eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
338 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. |⇦•گمانم دیگر گشته... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌ ●━━━━━━─────── *چند روزی گذشت احساس کردن حال مادر بهتر شده، الحمدلله، دیگه کارای خونه رو خودش می‌کنه با این دست شکسته جارو میزنه ، موهای زینبین رو شونه می‌کنه..* گمانم دیگر گشته بهتر که در واکرده بهر حیدر شده از بَستر خسته مادر خدایا! زده جارو با دستِ کم جان زده شانه بر موی طفلان ندارد دردش از چه پایان؟ خدایا! می‌خواهد... که از جا به پا خیزد اما سخت است بمیرم که دیگر مداوا سخت است «بمیرم برایش...گرفته صدایش...» حسن شکسته از داغِ کوچه‌ها بغل گرفته زانوی غصّه را فقط بگوید مادر! چرا چرا؟ زهرای من... این کودکت چه دیده که هی زار می زند هی دست مشت کرده به دیوار می زند * اسماء نشست کنار بستر فاطمه زهرا صدا زد "یا بنت محمد المصطفی"با تعابیر مختلف بی بی رو صدا زد، بی بی جواب نداد. یه نفر دیگه هم یه بار کنار بستر فاطمهٔ زهرا نشست.... زنهای پرستار خدمت بی بی بودن روزهای آخر ساعتهای آخر نمیدونم یوقت حالشون خراب شد از هوش رفت اینا سراسیمه بلند شدن گفتن بریم علی رو خبر کنیم. اینا بلند شدن برن امیرالمومنین رو صدا کنن،در بین راه امیرالمومنین زنها رو دید اینقدر اینها مضطرب بودن امیرالمومنین تا این زنها و کنیزکها و پرستارها رو دید فرمود:"مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ؟"شما چرا رنگاتون پریده ؟ گفتن:"یاعلی أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ"گفتن یا علی! اگه یه بار دیگه میخوای زهرا رو زنده ببینی فقط عجله کن.اومد وارد منزل شد عبا برداشت عمامه از سر برداشت سر بی بی رو به دامن گرفت اینجا صدا زد" يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ" جوابش رو نداد " یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" به هر اسمی به هر تعبیری صدا زد جواب نشنید یه وقت گفت:"فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ. عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛..."زهرا من علی مظلومم "کلمینی یا فاطمه "با من حرف بزن "فَتَحَتْ عَیْنَیْهَا " چشمها رو باز کرد اینجا نه امیرالمومنین به فاطمه زهرا حرفی زد نه صدیقه کبری حرفی زد. هر دو با هم یه کار کردن. نوشتن "فَبَکَت وَ بُکاء" هر دو شروع کردن های های گریه کردن یه دل سیر به حال هم گریه کردن.بعد امیرالمومنین فرمود: زهرای من چی شده؟ عرضه داشت "یاعلی! إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ" علی من مرگ رو در مقابل دیدگانم می بینم چند تا کار برای زهرای خودت بکن" حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ "علی من رو شبونه غسل بده "وَ لَا تَكْشِفْ عَنِّي" از روی پیراهنم غسل بده "لَا تُعْلِمْ أَحَداً" علی کسی رو خبر نکنی... حسنین آمدند کنار مسجد "وَ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ" شروع کردند بلند بلند گریه کردن اصحاب اومدن گفتن یابنی رسول الله چی شده آقازاده ها اینا بلند گفتن "ماتَت أُمُّنا فاطمه" مادر از دنیا رفت امیرالمومنین تا شنید "فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ" علی با صورت به زمین افتاد. اینجا امیرالمومنین با صورت به زمین افتاد گذشت گذشت چرخ روزگار چرخید یه روزی یه آقایی بالای اسب بدون دست به تأسی از پدرش با صورت به زمین افتاد..* دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو می‌خوان میشه براشون باز سقا شی وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقا بدون دست هم سقاست باور کن تو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن دریا تو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم! دلتنگ چشماتم علمدار ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Fadaeian_Fatemiyeh1401-02_14010930_03.mp3
