هدایت شده از سخنرانیهای ناب
Track-99 ۲۰۲۳۰۸۲۲-۲۰۳۰۴۵.mp3
35.4M
چهارتوصیه تربیت فرزند درخانواده
هیئت محبین الزهرا مسجد فاطمیه
کمک به فرزند درراه خوب👌
1⃣اسوه والگو بودن پدرومادر✅
2⃣تربیت عبادی✅
3⃣اعتدال نسبت به فرزندان✅
4⃣حضور فرزندان دراجتماع✅
🎤واعظ:
حجت الاسلام قربانپور
https://eitaa.com/sokhaneghorbanpor
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
🔴 کرایههای حمل و نقل در عراق
البته قیمت دینار بالا پایین میشه، الان بین 33_35 تومن هستش. سعی کنید کرایههارو بعد از رسیدن به مقصد بدید که در فاصلههای دور پیادهتون نکنن. نکات دیگری هست که در مطلب بعدی میگم.
بفرستید برای هرکی میخواد بره اربعین
باتشکر از زهیر بخاطر این مطلب
زائران اربعینی التماس دعا🤲
قدمهاتون نذر ظهور یوسف زهرا (عج) کنید
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
میان روشن و خاموش آسمان ، هر روز
خوشم به ذکر #سلامی به درگهت ، ارباب
صبحتون حسینی❣
لبیک یاحسین» #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا
سلام امام زمانم❣
سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ...
سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ...
سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ...
سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ...
از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ...
از من که دستانم خالی است،
چشمانم بارانی است ...
از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ...
سلامی از من به تو مولاجان ...
السلام علیک یا بقیه الله
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 💚#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسافر کربلا
شور زمینه سینه زنی نوحه
داریم میایم کربلا مولا حسین جان سلام
سوی بهشت شما مولا حسین جان سلام
ای جان و جانان من
مولا حسین جان من ۲
آمدیم از راه دور خسته ولی با غرور
حاجت ما شد روا مولا حسین جان سلام
کرب و بلا باصفاست الحق بهشت خداست
تربت پاکت دوا مولا حسین جان سلام
ای جان وجانان من
مولا حسین جان من ۲
ما همگی رو سیاه بر ما بده تو پناه
جلوه نور خدا مولا حسین جان سلام
بحر کرم کن نظر جان اخی و پدر
شافع روز جزا مولا حسین جان سلام
ای جان وجانان من
مولا حسین جان من ۲
ما ( بیقراران ) تو تشنه احسان تو
داریم میایم کربلا مولا حسین جان سلام
بیقرار اصفهانی
محرم ۱۴۴۴
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
❣﷽❣
🥀#سینه_زنی_امام_حسن_ع
🥀#شور
♨️#پیشنهادم 👌👌
بسم رب جنون یاحسن ابن علے
اسمتو میزنم جار آقا من علنے
توی سینه زنی هام تویی ذکرلبم
باعث مستیہ این شبای منے
می نابم حسن
رگ خوابم حسن
تویی هستی من
تب وتابم حسن
🥀یامولا حسن یا مولا
ای که باتو بهارم بی تو مثل خزون
عمریه نام زیبات ورد رو لبمون
رمز مستی دل یا حسن بن علی
خالی جای نامت آقا بین اذون
ای جانم حسن
جانانم حسن
ای تو معنی
ایمانم حسن
🥀یامولا حسن یا مولا
اره من حسنی ام عاشق حسنم
وقف شاه کرم شد قلب و جون و تنم
هردمم یاحسین و بازدمم یاحسن
من غلام و گدای شاه بی کفنم
ای یارم حسین
دلدارم حسین
ای تو اربابمو
کس و کارم حسین
🥀یامولا حسین یا مولا
🌹هدیه به حضرت معصومه سلاماللهعلیها صلوات
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
یه جا دیگم دلم رفت
🔸یه جا دیگم برا دل سوزوندن، دست باباشونو میگرفتن و میومدن کنار خرابه…
🔹دختر 3 ساله رو نشون میدادن
میگفتن این بابای منه
تو که بابا نداری
😭😭😭😭😭
🍂آروم بگم بابا، چون عمه بیداره
🍂این زخم رو پلکم، سوغات بازاره
🍃بازار کدوم بازار، با سنگ و چوب رفتیم
🍃اون چند قدم راهُ، صبح تا غروب رفتیم
🔥از بس صدا زدم، دیگه گرفت صدام
🔥مثل قدیم بیا، قصه بگو برام
♨️از قصه ی سرت، از زخم پیکرت
♨️قصه بگو برام، از وضع حنجرت
#چه_نامرتب_بریدن_سر_تو
😭😭
👈از فرو رفتگیه خار، بدم می آید
👈از مکافات و از اشرار، بدم می آید
💎دختری را به خرابات،مکانش ندهید
💎من از این نحوه ی رفتار، بدم می ٱید
🔅و من از شانه زدن، خاطره ی بد دارم
🔅به خدا از ته بازار بدم می آید
#حسیـــــن
🔘حالا بابارو بعد ده ها روز دیده
دلتنگی امانشو بریده
♻️حتما خبر داری، افتادم از ناقه
♻️دیگه نگم چی شد، گوشم هنوز داغِ
✅دستا که رفت بالا،چشمامو میبستم
✅بابا بگو آیا،من خارجی هستم؟؟!!
☑️با دستاشون نشونمون میدادن میگفتن اینا خارجین
😭😭😭😭😭
✔️مهمونی بردنم، از اون شبم نپرس
🔲انقده مارو نگه داشتن مجلسشونو تزیین کنن
🔲مهموناشونو دعوت کردن
🔲تا وارد شدیم دیدیم یه عده مست بی حیا
یه عده نامرد
🔲یه عده چشم هیز
🔰هم پرم درد میکند بابا
🔰هم سرم درد میکند بابا
🔰کمرم درد میکند بابا
🔰جگرم درد میکند بابا
❇️بی حیا هم به من لگد میزد
❇️هم به تو حرف های بد میزد
✴️دوسه تا مردمست بابایی
✴️تازیانه به دست بابایی
✴️صورتم کوچک است بابایی
✴️همه جایم شکست بابایی
زن غساله اومد، گفت من این بدنو غسل نمیدم
😭😭😭😭
🍀امشب میزنم در خونه ی حسینُ، ایکاش که واکنه درُ برام رقیه
☘چند وقته که قلبم میگیره بهونه، من از تو فقط یه کربلا میخوام رقیه
🍀رو هر دلی یه قیمتیو میزارن، بر روی دلم نوشته یک کلام رقیه
🌺رقیه،،، دختر شاه عالمینه
🌺رقیه،،، کلید بین الحرمینه
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5.mp3
10.18M
❗️#روضه
آروم بگم بابا، چون عمه بیداره
❣#حضرت_رقیه_سادات
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیه#حاج_عباس_طهماسب_پور
هدایت شده از اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
Mojtaba Ramezani - Be Ali Begoo (128).mp3
11.08M
به علی آقاجون حواست به منم باشه💔🥀
چشماتو ببند خیال کن
مداحی #اربعین
مجتبی رمضانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•دامنچشم من ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری
🖤🖤🖤
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
كربلايی حسين طاهری_صفر1401 - شب شهادت امام حسن مجتبی - روضه - حسین طاهری-1666595461.mp3
16.14M
|⇦دامنچشمجهان...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری•
🖤🖤🖤
اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَابْنُ اَمیِنِه، عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ، اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَبَلَّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
تا ابد بانیِ
کل مهربانی ها ، حسن
لافتی الا علی و
لا کریم ، الا حسن
#مربع_ترکیب_بند
#شاعر_محمد_حسین_رحیمیان
شب کربلا مثل روز است روشن
( کربلا رفته ها ، بینُ الحرمین رو نگاه کنید ، مثل روز روشنه ، حرم امام حسین ... )
شب کربلا مثل روز است روشن
بقیع تو اما ، شبی تار دارد
ضریح حسین است شش گوشه اما
ولی دورِ قبر تو دیوار دارد
#آقا_جان
تو در کوچه های مدینه غریبی
( گفت با امام حسن « علیه السلام » میرفتیم ، یه مرتبه دیدم ، رنگ آقا تغییر کرد ، بدنش شروع کرد به لرزیدن ، تکیه به دیوار داد ، گفتم آقا چی شد ؟ چرا بدنتون می لرزه ؟ چرا رنگتون تغییر کرد ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میاد ، این مُغیره یک روز تو این کوچه ها ، مادر مارو میزد ؟
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها ،
بی مادرم کرد ...
#شاعر_استاد_سازگار
#حاج_سید_رضا_تحویلدار
مپرس از ماجرای کوچه
با کس هم نخواهم گفت
ولی آنقدر میگویم
آرزوی مرگ خود کرد
( اصلا فکر این که ، کسی مادرت رو بزنه ، آزارت میده ، چه برسه به اینکه ببینی کسی مادرت رو میزنه ؟ یه عمر همین فکر آزارت میده ... )
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشم این طفل
سیلی نخورده بودم ...
#حاج_سید_رضا_تحویلدار
چه می شد گر مرا مادر
از آن کوچه نمی بردی
من آن جا را نمی دیدم
توهم سیلی نمی خوردی ؟
امام حسن ، مادریه ، مادریه ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ... به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا ، چرا روضه مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه مارو نخوندی ... گفت آقا روضه شما کدومه که من نخوندم ؟ فرمود : روضه ی ما اون وقتی بود که مادرمون رو میزدند ...
همین که چشمت اشک آلود شد ، پیغمبر خدا (ص) فرمود : هر چشمی که برای حسنم گریه کنه ، کور وارد محشر نمیشه ...
#آقا_جانم
مرغ پریده دلم
خدا خدا خدا کند
گِرد مدینه گردد و
حسن حسن ، صدا کند
تیغ فلک هزار بار
اگر سرم جدا کند
به حقِ حق ، نمیشوم
ز کوی تو جدا حسن ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
8. بیان داستان.mp3
2.21M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هفتم
#بیان_داستان
گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم !
از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟
گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...!
اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم
دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ...
اِاای ی ی زینب زینب زینب ...#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هشتم_و_پایانی
#یک_گریز_کوتاه_به_کربلا
حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا :
مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم !
مادر :
دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت
قدم نمی رسید که خود را سپر کنم
( شاعر : حاج غلامرضا سازگار )
اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ...
به جانِ مادرت زهرا ،
پدرجان از تو ممنونم
که من با پا تو را خواندم ،
تو با سر آمدی پیشم ... !
شاعر : #جواد_زمانی
بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت
(آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند !
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
2. مدح امام حسن ع.mp3
4.16M
قسمت دوم
#مدح_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
یوسفِ آلِ پیمبر،
شهِ لاهوت مقام
نجلِ شاه مدنی ،
قافلهسالارِ انام
اولین سبطِ نبی ،
فخرِ نبیینِ عظام
دومین حجتِ برحق و
امام اِبنِ امام
گوهرِ بحرِ جلالت ،
دُرِ فرخنده صدف
پور زهرا و نخستین پسرِ شاهِ نجف
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
( پیغمبر امام حسن و امام حسین را روی دوشش سوار میکرد)
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
( حضرت نماز میخوند ، امام حسن و امام حسین روی دوشش می آمدند ، آهسته از سجده بلند میشد ، عزیزانش را از روی شانه برمیداشت ، دوباره به سجده میرفت ، امام حسن و امام حسین به دوش پیغمبر، ص )
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
میگشودی لبِ دُر پرورِخود
بر گُفتار
میربود از دلِ هر رهگذری
صبر وقرار
( امام حسن را روی دوشش سوار میکرد ، با خودش می برد مسجد ، وقتی امام حسن حرف میزد ، آنقدر با نمک حرف میزد ، هر کسی صداشو میشنید ، می ایستاد ، مجذوب صدای دلنشین امام حسن میشد ،
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
میگشودی لبِ دُر پرورِخود بر گُفتار
میربود از دلِ هر
رهگذری صبر وقرار
بوسه میزد به لبش
پادشهِ عرش وِقار
لذت از صحبت او ،
فخرِ رسالت می بُرد
سویِ مسجد حَسنش را
به جلالت میبُرد
شاعر :
#عویض_بازرگان ( فاخر ) #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#الگوی_کرم
السلام علیک یا حسن بن علی علیهماالسلام
او خلق گردیده که الگوی کرم باشد
ایمان به یُمن بودن او محترم باشد
در سطر اول از ستایش های او مانده
هر کس به راه مدح او صاحب قلم باشد
در شرح یک خط از فضیلت های ناب او
باید به تعداد خلایق محتشم باشد
کردم من استنباط از حرف رسول الله:
شد دشمنش ملعون اگرچه همسرم باشد
ثابت نموده در جمل او می شود حیدر
وقتی که یک لحظه به دوش او علم باشد
دیگر دم شیران ندارد بازدم وقتی
یک دم میان دست او تیغ دو دم باشد
شد دشمن او دشمن ما،دوست دارش دوست
فرقی ندارد از عرب یا از عجم باشد
او بارگاهی هم ندارد حکمتی دارد
باید برایش در دل شیعه حرم باشد
آن کس که از تابوت او بیرون کشیده تیر
حق داشته گر قامتش از غصه خم باشد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها