در نـــــوای آب آبـــــــم ٢ فردا گفت عبدالله بیا بستر منو زیر آفتاب پهن کن،،،خانم جان چرا زیر آفتاب،،، گفت اخه خودم دیدم بدن داداشم سه روز زیر افتاب بود،،، به یـــــادت در نـــــــوای آب آبـــــــــم هی میخوام بلند شم؛ نمینونم بزار بشنیم،،، چنـــــان تو زیــــر تیـــــغ آفــــتابــــم داداش،،، تو راحــــت خفته ای در خـانه ی قبر ولی من از غــــمت خـــــانه خــــرابم لباس تــــو در آغــــوشـم بـــــــرادر صــــدایت مونــــده در گــوشم برادر حسین،،، تو موندی بی کفــــن بر خاک صحرا چگـــونه من کفــــــن پوشـــــم برادر؟ داداش چی دیدم،،، منو کابـــوس شمشــــــیر و تـــــن تو تماشـــــای به غـــــارت بـــــــردن تو  تو را ســــر نیــــــزه هـا بردند مانده بــــــرای مــن فقـــــــط پیـــراهن تو داداش،،، سر وسر نیـزه می بیــنم به خـــوابم همینکـــه پلک بر هـــــم میگـــــذارم تـــــو را بـــر نیــــــــزه میبیـــــنم،،، داداش منکه امده بودم،،، منکه بالا سرت بودم،،، خودت با گوشه ی چشمت اشاره کردی من برگردم،،، منکه امده بودم چرا گفتی من برم؟،،، چرا گفتی ارجعی الی الفسطاط؟چرا نگذاشتی من پیشت باشم؟ عقده شده برام،،،،داداش من بر گشتم،،، نمیدونم تو این فاصله چی شد،،، یه موقعه رسیدم دیدم سرتو خولی برده،،،، یه موقع رسیدم دیدم لباسات دست این و اونه،،، یه موقع دیدم انگشت و انگشترتو بردند،،، دیدم یه جایی سالم تو بدن نذاشتن،،، لبامو رو لبات گذاشتم،،، حسین حسین حسین،،،، روضه ی خانم زینب (س) یه گریز داره،،، گریز روضه ی خانم زینب (س) کجاست؟ داداش دیر رسیدم،،، همه رفته بودن،،،منی که پنجاه وچهارسال سرموبلند میکردم تو رو میدیدم؛ حسرت یه بار دیدنت به دلم موند،،، داداش چهل منزل سرتو بالا نیزه دیدم،،، اما هرچی التماس کردم یه بار نیزه دار نیزه رو بیاره پائین من سر تو بغل کنم نشد،،، داداش سرتم قسمت من نشد،،، اما خدا رو شکر،،، بالاخره سرت قسمت به نفر شد،،، خدا رو شکر بالاخره یه نفر به آرزوش رسید،،، بابا مگه نگفتـــی بر میگردم عـمه رو خیلی خسـته کردم بیا میخـــوام دورت بگـردم حسین حسین حسین،،، بیاد جمیع اموات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید. با هشتک کانال نوای مقتل نوای مقتل ایتا
1_1616907333.opus
1.39M
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید. با هشتک کانال نوای مقتل تلگرام نوای مقتل ایتا
✅جنگ نهروان، از دیگر جنگ‌ های دوران خلافت امام علی(ع) که بعد از جنگ صفین و در پی ماجرای «حکمیت» در ماه صفر سال ۳۸ هجری قمری اتفاق افتاد. پس از آنکه در صفین، سپاه معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند و پیشنهاد رجوع به حکم قرآن دادند، علی‌ رغم مخالفت امام علی(ع)، بیشتر سپاهیان خواستار حکمیت شدند. آنان حکمیت را بر امام علی(ع) تحمیل کردند و حتی حضرت(ع) را در صورت عدم پذیرش حکمیت، به قتل تهدید نمودند. ابن شهر آشوب می نویسد : بیست هزار نفر از سپاهیان امام علی(ع) نزد حضرت(ع) آمدند و گفتند : 📋《يَا عَلِيُّ(ع)! أَجِبْ إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ إِذَا دُعِيتَ إِلَيْهِ وَ إِلاَّ [قَتَلْنَاکَ] دَفَعْنَاكَ بِرُمَّتِكَ إِلَى اَلْقَوْمِ أَوْ نَفْعَلُ بِكَ مَا فَعَلْنَا بِعُثْمَانَ》 ♦️اى على(ع)! وقتی که به قرآن خوانده می شوی، آن را اجابت کن[حکميّت را بپذير!] یا آنگونه که با عثمان رفتار کردیم، با تو نیز رفتار میکنیم.[تو را مى کشيم!(۱) پس امام علی(ع) مجبور به پذیرش حکمیت شد. بعد از جریان حکمیت و فریفتن عمرو عاص و گول خوردن ابوموسی اشعری ساده لوح، وقتی این دسته از سپاهیان امام علی(ع) دیدند، نتیجه حکمیت بر وفق مراد آنان نبود، دست به شورش زدند و خواهان ادامه جنگ با معاویه شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از آن توبه کردند. آنان از امام علی(ع) نیز خواستند از این کفر توبه کند و شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما امام علی(ع) نقض «حکمیت» را نپذیرفت و فرمود : 📋《فَارَقَنَا الْقَوْمُ عَلَى شَيْءٍ فَلا يَجُوزُ نَقْضُهُ》 ♦️ما چیزی را پذیرفته‌ایم که نمی‌توانیم آن را نقض کنیم.(۲) همچنین امام علی(ع) درباره حکمیت فرمود : من از آغاز با این حکمیت مخالف بودم، بعد نیز که به اجبار مردم به آن تن دادم، شرط کردم که اگر آن‌ها به کتاب خدا حکم کردند، به حکمشان پایبند باشم، زیرا در اصل، ما حکمیت قرآن را پذیرفته‌ایم نه حکمیت مردم را!(۳) پس از توقف جنگ صفین و بازگشت امام(ع) به کوفه و معاویه به شام، مخالفان حکمیت از امام علی(ع) جدا شدند و به قریه «حروراء» نزدیک کوفه رفتند. بدین ترتیب، گروهی به نام «خوارج» شکل گرفت که لقب «مارقین» یعنی «از دین برگشتگان» به خود گرفتند. از برخی سران خوارج می توان به «حرقوص بن زهیر تمیمی»، «شریح بن أوفی عبسی»، «عبدالله بن وهب راسبی» اشاره کرد که همین «عبدالله بن وهب راسبی» به علت سجده‌های زیادش، به «ذوالثَّفِنات» یعنی [پیشانی پینه بسته مانند زانوی شتر] ملقب شده بود.(۴) بعد از اعلام کامل نتیجه حکمیت، امام علی(ع) بعد از جمع خراج سالیانه، برای مخالفت به این جریان، اصحاب را برای جنگ مجدد با معاویه به اردوگاه خواند و برای خوارج نیز پیام فراخوان فرستاد. خوارج به این حضور، جواب منفی دادند و با رفتار غیر دینی اعتراض خود را ابراز کردند و دست به شورش می زدند. خوارج در راه «نهروان» جنایات بسیار کرده و افراد زیادی را به قتل رساندند که از جمله آن‌ها می‌توان به «عبدالله بن خباب بن ارت» که پدرش از اصحاب رسول اکرم(ص) اسلام بود، اشاره کرد، خوارج او را به همراه همسرش و جنینی که باردار بود به روشی بی‌رحمانه کشتند. ابن اثیر در این باره می نویسد : 📋《..فَذَبَحُوهُ فَسَالَ دَمُهُ فِي المَاءِ وَ قَتَلوا المَرأَةَ وَ هِي حَامِلُ فَبَقَرُوا بَطنَهَا》 ♦️آنان عبدالله بن خباب را ذبح کردند و خونش را بر آب ریختند و همسرش را هم در حالی که حامله بود، کشتند و شکمش را شکافتند و جنینش را نیز کشتند.(۵) ادامه مطالب :👇
اخبار این جنایات به امام(ع) رسید و ایشان لشکریان را از اردوی جنگ با معاویه به سمت «نهروان» هدایت کرد. اعتراضات خوارج تا شش ماه پس از صفین ادامه داشت و به همین جهت امام علی(ع) «عبدالله بن عباس» و «صعصعة بن صوحان» را برای گفتگو نزد آن‌ها فرستاد و فرمود : 📋《يَا اِبْنَ عَبَّاسٍ! اِمْضِ إِلَى هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ فَانْظُرْ مَا هُمْ عَلَيْهِ وَ لِمَا ذَا اِجْتَمَعُوا؟》  ♦️ای ابن عباس! نزد این قوم برو و ببین آنان را چه شده است و دلیل اجتماع آنان چیست؟!(۶) اما آنان تسلیم خواسته این دو نفر برای بازگشتن به جماعت نشدند. پس از آن امام علی(ع) از آن‌ها خواست تا دوازده نفر را معین کرده و خود نیز همین تعداد را جدا کرده و با آنها به گفتگو نشست. در پی رفتار مسالمت آمیز امام علی(ع) قبل از آغاز جنگ و دادن امان به خوارج و دعوتشان به بازگشت، تعدادی از این سپاه جدا شدند به عنوان مثال؛ «فروه بن نوفل» و پانصد نفر دیگر از این افراد بودند. بنابر روایات تاریخی از چهار هزار خارجی، تعداد افرادی که برای مبارزه در برابر لشکر امام علی(ع) باقی ماندند، تنها هزار و هشتصد نفر سواره و هزار و پانصد نفر پیاده بودند.(۷) با آغاز جنگ به سرعت تمامی خوارج کشته و یا زخمی شدند، زخمی‌ ها به تعداد چهارصد نفر، به خانواده هایشان تحویل داده شدند، در مقابل از سپاه علی(ع) تعدادی کمتر از ده نفر کشته داشت، از اجتماع خوارج در نهروان کمتر از ۱۰ نفر فرار کردند که یکی از آنان عبدالرحمن بن ملجم مرادی قاتل امام علی(ع) بود.(۸) 📚منابع: ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۶۴ ۲)انساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص۳۵۹ ۳)انساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص۳۴۹ ۴)انساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص۳۵۹ ۵)أسد الغابة ابن أثير، ج۳، ص۱۵۰ ۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۸۸ ۷)وقعة صفین نصر بن مزاحم، ص۳۴۹ ۸)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۳۷۳
👤گفتار امیرالمؤمنین در برابر سخن خوارج:👇
✅زمانی كه امام علی(علیه السلام) شنيد خوارج نهروان شعار «لا حكم إلّا لله» سر می دهند، فرمودند : 📋《كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ! نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلّه وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلّه وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْ‏ءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ》 ♦️گفتار حقّی است كه به آن باطلی اراده شده است. آری حكمی نيست مگر برای خدا، ولی اينان می‏ گويند : زمامداری مخصوص خداست، در حالی كه برای مردم حاكمی لازم است چه نيكوكار و چه بدكار كه مؤمن در عرصه حكومت او به راه حقّش ادامه دهد و كافر بهره‏مند از زندگی گردد و خدا هم روزگار مؤمن و كافر را در آن حكومت به سر آرد و نيز به‌وسيله آن حاكم، غنائم جمع گردد و توسط او جنگ با دشمن سامان گيرد و راه‌ها به سبب او امن گردد و در امارت وی حق ناتوان از قوی گرفته شود تا مؤمنِ نيكوكار راحت شود و مردم از شرّ بدكار در امان گردند. 📚منبع: نهج‌البلاغه مرحوم سید رضی، خطبه۴۰
🕌الهی! علی را از اینان بگیر!👇
✅این روایت که در سحرگاه روزى كه ضربت به فرق مبارك امام علی(ع) رسيد، خطاب به امام حسن مجتبی(ع) فرمود : 📋《مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِي رَسُولُ الله(ص)!》 ♦️نشسته بودم كه خواب مرا گرفت، و رسول خدا(ص) بر من آشكار شد، گفتم : 📋《يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ!》 ♦️اى پيامبر خدا(ص)! چه كجى‏ ها و دشمنى‏ ها از امت تو ديدم! ایشان فرمود : 📋《ادْعُ عَلَيْهِمْ!》 ♦️آنان را نفرين كن! پس من گفتم : 📋《أَبْدَلَنِي اللهُ بِهِمْ خَيْرَاً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرَّاً لَهُمْ مِنِّي》 ♦️خداوند بهتر از آنان را به من عنايت كند، و به جاى من شرّى را بر آنان بگمارد.(۱) خوارج حتی قصد جسارت به قبر مطهر امام علی(علیه السلام) را داشتند. در روایتی نقل شده است که؛ 📋《أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَمَرَ ابْنَهُ الْحَسَنَ(ع) أَنْ يَحْفِرَ لَهُ أَرْبَعَةَ قُبُورٍ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ فِي الْمَسْجِدِ وَ فِي الْغَرِيِّ وَ فِي دَارِ جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ وَ فِي الرَّحَبَةِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِهِ مَوْضِعَ قَبْرِه‏ِ》 ♦️امير المؤمنين(ع) فرزند خود امام حسين(ع) را امر كرد كه چهار قبر در چهار موضع از براى حضرت(ع) بسازد، در مسجد كوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبيره، براى آنكه ملاعين خوارج و بنى امیه موضع قبر آن حضرت(ع) را ندانند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر ایشان را بیرون آورند.(۲) 📚منابع: ۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۱۲ ۲)فرحة الغُری عبدالکریم ابن طاووس، ص۳۲
📜پیش‌گویی درباره تسلط «معاویه» و «حجاج بن یوسف ثقفی» بر کوفیان :👇
🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿🔥🗿 👥منفورترین خانواده در تاریخ:👇 ✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید: 📋«إِنَّ اَلْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِكَ فِي دَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ اِبْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ اَلْحَسَنَ(ع) وَ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ شَرِكَ فِي دَمِ اَلْحُسَيْنِ(ع)» ♦️أشعث بن قیس کندی در خون امیر المؤمنین امام علی(ع) شریک بود. و دخترش جعده امام حسن مجتبی(ع) را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین(ع) شرکت کرد.(۱) 📚منبع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️حکایتِ جانسوز یک زنِ شامی که نذر کرده بود برای اسیران و فقیران، غذایی ببرد تا به مُراد دلش برسد ... شخصی به نام «سعد بن عبدالعلی» نقل می‌کند: وقتی که آن لشکریان یزید، أسرای آل الله را بعد از غروب در خرابه شام جا دادند؛ فَلَم یَکُنْ لهم طَعامٌ ولاسِراجٌ ولاشَرابٌ فَلاجَرَمَ جَمَعَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم تُرابًا وَ وَضَعوا وُجوهَهُم علی التُّرابِ و بَکَوا بُکاءا شَدیدا ▪️ هیچ طعام و نوشیدنی نداشتند و حتی چراغی در آن تاریکی نزدشان نبود؛ پس از روی ناچاری هرکدام از ایشان مقداری خاک را جمع کردند و صورت‌های مبارک‌شان را بر خاک نهادند و به شدت گریستند. 🩸دراین هنگام هفت زن شامی طعام و چراغی را برای اسیران آل الله آورده بوده و جنب ورودی خرابه، برای اجازه گرفتن ایستاده بودند. حضرت فضه علیهاالسلام از کار آنها آگاه شده و به نزد آنها آمد و فرمود: ماشَأنُکُنَّ یا نِساءَ أهلِ الشامِ؟ ▪️ای زنان شامی شما برای چه کار به اینجا آمده‌اید؟ 🩸آن زنان گفتند: طعامی به جهت این اسیران آورده‌ایم و برای اجازه گرفتن از شما ایستاده‌ایم . حضرت‌ فضه این خبر را به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرض نمود و بعد از اجازه گرفتن، آن زن‌ها وارد خرابه شدند. یکی از آن زن‌ها به حضرت زینب سلام‌الله‌علیها عرض کرد: أَیَّتُها المَظلومَةُ إنّی نَذَرتُ مُنذُ أرْبَعَةَ عَشَرَ سَنَةً أُنفِقُ الفُقَراءَ والأُسَراءَ طَعاما لِحاجَةٍ کانَت لی. ▪️ای بانوی مظلومه! همانا من چهارده سال است که نذر کردم فقرا و اسیران را طعام دهم تا به حاجتم برسم. هنگامی که شنیدم شما را با این ذلت و خواری به این خرابه آوردند، برایتان طعام آوردم به امید اینکه خداوند متعال حاجت وآرزویم را برآورده کند و مرا به سرورانم برساند؛ چرا که من مشتاق دیدار سرورانم هستم. 🩸حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: ای کنیز خدا! سروَران تو کیستند؟ آن زن عرض کرد: ایشان سرور تمام اهل زمین هستند؛ حسین بن علی علیه‌السلام و خواهرانش زینب و ام‌کلثوم و سایر بنی هاشم. فَلَمّا سَمِعَتْ زینبُ بنتُ علیِّ بنِ ابیطالب علیهما السلام ذلک قالت لها : یا أَمَة قُضِیَتْ حاجَتُکِ وحَصَلَ مَرامُکِ ▪️پس هنگامی که حضرت زینب علیهاالسلام این کلام را از او شنید، فرمود: ای کنیز خدا! حاجتت بر آورده شده و به خواسته‌ات رسیدی؛ واللهِ نَحنُ بناتُ فاطمةَ الزهراءِ فقد قَتَلَ العِداءُ رِجالَنا و نَهَبوا أموالَنا و أسَروا نسائَنا فَلَمْ یُراعُوا حُرمَةَ جَدِّنا فینا. ▪️به خدا قسم ما دختران فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هستیم؛ دشمنان‌مان، مردهای‌مان را کشتند و اموالمان را غارت کردند و زن‌هایمان را به اسیری گرفتند و حرمت جدّ ما رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در مورد ما رعایت نکردند. 🩸وقتی که آن زن این را شنید به خود لرزید و چنان ناله «واحسیناه»و «وامحمداه» برآورد که اهل شام را به وحشت انداخت. 📚بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۸ ✍منزل به منزل، غصه‌ام، اشک روانم با دست بسته، پشت محمل، روضه خوانم خورشید، بعد از سال ها روی مرا دید او هم دگر فهمید که بی سایه بانم با این لباس پاره و وضعی که دارم همراه با یک لشگر از نامحرمانم ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم وقتی که کامل شد رخت در آسمانم در محمل بی پرده رفتم بین انظار شاگردها دادند با طعنه نشانم همسایه‌ی سابق مرا خیرات بخشید آتش گرفته بند بند استخوانم باور نمی‌کردم که در زندان بخوابم باور نمی‌کردم شود این امتحانم...