4_403257752186519659.mp3
5.25M
متن اشعار
#کجایی_قراره_دل_بیقرارم
#حاج_محمد_رضا_بذری
🌱🌱🌱
—------------------------------
کجایی قراره دل بیقرارم
بیا صبح گرم شب سرد و تارم
شب جشنتونه عجب شور و حالی
همه اینو میگن که جای تو خالی
هزار ساله خورشید هنوز پشت ابری
دلم مونده حیرون که داری چه صبری
چشام گریه داره دلم زار زاره
بوی پیرهنت رو نسیمی بیاره
امشب کجایی آقا کجایی آقا کجایی آقا
ای داد داد از جدایی آقا جدایی آقا جدایی آقا
🌱🌱🌱
—------------------------------
هنوز چشم خیسم به راهت نشسته
دوباره دل من به یادت شکسته
پر از التماسه آقاجون نگاهم
منم نوکری که سر و پا گناهم
چقدر پستم آقا نمیدی جوابم
الهی ببینم تو رو توی خوابم
پر از اشک خجلت جلوت سر به زیرم
نگاهی کن آقا و الّا میمیرم
دیگه طاقت ندارم طاقت ندارم طاقت ندارم
سر رو زانوم میذارم زانوم میذارم زانوم میذارم
—------------------------------
بازم مرغ روحم توی جمکرونه
دعای فرج رو به عشقت میخونه
الهی بیای و به دورت بشینیم
آقا یک دل سیر شما رو ببینیم
روز جمعه ای که دیگه پیش مایی
شب قبلش حتما تا صبح کربلایی
شب جمعه ای که دلها پر امیده
علم رو اباالفضل به دست تو میده
داره علم میاره علم میاره علم میاره
اونکه دستی نداره دستی نداره دستی نداره
#امام_زمان
🌱🌱🌱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@eetazeinab
📋روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام
⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری
⬛️ #شب_نهم_محرم_
⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم
از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم
حالا بجای اینکه دستم را بگیری
باید که زیر کتفهایت را بگیرم
زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی
تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم
شرمندهام شرمندهای ، آخر رسیدم
شاید جلویِ هایهایت را بگیرم
دیگر عبایی نیست جانی نیست با من
ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم
خیلی خجالت میکشم از بچههایم
ای کاش میمردم که جایت را بگیرم
گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت
زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم
قدر سپاهی غارتت کردند ای وای...
از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم؟
چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد
کاش از سهشعبه چشمهایت را بگیرم
صدا زد
حسین جان من داغ برادر ببینی
من نبینم امکان نداره
مثل ارباب خودشم داغ برادر دیده
دیگه سینم تنگ شده
دیگه بیشتر از این تحمل غربتت رو ندارم
فرمودن
تو پرچم دار منی
تو بری لشکر من میریزه بهم
یعنی عباس برا حسین یه تنه یه لشکره
حالا میخوای بری
برای بچه هام آب بیار
سکینه سریع مشک رو آورد
عمو رو برد گفت میخوام یه
چیزی نشون بدم
تا صحنه رو دید
که بجه ها به شکماشون سنگ بستن
گریه کرد گفت من آب میارم اینکارو نکنید
زد به دل لشکر
وارد فرات شد مشک رو پر آب کرد نگاه به اب کرد
بهانه کرد اسب آب بخوره
یاد تشنگی بچه ها اب افتاد
اب اورد بالا تذکر داد
مگر تو مهریه حضرت زهرا نیستی
راه افتاد سمت خیمه دست هاشو بریدن
مشکو به دندون گرفت
بارون تیر میومد
مراقب بود تیر به مشک نخوره
نوشتن
یه تیر خورد به مشک اب ریخت رو زمین
یه تیرم زدن به قلب عباس
اینجا بود که روی برگشتن به خیمه رو نداشت
تا دید اب ریخت متحیر شدم و ایستاد یعنی دیگه بیاد کار منو تموم کنین
تیر نشست به سینه
یکی اومد جلو ناسزا گفت از صبح تا الالن همه رو معطل خودت کردی
گفت یه زمان اومدی که دست ندارم
گفت تو نداری من که دارم
چنان عمود رو زد که عباس از اسب افتاد
دید صدای گریه میاد
گفت عباس من حسینم
چی اومد سر من برادرم
بهم ریخته لشکرم پاشو ابوالفضل
نکش بازوهاتو به پای من
نمیخواد بلند شی برای من
ببین یاس رو توی چشمای من
پاشو ابوالفضل
میلرزه دست من
میلرزه پای من
میخنده این سپاه
به گریه های من
من بوسه میزنم دست قلم شده
اما توی حرامیا حرف حرم شده
سه شعبه ردن بی هوا به تو
زدن تیر به مشک پر آب تو
چه بد کردن این نیزه ها به تو ای وای ابوالفضل
تنت رو خاک قمر من
گمونم که اینجاست مادر من
ابوالفضل میسوزه جگر من
دیدی کبودی اطراف گونشو
گم کرده بود یه روز راه خونشو
هیچ کی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنی ناموس حیدره
به تو گفته بودم برو بسه
تو زورت به قنفذ نمیرسه
یه جوری تو رو زد که نفس علی بگیره
از صبر شوهرت سواستفاده کرد
دیدی که نقششوآخر پیاده کرد
پشتش مغیره بود ملعون نگام کرد
چندتا لگد زدو کارو تمام کرد
هشام میگه دم دروازه کوفه بودم
دیدم یه سواره میومد
دیدم چیزی به گردن اسب بستست
این اسب میخوره به زمین
دیدم سوار حرملست
دیدم سر بریده ی ابوالفضله...
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی
غصه نخور عیبی نداره
زده رقیه قید اب رو
خودم جواشونو میدم
نخور تو غصه ی ربابو
ای وای علمدارم ابوالفضل
مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
پاشو نذار هر بی حیایی
به اشک ناموسم بخنده
پاشو نذار هرکی بیاد دست رقیه رو ببنده
کمتر بزن بازوی خودت را بر زمین
شرمنده ام کردی یل ام بنین
اگه تو بری داداش رقیه اواره میشه
جنگ و دعوا به سر غارت گهواره میشه
#شب_نهم_محرم_
#حاج_محمد_رضا_بذری
1. روضه میخونی.mp3
6.24M
#نوحه_امام_حسن_عسکری
( علیه السلام )
#حاج_محمد_رضا_بذری
روضه میخونی امشب تنها
شال عزات و دیدم آقا
ناله زدم باچشمِ گریون
آجرکَ الله یابنَ الزهرا
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
وایِ من
از این غمهای تو
خون به دلم
از اشکای تو
بس که غریب بود
حتی خونش
تحت نظر بود ، بابای تو
سامرا دل پریشونه
شده قبرش غریبونه
(میون خونه)3
بینِ بسترش
دور از مدینه
دست و پا میزد
با زَهرِ کینه
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پَرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
آب میرسونی مثل سقا
تو به لب های خشکِ بابا
حرف عطش شد
یادِت افتاد
طفلِ رباب و موج دریا
دیدی میلرزه هِی دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
دیدی هِی ، میلرزه دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
(غُصّه توو چشماش)3
دیگه ندیدی ، لبای خونی
نه بزمِ مِی و نه خیزرونی
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. روضه میخونی.mp3
6.24M
#نوحه_امام_حسن_عسکری
( علیه السلام )
#حاج_محمد_رضا_بذری
روضه میخونی امشب تنها
شال عزات و دیدم آقا
ناله زدم باچشمِ گریون
آجرکَ الله یابنَ الزهرا
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
وایِ من
از این غمهای تو
خون به دلم
از اشکای تو
بس که غریب بود
حتی خونش
تحت نظر بود ، بابای تو
سامرا دل پریشونه
شده قبرش غریبونه
(میون خونه)3
بینِ بسترش
دور از مدینه
دست و پا میزد
با زَهرِ کینه
