eitaa logo
عفاف گرایی
508 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
70 فایل
◽️کانون «امین»◽️ مجموعه تخصصی ترویج فرهنگ عفافگرایی و تربیت جنسی از منظر آموزه های دینی مدیریت محترم کانون امین 👇 @shahidamin
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطره ‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان #بسیجی برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس #لباس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من #نگاه كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، #عشق به #شهادت و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش #دعا كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 )
هدایت شده از عفاف گرایی
#خاطره ‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان #بسیجی برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس #لباس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من #نگاه كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، #عشق به #شهادت و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش #دعا كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 )
✍حاج‌قــاســم‌ مردم را با محبت جذب کرد. حتی می‌خواست کسانی را که از روی غفلت و جهالت مسیر اشتباه را طی کرده بودند، به مسیر بیاورد و به جریان انقلاب بازگرداند. بارها به من گفت دوست دارم وقتی سوار هواپیما می‌شوم، در کنار من کسی بنشیند و از من سؤال کند و من به سؤالات او جواب دهم. احساس خستگی نمی‌کرد و با همه مشغله‌هایی که داشت، جذب و توجیه مردم را هم دنبال می‌کرد. در یکی از سفرهایش به سوریه و لبنان که تقریباً 15 روز طول کشیده بود، وقتی برگشت شهید پورجعفری که همراه همیشگی حاج قاسم بود به من گفت حاج قاسم در این 15 روز شاید ۱۰ ساعت هم نخوابیده است، با این حال وقتی سوار هواپیما می‌شد اگر کسی در کنارش بود دوست داشت با او هم صحبت کند و پاسخ‌های او را بدهد. به خانواده شهدا سر می‌زد. من خودم با ایشان چند بار همراه بودم. بعضی وقت‌ها که اولین بار به خانه شهیدی می‌رفتیم، رفتارش طوری بود که انگار سال‌هاست آن‌ها را می‌شناسد. تحویل‌شان می‌گرفت و درد دل بچه‌ها را می‌شنید. به آنها هدیه می‌داد و با آنها عکس می‌گرفت. خیلی خودمانی بود، نصیحت‌شان می‌کرد. از کوچک‌ترین چیزی هم غفلت نداشت؛ مثلاً وقتی در جلسه‌ای دخترخانمی کمی از موهایش بیرون افتاده بود، روی کاغذ می‌نوشت و به او می‌داد تا حجابش را درست کند. به حجاب بچه‌های خود و بچه‌های شهدا حساسیت داشت. مرام او حرکت در مسیر امر به معروف و نهی از منکر بود. 📚خاطرات «حجت‌الاسلام علی شیرازی» از حاج‌ قاسـم‌ سلیمانی نکته مهم 👇 راستی حاج قاسم فارغ التحصیل از کدام دانشگاه یا حوزه علمیه بود که علم برای تکاملش حجاب نساخت ⁉️ http://eitaa.com/joinchat/3272146947C11486d7cda اارتباط با مدیر کانال @aslhashtom
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
📣📣📣 چهلمین نشست در سال 1400 🔔 💬 با عنوان: «واقعیت اجتماعی، احساسی یا عقلانی؟؛ بررسی مسائل روز اجتماعی» 🎤ارائه دهنده: دکتر سید مجید صابری فتحی؛ دانشیار دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد 📆زمان: چهارشنبه 11 اسفند ماه ساعت 15:30 🎥همراه با پخش فیلم کوتاه ؛ ساعت 15:20 🎧 آدرس اتاق مجازی: vroom.um.ac.ir/saeedy 🏢مکان: دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده علوم‎تربیتی و روانشناسی، سالن شورای دکتر کوهستانی 💠جهت حضور در این نشست مجازی، در صورت استفاده از کامپیوتر، می‎بایست بر روی سیستم شما، نرم افزار Adobe Flash Player نصب باشد و در صورت استفاده از تلفن همراه و یا تبلت، نرم افزار Adobe Connet را از طریق بازار بر روی گوشی خود نصب بفرمایید. 🔊لطفاً با انتشار این پیام، در دعوت از همکاران و علاقه مندان، با ما همراه شوید💐 @umefafgaraei
هدایت شده از عفاف گرایی
‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، به و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 ) مزار > مشهد مقدس، بهشت رضا، بلوك30، ردیف43، شماره 1 @efaf_amin