eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
425 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه شهادت حضرت زهرا (س) ریحانه ی من چه بر سرت آوردند ریحانه ی من چه بر سرت آوردند صد بغض به آه همسرت آوردند غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آوردند بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از کار کشید آی مادر.... غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آوردند با دیدن جسمت بدنم می لرزد با شستن پهلوت تنم می لرزد با شستن زخم كوچه های نیلی ای فاطمه دارد حسنم می لرزد چشمم به غمه هماره ات افتاده بر چشم پر از ستاره ات افتاده وقتي كه رسيد دست من فهميدم در كوچه دو گوشواره ات افتاده زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببندم، زینبین صدا کرد، حسنین صدا کرد بیاید از مادر توشه برگیرید، امروز روز جدایست، حسن و حسین خودشون را به رو جسد مادر انداختن، دارن ناله می کنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین خدا رو قسم خورد، صدای ناله ی زهرا بلند شد، امام حسن و حسین به سینه چسبانید، امیرالمومنین فرمود یه وقت منادی صدا زد علی بچه ها رو بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، اینجا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد، گذشت... نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم یه وقت علقمه بوی یاس گرفت... مادر برات بمیره اباالفظل اباالفظل نمی دونم وقتی ابی عبدالله اومد کنار نحر علقمه چی پشت حسین خم کرد، پهلوی شکسته مادر دید یا فرق شکافته ی برادر حسین جان.... ای اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حسین سید سالار نیامد امشب حرم آل علی آب ندارد رقیه شده بی تاب، علی خواب ندارد .
. |⇦•بد زدنت... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── *امیر المؤمنین میخواد بدن زهراش رو بشوره همچین که این پرِ چادر و کنار زد. آروم آروم بندای روسری رو باز کرد.اول نگاش به صورت خورد.یهو زیر لب شروع کرد زمزمه کردن..‌* بد زدنت، جلو چشای حسنت *یهو امام حسنم از اون طرف شروع کرد روضه بخونه..* ازکوچه امون برو.. برو دیگه نبینم تورو دستش سیاهه نزن.. *ازبالا شروع کرد سر و گردن رو شست. یه وقت فکر نکنی یه نفر دونفر سه نفر زدن.نه والله.شهید عجمیان رو دیدین.یه نفر رد میشد.دید دارن میزنن اونم اومد یه لگد زد ورفت.بعضیاشون دیدن انگار علی مامور به صبره....* یادم نمیرود که همه داد میزدن طوری بزن که علی بی پسر شود *اما همچین‌که روسری رو باز کرد یه مرتبه دید دو طرف صورت سیاهه آخه راوی میگه نه اینکه فکر کنی یه دستی زده.دوتا دستو آورد بالا...* آخ به یک ضربت دوسیلی خورد زهرا یکی ازضرب دست و آن یک ز دیوار *حالا فهمیدی چرا امام حسن پیر شد؟ابی عبدالله وامام حسن هردو فاصله ی سنیشون خیلی زیاد نیست.اماهرکی امام حسن رو میدید، میدید که همه ی محاسنش سفید شده .....* «دستتو بیار بالا ناله بزن یا زهرا..» ــــــــــــــــــ سلام_الله_علیها ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. 🕯سبک یا ایام فاطمیه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها بند🕯 وظیفمه،غسلت بدم،اما بدون سخته برام نمیتونم،دست خودم،نیستش میلرزه دست و پام میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا اسما بریز،آب روان،رو بدنِ زخمی یار اما کمی،آهسته که،داره کبودی بیشمار میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا خیلی ورم داره تنت میچکه خون از پیرهنت دستم رسید به صورتت مُردم برای حسنت حالا میفهمم،دلیل رو گرفتنت ازم چی بوده خواستی خجالت،زده نشم که غیر از این چیزی نبوده حالا میبینم،تموم صورتت از این غصه کبوده خدانگهدار... بند🕯🕯 رو دوشمه،تابوت تو،باور ندارم فاطمه آخه چجور،بعد تو من،طاقت بیارم فاطمه شدم عزادارت،خدانگهدارت تو رفتی و،من موندم و،زجر نگاهه آخرت آخه چیکار،کنم عزیز،با گریه های دخترت شدم عزادارت،خدانگهدارت میسپارمت به خاک سرد من موندم و یه دنیا درد بعد تو دیگه چاه میشه همدم ناله ی یه مرد شبونه میری،باور نمیکنم هنوز از خونه میری شبونه میری،دلت گرفته بود از این زمونه میری شبونه میری،چه بی سرو صدا و مخفیونه میری خدانگهدار... 🎤با نوای کربلایی اکبر عبادی ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. 🕯سبک یا ایام فاطمیه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها بند🕯 وظیفمه،غسلت بدم،اما بدون سخته برام نمیتونم،دست خودم،نیستش میلرزه دست و پام میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا اسما بریز،آب روان،رو بدنِ زخمی یار اما کمی،آهسته که،داره کبودی بیشمار میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا خیلی ورم داره تنت میچکه خون از پیرهنت دستم رسید به صورتت مُردم برای حسنت حالا میفهمم،دلیل رو گرفتنت ازم چی بوده خواستی خجالت،زده نشم که غیر از این چیزی نبوده حالا میبینم،تموم صورتت از این غصه کبوده خدانگهدار... بند🕯🕯 رو دوشمه،تابوت تو،باور ندارم فاطمه آخه چجور،بعد تو من،طاقت بیارم فاطمه شدم عزادارت،خدانگهدارت تو رفتی و،من موندم و،زجر نگاهه آخرت آخه چیکار،کنم عزیز،با گریه های دخترت شدم عزادارت،خدانگهدارت میسپارمت به خاک سرد من موندم و یه دنیا درد بعد تو دیگه چاه میشه همدم ناله ی یه مرد شبونه میری،باور نمیکنم هنوز از خونه میری شبونه میری،دلت گرفته بود از این زمونه میری شبونه میری،چه بی سرو صدا و مخفیونه میری خدانگهدار... 🎤با نوای کربلایی اکبر عبادی ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. 🕯سبک یا ایام فاطمیه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها بند🕯 وظیفمه،غسلت بدم،اما بدون سخته برام نمیتونم،دست خودم،نیستش میلرزه دست و پام میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا اسما بریز،آب روان،رو بدنِ زخمی یار اما کمی،آهسته که،داره کبودی بیشمار میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا خیلی ورم داره تنت میچکه خون از پیرهنت دستم رسید به صورتت مُردم برای حسنت حالا میفهمم،دلیل رو گرفتنت ازم چی بوده خواستی خجالت،زده نشم که غیر از این چیزی نبوده حالا میبینم،تموم صورتت از این غصه کبوده خدانگهدار... بند🕯🕯 رو دوشمه،تابوت تو،باور ندارم فاطمه آخه چجور،بعد تو من،طاقت بیارم فاطمه شدم عزادارت،خدانگهدارت تو رفتی و،من موندم و،زجر نگاهه آخرت آخه چیکار،کنم عزیز،با گریه های دخترت شدم عزادارت،خدانگهدارت میسپارمت به خاک سرد من موندم و یه دنیا درد بعد تو دیگه چاه میشه همدم ناله ی یه مرد شبونه میری،باور نمیکنم هنوز از خونه میری شبونه میری،دلت گرفته بود از این زمونه میری شبونه میری،چه بی سرو صدا و مخفیونه میری خدانگهدار... 🎤با نوای کربلایی اکبر عبادی ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. 🕯سبک یا ایام فاطمیه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها بند🕯 وظیفمه،غسلت بدم،اما بدون سخته برام نمیتونم،دست خودم،نیستش میلرزه دست و پام میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا اسما بریز،آب روان،رو بدنِ زخمی یار اما کمی،آهسته که،داره کبودی بیشمار میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا خیلی ورم داره تنت میچکه خون از پیرهنت دستم رسید به صورتت مُردم برای حسنت حالا میفهمم،دلیل رو گرفتنت ازم چی بوده خواستی خجالت،زده نشم که غیر از این چیزی نبوده حالا میبینم،تموم صورتت از این غصه کبوده خدانگهدار... بند🕯🕯 رو دوشمه،تابوت تو،باور ندارم فاطمه آخه چجور،بعد تو من،طاقت بیارم فاطمه شدم عزادارت،خدانگهدارت تو رفتی و،من موندم و،زجر نگاهه آخرت آخه چیکار،کنم عزیز،با گریه های دخترت شدم عزادارت،خدانگهدارت میسپارمت به خاک سرد من موندم و یه دنیا درد بعد تو دیگه چاه میشه همدم ناله ی یه مرد شبونه میری،باور نمیکنم هنوز از خونه میری شبونه میری،دلت گرفته بود از این زمونه میری شبونه میری،چه بی سرو صدا و مخفیونه میری خدانگهدار... 🎤با نوای کربلایی اکبر عبادی ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. یزمینه واغربتا خانه ی مرتضی شده غوغا ز ماتم همسر بی همتا فاطمه اش رفته از این دنیا روی زمین پیکر فاطمه است خونین جگر دختر فاطمه است خانه ی حیدر گشته غرق غم غرق عزا همسر فاطمه است واغربتا آه و واویلتا۴ واغربتا ای همدم و مونس غم هایم بنگر به حال علی زهرایم فاطمه جان غریب و تنهایم نشسته رو به روی فاطمه پیچیده عطر و بوی فاطمه با کمک اسماء و فضه اش شوید با گریه روی فاطمه واغربتا آه و واویلتا۴ واغربتا داغ تو ای مادر بخشنده شرر به جان علی افکنده تو رفته ای علی بود زنده اسماء بیاور تو آب روان تا که شویم جسم روح و روان فاطمه ای که از ستمگران دارد بر روی صورتش نشان واغربتا آه و واویلتا۴ واغربتا ای گل بی قرینه ام زهرا ای همسر حزینه ام زهرا غریب در مدینه ام زهرا تو رفتی و خون گشته جگرم داغ تو زده بر جان شررم با دل خونم ای جان علی غسلت می دهم با چشم ترم واغربتا آه و واویلتا۴ .👇
. امشب که دگر بسته شده دیده ی کوثر سخت است، سخن گفتنِ ما از دلِ حیدر بالینِ سرِ پیکرِ زهراست، چه غوغا مظلوم به مظلومه کند، گریه مکرر تا حال ندیدست کسی شیرِ خدا را اینگونه زمین خورده ز یک امرِ مقدر تابوتِ تو بانوست، سبک تر ز پرِ کاه سنگینیِ داغِ تو کجا و درِ خیبر رد کرد ز دور و برِ خانه، همه کس را یک نعش فقط مانده در این بیتِ محقر دور و برِ تابوت، فقط چند یتیمند طفلانِ علی مانده و خاموشیِ مادر تجهیزِ شبِ غسل و شبِ کفن و شبِ دفن از کلّ مصیباتِ جهان است فراتر بر یک یکِ اَیتامِ حرم، کرد سفارش آرام بگیرید، عزیزانِ پیمبر اَسماء بریز آب، دهَم فاطمه را غسل اَسماء نریز آب، دگر نیست میسر بشکست سکوتِ همۀ اهلِ حرم را بازوی ورم کردۀ بانوی مطهر فریادِ علی، کرد در آن لحظه قیامت بگذاشت به دیوارِ حرم، ناله کنان سر خونِ تنِ حامیِ علی، بند نیامد خون گریۀ مولاست، از آن واقعه برتر هرجور که بود، آن تنِ بشکسته کفن شد اما بخدا بندِ کفن باز شد از سر دستانِ شهیده ز کفن باز برون شد فریادِ یتیمانِ علی رفت به محشر می‌گفت منادی که یتیمانِ خودت را دریاب علی، حالِ ملائک شده مضطر با چند نفر، گشت غریبانه چو تشییع پس در دل شب، خاک شد آن بانوی پرپر می‌زد به سرِ قبر، علی با کفِ افسوس می‌گفت که شرمنده شدم من ز پیمبر سلام_الله_علیها ✍ .
۴۱ شد شام غریبان و علی گشته دلش خون زینب به کنار حسن تو شده محزون ای نور وجودم،غمگین تو بودم گریان تو هستم،ای یاس کبودم مظلومه یا زهرا۲ شد شام غریبان علی آمد به کنارت چون کعبه ی دل بهر علی گشته مزارت ای کوه اطاعت،من فدای صبرت گریم ز فراقت،در کنار قبرت مظلومه یا زهرا۲ شد شام غریبان حسنین در غم و گریان از سوز غمت زینب تو گشته پریشان بانوی یگانه،رفتی تو ز خانه یا فاطمه گشته،اشک من روانه مظلومه یا زهرا۲ شد شام غریبان و نگر یار غریبم با یاد غمت فاطمه بی صبر و شکیبم ای مظهر تقوا،ای روح تولا رفتی و پس از تو،حیدر شده تنها مظلومه یا زهرا۲ شد شام غریبان و دلم خون ز غم توست دلسوخته حیدر ز غم و عمر کم توست ای نور دو دیده،ای یاس شهیده از سوز غم تو،قامتم خمیده مظلومه یا زهرا۲ ..................... ۴۵ با داغ تو یا فاطمه جان شب شده روزم من پیکر پاکت بدهم غسل و بسوزم نالم به کنارت،گشته بی قرارت خون گریه کنم من،بهر یادگارت یا فاطمه جانم۲ خون گریه کنم تا بدهم غسل تن تو نالد ز برای تو حسین و حسن تو ای نور دو دیده،دسته گل چیده هنگامه ی غسلت،قامتم خمیده یا فاطمه جانم۲ تا این که نمایم کفنت خون دل من شد سوزانده تر از ماتم تو اشک حسن شد رفتی ز بر من،ای محرم رازم زین ماتم عظمی،در سوز و گدازم یا فاطمه جانم۲ تا غسل نمودم بدنت یار غریبم از دیدن رخسار تو غم گشته نصیبم شد خانه ی حیدر،غرق محن امشب ریزد ز دو دیده،اشک حسن امشب یا فاطمه جانم۲ تابوت تو را می برم از خانه دل شب گردیده کنار بدنت خون دل زینب می برم شبانه،پیکرت ز خانه یا فاطمه گشته،اشک من روانه یا فاطمه جانم۲ ................ ۳۹ تو رفتی و من سوزم و گریم ز برایت غمخانه شده بعد تو این بیت و سرایت یا فاطمه رفتی،خون شد جگر من ریزد ز غم تو،اشک بصر من زهرا گل حیدر۲ با گریه کنار بدن پاک تو هستم با دیدن رخسار تو از پا بنشستم ای روح و روانم،آرامش جانم رفتی و غمینم،یار قد کمانم زهرا گل حیدر۲ از ماتم تو جان علی آمده بر لب بر سینه زند از غم تو حضرت زینب گریان تو زهرا،شد نور دو عینت مجتبی بسوزد،همراه حسینت زهرا گل حیدر۲ خون شد دل من تا که بدیدم رخ نیلی گردیده کبود از ستم و ضربه ی سیلی وای از دل زینب،خون شد دل زینب داغ تو شرر زد،بر حاصل زینب زهرا گل حیدر۲ نور بصر حیدر کرار تو بودی بر آل علی محرم اسرار تو بودی ای یار غریبم،غم گشته نصیبم در کنار جسمت،بی صبر و شکیبم زهرا گل حیدر۲ ..................... . با تو سخنی گویم و این خواهش زهراست بانوی سرای تو علی زینب کبراست بنگر تو به حالم،بهر تو بنالم رخساره ی نیلی،گردیده مدالم مولی علی حیدر۴ شب غسل بده پیکر من را تو به خانه بنما کفنم یا علی با اشک روانه نگذار ببیند،زینب کفن من نگذار بریزد،اشک حسن من مولی علی حیدر۴ ای نور دل فاطمه کم گشته شکیبم شب دفن نما پیکر من یار غریبم با اشک روانه،تو ببر ز خانه پیکرم علی جان،کن دفن شبانه مولی علی حیدر۴ بیمار تو آماده ی رفتن شده حیدر ذکر لب زینب شده یا فاطمه مادر موسم وصال و،رفتنم رسیده من بمیرم از چه،قامتت خمیده مولی علی حیدر۴ من می روم از پیش تو ای یاور زهرا راهی بشود فاطمه ی تو سوی عقبی ای همسر مظلوم،از حق شدی محروم همچنان پیمبر،تو پاکی و معصوم مولی علی حیدر۴ .👇
. 📋 شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب (س) حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته‏ی یک مرد، و یا ناله‏ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه‏ی ریختن آب اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست، شب غسل گل یاس علی حضرت زهراست علی بود وَ یک زانوی لرزان، علی بود و غم تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه‏ی محزون پر از درد، وَ آن گریه‏ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که ز رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قدش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده، علی بود وَ رخساره‏ی زهرا که سه ماه است ندیده علی بود و دلی خسته در آن بارش غمها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته‏ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصیبت، شب مرگ علی، شب مرگ گل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که بریز آب روان بر روی گلبرگ گل یاس وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مددی کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز علی بود وَ قلبی که به اندازه‏ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کبودی که ورم داشت وَ دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه‏ی دیوار زد و زار زد و گفت:، نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه‏ی دیوار، از این اذیت، آزار، از این سینه و از لطمه‏ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟! همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیّ حسین و حسن و زینب و کلثوم، به جز زمزمه‏ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غصه شکسته فقط آه کشید آه، علی با مدد فاطمه استاد روی پا، وَ چنین گفت به اسما، بریز آب به روی گل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گلم خسته‏ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پهلوش شکسته است علی شست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپر و این شهر نفهمید، که گل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنوسیند، که گل تاب فشار در و دیوار ندارد ... *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (س) (س) شروع کرد بندهای روسری رو آروم آروم گره‌هاش و باز کرد، تا اومد گره رو باز کنه دید حسن یه فریادی زد:« آه! مادر». راز بین حسن و مادر برملا شد. امیرالمومنین به امام حسن و امام حسین گفت:« من و اسماء این بدن و غسل میدیم فقط شما مواظب زینب باشید، زینب نباید خون ببینه؛ زینب نباید بازوی شکسته ببینه؛ زینب نباید این صحنه‌ها رو ببینه؛ ولی بزار زینب ببینه، بزار زینب نگاه کنه غسل شبونه رو یاد بگیره؛ بزار زینب غسل زیر پیراهن و یاد بگیره؛ بزار زینب غسل بدن شکسته رو بلد بشه؛ یه شبی این غسل به دردش می‌خوره. زن غساله اومد این بدن و غسل بده دیدن عقب عقب داره فرار می‌کنه. کجا؟! من این بدن و غسل نمیدم. همه جای این بدن شکسته‌ست، همه جای این بدن سیاهه... یهو بی‌بی بدو بدو اومد کار خودمه من یاد گرفتم، من اون شبی که مدینه بابام بدن مادرم و غسل میداد یادمه بلدم؛ بلدم چه جوری غسل بدم. بابام اینجوری غسل میداد؛ بابام به اسماء میگفت اسماء آروم آب بریز... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. آه اسما به تن علی نمونده نا آه اسما آب بریز روی تن زهرا«س» آه اسما حالا که من و گذاشت   تنها آه اسما راز پنهون شده شد افشا آه اسما دست من خورد به کبودی ها آه اسما شد رخ نیلوفریش پیدا پس بگو چرا ازم رو میگرفت وامصیبتا وامصیبتا دستش و همه ش به پهلو  میگرفت وامصیبتا وامصیبتا دیدی آخرش ازم گرفتنش وامصیبتا وامصیبتا اشک من شد آب غسل بدنش وامصیبتا وامصیبتا آه زهرا (س) ببین حیدرت شده دل خون آه زهرا (س) میشورم  با چشمای گریون آه زهرا (س) تن تو که شده غرقه خون به علی بعد تو خوش نمیگذره یا فاطمه جان یا فاطمه جان جای رد خون تو روی دره یا فاطمه جان یا فاطمه جان داغ تو بغضم و  داره میشکنه یا فاطمه جان یا فاطمه جان به دله بچه هات آتیش میزنه یا فاطمه جان یا فاطمه جان .
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی ●━━━━━━─────── بچه‌ها نشستن... توی عالم مادری تر از بچه‌های بی‌بی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچه‌ها نشستن... بدنی که ازش هیچی‌ نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بی‌بی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب می‌ریخت، مولا غسل می‌داد...اشکای مبارکش می‌ریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار می‌زنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه‌ جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمام‌کرد* بریز آب روان اسما به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته همه خواب و علی بیدار نهاده سر روی دیوار کشد آه از دل خونبار ولی آهسته آهسته... *شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!* ببین بشکسته پهلویم سیه گردیده بازویم خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچه‌هاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچه‌ها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچه‌ها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه می‌کنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گره‌های بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچه‌ها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بی‌تاب شده خلقت بردار بچه‌ها رو...امروز من تعریف می‌کنم همه به هم می‌ریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچه‌ها نمی‌افته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع می‌کنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچه‌هایی رو می‌شناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....