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پَرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
آب میرسونی مثل سقا
تو به لب های خشکِ بابا
حرف عطش شد
یادِت افتاد
طفلِ رباب و موج دریا
دیدی میلرزه هِی دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
دیدی هِی ، میلرزه دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
(غُصّه توو چشماش)3
دیگه ندیدی ، لبای خونی
نه بزمِ مِی و نه خیزرونی
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. روضه میخونی.mp3
6.24M
#نوحه_امام_حسن_عسکری
( علیه السلام )
#حاج_محمد_رضا_بذری
روضه میخونی امشب تنها
شال عزات و دیدم آقا
ناله زدم باچشمِ گریون
آجرکَ الله یابنَ الزهرا
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
وایِ من
از این غمهای تو
خون به دلم
از اشکای تو
بس که غریب بود
حتی خونش
تحت نظر بود ، بابای تو
سامرا دل پریشونه
شده قبرش غریبونه
(میون خونه)3
بینِ بسترش
دور از مدینه
دست و پا میزد
با زَهرِ کینه
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پَرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
آب میرسونی مثل سقا
تو به لب های خشکِ بابا
حرف عطش شد
یادِت افتاد
طفلِ رباب و موج دریا
دیدی میلرزه هِی دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
دیدی هِی ، میلرزه دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
(غُصّه توو چشماش)3
دیگه ندیدی ، لبای خونی
نه بزمِ مِی و نه خیزرونی
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
#شهادت_امام_عسکری #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج محمدرضا بذری – زمینه | نفس باد صبا.mp3
14.41M
زمینه نفس باد صبا
🎙️باصدای : #حاج_محمد_رضا_بذری
هیئت سفیران زینب(س).mp3
12.04M
🏴 #شهادت_حضرت_زهرا_س
🎤•| #حاج_محمد_رضا_بذری|•
نه نفسی مونده برام
نه رمقی هست به تنم
رفتی و نیستی ببینی
بی تو دارم جون میکَنم
شب شده و باز اومدم کنارت
دوباره بغض و گریۀ شبونه
دوباره التماس هر شبِ من
زهرای من بیا بریم به خونه
فکر غریبیه منو نکردی
اینجا کسی رو غیر تو ندارم
انگار که من هم با تو جون سپردم
اینجا مزارِ توئه یا مزارم
چی شده گلدونا رو آب ندادی
گُل چه بلایی به سرت اومده
پاشو عزیز، حسین همراهمه
پاشو نگا کن پسرت اومده
(واااای (ای وای زهرا)
نه نفسی مونده برام
نه رمقی هست به تنم
رفتی و نیستی ببینی
بی تو دارم جون میکَنم
چاه مدینه هم داره
از چشم من آب میکِشه
بُغضو نگاه بچه هات
داره علی رو میکُشه
نگا به جای بسترت میکنم
زنده میشه داغ دلم دوباره
بهونه میخوام واسه گریه کردن
زینب میره چادرتو میاره
نگا به بچه های دل شکستت
دوباره بغض منو وا میکنه
زینب همیشه سرِ جانمازت
برای غربتم دعا میکنه
چی شده گلدونا رو آب ندادی
گُل چه بلایی به سرت اومده
پاشو عزیز، حسین همراهمه
پاشو نگا کن پسرت اومده
(واااای (ای وای زهرا)
دیدی که سرنوشتمو
به چه رقم، رقم زدن
نامردمای مدینه
زندگیمو بهم زدن
اشک حسن خوابو ازم گرفته
یه لحظه آروم و قرار نداره
گاهی با گریه میره توی کوچه
اونجا رو دیوار سرشو میذاره
میگم چی شد حرفی بزن حسن جان
میگه بابا فقط میخوام بمیرم
هر چی تلاش کردم نشد که اون روز
جلوی سیلی زدنو بگیرم
چی شده گلدونا رو آب ندادی
گُل چه بلایی به سرت اومده
پاشو عزیز، حسین همراهمه
پاشو نگا کن پسرت اومده
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها