.
#زمزمه
#طفلان_حضرت_زینب
بنداول
توقع داری از من
که من باشم و تو بیکس بشی تو کربلا
توقع داری از من
نذارم که فدای تو بشن این بچه ها
توقع داری از من
ببینم کی سرت میره به روی نیزه ها...حسین
نخواه از من بمونم توی خیمه تا که مضطر شی
نخواه ازمن که دست رودست بذارم تاغریبتر شی
اسیر طعنه و زخم زبونای یه لشکر شی
ولی رفتی فدای معجر خواهر شدی باشه
به زیر میخ نعل ده تا اسب پرپر شدی باشه
خودت تنهایی رفتی مهمون مادر شدی باشه
بگو که من کنار این گودال چیکار کنم
وقتی دیدم تنت شده بیحال چیکار کنم
برای کشتنت میشه جنجال چیکار کنم
حسین من ،حسین من ،حسین من
بند دوم
توقع دارم ازتو
بذاری که منم پیش تو رو سفید بشم
توقع دارم از تو
که من هم مثل نجمه مادر شهید بشم
توقع دارم از تو
مثل أم وهب که بین خون طپید بشم...حسین
دلم میخواست که جای تو سرم از تن جدا میشد
دلم میخواست که خنجر از گلوی تو رها میشد
دلم میخواست نبینم روی سینت نیزه جا میشد
نذاشتی من فدای تو بشم رسمش نبود باشه
منو تنها رهاکردی توی آتیش و دود باشه
میشد ایکاش نذارم تا تنت زخم و کبود باشه
اگر فدای تو نشم داداش چیکارکنم
خودت بگو که بین این اوباش کارکنم
بگو که با رقیه و اشکاش چیکار کنم
#جعفر_خدری✍
#شب_چهارم_محرم
👇
.
#زمزمه
#حضرت_عبدالله بن حسن «ع»
#شب_پنجم_محرم
بند اول
عمه چشماتو ببند
آخه میکُشن عمومو با بگو بخند
نیزه دارا به تنش که رحم نمیکنند
افتاده عمو به رو...
شمر داره میاد که ذبحشو کنه شروع
خنجر نبُرِّشو گذاشته رو گلو
به صبر میزنن
این غریبِ تشنه رو دارن به جبر میزنن
تا بشه دوباره زخما نبشِ قبر ، میزنن
به صبر میزنن...
پیرهنی که تو تنش پوشوندی رو میکنن
نیزه دارا توی قتلگاه یه قبر میکنن
بند دوم
عمه دنبالم نیا
گیر میـُفتی آخرش تو این شلوغیا
چادرت رو برمیدارن این حرومیا
قتلگاه پر ازغمه
پیکر عمو حسین من چه درهمه
جای این بدن برای نیزه ها کمه
چه بد میزنن...
مثل فاطمه عمو رو با لگد میزنن
پیرمردا با عصا چه نابلد میزنن
چه بد میزنن...
تو مقتل شبیه کوچه ها میزنن
تا دستم نشه برات جدا میزنن
#جعفر_خدری✍
👇
.
#زمزمه
#حضرت_قاسم
.
بند اول
همین که صدام کردی از دل میدون
غمای مدینه توی کربلا ریخت
حسن ، کوچه ، مادر ، اومد جلو چشمام
می گفت عطر یاسم توی کوچه ها ریخت
غرور حسن رو یه سیلی شکست و
غرور تورو هم با سنگا شکستن
یتیم بودنت رو به رخ میکشیدن
تیر و نیزه هاشون برات حجله بستن
اینا نیزه دارن بجای غلاف
که نیزه رو پهلوته گرمه طواف
اونیکه تو کوچه نبود اینو گفت
حساب مدینه حالا شده صاف
داری خیلی سخت جون میدی عزیزم
نفسهات صدای شکسته میده
تو ماه حرم بودی و نعل اسب
روی سینت عکس ماهُ کشیده
بند دوم
چقدر رد پا روی جسمت زیاده
ازت رد شدن چند سوار و پیاده
شبیه عسل قامت تو کش اومد
تا که دیدمت ، تا شدم بی اراده
تنت حفره حفره شده زیر نعلا
تو گل بودی اما شدی عطر اعلی
چنان پیچ خوردی و درهم شدی تو
خط ساده بودی و حالا معلی
تو رو میبرم اما روی زمین
عزیز دلم پات کشیده میشه
صدا گریه های داداش حسنم
توی قتلگاهت شنیده میشه
عصای عمو بد شکسته شدی
نگفتی بری بی تو من چه کنم
امانت داداش بیفته اگه
چشام به چشای حسن چه کنم
#جعفر_خدری✍
#شب_ششم_محرم
👇
.
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
بند اول
به چشمای تو خواب نمیاد
تلظیت منو کرده بیتاب
همه خیمه هامونو دیدم
همه جارو گشتم نبود آب
به سینم نزن چنگ عزیزم
زبون دور لبهات نگردون
با اشکات منو کشتی مادر
با خندت دلم رو نسوزون
آسمونم با ما قهر کرده
آسمون بارون نمیــباره
حرمله قهقهه سر داده
طفل تو دووم نمیــاره
اما تو غصه نخور مادر
چون عمو رفته که برگرده
زود میاد یه کم تحمل کن
مشکشو واسه تو پر کرده
بند دوم
همه دلخوشیم بود که میری
به میدون و سیراب میایی
گمونم دیگه آب نمیخوای
آخه عمه گفت تو عبایی
سر تو که به مویی بنده
حالا تیره که جات میخنده
دلش رو نداشتم ببینم
که سه شعبه رگهاتو کنده
آب شده گلوی تو مادر
تیر نشسته تو گلوت تا پر
بند قنداقتو وا کردم
دست و پا بزن علی اصغر
آرزوهام همه پرپر شد
آرزوم بود که بزرگتر شی
من که پیر شدم علی اصغر
تو عصای دست مادر شی
#جعفر_خدری✍
#شب_هفتم_محرم
👇
.
#زمزمه
#گودال
بند اول
حدودا دم غروب ، زدنت با سنگ و چوب
جلو چشم مادرت ، سرتو زمین نکوب
حدودا دم اذان ، شدی روی نی عیان
به سر درهم تو ، داره میخنده سنان
رفتی تنهام گذاشتی ، بین این همه حرومی
پرسید از من رقیه ، روی نیزه ها کدومــی
آبُ واکردن اما ، تشنگیت واسم عذابه
همه آرومند اما ، اونکه گریونه ربابه
بند دوم
حدودا سه ساعته ، خولی گرم غارته
مرد حضرمی پی ، اون لباس پارته
حدودا سه ساعته ، اسیری تو قتلگاه
تو رو میکشه ولی ، هرزگی یک نگـاه
زیر سنگ و تیر و نیزه ، بدنت ناپدید شد
داغ جوون دیدی که ، موهات اینقدر سفید شد
بیشتر از همه عزیزم ، قتل صبرت منو کشت
تقصیرِ بوسه ی من بود ، که ذبح شدی تو از پشت
#جعفر_خدری✍
#شام_غریبان_امام_حسین
👇
زمان:
حجم:
392.8K
#زمزمه گودال / کوفه
#زمزمه
#روز_یازدهم و #کوفه
بند اول
حدودا دم غروب ، شروع شد اسارتم
کجایی ماه حرم ، که کنی حمایتـــــم
دنیا بعد از تو منو ، بد جوری زده زمین
من کجا شمر و سنان ، همسفرهامو ببین
باورت میشه أبلفضل ، بسته شد دست خواهر
منی که خودِ حجابم ، اسیرم توی یه لشکر
باورت میشه علمدار ، میبرن منو تو بازار
من کجا مجلس می ، کاش میمردم هزاربار
بند دوم
باورش سخته برام ، که توی شهر بابام
صدقه واسه ی من ، بندازن از روی بام
باورش سخته برام ، که برم بزم حرام
پسرِ ابن زیاد ، بشه با من هم کلام
تو توی آسمونم ، خورشید بی أفولی
طلوع کردی دوباره ، تو از تنور خولی
محاسنت که سوخته ، لبت به خون نشسته
زخم چشات بمونه ، دندوناتم شکسته
#جعفر_خدری✍
#شب_دوازدهم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمینه
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#طلیعه_فاطمیه
بند اول
غــــــم اومده از راه ، همون غـــمِ دلخواه
میکـــــشم از دل آه ، وا أمــــــــــاه أمــاه
بزرگـتر ازاین نیست ، مصـــــیبتی جانکاه
تـــــــو رو زدن ناگاه ، وا أمــــــــــاه أمــاه
دنیا جای تــــــــــو نبود ، رفتی چه زود ، دمت مسیحـا بود
همون حضور بی رمقت ، یاس کــــــبود ، قرارِ مــــــولا بود
مادر ... ، برام دعا کن که دعات گیراس
عشقت ، توی دلـــــم یه عشق نامیراس
مادر...آه...
بند دوم
نه مـــــــــــزاری داری ، نه گـــــنبد و بارگاه
نه یـه زیارتــــــــــــگاه ، وا أمــــــــــــاه أماه
سینه زنت بارونــــــــــ ، گریه کنت خورشید
مـــــــــرثیه خونت ماه ، وا أمــــــــــــاه أماه
آرامش میده به مـــــــن ، صـــدات زدن ، ای مادر پاکی
یه گوشه از مقامت اینه ، تــــــــو واقعاً ، پناه أفـــلاکی
مادر ... ، به زیر سایت آبرومـــندم
مادر ... ، به چادر خاکیت پناهندم
بند سوم
خون میشه قلبم با ، یه روضـــــــۀ کوتاه
تو بستری چـند ماه ، وا أمــــــــــــاه أماه
فقط تـــــــو تو دنیا ، شدی یار مــــــــولا
شــــــــهیدۀ این راه ، وا أمــــــــــــاه أماه
اون روزی که تو کــــوچه ، خوردی زمین ، نبض زمان ایستاد
آتیشی که پرت رو سوزوند ، روز دهـــــم ، به خــیمه ها افتاد
مادر ... ، غمت بزرگترین غـــم دنیاس
مادر ... ، یه جلوه از غم تو عاشوراس
#زمینه_طلیعه_فاطمیه
#جعفر_خدری ✍
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها