eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
205 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمی‌دانستم خودش هم راهی این لشگر می‌شود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟» در این مدت هربار سوالی می‌کردم، فریاد می‌کشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدن‌شون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!» جریان در رگ‌هایم به لرزه افتاده و نمی‌دانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم !» و فقط ترس از دست دادن من می‌توانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی می‌میرم که می‌خوای بذاری بری؟» معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.» سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه می‌خوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی‌های افغانستانی!» از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ کرده بودم که با هق‌هق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانه‌ام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام از دستت بدم؟» خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را می‌سوزاند. با ضجه التماسش می‌کردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمی‌کرد که همان شب مرا با خودش برد. در انتهای کوچه‌ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش می‌کشید و حس می‌کردم به سمت می‌روم که زیر روبنده زار می‌زدم و او ناامیدانه دلداری‌ام می‌داد :«خیلی طول نمی‌کشه، زود برمی‌گردم و دوباره می‌برمت پیش خودم! اونموقع دیگه آزاد شده و مبارزه‌مون نتیجه داده!» اما خودش هم فاتحه دیدار دوباره‌ام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم. تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس می‌کردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید می‌کردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید. طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده‌ات نمی‌ذارن نازنین!» روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و پیشانی‌ام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو می‌کنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمی‌دانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم …» روبنده را روی زخم پیشانی‌ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بی‌توجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش می‌کشید تا به در فلزی قهوه‌ای رنگی رسیدیم. او در زد و قلب من در قفسه سینه می‌لرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی‌ام خیره ماند و سعد می‌خواست پای را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»… صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریه‌هایم کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه می‌کنی؟ ترسیدی؟» خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان‌بان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس می‌تپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من می‌خوام برم، نگرانه!»
بدنم به‌قدری می‌لرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی‌روح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی!» سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی می‌داد که به سمت سعد چرخیدم و با لب‌هایی که از ترس می‌لرزید، بی‌صدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته می‌کنم!» دستم سُست شده و دیگر نمی‌توانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد. نفس‌هایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم می‌کرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه می‌ترسم…» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه می‌کنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!» نمی‌دانست سعد به بوی غنیمت به می‌رود و دل سعد هم سخت‌تر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟» شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را می‌دیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هق‌هق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!» روی نگاهش را پرده‌ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذره‌ای نرم شده بود که دستی را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. به‌سرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از و رسولش خجالت نمی‌کشی انقدر بی‌تابی می‌کنی؟» سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم می‌کرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید. باورم نمی‌شد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال می‌زدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه می‌کشید و سرسختانه نصیحتم می‌کرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن ! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بی‌پروا ضجه می‌زدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو صداتو بلند کنی؟» با شانه‌های پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار می‌داد حس کردم می‌خواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد. زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری می‌خوای کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش می‌لرزید که به سمتم چرخید و بی‌رحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن به داریا، ما باید ریشه رو تو این شهر خشک کنیم!» اصلاً نمی‌دید صورتم غرق اشک و شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه‌ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟» ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست می‌بارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«! بلد نیس خیلی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهایی‌ام قلقلکش می‌داد که به زخم پیشانی‌ام اشاره کرد و بی‌مقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت می‌زنه؟» دندان‌هایم از به هم می‌خورد و خیال کرد از سرما لرز کرده‌ام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت می‌کنه، می‌خوای بگیری؟»…
4_5940670065132180958.mp3
7.6M
موزیک - بی‌کلام چشم هاتو ببند، نفس عمیق بکش و این بیکلامو پلی کن. این بیکلام غم هاتو می‌شوره می‌بره.
تو به من بگو در کجای دنیا یک زن تا این حد محترم است که نظامیان اینگونه به احترامش صف بکشند؟ در کجای دنیا مادرانی اینچنین قدرتمند سراغ دارید؟! 🗣ماسو🇮🇷
اسلام می خواهد شخصیت "زن" را حفظ کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز قرار بود ادامه ی مبحث موج کره ای داشته باشیم خب ؟ 🥸 ولی چون درمورد کی درام میشه و منم دوست دارم چیزای جذاب تر و کاربردی تری براتون بزارم 😌 فعلا میریم سراغ تحلیل و نقد نکات مثبت و منفی انیمه ها 😍 فقط چون مبحثش زیاده و میترسم خسته شید و مطالبو نخونید ، یکمشو میزارم و بقیشم انشاالله دفعه های بعدی 😉🤓 مبحث موج کره ای هم که یه مبحث ده جلسه ایه از آقای مجید دهنوی ،میشینم گلچین میکنم ببینم جذاب ترین قسمتاش کجاس که بهتون بگم 🤠
اى كه ما را با ظرافت ساختی، راضی نشو پیش چشمان تو پی در پی سفالی بشکند💔
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره مبارکه عبس آیه24 : «فلینظر الانسان إلی طعامه»: پس آدمى به طعام خود بنگرد. ؛ در تفسیر آیه هم طعام روح و هم طعام جسم مد نظر آیه است. محصولات رسانه ای می توانند غذای روح و ذهن ما باشند. پس بیایید کمی تفکر کنیم.🙂📿 🎞📽
🎌صاحبان صنعت انیمه ژاپن 🖥آثار انیمه ای ژاپنی از نظر تاییدیه ساخت و تولید و نوع محتوا به شرکت های توزیع کننده وابسته هستند. شرکت های توزیع کننده عملا تهیه کننده انیمه های ژاپنی هستند و علاوه بر تعیین اینکه چه آثاری تولید شوند بر محتوای آنها نظارت دارند، تبلیغاتشان را بر عهده می گیرند و سود اصلی را هم به جیب می زنند 🏢شرکت های مهم توزیع کننده انیمه: 🟠کرانچی رول: شرکت آمریکایی ⚫️سونی: شرکت چند تابعیتی آمریکایی 🟣فانیمیشن: شرکت آمریکایی 🔴انیپلکس: زیرمجموعه سونی و آمریکایی 🔴نتفلیکس: از کمپانی های مشهور آمریکایی 🇺🇸همانطور که مشخص است سود، محتوا و خط مشی آثار ژاپنی را شرکت های آمریکایی مشخص می کنند. دلیلش عرصه جدید رسانه برای فعالیت، سود دهی فراوان و نبود قوانین سانسور در ژاپن است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞قوانین سانسور در ژاپن🔞 🗽ژاپن حیات خلوت توزیع کننده های آمریکایی و هالیوود است. چون قوانین سانسور ندارد. در آمریکا قوانین سانسور وجود دارد و خارج از چهارچوب اثری تولید نمی شود. آثار خشن یا هنجار شکن هم رده بندی سنی شان افزایش می یابد و در آمریکا مسئله رده بندی بسیار مورد توجه والدین و مسئولین است 😗پس هالیوود به صورت مستقیم نمی تواند به هنجارشکنی های جنسی و خشونت بی حد و حصر دامن بزند 🤑راه چیست؟ استفاده نیابتی از رسانه ژاپن که قوانین سانسور ندارد 😵‍💫در ژاپن هر فصل شاهد آثار شدیدا ناهنجاری از نظر خشونت، موضوع، تصویرپردازی، پوشش، نحوه طراحی حرکات و... هستیم 🤫یعنی پتانسیل ژاپن برای تولید آثار خشن و ناهنجار بالاست و فضایی مناسب است. به همین دلیل برخی انیمه ها در خشونت و موضاعات کثیف یکه تاز هستند و هیچ رقیبی ندارند
📓نقش کمیک بوک در قدرت رسانه ای غرب📓 📝اگر بخواهیم روند داستان سرایی را مرور کنیم به خط زمانی زیر می رسیم👇 شعر و نثر ⬅️ رمان ⬅️ نمایشنامه ⬅️ سینمای کلاسیک ⬅️ رمان های مصور(کمیک) ⬅️ سینمای‌نو و انیمیشن ⬅️ گیم(بازی رایانه ای) 🏛شعر و نثر قوی اولین نیاز برای رسانه قدرتمند است. رسانه روایت‌گرغرب بر روی آثاری همچون کمدی الهی دانته و آثار شکسپیر که از نثر و شعر های قدرتمند غربی هستند استوارند🗿 🗽اما این تازه شروع خط قدرت رسانه است. رمان های قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی دومین نقطه عطف پیشرفت رسانه ای غرب بودند📙 📽در ادامه با ظهور سینما و هالیوود روند قدرت ادامه پیدا کرد اما دوران طلایی کمیک بود که تاثیر به سزایی در ادامه روند سینما و صنعت انیمیشن گذاشت🗞 🎌ژاپن نیز با تقویت صنعت مانگا(کمیک ژاپنی) و لایت نول(رمان ژاپنی) برنامه ریزی پیشرفت رسانه ای خود را آغاز کرد تا جایی که امروزه صنعت انیمه و بازی ژاپن در دنیا شناخته شده و بی نظیر است👀 🇮🇷کشور ما از نظر شعر و نثر بی رقیب و بی نظیر است. اما در دوران رمان درگیر حکومت های نا لایق و شرایط بد حکومتی شد و دچار عقب افتادگی شد. راه حل تقویت رسانه ملی و آثار فاخر رسانه ای داخلی بها دادن به رمان و داستان های مصور است. اینکار می تواند نقطه عطفی باشد تا در دهه آینده از برترین قدرت های انیمیشن سازی و بازی سازی جهان شویم🗣✍
🧠روانشناسی نوجوان 🤩دلایل اصلی جذابیت انیمه برای نوجوانان 🔆خب وقتشه از اون چهارگانه جذابیت استفاده کنیم ببینیم توی گرایش نوجوونا به انیمه چه تاثیری داره 1⃣ساده: انیمه ها موضوعات و مطالب عموما ساده ای رو منتقل می کنن و اگر هم بخوان مباحث فلسفی و پیچیده رو منتقل کنن از داستان و سناریو کمک میگیرن که به راحت فهم تر شدن اون مطلب خیلی کمک میکنه. اگرم شخص اون مطلبو نفهمو محتوا روی ناخودآگاهش تاثیر میذاره 2⃣سریع: انیمه ها عموما قسمت اول میرن سر اصل مطلب. با سرعت بحث اصلی رو باز می کنن 3⃣کوتاه: هر انیمه استاندارد ۲۴ دقیقه اس که ۳ دقیقه اش هم تیتراژه. یعنی هر قسمت اینقدر کوتاهه که حوصله مخاطب سر نمیره. اکثر انیمه هام قسمتای کمی دارن و کم پیش میاد آثار جدید بالای ۵۰ قسمت بشن 4⃣جذاب: گرافیک، طراحی بدن، طراحی چهره، داستان، سناریو، ایده، تخیل، مبارزه، سوژه ها، چالش ها، کشمکش ها و کلی چیز دیگه توی انیمه ها هست که برای نوجوونا جذابیت داره ✅پس اینم استفاده از چهارتا قانون جذابیت برای کشف گرایش به انیمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧠روانشناسی نوجوان 🤩دلایل فرعی جذابیت انیمه های ژاپنی برای نوجوانان ⚙️موضوعات متنوع 🖊️مطابق با روحیات نوجوانان ⚙️جذابیت و زیبایی در چهره 🖊️دختر و پسر در یک مدرسه و دانشگاه تحصیل میکنند ⚙️تبعیض جنسیت قائل نمیشن(هرچند این تبعیض جنسیت به شغل،حرفه،حجاب و...مربوط میشه) 🖊️مشخص بودن احساسات توی چهره کارکتر ها ⚙️آزادی بیش از حد فرزندان از طرف پدر و مادر 🖊️در دنیای انیمه همه چیز امکان پذیره ⚙️در دنیای انیمه بروز احساسات عادیه 🖊️ژانر های انیمه به گونه ای هستن که اکثرا مورد علاقه کودک و نوجوان هست تخیلی بودن و زیبا به تصویر کشیدن تخیلات وجود کارکتر های جذاب 🧠پرداختن به مسائل نوجوانان گرافیک عالی صداگذاری خوب وجود کارکتر های مختلف با روحیات مختلف عجیب بودن! نگاه جدید به یک سری مسائل 🧑کارکتر ها غالبا نوجوان هستند و روابط بین نوجوانان و جوانان به نمایش گذاشته میشود وجود صحنه های زیبا ازجمله طبیعت، معماری متفاوت و جلوه های بصری خاص ❤️‍🔥به نمایش گذاشتن روحیات کارکتر از جمله نجواهای ذهنی که در غالب فیلم و انیمیشن ها این ویژگی وجود ندارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊سال ۲۰۲۲ در ابعاد مختلف اعم از کمیک، مانگا، انیمه، انیمیشن، فیلم، سریال، گیم و بازی... سال خوبی بود👌 😔هرچند در ظاهر سال ۲۰۲۳ قراره یک سال افتضاح توی همه این ابعاد باشه😒
علل جذاب بودن انیمه 😍📽 ✅سبک انیماتوری سبک های جذابی که در هر انیمه می تواند شیوه خاص خود را داشته باشند. در انیمه ها به کیفیت حرکات بدن، محیط، جزئیات گرافیکی، کیفیت نور و رنگ به خوبی پرداخته شده است. نوع طراحی محیط و چهره شخصیت ها بسته به داستان، ژانر و مخاطب هدف (کودک، نوجوان، بزرگسال) متفاوت است. طراحی های مختلف و طیف وسیع آنها باعث می شود سلیقه های مختلف به این سبک (انیمه) علاقه پیدا کنند.
✅شخصیت پردازی شخصیت هایی که هر کدامشان ویژگی ها و داستان های خاص خود را دارند. تک تک شخصیت ها، حتی بی اهمیت ترین آنها می توانند سرگذشت، حادثه، اخلاقیات، رفتار و… جذابی داشته باشند. شخصیت های انیمه مهم ترین علت جذابیت انیمه ها هستند. انیمه هایی که داستان خوبی هم ندارند با شخصیت پردازی خاص سعی در نگه داشتن مخاطب دارند.
✅پند های اخلاقی در هر انیمه ای می توان تجربیات مفید، پند های اخلاقی و نکات آموزنده زیادی را دید. خیلی جالب است که برخی از این پند ها را حتی در آموزه های دینی اسلامی هم می توان یافت. دیدن ویدئوی زیر توصیه می شود.
✅روابط بین شخصیت ها جدا از بحث شخصیت پردازی، رفتار و نوع رابطه شخصیت ها با یکدیگر، جذابیت های خاص خود را دارد. در انیمه ها نوع دیدگاه یا نوع رفتار شخصیت ها با یکدیگر، بررسی می شود و به آنها بها داده می شود. همین تصورات ذهنی می توانند نکات اخلاقی یا کشمکش خاصی را رقم بزنند که باعث تغییر روند داستان یا تغییر ذهنیت مخاطب شوند.
✅امید، تلاش و مقاومت در انیمه های زیادی به عناصر امید (هرچقدر هم کم) و تلاش بها داده می شود. به مقاومت کردن در برابر دشمنان و تلاش برای رسیدن به هدف، به خوبی بها داده می شود. گاهی در بدترین لحظات هم کور سوی امیدی هست(The Promised Neverland).
✅داستان داستان های انیمه های شاخص، از آن دسته داستان های خلاقانه و کاملا غیر قابل پیش بینی هستند. داستان هایی که امکان ندارد در مارول، والت دیزنی یا برادران وارنر شبیه آن را هم ببینید. پرداختن به موضوعاتی که تا به حال به آنها پرداخته نشده، دست گذاشتن روی دغدغه هایی که اهمیت خاصی در ذهن مخاطب ندارد و تولید دغدغه های جدید باعث جذب مخاطبین زیادی به این سبک از انیمیشن شده است.
✅فرم فیلمنامه انیمه ها از جاهای خاص شروع می شوند و جای حساس تمام می شوند. در برخی انیمه ها شاهد زیاده گویی و سکانس های قابل خلاصه یا قابل حذف هستیم. با این حال انیمه طوری تمام می شود که شما را برای قسمت بعد تشنه نگه دارد. یعنی حتی با وجود ایرادات فرم میانه داستان برخی انیمه ها، معمولا آغاز و پایان خیلی خوبی دارند. شخصیت ها باید به سختی و آرام آرام به اطلاعات حیاتی دست پیدا کنند. اطلاعات خاص در واپسین لحظات برملا می شوند. روند داستان می تواند شما را به اشتباه بیاندازد و ناگهان شما را غافلگیر کند. بارز ترین مثال این گونه فرم فیلمنامه، انیمه اتک تایتان (attack on titan) و انیمه کیمیاگر تمام فلزی هستند.
✅موسیقی هر کدام انیمیشن های ژاپنی از موسیقی های زیادی استفاده می کنند. موسیقی هایی که به سکانس مورد نظر احساس می بخشند. بخش اعظمی از جذابیت این صنعت مدیون موسیقی خود است. تعداد زیادی از آثار موسیقی های فراموش نشدنی و مخصوص خود را دارند. موسیقی هایی که اشک، افتخار، لبخند و ترس را به مخاطب القاء کردند. یکی از بهترین موسیقی متن ها، موسیقی متن انیمه ناکجا آباد موعود (The Promised Neverland) و انیمه اتک تایتان (attack on titan) هستند. در برخی آثار موسیقی از خود اثر قوی تر عمل می کند.