eitaa logo
عفاف گرایی
517 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
70 فایل
◽️کانون «امین»◽️ مجموعه تخصصی ترویج فرهنگ عفافگرایی و تربیت جنسی از منظر آموزه های دینی مدیریت محترم کانون امین 👇 @shahidamin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
1️⃣ اکران و تحلیل : جواهر 🍀پیام انیمیشن خیلی واضح و بیان شد؛ اما بد نبود. برخلاف فیلم کوتاه مزاحمت که جلسه قبل اکران و تحلیل شد، که دو پسر در خیابان مزاحم یک دختر شدند و دختر دوم با بازی شعاری و مصنوعی دلیل این مزاحمت را دختر اول بیان کرد. ‎های شخصیت خانم تقریباً خوب بود. البته بهتر بود که چنین پیام‎هایی در و ضمنی باشد. 🍀البته اگر تولیدات هنری با کیفیت خوبی تهیه شوند، بیان مستقیم پیام هم می‎تواند تأثیر خود را بر مخاطب بگذارد. قالب انیمیشن در خصوص این محتوا از فیلم بهتر به نظر می رسد. چون حجاب بد خانم را راحتتر می‌توانند نمایش دهند و های کمتری دارد و جنبه زنندگی کار کاهش می‌یابد. در کل انیمیشن جواهر نکات مثبت و قابل توجهی داشت. 👤دکتر شیبانیان 🍀 و بدل که در انیمیشن بیان شد، جالب بود. بیان این موضوع قبل از طرح موضوع اصلی، آن هم در کلیپ های کوتاه، تأثیر خوبی را بر مخاطب می‎گذراد؛ اما نقطه ضعف و درواقع بخشی از انیمیشن که برای بنده به نظر رسید، بخشی بود که وارد مغازه شدند و آقا به ایشان کردند. در این سکانس، این احساس به وجود آمد که جلوی حرم ایستادند و به (ع) سلام می دهند. 🍀 این موضوع با واقعیتی که ما در جامعه داریم، خیلی ندارد. هرچند درست است که افراد مختلفی در جامعه وجود دارند و برخی برای احترام قائلند و یقیناً کسی که حجاب را انتخاب کرده برای رفتار اطرافیانش نبوده؛ اما به نظرم این بخش انیمیشن تصنعی بود. 👤خانم روضه @umefafgaraei
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
🍃 مغازه داری، روی درب شیشه مغازه اش، حدیثی از را نصب کرده بود تا تلنگری برای برخی مشتریان باشد. 🍂 روزی شاگرد نوجوانش از او پرسید: "نصب این چه فایده ای دارد؟ پوشش چند خانم با دیدن این حدیث می‎کند؟" 🍃 مرد مغازه دار به سبدی که مقداری لباس در آن بود اشاره کرد و گفت: "این سبد را بردار و با آن برایم آب بیاور". 🍂 شاگرد گفت: "غیرممکن است که آب در سبد باقی بماند". 🍃 مغازه دار گفت: "امتحان کن پسرم". 🍂 پسر سبد را خالی کرد و به طرف آب رفت. سبد را زیر شیر آب برد و به سرعت به طرف مغازه دار دوید؛ ولی همه آبها از سبد ریخت و آبی باقی نماند. 🍃 مغازه دار لبخندی زد و گفت: "دوباره امتحان کن پسرم". 🍂 پسر دوباره امتحان کرد؛ ولی موفق نشد که آبی بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و با عصبانیت گفت: "غیرممکن است..." 🍃 مغازه دار به شاگردش گفت: "سبد قبلاً چطور بود؟" 🍂 پسر متوجه شد، سبد که به دلیل سفید بودن و استفاده طولانی در مغازه کدر شده بود، الان شده است. 🍃 مغازه دار گفت: "مشتری این را می‎بیند و می‎بیند و آنقدر می‎شود که همچون ای بر روی باورهایش می‎چکد و با تکرار مشاهدۀ این قبیل احادیث در ، زمینۀ ورود آن به قلبش و هموار‎تر می‎شود و ممکن است روزی به و پذیرش آن کند. 🌺این حداقل کاری است که این حدیث می‎تواند انجام دهد". @umefafgaraei