جایشهیدابراهیمهادیخالیکه...
همیشہمیگفت:
زیباترینشھادترامیخواهم!
یڪبارپرسیدم:
شھادتخودشزیباست؛
زیباترینشھادتچگونهاست؟!
درجوابگفت:
زیباترینشھادتایناستڪه
جنازهاۍهمازانسانباقۍنماندシ
جنازهایهمازشنیومد...💔
#شهیدابراهیمهادی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
🔻شهیدی که تروریستها گوشت بدنش را خوردند!
🔹شهید احمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود ، بچه شهر قم بود.
🔹حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می طلبید، در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهایی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است.
🔹بعد از مجروحیت و اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:
🔹 دشمنان برای اعتراف گرفتن، هر دو دستش را از بازو بریدند.
با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند. بعد از آن پوستهای نو که جانشین سوخته شد همان پوستهای تازه را کنده و با همان جراحات داخل دیگ آب نمک انداختند. او مرتب قرآن را زمزمه میکرد.
🔹سرانجام او را داخل دیگ آب جوش انداخته و همان جا به دیدار معشوق شتافت. کوموله ها جسدش را مثله نموده و جگرش را به خورد هم سلولیهایش دادند و مقداری را هم خودشان خوردند.
📚 منبع: روزنامه جامجم
لعن الله علی قوم الظالمین 🔥
#شهید_احمد_وکیلی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطرات_شهدا
🌠#شهید_مدافع_حرم
🌹🕊#شهید حمید سیاهکالی مرادی
🍽 یانگوم سرآشپز 😋
فردای روز عقدمون حمید رو برای شام 🍲 دعوت کرده بودیم
تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها که زنگ خونه به صدا دراومد
حدس میزدم که امروزم مثل روزای قبل حمید خیلی زود به خونه ما 🏘 بیاد
از روزی که محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم، زودتر می اومد ☺️
چون دوست داشت خودشم کاری بکنه، این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاد 🙌🏻
💦 بعد از سلام و احوالپرسی با بقیه، همراه من به آشپزخانه اومد و گفت: به به 😋 ببین چه کرده سر آشپز! 💐
گفتم: نه بابا! زحمت کوکوها رو مامان کشیده، من فقط میخوام سرخشون کنم😅
روغن که حسابی داغ ♨️ شد، شروع کردم به سرخ کردن کوکوها
حمید گفت: اگر کمکی از دست من بر میاد بگو 😊
گفتم: مرغ 🍗 پاک کردن بلدی؟ بابا چند تا مرغ گرفته میخوام پاک کنم
کمی روی صندلی جابه جا شد و گفت: دوست دارم یاد بگیرم و کمک حالت باشم. 🌺
⛱ خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل عمهء من باشه و دختر عمه ها همه کارها 👐🏻 رو انجام بدن، شما پسرها نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین 😄
گفت: این طورا هم نیست فرزانه خانوم. باز من پیش بقیهء آقایون یه پا سر آشپز 👨🏻🍳 حساب میشم 😎
وقتایی که میرم سنبل آباد، من آشپزی 🍜 می کنم
برادرام به شوخی بهم میگن یانگوم😅
📚 یادت باشد
#امام_زمان
#أللَّهُـمَ_عجِّـلْ_لِوَلیِک_ألْـفرج
#اَللهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
#خاطرات_شهدا
نمازهایت را عاشقانه بخوان، حتی اگر خستهای یا حوصله نداری..
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی؟
و با چه کسی قرارِ ملاقات داری!
آنوقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمامِ عمر داری تکرارشان میکنی..
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا، قشنگ نیست.✨
🧔🏻♂ شهید مصطفی چمران
+ شادی روح همه شهدا صلوات
همسر شهید میگوید:
سر سفره عقد نشسته بودیم، عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد؛ حسین برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد..
دوستم کنارم ایستاد و گفت: این مرد برای تو شوهر نمیشود!
متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟
گفت: کسی که اینقدر به نماز و مسائل عبادیاش مقید باشد، جایش توی این دنیا نیست..✨
#خاطرات_شهدا | #شهیدحسیندولتی♥️
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه_شهدا
#خاطرات_شهدا
هرموقعبهبهشتزهرامیرفت؛
آبیبرمیداشتوقبورشهدارومیشست !
میگفت:باشهداقرارگذاشتمکهمن
غبارروازرویقبرهایآنهابشورموآنھـٰا
همغبارگناهروازرویدلِمـنبشورند
#برادر_شهیدم_رسول_خلیلی
"بعدازشھادتآقامحسن؛دیدمعلیهمشمیوفته
میخواستمببرمشدڪتر…
شبمحسناومدتوخوابـمبھمگفت
خانم،علیچیزیشنیست..
منومیبینہمیخوادبغلمڪنهنمیتونہ!🥺❤️🩹
بہنقلازهمسرشھید؛
#خاطرات_شهدا
کتاب
#آخرین_نماز_در_حلب
خاطرات شهید مدافع حرم، عباس دانشگر
اثر: مومن دانشگر
📝متن یادداشت:
باسمه تعالی
نام شهید عباس دانشگر را شنیده بودم چند سال پیش جزوهای از این شهید عزیز خواندم که خیلی جالب بود، فکر کنم پدر ایشان آن را نوشته بود. اما این کتاب آن خرده اطلاعات را کامل کرد.
نمیدانم چه شده قبلاً که کتب شهدای دفاع مقدس را میخواندم اصلاً چنین حس حقارتی نداشتم زیرا تصورم این بود که آنها دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ هستند و من دهه ۶۰ ، اما شهدای مدافع حرم که دیگر دهه ۷۰ بودند. چه بیچارهای هستم من.
این شهید عزیز با انتخاب دقیق خود و سپاهی شدن شهادت را برای خود برگزید و درود بر چنین مادر و پدری و همچنین [درود] بر همسر بزرگوارش
📆تاریخ یادداشت:
۱۴۰۲/۲/۲۰
#شهدا #خاطرات_شهدا #مدافعان_حرم
یادداشتهای #حجت_الاسلام_راجی در ابتدای کتب
#داداش_عباس 💚