eitaa logo
عفاف امین
105 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
174 فایل
به یاد قهرمان عرصه عفافگرایی شهید امین،نوجوان ۱۷ ساله که رفتن به جبهه را به ماندن در کنار دخترخاله فتنه گرش ترجیح داد.در این کانال مطالب کتاب درسنامه عفاف را عرضه می کنیم .هم چنین پیام های کانال های دیگر در موضوع عفافگرایی را فورواد می کنیم. @Esaldorgar
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، به و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 ) مزار > مشهد مقدس، بهشت رضا، بلوك30، ردیف43، شماره 1 http://s6.uplod.ir/i/00891/dbge971734hx.jpg
‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، به و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 ) مزار > مشهد مقدس، بهشت رضا، بلوك30، ردیف43، شماره 1 @efaf_amin
هدایت شده از عفاف امین ۲
‌ای از شهید «محسن ثابت» پیش از عملیات كربلای 1، به رزمندگان لشكر5 نصر خراسان، و از جمله گردان روح‌الله چند روز مرخصی دادند. من نیز همراه با شهید «محسن ثابت» به مشهد مقدس آمدم و سپس برای صله ارحام و دیدار اقوام به شهرستان بجنورد سفر كردیم. اواخر خرداد ماه بود و هوا هم بسیار گرم، به همین دلیل، یکروز همراه تعدادی از دوستان برای آب تنی و شنا به محل استخر طبیعی«بِش‌قارداش» رفتیم. برخی وارد آب شدیم، شهید محسن نیز آماده ورود به آب بود كه ناگهان حوله را به خود پیچید و سپس هایش را پوشید! علت این كار را جویا شدیم اشاره كرد به خانم‌‌های نادانی كه آن سوی استخر ایستاده بودند و مردانِ شناگر را تماشا می‌كردند. گفتم: به آنها تذكر داده شده ولی در عین حال باز هم به فضای ویژه مردان وارد می‌شوند! پس مقصر اصلی خودشان هستند. لیكن شهید محسن این استدلال را ـ و به‌عبارت بهتر این توجیه را ـ نپذیرفت و گفت: من شرم دارم از اینكه آنها به من كنند و به واسطه من به گناه بیافتند. به او گفتم: شما داخل آب شوید و تنها سر و گردنتان را بیرون آورید تا بدن شما را نبینند؛ ولی باز هم نپذیرفت. چند روز بعد به جبهه بازگشتیم، به و دیدار جمال الهی سراسر وجودش را فرا گرفته بود به‌گونه‌ای كه بعد از هر نماز برمی‌خاست و مشتاقانه دوستانش را در آغوش می‌كشید و از آنان التماس و خواهش می‌كرد كه برای شهید شدنش كنند. سرانجام در عملیات ‌کربلای یک ـ 11/4/65 ـ در تپه‌های قلاویزان (منطقه مهران) شهد شیرین شهادت را نوشید و فرشته‌گون از عالم خاكی پركشید. (کتاب امین، ج1، ص347 ) مزار > مشهد مقدس، بهشت رضا، بلوك30، ردیف43، شماره 1 http://s6.uplod.ir/i/00891/dbge971734hx.jpg @efaf_amin