eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
355 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
📋روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کردند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم؟ چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم صدا زد حسین جان من داغ برادر ببینی من نبینم امکان نداره مثل ارباب خودشم داغ برادر دیده دیگه سینم تنگ شده دیگه بیشتر از این تحمل غربتت رو ندارم فرمودن تو پرچم دار منی تو بری لشکر من میریزه بهم یعنی عباس برا حسین یه تنه یه لشکره حالا میخوای بری برای بچه هام آب بیار سکینه سریع مشک رو آورد عمو رو برد گفت میخوام یه چیزی نشون بدم تا صحنه رو دید که بجه ها به شکماشون سنگ بستن گریه کرد گفت من آب میارم اینکارو نکنید زد به دل لشکر وارد فرات شد مشک رو پر آب کرد نگاه به اب کرد بهانه کرد اسب آب بخوره یاد تشنگی بچه ها اب افتاد اب اورد بالا تذکر داد مگر تو مهریه حضرت زهرا نیستی راه افتاد سمت خیمه دست هاشو بریدن مشکو به دندون گرفت بارون تیر میومد مراقب بود تیر به مشک نخوره نوشتن یه تیر خورد به مشک اب ریخت رو زمین یه تیرم زدن به قلب عباس اینجا بود که روی برگشتن به خیمه رو نداشت تا دید اب ریخت متحیر شدم و ایستاد یعنی دیگه بیاد کار منو تموم کنین تیر نشست به سینه یکی اومد جلو ناسزا گفت از صبح تا الالن همه رو معطل خودت کردی گفت یه زمان اومدی که دست ندارم گفت تو نداری من که دارم چنان عمود رو زد که عباس از اسب افتاد دید صدای گریه میاد گفت عباس من حسینم چی اومد سر من برادرم بهم ریخته لشکرم پاشو ابوالفضل نکش بازوهاتو به پای من نمیخواد بلند شی برای من ببین یاس رو توی چشمای من پاشو ابوالفضل میلرزه دست من میلرزه پای من میخنده این سپاه به گریه های من من بوسه میزنم دست قلم شده اما توی حرامیا حرف حرم شده سه شعبه ردن بی هوا به تو زدن تیر به مشک پر آب تو چه بد کردن این نیزه ها به تو ای وای ابوالفضل تنت رو خاک قمر من گمونم که اینجاست مادر من ابوالفضل میسوزه جگر من دیدی کبودی اطراف گونشو گم کرده بود یه روز راه خونشو هیچ کی نبود بگه این گل که پرپره این زن که میزنی ناموس حیدره به تو گفته بودم برو بسه تو زورت به قنفذ نمیرسه یه جوری تو رو زد که نفس علی بگیره از صبر شوهرت سواستفاده کرد دیدی که نقششوآخر پیاده کرد پشتش مغیره بود ملعون نگام کرد چندتا لگد زدو کارو تمام کرد هشام میگه دم دروازه کوفه بودم دیدم یه سواره میومد دیدم چیزی به گردن اسب بستست این اسب میخوره به زمین دیدم سوار حرملست دیدم سر بریده ی ابوالفضله... سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید اب رو خودم جواشونو میدم نخور تو غصه ی ربابو ای وای علمدارم ابوالفضل مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده پاشو نذار هرکی بیاد دست رقیه رو ببنده کمتر بزن بازوی خودت را بر زمین شرمنده ام کردی یل ام بنین اگه تو بری داداش رقیه اواره میشه جنگ و دعوا به سر غارت گهواره میشه