eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
. بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── بر روی شمشیر و سنگ و خار که افتاد عمه! ببین نیزه را به مشت گرفتند موی عموی مرا ز پشت گرفتند *یهوو دست از دست عمه کشید بدو رفت وسط میدان خودش و انداخت وسط، دست آورد بالا شمشیر دست و قطع کرد افتاد تو بغل عمو.. آقا داد میزد نیا نیا. زینب داشت میدوید. نیا نیا.. آه! خیر نبینی حرمله آه! عبدالله را دوخت به حسین تیرش و زد بدن دوخته شد.. حسین حسین.. «ای وای عمو حسین» از عمو در دل گودال سری مانده هنوز از همای من و تو بال و پری مانده هنوز بید مجنونِ تبر خورده‌ی ما افتاده ولی از سرو صنوبر اثری مانده هنوز «ای وای عمو حسین» خونِ من دق کنم ای عمه اگر، گردن توست آخر از شیر جمل شیر نری مانده هنوز همه ی ایل بدانند ز کندوی حسن عسلی رفته ولی شکری مانده هنوز تا رسیدم دم گودال سنان آنجا بود گفتم ای داد که اینجا خطری مانده هنوز بی‌حیایی به کمربند عمو زل زده است نیت شوم بد خیره‌سری مانده هنوز عمر سعد تفاخر به پسرهایش کرد آمدم تا که بداند پسری مانده هنوز ساربان دیر رسید و به غنائم نرسید پس به انگشتر او هم نظری مانده هنوز عمه جان خیر ببینی که رهایم کردی زیر خنجر به خدا چشم تری مانده هنوز «ای وای عمو حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام و اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── *امشب شب گدایی در خونه امام‌حسن و بچه هاشه،شب عبدالله بن الحسن،شب یتیم‌ نوازیه رفقا ،قربون اون آقایی برم که بین بچه های خودش و بچه های امام حسن فرقی نمیذاشت.ارباب ما جنازه ی قاسم رو آورد کنار بدن علی اکبر گذاشت خودش هم بین این دو بدن نشست. هی قاسم و نگاه میکرد گریه میکرد اکبر و نگاه میکرد گریه میکرد. فرقی نمیذاشت بین بچه های خودش و امام حسن.‌بریم در خونه عبدالله بن حسن که امشب شب در خونه امام حسن رفتن هم هست. از امام‌حسن یه روایت برای زیارت هست که امام‌حسن فرمود: "عَلی مَن زَار الحُسین کَانَّه زارَ الله علی عرشه"زیارت برادرم حسین مثل زیارت خداست در عرش..امام حسن خودش این زیارت رو اینگونه باور داردو این رو قطعا برا بچه های خودش تبیین کرده برا اهل خودش تبیین کرده لذا نقل اینه این بچه ها ابی عبدالله رو عمو صدا نمیزدن پدر صدا میزدن.اما شأن امام رو میدونن ب امام حسن گفتن آقا شما یجوری به امام حسین احترام میذاری گویی حسین بزرگتره. امام حسن فرمود: بایدم احترام گذاشت..من در هیبت حسین هیبت بابام علی رو میبینم.اینا نکته ی اخلاق و تربیتی هم هست خدا رحمت کنه حاج آقا فاضل ی جمله در مورد تربیت بچه دارن فرمودن: بچه هاتون اونجوری که دوست دارید بار نمیان. بچه هاتون اونجوری که شماهستید بار میان. واحد کلیش اینه خوب باشی بچه ات هم خوب بار میاد...اون هیبتی که امام حسن برای ابی عبدالله قائل بود فرزندان این آقا هم همون هیبت رو برا ابی عبدالله قائل بودن. همین هیبت نمیذاشت عبدالله سمت عمو بره.ابی عبدالله صدا زد..حبسش کن نگهش دار نذار بیاد.صدا زد طنین نعره ی من‌ میدهد نوید عمو غمت مباد که ابن الحسن رسیده است عمو نگو بمان دم خیمه که زود میآیم هراس دارم از این وعده و وعید عمو هزار و نهصد و پنجاه زخم داری تو نمیشود که در آغوش تو پرید عمو آی بی صفتان لا اُفارقُ عمی چگونه پیش دو چشمم شود شهید حَصین و اخنس و اسحاق دوره ات کردن تو یک نفر وسط این همه پلید ،عمو بدست و پا زدن تو چقدر خندیدن ببین که کار تو آخر کجا کشید عمو *امشب آرام آرام میبرمت سمت گودال..* گفت عمو ! محاسن تو به چنگال شمر افتاده است همان که از غم اکبر شده سپیدعمو سنان مست خدا از زمین بَرَش دارد به پهلوی تو زده ضربه ی شدید عمو سپر نیاز نداری هنوز دستم هست بگو چه میشود این را اگر بُرید عمو دهان حرمله را یکنفر بگیرد کاش چه حرف های بدی گوش من شنید عمو گمان کنم که سه شعبه رفیق مسمار است مرا که دوخت به تو مادرِ تو دید عمو بیا بخاطر فردای عمه گریه کنیم خدا کند نرود مجلس یزید عمو .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. 🏴سبک پنجم محرم الحرام ۱۴۰۴ حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام 🏴بند اول رسیده وقتش عمه،راهیه قتلگاهم میرم کمک کنم به،عموی بی پناهم موندن برا من عمه،عذابه و نفس گیر عمومو میزنن با،نیزه و تیغ و شمشیر زیاده عده شون عمه،یه عده سنگ آوردن یه عده پیرمردم که،عصا تو جنگ آوردن اگه بشه دیر،میدونم عمه،خنجر میارن چجور ببینم،که خنجرو رو،حنجر میذارن عمو حسینم 🏴بند دوم آی نانجیب بیا و،از مادرش حیا کن شمشیرتو بیار و،دست منو جدا کن آی نانجیب بیا و،نزن با تیر عمومو جای تنش بیا و،هدف بگیر گلومو برای من،همین بسه،تو مقتلش بمیرم برای من،همین بسه،تو بغلش بمیرم با خون گرفتم،وضو که هستم،آماده حالا عمو حلالم،بکن که میرم،من پیشه بابا عمو حسینم ۱۴۰۴/۰۲/۲۶ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
خبر داری بی تابن بچه هام یه کاری کن تا آروم شن گلام براشون اذن میدون و میخام حسین جانم۲ بذار برن راهیه قتلگا بشن مثه علیه اکبرم فدا بشن برای غربت تو سرجدا بشن (سرجدا بشن) وای اخا میمیرن اگه نرن توو قتلگا وای اخا ناامید نکن منو تو رو خدا غریب من یا شیب الخضیب من غریب من یا خدالتریب من نگاهی کن به چشمای ترم ببین که خیلی زارو مضطرم قسم میدم به حق مادرم حسین جانم نکن زینب رو زار و نا امید بذا پیش مادر شَم روو سفید قبول کن زینب شِه ام الشهید حسین جانم بذار برن تا نبینن اسارت و یا لحظه ای که میشه خیمه غارت و روزایی که به من میشه جسارت و (میشه جسارت و) وای حسین میشکنن حرمتمو تو شام حسین وای حسین می‌ره خواهرت توو ازدهام حسین غریب من یا شیب الخضیب من غریب من یا خدالتریب من ......... . عموم افتاده بین قتلگاه شده بین این صحرا بی پناه نداره یاری مونده بی سپاه عمو جانم ۲ همه دارن با نیت میزنن یه لشکر توی فکر کشتنن نمونده جای سالم روو بدن عموجانم۲ بالا و پایین می‌ره نیزه روو تنش افتاده زیر دست و پاها بدنش عمه ببین با هرچی میشد زدنش (میشد زدنش) آه ببین افتاده عمو یه گوشه روو زمین آه ببین خورده بی هوا زمین ز روی زین عموحسین عمو حسین عمو حسین نفس هاشو با نیزه می بُرن به قصد غربت دارن می زنن تنش رو روی خاکا می کِشن عموجانم۲ چقد جنجاله دور پیکرش شده نیزه بارون دور و برش توو دستای شمر افتاده سرش عموجانم۲ عمه ببین که طاقتم به لب رسید عمو توو قتلگاه به خاک و خون طپید رشته صبرم بخدا دیگه برید (دیگه برید) آه نزن جای سالمی نداره این بدن آه نزن داره خون می ریزه از لب و دهن عموحسین عمو حسین عمو حسین عمو شد زیر تیر و دشنه پیر نگاه کن عمه داره میشه دیر توی جنجال لشکر کرده گیر عموجانم۲ باید توی این راه پر پر بشم توو این مقتل مثل اکبر بشم باید توو آغوشش بی سر بشم عموجانم۲ توی رگامه خون بابا حسنم برا عمو دل و به دریا میزنم ترسی ندارم که بره سر ز تنم (سر ز تنم) آه عمو اومدم بشم سپر برات عمو آه عمو نفسای آخرم فدات عمو عموحسین عمو حسین عمو حسین ........ پُر از جنجاله شیب قتلگاه گرفت دور جسمت رو یک سپاه تنت مونده روو خاکا بی پناه حسین جانم۲ نشسته قاتل روی پیکرت شده نیزه بارون دور و برت برای غارت ریختن روو سرت حسین جانم۲ نفس نفس زدی ولی حیا نکرد تو دست و پا زدی و اعتنا نکرد خنجر و از روی گلو جدا نکرد ، جدا نکرد آه زدن تو رو قربه الی الله زدن آه زدن دوره کردن تورو بی گناه زدن غریب من۲ یا شیب الخضیب من غریب من۲ یا خدالتریب من تنت ما بین خاک و خون طپید موهاتو از پشت سر می کشید سرت رو دیدم تشنه می بُرید حسین جانم۲ غریبونه افتادی بی سرم می خندیدن لشکر دور و برم تو رفتی و شد آواره حرم حسین جانم ۲ داری خبر با تازیوونه زدنم شبیه پیکر تو زخمیه تنم بمیره زینبت برات بی کفنم ، بی کفنم آه دلم با عصا می‌زدنت مقا بلم آه دلم دیدنه سرت روو نیزه قا تلم غریب من ۲یا شیب الخضیب من غریب من ۲ یا خدالتریب من تو رفتی و معنا شد غربتم شکسته شد بدجوری حرمتم گرفت هُرم شعله روو صورتم حسین جانم۲ اسارت شد بعد تو سهم ما می بردن مارو بین کوچه ها جسارت کردن خیلی کوفیا حسین جانم۲ یه روز خوش بدون تو ندیدم و چقدر اذیت و بلا کشیدم و رو ناقه هی زخم زبون شنیدم و، شنیدم و آه حسین بستن عده ای به ما راه حسین آه حسین روزگار من شده سیاه حسین غریب من۲ یا شیب الخضیب من غریب من۲ یا خدالتریب من 👇
. دوباره بوی ماتم دوباره فصل هجران نوای همه عالم شده ذکر حسین جان به چشم همه اشک نم نم آمد ز عرش خدا ناله ی غم آمد کشد فاطمه آه جانسوز از دل محرم آمد واویلا واویلا حسین واویلا ....... عموی مهربانم اگر چه نوجوانم سلام بین میدان بود دست و زبانم سپر میکنم دست خود را اینجا شود دست من مثل دست سقا رسیدم به جای حسن بابایم عزیز زهرا واویلا واویلا عمو واویلا دلم طاقت نیارد گلویت حفره دارد خودم دیدم که قاتل به چشمت پاگذارد خودم دیدم این صحنه که غوغا شد تنت یکسره زیر دست و پا شد بمیرم برای تو که با نیزه دهانت واشد واویلا واویلا عمو واویلا ✍ 👇
. بن حسن(ع) دیدم که افتادی از مرکبت روی زمین تموم پیکرت شده با خون صورتت عجین بدون ترسی اومدم میون اون حصن حصین شنیدم تا صداتو از توی خیمه دویدم دویدم بی زره تا توی آغوشت رسیدم دویدم دویدم وقتی رسیدم خیلی بی حال دیدمت برات بمیرم بی پرو بال دیدمت توو موجی از خون ته گودال دیدمت بند دوم دیدم که تو گودال قاتل روی سینه نشست توی یه دست خنجرشو داره موهاتم با یه دست یه بی حیای چکمه پوش غرور تو عمو شکست عمو جون من سپر میشم خودم میدم برات جون عمو جون زنده باشم و تو باشی غرق در خون؟ عمو جون عمو جون توو گودال داره میاد صدای حسن بزار بدم جونمو به جای حسن مایه ی افتخارشم برای حسن شعر و سبک: .👇
. |⇦•نام آن پروانه عبدالله... حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── شمع ها از پای تا سر سوخته مانده یک پروانه ی پر سوخته نام آن پروانه عبدالله بود اختری تابنده تر از ماه بود *امروز روز یتیم‌نوازیه، روز یادگار امام حسن مجتبی‌ست حضرت عبدالله بن حسن علیهم السلام..* کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تا بامِ «أوْ أدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تار مویش عالمی را سلسله صورتش مانند بابا دلگشا دست‌های کوچکش مشکل‌گشا رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش آفتاب آیینه دار سایه اش مجتبایی با حسین آمیخته بر دو کتفش زلف قاسم ریخته از درون خیمه همچون برق آه شد روان با ناله سوی قتلگاه پیش رو عمو خریدارش شده پشت سر عمه گرفتارش شده بر گرفته آستینش را به چنگ کای کمر بهر شهادت بسته تنگ ای دو صد دامت به پیشِ رو، مرو این همه صیاد و یک آهو، مرو *آخه تا صدای ناله ذوالجناحو شنیدن همراه عمه دوان دوان اومدن به طرف میدان دید دور عمو رو گرفتن، نتونست طاقت بیاره، عمو رو غریب و تنها ببینه، دوید به طرف میدان افتاد چشم عم افتاد صدا زد "یا اختا احبسینی" بگیر یادگار برادرمونو، این آقازاده‌ هم فریاد می‌زد "والله لا فارغ عمی"یعنی به خدا از عموم جدا نمی‌شم او رو تنها نمی‌گذارم..* ای دو صد دامت به پیشِ رو، مرو این همه صیاد و یک آهو، مرو کودک ده ساله و میدان جنگ یک نهال نازک و باران سنگ دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر شیر اگر خواهد زند او را به تیر *یعنی این‌ها به صغیر و کبیر ما رحم نمی‌کنند..* تو گُل و صحرا پُر از خار و خس است بهر ما داغ علی‌اصغر بس است با شهامت گفت آن دَه ساله مرد طفل ما هرگز نترسد از نبَرد بی‌عمو ماندن همه شرمندگی است با عمو مُردن کمال زندگی است تشنگی با او لب دریا خوش است آب اگر او تشنه باشد، آتش است بوده از آغاز عمرم انتظار تا کنم جان در رهِ جانان نثار جانِ عمه، بود و هستم را مگیر وقت جانبازی است دستم را مگیر عمه‌جان در تاب و تب افتاده‌ام آخر از قاسم، عقب افتاده‌ام ناله‌ای با سوز و تاب و تب کشید آستین از پنجهٔ زینب کشید تیر گشت و قلب لشکر را شکافت پَرکشید و جانب مقتل شتافت دید قاتل در کنار قتلگاه تیغ، بگْرفته به قصدِ قتلِ شاه تا نیاید دست داور را گزند کرد دستِ کوچک خود را بلند *دوان دوان اومد دید شمشیر برهنه بالا سر عمویه، چه کنه وسیله دفاع نداره، تا رسید دستاشو سپر قرار داد..* تا نیاید دست داور را گزند کرد دستِ کوچک خود را بلند *دیگه معلومه چی می‌شه، چی به سرش میاد..* در هوای یاری دستِ خدا دستِ عبدالله شد از تن جدا گفت نه تنها سر و دستم فدات نیستم کن ای همه هستم فدات آمدم تا در رهت فانی شوم در منای عشق، قربانی شوم کاش می‌بودم هزاران دست و سر تا برای یاری‌ات می‌شد سپر تو سلامت، گرچه ما را سر شکست دست ساقی، باز اگر ساغر شکست ای همه جان‌ها به قربان تنت دست عبدالله وقف دامنت چون به پاسِ دستِ حق از تن جداست دست ما هم بعد از این دستِ خداست هر که در ما گشت فانی، ما شود قطره دریایی چو شد، دریا شود تا دهم بر لشکر دشمن شکست دست خود را چون عَلَم گیرم به دست با همین دستم تو را یاری کنم مثل عبّاست علمداری کنم بود در آغوشِ عمّش ولوله کز کمان بشتافت تیرِ حرمله *شمشیر دستشو از بدن جدا کرد، ناله می‌زد می‌گفت عمو دستم، با دست بریده تو بغل عمو افتاد، اینجا بود یه داغ دیگه به دل حسین گذاشت اون ملعون ازل و ابد، حرمله یه تیر دیگه تو چله کمان گذاشت، گلوی این آقازاده رو نشانه گرفت..حسین حسین حسین.... * تیر زهرآلود با سرعت شتافت چون گریبان، حنجر او را شکافت گوشه‌چشمی به عمو باز کرد مرغ روحش از قفس پرواز کرد با گلوی پاره در دشت قتال شه تماشا کرد و او زد بال بال همچو جان بگْرفت مولا در برش تازه شد داغِ علیِّ‌‌ اصغرش .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بزم ما را حسن... بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطه ی حسن است هر کسی رو به کربلا کرده باطنش رو به مجتبی کرده «حسن جان،حسن جان..» بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیز عالم کرد *شب پنجم محرم خواسته و ناخواسته دلت میره پشت پنجره های بقیع، مدینه رفته ها یه لحظه مجسم کن تاریکی بقیع شبهای محرم مقایسه کن با بین الحرمین کربلا الان جا سوزن انداختن نیست اما مدینه، بقیع تاریک و سوت و کوره..از بچه گی دلت رو شکستن چرا ؟..* دیدم گوشواره شکست مادر چشاشو بست از همون جا جگر پاره پاره شد *خدا رحمت کنه مرحوم علامه ی حسن زاده رو میگن علما نشسته بودن روضه ی حضرت زهرا بود. روضه تموم شد ایشون هی میزد پشت دستش می گفت: خدا کنه دروغ باشه..انقدر زد پشت دست، دست کبود شد. همه به گریه ی علامه گریه کردن روضه حضرت زهرا بود اینقدر پشت دستش زد سرخی نمایان شد. بعد یه جمله گفت: چقدر خوبه یه زن جوون میره بیرون یه پسر بچه همراهش باشه.. اونی که امام حسن رو کشت همین بوده. اگه امام حسن نبود نامرد می‌کشت فاطمه رو..* بزم ما را حسن فراهم کرد او حسین را عزیز عالم کرد خیر ها را به ما حسن داده او به ما اذن سوختن داده میوه ی نور می‌دهد شجرش ای به قربان هر دو تا پسرش *وقتی زهرش دادن اولین نفری که فهمید زینب بوده خودش رو رسوند بعد دونه دونه داداش ها اومدن دورش رو گرفتن حسن جانم کی تو رو به این روز انداخته حسن جونم ؟؟ وقتی خواهر برادرا رسیدن نگاه کردن دیدن خون از گوشه ی لبش داره میاد..داداش بزرگتره نباید کسی شکستنش رو ببینه..یه عمر غرورش رو‌ نگه داشت تو‌ کوچه دید مادر سیلی خورد دم نزد.چون اگه حسن جزع فزع کنه بقیه از هم می‌پاشند یه عمر تو سینه اش نگه داشت اما وقتی زهرش دادن دید پاره های جگر ریخت بین تشت. همه گریه می کردن. اما مرحوم شیخ صد ق رحمه‌الله علیه می‌فرماید: حسین بیشتر ناله زد یه جوری گریه کرد تو تاریخ نوشتن امام حسن فرمود: حسین تو دیگه برا من گریه نکن چرا؟"لا یوم کیومک یا ابا عبدالله "یعنی حسین هیچ روزی مثل روز تو نمیشه اینجو ری ناله نزن جگرم میسوزه حسین جانم..گفت داداش اونروز میرسه شمشیر ها بالا میره پایین میاد نیزه ها بالا میره پایین میاد پیر مردها با عصا می‌زنند..* حسین ای تشنه لب حسین حسین جان زینب حسین فرمود: حسین جان من کربلا نیستم کمکت کنم. قاسم رو میفرستم عصای دستت بشه، علی اکبر رفته قاسم به جاش هست گفت: حسین اونجایی که نه دیگه علی اکبر داری نه قاسم داری نه اباالفضل داری،یه سرباز یازده ساله به نام عبدالله..بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه اینقدر پا کوبید ،عمه دستم رو رها کن برم..* بسته ای دست مرا انصاف نیست گیر گرگ افتاده راه چاره چیست *عمه مگه نمیبینی گرگها ریختن دارن میدرن یوسف زهرا رو..عمه ببین عمو رو* داغ دیده،تشنه بی پشت و پناه بی تعادل گشته روی ذوالجناح از چه دل دل می کنی از حال رفت شمر هم با چکمه در گودال رفت *مگه نمیبینی شمر داره میدوه بذار برم نامرد رو سینه ی عموم نشینه ..* آسمان را بر زمین انداختن بی هوا از روی زین انداختن *آخه یهوقت نگاه کرد دید نانجیب با سنگ به پیشونی عمو ، رو اسب دیگه تعادل نداشت با صورت زمین خورد.* سوختم سر نیزه در پهلوش رفت زخم روی زخم خورد از هوش رفت *نمیدونم گودال شلوغ شد شایدعبدالله هم اینجا نذاشت عمه اش ببینه* عمه نیزه را به مشت گرفته اند موی عموی مرا زپشت گرفته اند *دیگه تحمل نکرد دستش رو کشید دوید نانجیب شمشیر رو‌ کشید مگه من مردم به عموی من جسارت میکنید..شمشیر پایین اومد دست سپر شد دست این بچه به پوست آویزان شد..افتاد رو سینه ی عمو جانش حسین..تا افتاد رو سینه ی حسین گفت: ببین عمو اباالفضل منم دستم قلم شد من هم دستم شبیه دست تو شد.* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
نوحه حضرت عبدالله غربتت را تا ديدم، ز بالای تل آمدم در آغوشت، ميان مقتل عمو، رسيدم ديدم كه آه فتادی در قتلگاه می‌آيد قاتل ز راه شده غروب عاشورا، دور و بر سرت غوغا برای كشتنت ای وای، شده دعوا عمو، عموی خوبم عمو، عموی خوبم عمو، عموی خوبم عمو خوانده ای هل من ناصر، عمو جان لبيك آمده يار آخِر، عمو جان لبيك ببين، كه دستم در راه دوست شبيه دست عموست شده آويزان ز پوست دستم اگر به كار آيد، شود سپر برای تو سرم جدا میشد ای کاش، به جای تو عمو، عموی خوبم عمو، عموی خوبم عمو، عموی خوبم عمو موضوع: سبک: شاعر:
ASR by NLL APPS4_5985617421870831706.mp3
زمان: حجم: 806.8K
◼️ 🔳 ع ◾️ ع 🔳 🔳 ؛می آید ای دل ، منزل به منزل از دل صحرا ، کاروان دل   دست عبدالله، در دست عمه دارد نظاره، حال عمو جان می بیندعمو، بنشسته برخاک روسوی خیمه،با چشم گریان 🔳ای عمو جانم ای عمو جانم گوید ای عمه،کن رها دستم تا کنم یاری،عمو حسینم بشنو صدای، هل من معینش یاری ندارد،نور دو عینم دشمن از هر سو،حمله آورده با تیغ ونیزه،برعمو جانم ترسم ای عمه،من که یتیمم در کرببلا،بی عمو مانم 🔳ای عمو جانم ای عمو جانم آمدم عمو، تا مثل قاسم شهد شهادت ،نوشم برایت همچو عمویم،در رهت افتد دستم از پیکر،گردم فدایت 🔳ای عمو جانم ای عمو جانم  
زمان: حجم: 203K
بن الحسن(ع) من آمدم عمو نگرانی برای چه؟ فکر خیام و فکر زنانی برای چه؟ من آمدم تا که نگویند بی کسی در زیر تیغ و نیزه نهانی برای چه؟ گویند زینت سَرِ دوش پیمبری بر روی خاک و رمل روانی برای چه؟ عموحسین عموحسین ۲ من آمدم به نام حسن جلوه ای کنم خواهی مرا ز خویش برانی برای چه؟ برخیز مثل ظهر نمازت اقامه کن اینجا نماز عصر بخوانی برای چه؟ درگیر عقل و عشق شدم تا که آمدم با من مگو تو تازه جوانی برای چه؟... عموحسین عموحسین اینجا رسیده ای بخدا عشق من توئی هستی شکار نیزه پَرانی برای چه؟ از شعلهء لبت جگرم سوخت چون پدر مانند تشنهء رمضانی برای چه؟ فوّاره میزند زتنت خون چه سازمت؟ از هم گسیخته شریانی برای چه؟ عموحسین عموحسین این دست ها به درد من اصلا نمیخورد از علقمه تو خون به دهانی برای چه؟ شمشیر و تیر و نیزه و زخم زبان و سنگ بر کشتن تو کرده تبانی برای چه؟ با نیزه جسم تو به زمین دوخته مگر؟ آخر نمیخوری تو تکانی برای چه؟ عموحسین عموحسین یک نیزه در گلوی تو بد گیر کرده است خون میرود ز تو فَوَرانی برای چه؟ اجزای پیکرت به زمین ریخته شده چون برگِ پای دارِ خزانی برای چه؟ دُزدیدن سرِ تو زده بر سر کسی اسباب خنده های سنانی برای چه؟ مجتبی صمدی شهاب 🎤