26.35M
|⇦• گمانم دیگر گشته... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی
زمینه_الهی_عظم_البلا_برح_الخفا_.mp3
5.85M
اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء چه خبر شده، توی کوچه‌ها؟ وَانکَشَفَ الغِطَاء، چی می‌بینه چشمای من؟ وَانقَطَعَ الرَّجَاء، علی رو دارن می‌برن! نبرید غریب روزگارو، نبرید صاحب ذوالفقارو نبرید دستِ بسته آقا رو، نبرید علی مرتضی رو این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟ اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى کی می‌شه بیاد، منتقم آل عبا «اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء قیامت شده، توی کربلا وَانکَشَفَ الغِطَاء، تنها شده مولای من وَانقَطَعَ الرَّجَاء، حسینو دارن می‌کُشن نکشید غریب نینوا رو، نکشید تشنه‌لب این آقا رو نکشید تنها پناه ما رو، نکشید عزیز مصطفی رو این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟ اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى کی می‌شه بیاد، منتقم کرب‌وبلا «اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء داره می‌باره، بارون بلا وَانکَشَفَ الغِطَاء، کی می‌رسه آقای ما؟ وَانقَطَعَ الرَّجَاء، دیگه بریدیم ای خدا برسون پناه اشکامونو، برسون امید فردامونو برسون خدایا آقامونو، برسون آقای تنهامونو این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟ اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى کی می‌شه بیاد، دوای غم و درد ما «اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان» #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
چهارشنبه   بهترین    روز   خداست چونکه با نام علی موسی الرضاست او   ولی  نعمت    بود   بر   ما  همه نام    او   مشکل  گشای کار  ماست حاجتی داری  بگو   با  شاه  طوس درد  بی درمان   ما  را  او  دواست هرکسی   گوید  رضا    از   عمق جان میشود حاجت  روا  از  غم    رهاست (بیقراران )    را    رضا   باشد    قرار او    معین    بی کسان    و   فقراست بیقرار اصفهانی التماس دعا
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – علی اکبرلطیفیان ای اذان اشهد انّ علی مولای من میشود تکمیل با دنیای تو دنیای من چند سالی میشود تاج سر زهرا شدی نقطه ی پایین “با ” ای نقطه ی در “فا” ی من یا علی جانم ، فدای عین و لام و یای تو حرف حرفم : فا و آ و طا و میم و های من من خودم فکری به حال دردهایم میکنم جان زهرا تو فقط غصه نخور آقای من صبح تا حالا نشسته ام چند تا گل چیده ام ای بزرگ خانه ام ! تقدیم تو گلهای من هر چه کردم سینه ام نگذاشت ، جان فاطمه چند بار این بچه هایم را بغل کن جای من من نمیدانم هر وقت خوابم میبرد استخوان من میفتد روی هم ، ای وای من دست تو وا شد خدا رو شکر پس من میروم راستی تابوت را آماده کرد اسمای من ؟ بعد از این مسجد برو راحت برو راحت بیا یک سر مویی کم شد ز مویت پای من پیرهن را بافتم یعنی به دردش میخورد ؟ یا خجالت میکشد این زینب کبرای من
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – علی اکبرلطیفیان یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی از درخت “باردارت” بار میگیرد علی هر چند هم با احتیاط از پیش در رد میشوم باز رخت من به این مسمار میگیرد علی زودتر از کشتن گل باغبان را میکشد به گلی در باغ وقتی خار میگیرد علی کار من دیگر گذشته از مراقب بودنم در نگیرد به سرم دیوار میگیرد علی فضه زیر بازوی افتاده حالم را، نگیر از رویم در را فقط بردار، میگیرد علی کعبه من! با همین وضعی که دارد دست من دامنت را باز چندین بار میگیرد علی چهل نفر دارند در را سمت من هل میدهند یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – حسن لطفی دخترت گریه می کند حالا روی دستش سه تا کفن مانده بین این بقچه ای که وا کرده سه کفن دو پیرهن مانده با نفسهای آخرت گفتیش این کفنها برای خانه ی ماست پدر و مادر و من اما پیرهن ها برای کرببلاست اولین پیرهن که میبینی این که کوچکتر است دخترکم قسمت محسنم نشد اما به تنِ اصغر است دخترکم هدیه کن بر رباب و در بغلش نوه ام را ببوس اصغر را دوّمین اش برای بی کفن است به تنش تا که کرد،خنجر را بوسه ای زن به گودی زیرش قبل تیغ و سنان و سر نیزه قبل از اینکه خنجرش با زور می زند نانجیب بر نیزه بعد غارت حرامیان را دید تبر و دشنه تیز می کردند با لباسی که از تنش کندند تیغشان را تمیز می کردند دید حتی لباس اصغر نیست نخ قنداقه هم به غارت رفت وای دست رباب را بستند بین نا محرمان اسارت رفت
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – امیر عظیمی ماهی که بی او آسمان معنا ندارد عقل بشر ظرفیّت او را ندارد حقّی که در آن شاید و امّا ندارد روی زمین جز مرتضی همتا ندارد حالا برای پاشدن هم نا ندارد او که به غم های دلش غم گریه می کرد با زخم او هر بار مرهم گریه می کرد بر آه هایش چشم خاتم گریه می کرد از بی کسی او خدا هم گریه می کرد دیگر برای گریه کردن جا ندارد نُه سال زهرا خانه داری علی کرد در هر کجا، هر لحظه یاری علی کرد بر پیکرش آیینه کاری علی کرد تنهایِ تنها آه و زاری علی کرد حالا توان یاری مولا ندارد با اینکه شمع عمر او می کرد سوسو با اینکه در شد با تنش پهلو به پهلو با اینکه در بستر گرفت از مرتضی رو می گفت با صوتی حزین این ماه بانو این شاه سربازی به جز زهرا ندارد در خانه چون مادر شود بیمار سخت است با دست و بازوی شکسته کار سخت است دستِ توسل بر در و دیوار سخت است پوشاندن صورت زِ چشم یار سخت است این خانه ی بی فاطمه گرما ندارد جان علی، حالا که دیگر نیمه جان شد از داغ مولا قامت سروش کمان شد با اینکه بال و پّرِ مادر ناتوان شد این یک، دو، سه ماهه خجل از کودکان شد جز پَر کشیدن در سرش رویا ندارد وای از کبودی های پا و استخوان درد از جسم بیمار و وجودی خسته و زرد وقتی بیفتی دست یک جانیِّ نامرد… عمّه صدا زد نازدانه زود برگرد زجر آمده از کشتنت پروا ندارد
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی وحید شکری سلطانی پناه مردم ایرانی به دل مرده‌ی ما جانی آقا تو شاه خراسانی به عشق تو محتاجم بیا و بی تابم کن از آب سقا خونت دوباره سیرابم کن منم همون که عمری دلش رو دستت داده قرار ما هر ساله تو صحن گوهرشاده عشق تو جوونه زده آقا توی آب و گِلم رو نمیزنم به کسی تا تویی پناه دلم آقام آقام آقام رضا دلداری هوای نوکراتو داری چه قده بزرگی سالاری بدی مو به روم نمیاری اباالجوادی یعنی خدای احسان هستی تو برکت و امید تموم ایران هستی سه جا بهم قول دادی که دستمو‌ میگیری ای عشق مادر زادی تو بهترین تقدیری زندگیمو از صدقه سر شما دارم و بس بی تو دیگه زندگیمون میشه آقا مثل قفس آقام آقام آقام رضا سامونی تورو میخوام تو که میدونی دوای درد بی درمونی قوت این دل داغونی کسی که دوسِت داره تو زندگیش خوشبخته امام رضا رو دارم دیگه خیالم تخته باب الجوادت راهِ بهشته شکی‌ توش نیست یه کربلا واسه این‌ گدای عاشق بنویس هرکی بشه زائر تو پیش خدا معتبره پنجره فولاد شما منو‌ کربلا میبره آقام آقام آقام رضا
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت اولویت هست این جا با گدای فاطمه اشهد انَّ علی ... را هر که گوید در اذان می شود وارد به جمع بچه های فاطمه هر چه نعمت میرسد بر ما یکی از این دوتاست: یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد تا که می خوانم خدایم را: خدای فاطمه! حق او با گریه تنها نمی گردد ادا پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه می زنم بوسه به دست آن که در روز الست زلف من را زد گره با سرْجدای فاطمه شاعر:
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج غلامرضا زاده ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بسترت را جمع کن از خانه، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است، پس زاری بس است از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام این تبسم کردن از روی ناچاری بس است لاله، لاله، لاله، لاله، لاله، لاله .. تا به کی؟ جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است *برا بی بی بلند بلند گریه کنید .. آخه تو مدینه کسی براش گریه نمیکنه .. خدا میدونه وقتی مجلس بی بی رو پر رونق میگیرید دل بچه هاش شاد میشه .. خدا رو شکر بچه شیعه ها جای ما بلند بلند گریه میکنن .. آخه بچه هاش پیراهن های عربی رو به دهان گرفته بودن آروم آروم گریه میکردن .. نمیدونم مریض بدحال داشتی یا نه !!.. طولِ درمانش وقتی زیاد میشه هی نگران میشی .. اجازه بدید زبان حال بگم: زینب صدا میزد داداشم حسین، مادرمون چرا خوب نمیشه ..* ای‌شکسته بال پس کی استراحت میکنی هر زمان که‌پا شدم دیدم‌تو بیداری، بس است این‌طرفداری از من کار دستت داده است بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف زندگی‌کردن برای من بس است، آری بس است باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است شاعر : علی اکبر لطیفیان چندین بار وقت ملاقات گرفتن شیخ عباس قمی میفرماید اومدن پیش امیرالمومنین(ع)، علی(ع) برو از فاطمه(س) اجازه بگیر ما لحظاتی در خدمتش باشیم، اومد پیش فاطمه(س) بی بی اینا اجازه میخوان نگاه کرد به مولا صدا زد علی(ع) جان خانه، خانۀ تو هست منم همسرتم .. اگه تو بخوای من حرفی ندارم .. این نامردا اومدن تو خانه هر کاری کردن دیدن بی‌بی روشو برمیگردونه و نگاه بهشون نمیکنه .. میخوام بگم نانجیبا اینجا اجازه گرفتن اما مدتی قبل .. بمیرم برا اون ساعتی که بدون اجازه وارد خانه شدن .. خانه رو به آتش کشیدن .. مادر ما امد پشت در خانه اما اون حرامی چنان با لگد به در زد .. یا زهرا .. .
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی امید حسنی ✍شاعر:مهدی فرهادی مادر مادر کی پسرت میاد بنا کنیم صحن و ضریحی مادر مادر نداری توی خلقت خدا مثل و شبیهی مادر مادر تو راه مرتضی خدای عشق اول ذبیحی نوکر و نوکریشه عاشقته همیشه چی سفره ی تو میشه پشت در خونتم پسرت خریدتم عمریه مادر مادر لحظه ی اخرم بیا کنار پیکر من مادر مادر علی بابامه و توهم یه عمره مادر من مادر مادر تموم خواهشای چشمای خیس و تر من من و بی تابی زهرا مادر ابی زهرا ام الاربابی زهرا دلم ابر و بارونه پای سفرت مهمونه مثه دل مجنونه حیدر حیدر ته مردونگی و اخرت معرفتی تو حیدر حیدر بابای ما حسینی ها اهل هیاتی تو حیدر حیدر مظهر دلربایی و ته محبتی تو راز و نیازم حیدر سوز و گدازم حیدر ذکر نمازم حیدر ذکر قیامم حیدر عرض سلامم حیدر والا مقامم حیدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[Forwarded from اشعار و دلنوشته های مدهوش(محمد هوشمند)] بانوی بی بدیل کربلا کیست این زینب که دنیا را مسخر کرده است دست بسته در اسارت فتح خیبر کرده است کیست این بانوی والا کز عفاف و حجب خویش چهره ظلمات را چون مه منور کرده است در اسارت هم نگهبان حجاب خویش بود عفتش را برتر از ارزنده گوهر کرده است کیست این مادر که در راه خدا طفلان خویش راهی میدان جنگ نابرابر کرده است کربلا را پشت سر بنهاد با سیل بلا دیده اش را دمبدم با اشک غم تر کرده است قامتش از غصه خم شد گیسوانش شد سپید باغ را خار جفا تا دید پرپر کرده است زنده شد از همت و ایثار زینب ثار حق کربلا را تا ابد سرخط دفتر کرده است با بیانی کاخ استبداد را در هم شکست دختر حیدر ببین کاری چو حیدر کرده است با جمیلا گفتنش بر ظالمان ثابت نمود دین حق را با یقین و عشق باور کرده است در جهان زینب همیشه زینت نام علیست با قدومش دهر را امشب معطر کرده است در دل محشر شفاعت می کند مدهوش را چون که عمرش را به شوق کربلا سر کرده است
