eitaa logo
عفاف گرایی
460 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
66 فایل
◽️کانون «امین»◽️ مجموعه تخصصی ترویج فرهنگ عفافگرایی و تربیت جنسی از منظر آموزه های دینی مدیریت محترم کانون امین 👇 @shahidamin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
🍂به راستی او کیست که از نای بریده‌اش می‌پراکند؟ 🍂و پاکش بعد از هزاره نیز، می‌جوشد و می‌سوزاند؟ 🍂گویی باد، بوی پیراهنش را، تا چشم‌های خونبار عاشقانش رسانده و سهمیه دلسوختگانش را، هر سال، مادری با پهلوی خمیده پخش می‌کند. 🍂هنوز قربانی شش ماهه‌اش، دل‌ها را به تپش وا می‌دارد و غربت نازدانه خفته در گوشه ، آرامش سینه‌ها را متلاطم. 🍂داغی سنگین بر جان‌ها می‌نشاند یاد و خاطره جوان رعنای او، که پیش چشمان خون‌فشان ، تکه تکه صحرای جنون و عطش را میهمان می‌شود. 🍂دیگر کسی نمانده است برای یاری‌اش، یاران یکی یکی جان را، نثار تنها در روی زمین کردند. 🍂حالا اوست و بدنی مجروح و قلبی مجروح‌تر 🍂اما آوای زیبایش را به بهت و حیرت نشانده: 🍃"اگر جدم جز با کشته شدن من برقرار نمی‌ماند، پس ای شمشیرها مرا در خود بگیرید" 🍂و بر فراز تل، قامت تکیده زنی... 🍁آری است و نواهایش... 🍁محرم است و عزاهایش... 🍁محرم است و همدردی دل‌های محزون شیعه، با ، منتقم خون خدا عجل الله تعالی فرجه‌ الشریف... ✍️ 🍂. https://eitaa.com/umefafgaraei
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
🍂در هیاهوی گم شده‎ام. میان صدای بوق ماشین‎ها، معامله آدم‎ها و چهره غمگین و شادشان حیرانم. 🍂حال انسان‎ها عوض شده است. گویی مانکن‎هایی برای لباس بر روی زمین شده‎اند. 🍂...، غریب‎ترین و مظلوم‎ترین پوشش این روزهاست. 🍂چشمانم را می‎بندم و پرنده دلم، به سوی پرواز می‎کند. منافقین او را با چادرش خفه کردند. نمی‎دانم چرا مردم با قهر کرده‎اند! آن را بوسیده‎اند و گوشه کمدهایشان خاک می‎خورد. 🍂چشمانم به بافته شده زیبایی می‎افتد. بافت این موها، مرا یادِ دست‎های بسته می‎اندازد. 🍂نمی‎دانم بافت دست‎های بسته محکم‎تر است یا بافت موهای رها شده در خیابان‎ها؟ آنان با دستِ بسته هم کردند اما ما، با دست‎های باز چه می‎کنیم؟! 🍂روز به روز لباس‎ها آب می‎رود. خیاط سلیقه‎ها، قد شلوارها را کوتاه‎تر می‎کند و بخیل می‎شود در خرج کردن دکمه برای که لبه‎هایش از هم فراری‎اند. 🍂یاد شهدایی می‎افتم که دست‎هایشان را فدا کردند، اما پیراهن‎هایی با آستین بلند می‎پوشند تا کسی را مدیون و نبینند. 🍂کمی آن‎طرف‎تر را می‎بینم کنار این ‎های خوش رنگ و بدلباس، که رگ بر گردن‎شان نبض ندارد و بی‌خیال به این نمایش لبخند می‎زنند. 🍂شلوارهایشان در نبرد بین افتادن و نیفتادن معلق مانده و رنگ شده و ابروهای خوش فرمشان گاهی مرا گمراه می‎کند که نکند این ها باشند. 🍂 گرفته و ‎هایم پایان تلخ قصه است. ✍️ https://eitaa.com/umefafgaraei