eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
. بعد از این بابا  ، بی کس و تنها خونه مونده با همه غمها داره میمیره ، به دره خیره یاد  اونروزه  نفس گیره داره میمیره درده دیدنه قاتل تو درده اون روزا که  بر نمی‌گرده باز دلم بهونتو کرده برگرد اگه میشه مادرم برگرد فضه بستر تو رو جم کرد مدینه شده پر از نامرد جوان مادر مادر مادر ، مادر مادر مادر .... رفتی و بابا  ، نیمه شب با آه درداشو داره میگه با چاه چادر خاکی ، خونه رو دیوار کشته ما رو دیدنه مسمار خونه رو دیوار خسته شده بابا از همه خسته پیر شده  تن رو شسته بازوی شکسته رو بسته جون داد زخماتو وقتی می شست جون داد میزد از ته دلش فریاد  مرد خیبر از نفس  افتاد از درو دیوار ، داره می باره شدم از غم تو  بیچاره هی میگن که خاک ، سرده ای مادر ولی هی میشه غمت بیشتر حالا مجلس ختم تو رو تنها بابا تو خونه گرفت اما نیومد همسایه مون حتی خونه خونه نه بگو عزا خونه حسنت هنوزم حیرونه بیشتر از همه پریشونه   ✍ .👇
سبک نوحه زمینه بعد از شهادت.mp3
زمان: حجم: 1.67M
. ای وای من، ای وای من، ای وای من زهرای من، زهرای من، زهرای من نفسی علی زَفَراتِها مَحبُوسَةٌ یا لَیتَها خَرجَت مَعَ الزَّفَراتی ای جان من، جانان من، یکتای من زهرای من، زهرای من، زهرای من لا خَیرَ بَعدَکِ فی الحَیاةِ وَ اِنَّما اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی بی تو نباشد خیری از دنیای من زهرای من، زهرای من، زهرای من رفتی چه زود از پیش ما یافاطمه خیز و ببین حال مرا یافاطمه ای داده جان از غربت و غمهای من زهرای من زهرای من زهرای من چشم حسن هر نیمه شب بارانی است حال حسین از هجر تو طوفانی است زینب بگوید مُردم ای بابای من رهرای من زهرای من زهرای من وقتی زبان گیرد دل شب دخترم گوید حسن وای مادرم وای مادرم میلرزد از اشک حسین پاهای من زهرای من زهرای من زهرای من یاس کبود و نیلی ام ای کوثرم شرمنده از روی تو و پیغمبرم بعد از تو کِی گردد خموش آوای من زهرای من زهرای من زهرای من گوید نبی چون بنگرد روی کبود رسم امانت داری این گونه نبود اشکِ روانم پاسخ آقای من زهرای من زهرای من زهرای من انسیه ی حوریه ی خلد برین پیش علی در کوچه ها خوردی زمین بازوی تو کرده ورم همتای من زهرای من زهرای من زهرای من بین در و دیوار این خانه چرا با ناله ای محزون صدا کردی مرا گفتی بفریادم برس مولای من زهرای من زهرای من زهرای من ای یاور تنهایی ام خیز و ببین از بعدِ تو حیدر شده خانه نشین ای در برِ سجاده ات مأوای من زهرای من زهرای من زهرای من
. ◾️نبش قبر . حضرت على عليه‌السلام فاطمه زهرا علیهاسلام را غسل داد. به هنگام غسل دادن وى غير از حضرت على عليه‌السلام، حسنين عليهماالسلام، زينب، امّ كلثوم، فضه خادمه و اسماء بنت عميس كسى ديگر حضور نداشت. آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنين عليهماالسلام به جانب بقيع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارك خواندند، كسى از فوت ايشان مطّلع نشد، احدى از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادى كه گفته شد. على عليه‌السلام بدن مباركش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان كرد. صبح آن شبى كه فاطمه عليهاسلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جديد در قبرستان بقيع مشاهده مى ‏شد. هنگامى كه مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه علیهاسلام آگاه و متوجه بقيع شدند با چهل قبر جديد مواجه‏ گرديدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از ميان آن چهل قبر تشخيص دهند. عموم مردم از اين مصيبت ضجّه كردند و يك ديگر را ملامت نمودند و گفتند: پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌‌وآله شما بيش از يك دختر يادگارى ننهاد، فاطمه علیهاسلام رحلت كرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشديد، نماز بر جنازه ‏اش نگذاشتيد و محل قبر او را هم نمى ‏دانيد! علمای قوم گفتند: گروهى از زنان مسلمان را احضار كنيد كه اين قبرها را بشكافند تا جنازه فاطمه علیهاسلام را به دست بياوريم و بر بدن او نماز بخوانيم و قبرش را زيارت كنيم. هنگامى كه خبر اين توطئه به گوش حضرت على بن ابى طالب عليه‌السلام رسيد، در حالى آمد كه خشمناك، چشمان مباركش سرخ، رگهاى گردنش بيرون زده، قباى زرد رنگى پوشيده بود كه آن را به هنگام غضب و ناراحتى مى ‏پوشيد و بر ذوالفقار تکیه زده بود، آمد تا وارد بقيع شد. شخصى به ميان مردم رفت و گفت: اين على بن ابى طالب عليه‌السلام است كه با اين حالت آمده و سوگند مى ‏خورد كه اگر يك سنگ از اين قبور جابجا شود شمشير را در ميان همه شما بگذارد و تا آخرين نفر شما را نابود نمايد. عمر در حالى كه با يارانش بود، با حضرت اميرالمومنین عليه‌السلام روبرو شد گفت: اى ابو الحسن! چه قصد دارى؟ به خداوند سوگند ما قبر فاطمه علیهاسلام را مى ‏شكافيم و بر جنازه ‏اش نماز مى ‏گزاريم. حضرت امير علیه‌السلام لباس‌هاى وى را گرفت و او را از جاى بر كند و بر زمين زد و فرمود: یابن السوداء! من حقّ خود (يعنى مقام خلافت) را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند. اما درباره قبر فاطمه علیهاسلام: به حقّ آن خدايى كه جان على در دست قدرت اوست اگر تو و يارانت راجع به اين قبرها عملى انجام دهيد زمين را از خون شما سيراب خواهم كرد. عمر! از اين خيال در گذر! پس از عمر ، ابوبكر با حضرت امير علیه السلام ملاقات نمود و گفت: اى ابوالحسن! تو را به حقّ پيغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مى‏ دهم كه از عمر دست بردارى، زيرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمى ‏پسندى خوددارى مى ‏كنيم. راوى مى‏ گويد: على عليه السّلام عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند و به دنبال مقصود خود باز نگشتند. 📚منابع: بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۱ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۴۱
. امیرالمؤمنین علیه السلام یه سری بریم مدینه حالا که ما بی قراریم درد دلای علی رو.. بشنویم و خون بباریم اندازه‌ی ریگ بیابان.. به من ظلم شد اندازه‌ی چوبِ درختان.. به من ظلم شد اندازه‌ی هر قطره باران.. به من ظلم شد ظلم شد..دستای من که بسته شد ظلم شد..درب خونم شکسته شد ظلم شد.. چهل تا وحشی اومدن ظلم شد.. تو کوچه زهرا مو زدن ای وای.. ای وای ای وای ای وای.. (مظلوم.. حیدر حیدر حیدر...) علی دیگه بی قراره... غماشو نمیگه هیچجا.. گوش بُکنی تنها میگه...غماشو به چاهِ صحرا گفتم به چاه کوفه حتی.. به من ظلم شد سر میذارم به کوه و صحرا.. به من ظلم شد خونه نشین میشم خدایا.. به من ظلم شد ظلم شد.. مغیره خیلی بد میزد ظلم شد.. به فاطمه لگد میزد ظلم شد..خنده زد و دلم گرفت ظلم شد.. محسنم و ازم گرفت ای وای.. ای وای ای وای ای وای.. اَمون علی رو بُرده.. خاطره ی یاسِ پرپر.. مگه میره از تو یادش.. خاطره ی دیوار و در هی میگه توی کوچه خیلی.. به من ظلم شد از اونکه زد زهرا مو سیلی.. به من ظلم شد پیش نگام شد یاسْ نیلی.. به من ظلم شد ظلم شد.. حتی به مجتبای مَن ظلم شد.. به مادرش سیلی زَدَن ظلم شد.. روزِ دوشنبه بر حسین ظلم شد.. گَشتَن یتیمه زینبین.. ای وای.. ای وای ای وای ای وای.. .👇 ................. یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند آن جلوه‌ی خیبر شکنش را دیدند افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد زانو به بغل گرفتنش را دیدند ✍
. فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد کفن بر تن تنها یاورم شد شرح بلای او را ، شنیده بودم دیدم کبودی رویش را ، ندیده بودم دیدم یا فاطمه یازهرا  یافاطمه یازهرا ای گل از خانه ام چه زود رفتی یاس بودی ولی کبود رفتی تا به ابد علی خجل ، از این امانت داری ست هنوز از پهلوی تو ، خون تازه جاری ست یا فاطمه یا زهرا  یافاطمه یازهرا غسل و کفن و دفن شبانه تو رسد ارث به طفل دردانه تو زینب تو می بیند ، دوباره داغ لاله را نیمه شب غسل دهد ، زهرای سه ساله را یا فاطمه یازهرا یافاطمه یازهرا .👇
👆. 👈 خداحافظ ای صفای مدینه خداحافظ ای گل بی قرینه خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ نور دیده حیدر خداحافظ غم رسیده حیدر ز داغ تو خون شده دل زینب نگر بر قد خمیده حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ هستی حیدر خداحافظ نور چشم پیمبر که بودی عمری تو یاور حیدر چه سازم بی تو امید دو عالم به حال من فاطمه جان تو بنگر خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ همنشین ولایت خداحافظ کوه صبر و شهامت منم شرمنده ز روی تو زهرا که کردی حمایت زجان امامت خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ ای فدایی مکتب که روز تو شد از ستم ها چنان شب بدون تو خانه بیت الحزن شد بسوزاند ،داغ تو سینه زینب خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ ای پرستوی خسته خداحافظ یار پهلو شکسته کجا رفتی ای صفای دل من علی بی تو در غم تو نشسته خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ یار خوب و حبیبم به درد من بوده ای تو طبیبم کجا رفتی ای ضیاء دو عینم که بی تو کم شد توان و شکیبم خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر حسن گریداز برای تو زهرا حسین نالددر عزای تو زهرا کنار قبرت غمینم و گریان مگر گردم جان فدای تو زهرا خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر .
. فاطمه رفتی از کنارم شبیه ابرای بهارم سر روی خاک تو میذارم زهرا ، پاشو بی قراریه منو نگاه زهرا ، روزگار حیدرت شده سیاه زهرا زهرا زهرا ، شده کارم بخدا غصه و آه زهرا ، بودی ای بانوی من تو پا به ماه زهرا زهرا ========== از این زمونه دل بریدم خدا می‌دونه چی کشیدم وقتی کبودی هاتو دیدم دیدم ، روی صورتت نشسته جای دست دیدم ، با لگد بازو و پهلوتو شکست دیدم دیدم دیدم ، نفسای تو رو میخ در بُرید دیدم ، محسنم میون کوچه شد شهید دیدم دیدم ========= تموم غصه ی من اینه ازم گرفتنت با کینه نمیگذرم ازاین مدینه ای وای ، روی زخمای دلم نمک زدن ای وای ، زن پا به ماهمو کتک زدن ای وای ای وای ای وای ، همه با قصد اهانت اومدن ای وای ، خونه زندگی مونو بهم زدن ای وای ای وای
. پیوسته شبهای بعد از شهادت خانوم آری که بساط گریه جور است امشب دست من از آغوش تو دور است امشب هر طفل تو گوشه ای زمین گیر شده ست این خانه چقدر سوت و کور است امشب این شهر بدون فاطمه زیبا نیست امید علی بود ولی حالا نیست همسایه بخواب ، راحت و آسوده امشب که صدای گریه زهرا نیست ای جان علی ، عزیز من ، شرمندم بعد از تو فقط به تار مویی بندم خود را به دل خاک سپردم زهرا با دست خودم گور خودم را کندم ای وای چقدر مجتبایت غم خورد ای کاش علی از این مصیبت میمرد همسایه که از گریه تو شاکی بود امشب ز در خانه تو هیزم برد با خاطره نان تو غم میخوردیم از سردی دستان تو غم میخوردیم زهرا احدی غذا نیاورد ولی امشب من و طفلان تو غم میخوردیم .
. فاطمه رفتی از کنارم شبیه ابرای بهارم سر روی خاک تو میذارم زهرا ، پاشو بی قراریه منو نگاه زهرا ، روزگار حیدرت شده سیاه زهرا زهرا زهرا ، شده کارم بخدا غصه و آه زهرا ، بودی ای بانوی من تو پا به ماه زهرا زهرا ========== از این زمونه دل بریدم خدا می‌دونه چی کشیدم وقتی کبودی هاتو دیدم دیدم ، روی صورتت نشسته جای دست دیدم ، با لگد بازو و پهلوتو شکست دیدم دیدم دیدم ، نفسای تو رو میخ در بُرید دیدم ، محسنم میون کوچه شد شهید دیدم دیدم ========= تموم غصه ی من اینه ازم گرفتنت با کینه نمیگذرم ازاین مدینه ای وای ، روی زخمای دلم نمک زدن ای وای ، زن پا به ماهمو کتک زدن ای وای ای وای ای وای ، همه با قصد اهانت اومدن ای وای ، خونه زندگی مونو بهم زدن ای وای ای وای
. پیوسته شبهای بعد از شهادت خانوم آری که بساط گریه جور است امشب دست من از آغوش تو دور است امشب هر طفل تو گوشه ای زمین گیر شده ست این خانه چقدر سوت و کور است امشب این شهر بدون فاطمه زیبا نیست امید علی بود ولی حالا نیست همسایه بخواب ، راحت و آسوده امشب که صدای گریه زهرا نیست ای جان علی ، عزیز من ، شرمندم بعد از تو فقط به تار مویی بندم خود را به دل خاک سپردم زهرا با دست خودم گور خودم را کندم ای وای چقدر مجتبایت غم خورد ای کاش علی از این مصیبت میمرد همسایه که از گریه تو شاکی بود امشب ز در خانه تو هیزم برد با خاطره نان تو غم میخوردیم از سردی دستان تو غم میخوردیم زهرا احدی غذا نیاورد ولی امشب من و طفلان تو غم میخوردیم .
دوباره درد  ِهجرت، بر لب جوهر نشسته و اشک نوکرت بر صفحه ی دفتر نشسته ببین که نوکرت عمریست با دستان خالی سر  ِ راه وصالت، با دو چشم تر نشسته برای مردن هر شیعه ای این جمله کافیست امامش بین صحرا بی کس و یاور نشسته تو آن شاه غریبی که هزار و چندسال است به امّید فراهم گشتن لشکر نشسته بیا که حسرت ما شد حکومت کردن تو چرا جای تو دشمن روی هر منبر نشسته شبیه قبر تاریک است دنیا بی حضورت که در آن دل به دنبال مه و اختر نشسته دوباره روضه ی مادر، دلم در زیر خیمه به امّید شفاعت در صف محشر نشسته ظهورت را همیشه خواستم وقتی که اشکم کنار قبرهای آل پیغمبر نشسته بیا بنگر کنار قبر مادر نیمه شبها که با قدّ کمانی، فاتح خیبر نشسته شده شرح غم  ِسی سال  ِ حیدر اینکه هرشب کنار قبر کوثر، ساقی کوثر نشسته پس از غسل تن مجروح، حق دارد علی که کنار قبر جانش با دل مضطر نشسته دوباره روضه خواند وگفت زهرا پیش قبرت ببین با استخوانی در گلو، حیدر نشسته همیشه روبه رویم بین دیوار و دری تو چرا که خون تو بر روی میخ در نشسته زمان غسل تو فهمیده ام که ردّ پای چهل تا بی حیا بر روی بال و پر نشسته چه دیدم، آه ؛ هنگام وداعت بین این قبر به روی حور، دست ثانی کافر نشسته به نوبت دیده ام، گاهی مغیره، گاه قنفذ اگر اشکم میان کوچه و معبر نشسته قرار بعدی ما کربلا و پیش گودال ببینی زینبت پیش تنی بی سر نشسته به جای تو زند بوسه به رگهای بریده به روی حنجری که از قفا خنجر نشسته سکینه، اربعین گوید کنار قبر سقا عمو بعد تو صدها زخم بر پیکر نشسته چه قبر کوچکی داری، یکی گفته: سکینه کنار پیکر عباس یا اصغر نشسته؟ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. قبر تو باشد مروه صفاي من خانه سعي صفا و مروه كنم غريبانه گفتم بمان اما به پيش من نماندي تو ماه شبم ديدي به چه روزم نشاندي تو ای فاطمه جانم شفا گرفتي آخر اي يار بيمارم من بي طرفدارم اي تنها طرفدارم از داغ تو درياي چشمم گشته طوفاني اي واي اگر عمرم شود بعد از تو طولاني اي فاطمه جانم چشم انتظات زينب با چشم تر مانده بيا بسوي خانه اي پشت در مانده همچون پرستو پركشيدي رفتي از لانه خانه خرابم كرده اي اي صاحب خانه ای فاطمه جانم اي شمع خانه از چه افتادي از سوسو بعد از تو مي گيرم من سر بر سر زانو ای يار هجده ساله ام كردي زغم پيرم در خانه آتش زده من بي تو میميرم اي فاطمه جانم .👇