سرود پایانی؛ لبیکِ یا زهرا.mp3
1.56M
🔸لبیکِ یا زهرا🔸 کوثرِ رسول‌الله! جانِ حضرت خاتم! با قیام تو برپاست، تا قیامت این پرچم روزی که آتشِ فتنه‌ها برپا شد با خروش اشکت، دین حق اِحیا شد تا پای جان ماندی، در غربت با مولا جان تو یا زهرا، فدای مولا شد ندبه‌های تو غوغا، خطبه‌های تو غرّا قامت صبرت نشکست، تو شکستی دشمن را «لبیکِ یا زهرا، لبیکِ یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جلوه‌گر شد آیاتت، در قیامِ روح‌الله نور یک نگاه تو، شد برای ما مصباح تا پای جان هستیم، در این راه آماده در راهت لاله‌ها، روی خاک افتاده فدای حسینت، صدها یاس پرپر همچون سلیمانی، همچون فخری‌زاده از شهیدان می‌خوانیم، با ولایت می‌مانیم تا ظهور خونخواهت، همه مردِ میدانیم «لبیکِ یا زهرا، لبیکِ یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نام تو چه جاویدان، یاد تو چه پاینده تا همیشه می‌مانی، در دل جهان زنده فریادت ای سردار، دارد عطر مولا لِلظّالِمِ خَصما، لِلمَظلومِ عَونا در خط مقدم، همچنان می‌جنگی تو هستی در غزه، تو هستی در صنعا وعدۀ ما ای سردار، سحرِ دیدارِ یار در کنارت می‌جنگیم، تا شکستِ استکبار «لبیکَ یا مولا، لبیکَ یا مولا» .
زمینه نوجوان؛ بهشت زیر پای مادره.mp3
1.99M
🔹بهشت زیر پای مادره🔹 لبم با اسم تو معطره چشام حالا چشمۀ کوثره داره دلم آرزوی بهشت بهشت زیر پای مادره مادر، دلم می‌خواد ببوسم خاک زیر پاتو مادر، دلم می‌خواد دوباره بشنوم دعاتو مادر، دلم می‌خواد که هستی‌مو بدم براتو تو تموم زندگیم، بوده سایه‌ت رو سرم افتخار من اینه، که تو هستی مادرم «مادرم یا زهرا یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون روزی که از همه سخت‌تره امید هر کسی به مادره اسمتو می‌برم با افتخار چادر تو پناه محشره مادر، می‌شه یه رشته از چادر تو پناهم مادر، مثه همیشه من محتاج یک نگاهم مادر، شده نذر شما ناله و اشک و آهم فاطمیه که میاد، غصه‌داره دل من روضه خون می‌شه چشام، بی‌قراره دل من «مادرم یا زهرا یا زهرا» 📝
شور؛ حقیقت شب قدر.mp3
1.87M
علیه‌السلام شبای غریبی که دلم بهونه‌تو می‌گیره هوایی می‌شه تا که سراغ خونه‌تو می‌گیره روضه‌های تو می‌شه انیسم، بارونی می‌شه چشای خیسم تا که سراغ حرم بی‌نشونه‌تو می‌گیره کیه که تو رو نشناسه، تو حقیقت شب قدری مخفی شدی از چشا اما، تو شبای غم مثه بدری تو حقیقت شب قدری، شب قدری کی می‌گه نداری تو صحن و سرا حرمته تو دل سینه‌زنا می‌بری مدینه دلامونو با یه نگا زائر توایم به نیابتِ از شهدا «ام ابیها یا زهرا» ـــــــــــــــــــــــــــــــ بگو به ما هم که چی شنیدن از شما شهیدا مثه شما، تو جوونی جون دادن برای مولا قیامتیه همیشه هر جا، برای سربندای یا زهرا تو خاک «شلمچه» یا تو «زینبیه» و «اَلزَّهرا» دل تو شکسته نمی‌شد، اگه که بودیم تو مدینه دست علی بسته نمی‌شد، نمی‌دیدی خونه‌نشینه اگه که بودیم تو مدینه، تو مدینه بیعتمونه، بیعتی ازلی بسته نمی‌شه دیگه دستِ ولی جون همه‌مون فدای یه نگاه علی مادر ما جون داده آخه تو راه علی ـــــــــــــــــــــــــــــــ بیا مادرانه حال و روز دنیا رو نگا کن تو بیا برای غریبا و بی‌کسا دعا کن کوچه‌های غزّه پرِ آهه، چشای یمن دیگه به راهه این دفعه مادر اگه می‌شه تو مهدی‌تو صدا کن دلت آخه خیلی شکسته، داره نفسات بوی غربت آخه مگه می‌شه دعاهات، نگیره شمیم اجابت داره نفسات بوی غربت، بوی غربت همین روزا می‌رسه نور نگات تو مدینه روضه می‌گیره برات سیلی می‌خورن پیش چشمای ما دشمنات به‌پا می‌شه تو مدینه دیگه صحن و سرات شاعر و نغمه‌پرداز: .
زمینه؛ چادر نور.mp3
5.08M
هر که دیده چادرتو، چادری که وصله‌داره مادر شده دلش منقلب از دیدنت ای دختر پیمبر فدای زندگی ساده‌‌‌ت چشم و چراغ خونۀ حیدر خدا خواسته که، همه عالم زیر پرت باشه خدا خواسته که، صد فرشته دور و برت باشه نخواستی خودت، چیزی از این دنیا تا جایی که می‌خوای چادرِ وصله‌داری روی سرت باشه حبل‌المتین شیعه می‌شه هر نخ چادر تو مادر دلامونو دخیل می‌بندیم به چادر تو روز محشر «مادرم، ام ابیها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سایه‌سارِ رحمتتو روی سر ما همیشه داری نور تو و چادر تو، تو زندگی‌هامون شده جاری چادری که مونده برای دخترامون از تو یادگاری آخه چادرت، داره جلوه از سورۀ کوثر شدن تا ابد، دشمنای حُجب و حیا، اَبتر تویی مظهرِ عزت زن تو روزگاری که جلوی چشا، حتی می‌شد زنده به گور، دختر روشنه راه زندگی‌مون حالا با نور و قدر و کوثر هر زن آزاده می‌گیره درس زندگی از تو مادر «مادرم، ام ابیها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر که دیده چادرتو، چادری که شد تو کوچه خاکی چطوری آروم بمونه از غصه‌هات ای سورۀ پاکی چطور شکایت نکنه از غربتت آخر نشه شاکی چطور ممکنه، بسوزه باغ یاس پیغمبر چطور ممکنه، بره از خاطر حُرمَتِ کوثر چطور ممکنه، بسته باشه دست یدالله و توی کوچه‌ها چادر تو خاکی بشه مادر از غم کوچه بی‌قراریم تا برسه عزیزت از راه حرف دل همه‌ست تو روضه کی می‌رسی یا حجةالله «العجل، بقیة الله» شاعر و نغمه‌پرداز: .
واحد؛ الصدیقة الشهیده.mp3
1.22M
اگه این بیرق، این راهِ حق، مونده... همه مدیون ایثار توایم مادر کنارِ مولا، موندی زهرا یک‌تنه تو کوچۀ غم، تنها و بی‌یاور مادرم، شور و شکوه خطبه‌هات سوز و گداز ندبه‌هات، زنده تا این زمونه‌ست مادرم، تو آسمون پیداست چه خوب سرخی خونت هر غروب، دنیا پر از نشونه‌ست «اَلصدیقةُ الشَّهیده، یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شده «یازهرا»، ذکر لب‌ها ذکر لب هر کسی عاشق شهادت شد اولین سنگر، بود پشتِ در مادر ما کشتۀ تنهایی و غربت شد مادرم، راه تو داره امتداد این همه ایثار و جهاد، برکت خون شماست مادرم، نذر تو جون ما همه یعنی نداره خاتمه، راهی که راه خداست «اَلصدیقةُ الشَّهیده، یا زهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توی این دنیا، یا که فردا هر کی به هر جا می‌رسه از مددِ زهراست اگه تو دل‌ها، عشق مولا، جا داره... لطف و کرم بی‌عددِ زهراست فاطمه، ام ابیها، فاطمه کوثر و طوبا فاطمه، بانوی هر دو سرا فاطمه، زهره و زهرای نبی خورشید دنیای علی، محور آل عبا «اَلصدیقةُ الشَّهیده، یا زهرا» شاعر: ✍ نغمه‌پرداز: 🎼 .
. |⇦•گمانم دیگر گشته... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌ ●━━━━━━─────── *چند روزی گذشت احساس کردن حال مادر بهتر شده، الحمدلله، دیگه کارای خونه رو خودش می‌کنه با این دست شکسته جارو میزنه ، موهای زینبین رو شونه می‌کنه..* گمانم دیگر گشته بهتر که در واکرده بهر حیدر شده از بَستر خسته مادر خدایا! زده جارو با دستِ کم جان زده شانه بر موی طفلان ندارد دردش از چه پایان؟ خدایا! می‌خواهد... که از جا به پا خیزد اما سخت است بمیرم که دیگر مداوا سخت است «بمیرم برایش...گرفته صدایش...» حسن شکسته از داغِ کوچه‌ها بغل گرفته زانوی غصّه را فقط بگوید مادر! چرا چرا؟ زهرای من... این کودکت چه دیده که هی زار می زند هی دست مشت کرده به دیوار می زند * اسماء نشست کنار بستر فاطمه زهرا صدا زد "یا بنت محمد المصطفی"با تعابیر مختلف بی بی رو صدا زد، بی بی جواب نداد. یه نفر دیگه هم یه بار کنار بستر فاطمهٔ زهرا نشست.... زنهای پرستار خدمت بی بی بودن روزهای آخر ساعتهای آخر نمیدونم یوقت حالشون خراب شد از هوش رفت اینا سراسیمه بلند شدن گفتن بریم علی رو خبر کنیم. اینا بلند شدن برن امیرالمومنین رو صدا کنن،در بین راه امیرالمومنین زنها رو دید اینقدر اینها مضطرب بودن امیرالمومنین تا این زنها و کنیزکها و پرستارها رو دید فرمود:"مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ؟"شما چرا رنگاتون پریده ؟ گفتن:"یاعلی أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ"گفتن یا علی! اگه یه بار دیگه میخوای زهرا رو زنده ببینی فقط عجله کن.اومد وارد منزل شد عبا برداشت عمامه از سر برداشت سر بی بی رو به دامن گرفت اینجا صدا زد" يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ" جوابش رو نداد " یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" به هر اسمی به هر تعبیری صدا زد جواب نشنید یه وقت گفت:"فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ. عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛..."زهرا من علی مظلومم "کلمینی یا فاطمه "با من حرف بزن "فَتَحَتْ عَیْنَیْهَا " چشمها رو باز کرد اینجا نه امیرالمومنین به فاطمه زهرا حرفی زد نه صدیقه کبری حرفی زد. هر دو با هم یه کار کردن. نوشتن "فَبَکَت وَ بُکاء" هر دو شروع کردن های های گریه کردن یه دل سیر به حال هم گریه کردن.بعد امیرالمومنین فرمود: زهرای من چی شده؟ عرضه داشت "یاعلی! إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ" علی من مرگ رو در مقابل دیدگانم می بینم چند تا کار برای زهرای خودت بکن" حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ "علی من رو شبونه غسل بده "وَ لَا تَكْشِفْ عَنِّي" از روی پیراهنم غسل بده "لَا تُعْلِمْ أَحَداً" علی کسی رو خبر نکنی... حسنین آمدند کنار مسجد "وَ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ" شروع کردند بلند بلند گریه کردن اصحاب اومدن گفتن یابنی رسول الله چی شده آقازاده ها اینا بلند گفتن "ماتَت أُمُّنا فاطمه" مادر از دنیا رفت امیرالمومنین تا شنید "فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ" علی با صورت به زمین افتاد. اینجا امیرالمومنین با صورت به زمین افتاد گذشت گذشت چرخ روزگار چرخید یه روزی یه آقایی بالای اسب بدون دست به تأسی از پدرش با صورت به زمین افتاد..* دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو می‌خوان میشه براشون باز سقا شی وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقا بدون دست هم سقاست باور کن تو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن دریا تو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم! دلتنگ چشماتم علمدار ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