.
|⇦•نشستم روی خاکِ ..
#روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _
سید مهدی حسینی 🎤
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره ..
نشستم روی خاکِ آرزوهایم
بغل کردم خیالی از مزارت را
اگر چه قابِ این خاک از تنت خالیست
نسیم آورده از مقتل غبارت را
اگر سوسوی چشمان ترم کم شد
اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد
نشستم میشمارم با نفسهایم
شمارِ زخمهای بیشمارت را
شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد
تو بالا رفتی و اُمالبنین افتاد
به عرشِ خیمهها با مشک میرفتی
که تیری آرزوی آبدارت را ...
زد و بیآرزو بر خاک افتادی
تنِ خود را به دستِ نیزهها دادی
صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت
زیارت کرده زهرا نیزهزارت را
کنار رود، اما تشنه لب بودی
به جای آب، سقای ادب بودی
تو دریازادهای؛ هر چند بیآبی
نمیسنجند، با مشکت عیارت را
*مادر داره روضه میخونه ها ..*
اگر میشد به جایت آب میبُردم
به جای قلبِ مشکت تیر میخوردم
به پای آرزوهای تو میمردم
نمیدیدم نگاهِ شرمسارت را
اگر میشد به جنگِ تیر میرفتم
به زیر کوهی از شمشیر میرفتم
که حتی نشکند آیینۀ چشمت
نبیند هیچ سنگی انکسارت را
به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی
تمام آسمان تاریک شد رفتی
شده «امُّالقَمر»؛ «امُّالبُکا» بی تو
ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را
اگر چه قدّم از داغت خمید آخر
ولی مادر به رویایش رسید آخر
که شد اُمالبنین «اُمالشهید» آخر
ببر حالا کنارت داغدارت را
شاعر: رضا قاسمی
چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (1) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمندهام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (2) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (2) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن ..
کربُبَلا نبودم حیف،
داغش تو سینهم مونده
ولی همه روضهها رو
زینب برا من خونده
مادر؛ چشماتُ دوست داشتم
عباس؛ غریبیتُ قربون
دستی نداشتی از چشمت
تیرُ و بکشی بیرون ..
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات
امیدِ مادرت بودی
رفتی و من آشفتهام
نیستی زیرِ بال و پرم
خیلی زمین می اُفتم
قدِ رشیدُ و زهراییت
نورِ نگاهِ خستهم بود
بازوی حیدری تو
عصایِ دستم بود ..
دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم
دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم
دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم
چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات
چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات
چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات
یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس ..
منابع:
(مربوط به روضه خوانی حضرت ام البنین در رثای امام حسین(ع) و شهدای کربلا:)
1)مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵
ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳
حسون، اعلام النساء، ص۴۹۶-۴۹۷
2)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیه
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•اگر چه نوکری نکردم...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان به نَفسِ کربلایی سیدمهدی حسینی •✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
اگر چه نوکری نکردم
هوایِ کربلاتُ کردم
یه بار دیگه بگو بیامُ
دوباره دورِ تو بگردم
از این زمونه سیر شدم
یه برات امضاء کن
حالا که سر به زیر شدم
یه برات امضاء کن
تو روضه ی تو پیر شدم
یه برات امضاء کن
تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ
هر کی کربلا نره ناکامِ
حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ
ای آقا....
*شب بیست و یکم، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ"
بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که پیغمبر از دنیا رفت...
آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش...
دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد....
کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...*
خاک به سَرِ من
از غم حسین شکست کَمَرِ من
زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من
خاک به سَرِ من
مادرش صدا می زد:پسرِ من
تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من
نا نداشت،سقا نداشت
برایِ دست و پا زدن
تو قتلگاه جا نداشت
جون نداشت،سامون نداشت
طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت
*هر کجا نشستی صدا بزن:حسین.....
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#ویژه_ایام_محرم
#شب_عاشورا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#ایام_محرم
سبک #شور
مناسب برای #زنجیرزنی ➡️
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
آقای غریب عالم
رزق روز و ماه و سالم
تو دریای عشق تو ببین غریقم و زلالم
مانوسم به گریه زاری، میدونم هوامو داری
عادت کردم عمریه به دوری و به بیقراری
ای آرامش و سامون دلم
گرمه با شما کانون دلم
از تو دورم و گریه میکنم
اشکام رو برات هدیه میکنم
کاری کن که آخرش یه خاطره ازم بمونه
کاری کن که مثل آبسه بهم بگن دوونه
کاری کن که راهی شم به کربلا به هر بهونه
ای آرامش و سامون دلم
گرمه با شما کانون دلم
من تنهای روزگارم، بی تو دلخوشی ندارم
میگم صادقانه هرچی دارم از خود تو دارم
نون از سفرهی تو بردم، با تو حسرتی نخوردم
این قلب مریضم رو برای شفا به تو سپردم
خرجم کن آقا توی روضه هات
جونم رو بگیر توی کربلات
با هر روضهای این بوده دعام
باشه رو سرم سایت مستدام#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ای آرامش و سامون دلم
گرمه با شما کانون دلم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
هیئت سفیران زینب(س)هیئت سفیران زینب(س)...66.mp3
زمان:
حجم:
5.81M
#شب_دوم_محرم🏴
🎤•| #کربلایی_سید_مهدی_حسینی|•
بیا برگردیم ای همه دار و ندارم
ای همه کس و کارم من کیو غیر تو دارم
حسین بیا برگردیم ای همه دار و ندارم
ای همه کس و کارم من کیو غیر تو دارم
صدای گریه میرسه اینجا که وایسادیم کجاست
نگو که اینجا کربلاست نگو که اینجا قتلگاهست
بیا برگردیم ای همه دار و ندارم
ای همه کس و کارم من کیو غیر تو دارم
|⇦•دلِ من تنگه برا شلوغیه حرم..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دلِ من تنگه برا شلوغیه حرم
برسم دم غروب ورودیه حرم
اشکِ چشمام اذنِ دخول باشه
مادرت بهم بگه قبول باشه ..
قبول باشه، پا پیاده این همه راه اومدی
قبول باشه، برای حسینِ من سینه زدی
قبول باشه، خیر ببینی از جوونیت پسرم
قبول باشه، اومدی خالی نشه دور و برم
«لاعشق الا حسین، محیای محیا حسین»
یه سلام بهت بدم دم میدونه مشک
زیر لب ازت بخوام با چشم پر اشک
نوکریم باشه علی الدوام آقا
اومدم بهت بدم سلام آقا ..
سلام آقا، دوریه کربلا من رو میکشه
سلام آقا، دله من فقط به این حرم خوشه
برسم کنار خیمهگاهِ خواهرت
پای پر آبله شبیه دخترت
شبِ جمعه و دم اذون باشه
مادرت فاطمه روضه خوان باشه
آهای مردم، پسرم رو لبِ تشنه کشتنش
آهای مردم، دست به دست میچرخید پیرهنش
حسینِ من، ذوالجناح اومده سمتِ خیمه ها
حسینِ من، تنِ تو مونده به روی بوریا
«ای حسینم .. ای ضیا هر دو عینم ..»#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
|⇦•دلِ من تنگه برا شلوغیه حرم..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دلِ من تنگه برا شلوغیه حرم
برسم دم غروب ورودیه حرم
اشکِ چشمام اذنِ دخول باشه
مادرت بهم بگه قبول باشه ..
قبول باشه، پا پیاده این همه راه اومدی
قبول باشه، برای حسینِ من سینه زدی
قبول باشه، خیر ببینی از جوونیت پسرم
قبول باشه، اومدی خالی نشه دور و برم
«لاعشق الا حسین، محیای محیا حسین»
یه سلام بهت بدم دم میدونه مشک
زیر لب ازت بخوام با چشم پر اشک
نوکریم باشه علی الدوام آقا
اومدم بهت بدم سلام آقا ..
سلام آقا، دوریه کربلا من رو میکشه
سلام آقا، دله من فقط به این حرم خوشه
برسم کنار خیمهگاهِ خواهرت
پای پر آبله شبیه دخترت
شبِ جمعه و دم اذون باشه
مادرت فاطمه روضه خوان باشه
آهای مردم، پسرم رو لبِ تشنه کشتنش
آهای مردم، دست به دست میچرخید پیرهنش
حسینِ من، ذوالجناح اومده سمتِ خیمه ها
حسینِ من، تنِ تو مونده به روی بوریا
«ای حسینم .. ای ضیا هر دو عینم ..#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها»
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
|⇦•پیرزن آمده هنگام خزانش..
#روضه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها به نفسِ کربلایی #سید_مهدی_حسینی
●━━━━━━───────
صل الله علیک یا ام البنین
پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
*در مکاشفه ای به مرحوم میرزای نائینی ، خانم ام البنین رو دیدن ، فرمودن میرزای نایینی اگر در شدائد و مصائب گرفتار شدی از یاد و ذکر من قافل نشید، صدیقهی طاهره خیلی به من آبرو داده .. لذا میرزای نایینی به شاگردانش دستور داده بود مشکلات بزرگی که گرفتار میشید از این ذکر قافل نشید ، کدام ذکر ؟! دخیلک یا مولاتی ، یا ام البنین اغیثینی .. بانی برپایی جلسات روضه ابی عبدالله خانم ام البنین بوده .. میگه زن ها از منازلشون حرکت میکردن به سمت خانه ام البنین ، خانم خودش دم در می نشست بی بی زینب میومدن مجلس روضه میگرفتن .. *
خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
شاعر : حسن لطفی
*عمۀ سادات به همه بنی هاشم میفرمود هرکسی واقعه ای رو تو کربلا دیده بازگو کنه، صدای ناله ها بالا می رفت ، وقتی روضه خوان از عباس میخواند میگن خانم سرش رو پایین میانداخت سکوت میکرد این دستاش رو جمع میکرد تا حرف از عباس میشد میدیدن دختر امیرالمومنین دستاش داره میلرزه .. ام البنین اومد صدا زد چیه زینب جان چرا به روضه عباس میرسه به این وضع می افتی و پریشان میشی؟ .. نوشتن خانم غش میکرد انقدر گریه میکرد .. ساعتی بعد که به هوش میآمد فقط بنی هاشم مونده بودن میگفت بزارید مصیبت عباس رو من نقل کنم .. وقتی رسیدیم به کربلا من خودمو انداختم رو قبر حسین ، هرکی یه قبری رو بغل گرفت یه گوشه ای زبون گرفت .. همینجور که ناله میزدیم دیدیم یه صدای گریه ای همه رو بهم ریخته پرسیدیم از امام سجاد و دیگران کیه داره ناله میزنه .. فرمودن بی بی جان از کنار نهر علقمه ست ، سکینه رفته داره با عموش درد و دل میکنه .. میگه همه هاشمیان دویدیم سمت قبر عباس .. این جای مصیبت که رسید تو مدینه مقتل میگه هی به صورتش میزد هی موهاش رو میکشید .. صدا زد ام البنین رفتیم سمت قبر همه صدا میزدیم عباس موقع غارت و آتش خیمه ها کجا بودی .. عباس وقتی بچه اومدن تو مجلس اون حرومی کجا بودی .. عباس وقتی رفتیم تو بازار کجا بودی .. عباس موقع ذبح حسینم کجا بودی .. میگه والله از زیر قبر یه صدایی شنیدم یا خجلتا .. وا حسرتا یا عزیزت امیر .. صدای خجالت عباس به گوش همه رسید .. دیگه باید مردونه گریه کنی .. بزرگان ما میگن هرکی میخواد تو زندگیش مشتش وا نشه برا عباس داد بزنه .. دیگه امام سجاد توان از کف داد جواب عمه ما رو داد والله به خدا عمه جان عباس دیگه کاری از دستش بر نمی اومد .. امام سجاد می فرمایید وقتی من به کمک بنی اسد ابدان مطهر رو دفن کردم رفتیم سمت نهر علقمه عباس رو دفن کنیم والله دیدم بدن مبارکش مثه شیرخواره ها شده بود .. آخه چرا ؟؟ قطعت يداه ورجلاه في واقعة الطف .. وقتی ابی عبدالله اومد دید سری نمونده .. سر از هم پاشیده .. حسین ..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•آه، چه شد عباس آب آور ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفس کربلایی سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
بی پناهم ، غرق آهم در مدینه
شرمندم، از ربابُ و از سکینه
دل شکستم زار و خستهم دل حزینم
من همان اُم البنینم ..
آه ، اَیْنَ عثمان ، اَیْنَ جعفر ..
آه ، چه شد عباس آب آور ..
آه ، مادر ای مادر ..
اباالفضل ، بر دردم تسکینی
گل باغِ اُم البنینی
شنیدم ، رجز خواندی
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
اباالفضل ، سقای طفلانم ..
کربلا و قحط آب و مشکِ پاره
کشته من را روضه هایِ شیرخواره
بی قرارم، گریه دارم
سر پیری یک پسر هم من ندارم، در کنارم
آه، روضه میخوانم روز و شب
آه، پسرانم نذر زینب
آه ، جان شده بر لب
تو رفتی ، تشنه لب برگردی
جدا کرد ، دستت را نامردی
اباالفضل ، شیرم حلالِ تو
امان نامه را پاره کردی
اباالفضل ، سقای طفلانم ..
ای بشیر از عصر عاشورا نگفتی
از حسینِ یکه و تنها نگفتی
نیزه باران شد تنی که زار و زخمی زیر مرکب
مانده بی سر در بیابان
آه ، در بیابانِ طف دیده
آه ، پیکرش را زینب دیده
آه ، لب خشکیده ..
نبودم من همراهِ زینب
فدای اشک و آه زینب
شنیدم در تنور خولی
سیه شد روی ماه زینب
حسین جان، جانم جانم جانم ..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•پیرزن آمده هنگام خزانش..
#روضه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها به نفسِ کربلایی #سید_مهدی_حسینی
●━━━━━━───────
صل الله علیک یا ام البنین
پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
*در مکاشفه ای به مرحوم میرزای نائینی ، خانم ام البنین رو دیدن ، فرمودن میرزای نایینی اگر در شدائد و مصائب گرفتار شدی از یاد و ذکر من قافل نشید، صدیقهی طاهره خیلی به من آبرو داده .. لذا میرزای نایینی به شاگردانش دستور داده بود مشکلات بزرگی که گرفتار میشید از این ذکر قافل نشید ، کدام ذکر ؟! دخیلک یا مولاتی ، یا ام البنین اغیثینی .. بانی برپایی جلسات روضه ابی عبدالله خانم ام البنین بوده .. میگه زن ها از منازلشون حرکت میکردن به سمت خانه ام البنین ، خانم خودش دم در می نشست بی بی زینب میومدن مجلس روضه میگرفتن .. *
خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
شاعر : حسن لطفی
*عمۀ سادات به همه بنی هاشم میفرمود هرکسی واقعه ای رو تو کربلا دیده بازگو کنه، صدای ناله ها بالا می رفت ، وقتی روضه خوان از عباس میخواند میگن خانم سرش رو پایین میانداخت سکوت میکرد این دستاش رو جمع میکرد تا حرف از عباس میشد میدیدن دختر امیرالمومنین دستاش داره میلرزه .. ام البنین اومد صدا زد چیه زینب جان چرا به روضه عباس میرسه به این وضع می افتی و پریشان میشی؟ .. نوشتن خانم غش میکرد انقدر گریه میکرد .. ساعتی بعد که به هوش میآمد فقط بنی هاشم مونده بودن میگفت بزارید مصیبت عباس رو من نقل کنم .. وقتی رسیدیم به کربلا من خودمو انداختم رو قبر حسین ، هرکی یه قبری رو بغل گرفت یه گوشه ای زبون گرفت .. همینجور که ناله میزدیم دیدیم یه صدای گریه ای همه رو بهم ریخته پرسیدیم از امام سجاد و دیگران کیه داره ناله میزنه .. فرمودن بی بی جان از کنار نهر علقمه ست ، سکینه رفته داره با عموش درد و دل میکنه .. میگه همه هاشمیان دویدیم سمت قبر عباس .. این جای مصیبت که رسید تو مدینه مقتل میگه هی به صورتش میزد هی موهاش رو میکشید .. صدا زد ام البنین رفتیم سمت قبر همه صدا میزدیم عباس موقع غارت و آتش خیمه ها کجا بودی .. عباس وقتی بچه اومدن تو مجلس اون حرومی کجا بودی .. عباس وقتی رفتیم تو بازار کجا بودی .. عباس موقع ذبح حسینم کجا بودی .. میگه والله از زیر قبر یه صدایی شنیدم یا خجلتا .. وا حسرتا یا عزیزت امیر .. صدای خجالت عباس به گوش همه رسید .. دیگه باید مردونه گریه کنی .. بزرگان ما میگن هرکی میخواد تو زندگیش مشتش وا نشه برا عباس داد بزنه .. دیگه امام سجاد توان از کف داد جواب عمه ما رو داد والله به خدا عمه جان عباس دیگه کاری از دستش بر نمی اومد .. امام سجاد می فرمایید وقتی من به کمک بنی اسد ابدان مطهر رو دفن کردم رفتیم سمت نهر علقمه عباس رو دفن کنیم والله دیدم بدن مبارکش مثه شیرخواره ها شده بود .. آخه چرا ؟؟ قطعت يداه ورجلاه في واقعة الطف .. وقتی ابی عبدالله اومد دید سری نمونده .. سر از هم پاشیده .. حسین ..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•آه، چه شد عباس آب آور ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفس کربلایی سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
بی پناهم ، غرق آهم در مدینه
شرمندم، از ربابُ و از سکینه
دل شکستم زار و خستهم دل حزینم
من همان اُم البنینم ..
آه ، اَیْنَ عثمان ، اَیْنَ جعفر ..
آه ، چه شد عباس آب آور ..
آه ، مادر ای مادر ..
اباالفضل ، بر دردم تسکینی
گل باغِ اُم البنینی
شنیدم ، رجز خواندی
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
اباالفضل ، سقای طفلانم ..
کربلا و قحط آب و مشکِ پاره
کشته من را روضه هایِ شیرخواره
بی قرارم، گریه دارم
سر پیری یک پسر هم من ندارم، در کنارم
آه، روضه میخوانم روز و شب
آه، پسرانم نذر زینب
آه ، جان شده بر لب
تو رفتی ، تشنه لب برگردی
جدا کرد ، دستت را نامردی
اباالفضل ، شیرم حلالِ تو
امان نامه را پاره کردی
اباالفضل ، سقای طفلانم ..
ای بشیر از عصر عاشورا نگفتی
از حسینِ یکه و تنها نگفتی
نیزه باران شد تنی که زار و زخمی زیر مرکب
مانده بی سر در بیابان
آه ، در بیابانِ طف دیده
آه ، پیکرش را زینب دیده
آه ، لب خشکیده ..
نبودم من همراهِ زینب
فدای اشک و آه زینب
شنیدم در تنور خولی
سیه شد روی ماه زینب
حسین جان، جانم جانم جانم ..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•شمر اگه بره، سنان نمیگذره..
#سینه_زنی و روضه گودال به نفس آقا سیدمهدی حسینی* •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شمر اگه بره، سنان نمیگذره
تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره
حتی ازت دمِ اذان نمیگذره
تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره
غروب شد، خورشید نشست
شمر ولی از تنت پا نشد ..
اذان شد، نمازش رو بست
راهِ حلقت ولی وا نشد ..
یک زن تنهام چطور
شمرُ ازت جدا کنم ؟!
پاشو اذونِ مغربِ
من به کی اقتدا کنم ؟!
نیزه رو نیزه ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
با مرکب از روی تنت برادرم گذشت ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
خودم دیدم چیا به مادرم گذشت ..
خلاصه ، راحت شدی
من بمیرم بهت سخت گرفت
میدونم این نصف روز
قدر یک عمر ازت وقت گرفت
نزار جلو نامحرما تو رو بلند صدا کنم
پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم
لب گودال، مادر افتاده
ته گودال یک سر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..
از روی نیزه، یک سر افتاده
از روی نیزه، اکبر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#روز_عاشورا
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•آنقدر داغ بود از تب که...
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس کربلایی سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
آنقدر داغ بود از تب که
آب اگر بود بر لبش میسوخت
احتیاجی نبود بر آتش
خیمه هم داشت از تبش میسوخت
درد را چارهای اگر بکند
چه کند با غمِ پریشانیش
نیست آبی که دستمالی خیس
بگذارند روی پیشانیش
خویش را میخورَد ، ندارد جان
قوَتی نیست جز تقلا حیف
یک به یک میروند یاران و
چارهای نیست جز تماشا حیف
بارها شد به دست بی جانش
پردهی خیمه را به بالا زد
شاهدِ مقتل همه ، هربار
به سرِ خویش دستِ خود را زد
دید از خمیه روی یک نقطه
لشکری را که بی هوا میریخت
دید در بین راه تا به حرم
چقدر اکبر از عبا میریخت
بین بستر نشست در خیمه
زد به سر با دو دست در خیمه
تا صدای برادرش آمد
کمرِ او شکست در خیمه
باز هم پرده را کناری زد
قاسمش بود و سنگ باران بود
یک یتیم و هزارها میدید
لحظهی پایکوبیِ سواران بود
نالهی دختران به او فهماند
دستهایی میان راه اُفتاد
دید از خیمه خواهرش غَش کرد
مادری بینِ خیمهگاه اُفتاد
پرده را زد کنار و گفت: ای وای
حرمله آمده گلو بزند
او خجالت کشید وقتی دید
پدرش رفته است رو بزند
بی برادر شدن چه حسی داشت
کمرش را دو مرتبه خَم کرد
تشنهای بود یک سپاهی که
هرچه آورده بود دَرهَم کرد
چند باری فقط برای وداع
پدرش بوسهاش زد و برگشت
دید در قتلگاه خولی را
سمت گودال آمد و برگشت
او گرفت از عصا که برخیزد
تا پدر تکیه داد بر نیزه
او زمین خورد تا حسین اُفتاد
داد میزد بجای سرنیزه
گرد و خاکی بلند شد فهمید
آخرش شمر با سنان آمد
غم ناموس دارد او یعنی
عمهاش هم نفس زنان آمد
عمه فریاد میزند که نزن
چکمه بردار، احترامش کن
چقدر کُند میبُرد تیغت
زیر و رویش نکن تمامش کن
#شاعر حسن لطفی
*خواهر که رسید توی گودال، حسین چشماش رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن...
چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...*
دارند زنده زنده ترا دفن میکنند
برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند
از جای آب، نیزه به خورد تو می دهند
بر خشکی دهان تو رحمی نمی کنند
فهمیدم از گرفتن مویت به دست شمر
بر موی دختران تو رحمی نمیکنند
#شاعر محمد جواد پرچمی
*اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید...
آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین...
ــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_سجاد
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#امام_سجاد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها