eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
داره نماز شب می‌خونه یه مرتبه دید از دیوار خونه ریختند داخل خانه چقدر زن و بچه ی آقا ترسیدند... اصلاً انگار توی این مدینه اجازه گرفتن رسم نیست.... در زدن و اذن دخول گرفتن رسم نیست اون روز بدون اجازه وارد خانه مادرش شدند هرچه مادر سعی کرد ، مانع ورود مهاجمین بشه ... یُدخَلُ عَلیِ حَریمِها بِغَیرِ إذنٍ ثُمَّ یَمَسُّها .... اینو دیگه ترجمه نمی‌کنم ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ... و تُضرَبُ و هِیَ حامِلٌ مادر مادر بی بی جان ای کاش ما بین در و دیوار بودیم... همین قدر بگم با این مادر کاری کردند که فرزندش امام صادق علیه السلام حال مادرش رو این گونه بیان می‌کنه نَحَلَ جِسْمُهَا ذَابَ لَحْمُهَا باکِیَةَ العَین یُغشیٰ عَلیها ساعَةً بَعدَ ساعَة حَتّیٰ صَارَتْ‏ كَالْخَيَال یعنی از مادر ما فقط یه شبحی باقی مانده بود علی چی رو کفن کرد ؟! نمی‌دونم... بگذریم مشغول نماز شب بود بی اجازه وارد خانه شدند حتی اجازه ندادند عبا به دوش بیندازه... عمامه به سر ببنده ... آقا رو با این کیفیت از خونه بردند بیرون... ابن ربیع ملعون سواره و آقا امام صادق پیاده دنبال مرکب داره میره اگه یه جوونی رو دنبال مرکب بکشونند توانایی جوانیش اقتضا می‌کنه تحمل کنه اما اگه یه پیرمردی مثل امام صادق رو دنبال مرکب بدوانند... یا طفل سه چهار ساله ای رو... اینجا دیگه ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.. لذا وقتی رسید به مجلس منصور، دیدند آقا خیس عرقه داره نفس نفس می‌زنه پیرترین ائمه ی ماست دیگه نفسی باقی نمانده سه مرتبه شمشیر کشید از قبل به حاجبانش گفته بود جعفر رو که آوردید،‌ احضار کردید ، گردنش رو می‌زنم... همه دارند می‌بینند سه مرتبه شمشیر کشید بلافاصله غلاف کرد بعد از آقا عذرخواهی کرد آقا رو با احترام به منزل برگردوندند از منصور دوانیقی پرسیدند امیر ، چرا پشیمون شدی گفت هر باری که شمشیر می‌کشیدم ، پیغمبر رو دیدم... به من فرمود منصور اگه آسیبی به فرزندم برسه نابودت می‌کنم آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله حسین.... من می‌خوام بگم یا رسول الله یه شمشیر برهنه بالا سر فرزندت نتونستی ببینی پس کجا بودی آن ساعتی که فِرقَةٌ بِالسُّیوف فِرقَةٌ بِالرّماح فِرقَةٌ بِالحِجارة و الخَشَبِ و العصاء.... حسین.... ====================
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... -
مرثیه پایانی 1396.04.30dk960430_03.mp3
زمان: حجم: 4.94M
از جبل عامل راه افتاد مشرف بشه به زیارت بیت الله الحرام... اول اومد مدینه دیدن امام صادق علیه السلام... ==================== ✍متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
از جبل عامل راه افتاد مشرف بشه به زیارت بیت الله الحرام... اول اومد مدینه دیدن امام صادق(ع) آقاجان من متمولم مقداری پول آوردم دلم میخواد تو این مدینه یه خونه‌ای برا من بخرید حج که مشرف میشم، به دیدن شماها که میام مدینه، مزاحم کسی نباشم ده هزاردرهم داد به امام صادق(ع)، حضرت هم بهش وعده دادند، نمیدونه که اجلش نزدیکه، رفت حجش رو به جا آورد توی مسیر برگشت بازم اومد مدینه، یابن رسول‌الله خونه رو برام خریداری کردید یا نه؟ فرمود آری، خونه‌ای برات خریدم که یه طرفش همسایه پیغمبری یه طرف همسایه‌ی امیرالمومنینی یه طرف همسایه‌ی امام حسنی، یه طرف همسایه‌ی حسینی... خیلی خوشحال شد.. آقاجان قباله‌اش رو بده ببینم، حضرت یه قباله‌ای نوشتند فرمودند پولهاتو بین سادات حسنی و حسینی خرج کردم برات یه خونه تو بهشت کنار گذاشتند اینم قباله‌اش هست قباله رو بوسید، اومد وطن، به بچه‌هاش گفت هر جوری شده این قباله رو با من تو کفنم دفن کنید و بزارید. چیزی نگذشت که از دنیا رفت، بچه‌ها عمل کردند به وصیتش، فردا که اومدن سر قبرش ، دیدند یه قباله‌ای روی قبرش هست روش نوشته «وَفَا جعفربن محمد...» یعنی همون اول میبرنت تو آغوش حسین معطلت نمیکنم... تو دیگه مقدمه نمیخوای امروز مدینه غوغا شد... چهار هزار شاگردی که سالها از محضر امام استفاده میکردند، امروز اومدند با چه عزت و احترامی، این بدن رو دفن کردند امام کاظم یه تعبیری داره من گریزم رو بزنم فرمود بابامو تو دوتا جامه کفن کردند پیراهنم تنش کردند توی دوتا جامه کفن کردند یدونه‌اش عمامه‌ی زین العابدین بود من نمیدونم کدوم عمامه بود، اگه عمامه باباش حسین بود که تو گودال به غارت بردند، یعنی امام صادق هم با یادگار حسین داره دفن میشه... اگه اون عمامه‌ای بود که تو شام بَلا ، آنقدر آتش ریختند روش به سهل ساعدی فرمود عمامه رو از رو سرم بردار، دیدم موهای حضرت آتش گرفته... حسین... ==================== ✍متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
. |⇦•چه ظلم ها که به ... علیه السلام اجرا شده به نفس سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── چه ظلم ها که به اولاد مصطفی کردن خدا گواس«گواه هست» به حال علی جفا کردن گلوی تشنه بریدن از حسین به صبر سر مقدس او را به نیزه ها کردن آخ امام‌ چهارم ما را به شام آوردن *شام میدونی کجاست دیگه؟!همونجاییکه عمامه اش سوخت،همونجاییکه فرمود: از همه جا بیشتربه ما سخت گذشت اونقدر به ما زخم زبون زدن، امام چهارم مارا به شام اوردن میان خلق وِرا خارجی صدا کردن امام پنجم مارا به زهر کین کشتن بسا ستم که به آن حجت خدا کردن به بیت حضرت صادق هجوم آوردن قیامتی دیگر از این ستم بپا کردن *کجان این گریه کنان..‌ نکنه فقط بلدی محرم داد بزنی..برا آقایی داد بزن حرمتش رو شکستن..برا این بیت اگه شیعه بمیره جا داره* سر برهنه، دل شب، زخانه اش بُردن چه ظلم ها که به آن نَجل مصطفی کردن در آن سیاهی شب اهل بیت آن مظلوم گریستند و برای پدر دعا کردن *آخه نیمه شب ریختن توخونه ی حضرت ، دَر داده میسوزه..سجاده از زیر پاش کشیدن..این‌ پیرمرد با صورت رو زمین افتاد.یکی گفت اجازه بدید عبا روشونه اش بندازیم..گفتن نه.. بی عمامه کشون کشون آوردن جلو زن و بچه اش بیرون..درد اینجاست ها..* همه سواره، او را پیاده می بردن نه رحم کرده نه از حضرتش حیا کردن *ابن ربیع ملعون سواره بود، دستهای حضرت بسته بود..نانجیب می تازید، وقتی پیرمرد رو زمین می افتاد خیال میکردی این صبر میکردن این بلند بشه روپاهاش..رو خارها میکشیدش..قربونت برم سه سالش بود وسط بیابون میگفت: عمه پاهام درد میکنه.چقد بده آدم بچه اش رو گم کنه اونم وسط، بیابونا..* سه بار تیغ کشیدن بهر کشتن او عجب به عهد رسول خدا وفا کردن امام صادق ما را به زهر کین کشتن مدینه را ز غمش دشت کربلا کردن *نفس نفس میزد لباس هاش پاره شده بود، صورت خاکی، وارد کاخ منصورش کردن. میدونی چه وقتی بود دیدن منصور نامرد رو تخت نشسته داره شراب میخوره. بی حیا یه نگاه به حضرت کرد و به حضرت تعارف زد.حضرت فرمود: گوشت وپوست وخون ما از این چیزها به دوره..صدا زد برام شعر بخون. حضرت شعرهایی در مذمت دنیا خوند. منقلب شد مشاورینش هم دورش بودن یجایی شمشیر کشید بعضی ها گفتن یک بار بعضی ها گفتن سه بار شمشیر کشید آقا رو شهید کنه شمشیرش رو غلاف کرد دستهاش میلرزید.گفتن‌چیشد گفت همچین که شمشیر رو بالا بردم‌جلو صورت امام صادق یه وقت متوجه شدم دیدم وجود نازنین پیغمبر چنان غضب آلود صدا زد منصور تیغت رو کنار بذار. بخدا قسم اگه تار مویی از سر پسرم صادق کم بشه تاج و تختت رو بهم میریزم..میخوام عرض کنم یا رسول الله یه تیغ بالاسرپسرت کشیدن طاقت نیاوردی..خواهرش باعجله دوید از بلندی نگاه کرد.دید همه دارن ی نقطه رو میزنن این شمشیرا بالا میاد نیزه ها بالا میاد فقط آی مردم همینقدر بگم اوناییکه حَربه نداشتن دیدن گوشه کنار سنگ‌جمع میکنن..حسین.‌‌‌جان....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -