فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعای حیات بخش
▪️ذکری که موجب بازگشت تجربه گر شد
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تجلی نور
▪️آسمان و نور و رنگ در تجربه ی نزدیک به مرگ
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تفاوت حافظه روحی و حافظه مغزی
▪️کدام بخش از مغز بر هوشیاری تاثیرگذار تر است
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
هدایت شده از اخبارفوری /مهم | News 📢 ( اخبار ایران و جهان)
🛑کمک فوری||#مادریفقیر با فرزند ۱۳ ساله #یتیمش در حال #چوپانی برایمردم
🌺با عرض سلام و تبریک عید سعید فطر|| #مادری_فقیر که حدود۱۰ سال شوهرش فوت کرده و با پسر۱۳ سالهاش با #چوپانی برای مردم زندگی را سر میکنن، و تنها داراییشان #3تاگوسفند واز امکانات اولیه زندگی همون جور که در👆#تصاویر میبینید محروم هستند
✅شما میتوانیدبا واریز #فطریه و #کمکها خودتون در حدتوان در حمایت از این مادر سهیم شوید
👈 💳 به نام#محبین_حضرت_الزهراس
🖇آسان پرداخت انلاین: کلیک کنید
💳 6273817010000044
جهت مشاهده تصاویر بیشتر از وضعیت زندگی این مادر کلیک کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥راز یک نگاه
▪️بیماری که از زمان مرگ خود خبرداد
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ولایت تکوینی
▪️آیا روح بر اشیا تاثیرگذار است؟
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تا آسمان چهارم
▪️عبور از طبقات هفتگانه آسمان
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بیماری؛ محبت الهی
▪️تجربه گری که از حال خوب دوران بیماری اش گفت
👤تجربهگر: خانم زهرا پورصالح چی و آقای محسن مصلایی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
📚زنده شدن جرجیس نبی پس از مرگ
اما جرجیس به اذن پروردگار باز هم مقاومت کرد. در بار سوم سرش را با میخ های بزرگی سوراخ کردند و سرب داغ درون آن سوراخ ها ریختند.
آنگاه ستون بزرگی را روی سینه او انداختند. شب هنگام فرشته ای از جانب پروردگار نزد جرجیس آمد و بشارتش داد که خداوند او را از فتنه ظالمان نجات خواهد داد و او را به صبری دوباره دعوت کرد و گفت؛ تو را چهار بار خواهند کشت اما پروردگار مجددا تو را زنده خواهد کرد.
پادشاه که مقاومت و زنده بودن دوباره جرجیس را دید، به تمام جادوگران خود دستور داد تا هرکس هرچه توان دارد به کار بگیرد تا جرجیس را بکشد.
یکی از ساحران سمی قوی به او داد. سمی که قادر بود تمام مردم زمین را از بین ببرد و اما باز هم جرجیس به اذن پروردگار زنده ماند. جادوگری که به او سم داد، بعد از زنده ماندن جرجیس به او ایمان آورد و به این وسیله حکمران دستور قتل جادوگر را صادر کرد. جرجیس به دستور پادشاه قطعه قطعه شد و بدنش درون چاهی انداخته شد.
بعد از مرگ جرجیس بادی سیاه شروع به وزیدن کرد. بادی که همراه با رعد و برق بود و کوهها به لرزه در آمد. در این هنگام میکائیل بر بالای چاهی که جرجیس را در آن انداخته بودند، حاضر شد و از جرجیس خواست تا به اذن پروردگار از جا برخیزد و بار دیگر نزد پادشاه رود.
هنگامی که جرجیس نزد پادشاه رفت، فرمانده لشکریان پادشاه به همراه چهار هزار نفر به جرجیس ایمان آوردند. اما پادشاه دستور داد تا همه را گردن بزنند. آنگاه بار دیگر دستور قتل جرجیس را داد. به دستور او سربی داغ در بینی او ریخته شد و بر چشم و سرش میخ هایی کوبیده شد. با این حال باز هم کشته نشد، تا آنکه او را در آتش بزرگی سوزاندند و خاکسترش را بر باد سپردند. خداوند به فرشتگان دستور داد تا خاکسترهای او را جمع کنند و دوباره او را زنده ساخت.
جرجیس بار دیگر به میان مجوسیان بازگشت. شخصی از آن قوم رو به جرجیس گفت؛ ما اکنون روی چهارده تخت نشسته ایم و میزی بزرگ در مقابل ما قرار دارد. این ها هر کدام از درختی خاص است. از خداوند بخواه تا بر هر یک از این چوبها پوست و برگ و میوه ای برویاند.
چیزی نگذشت که تمام چوبهای خشکیده مجددا سبز شده و میوه دادند.
ولی باز پادشاه و یارانش به او ایمان نیاوردند و دستور داد تا با اره او را از وسط به دو نیم کنند و بدنش را داخل دیگی از قیر و سرب بیندازند و ذوب کنند. مدتی بعد اسرافیل به اذن پروردگار، پیکر ذوب شده او را وارونه ساخت و خواست تا به اذن خداوند دوباره زنده شود.
@sooye_malakout
🌹حضرت آیت الله مجتهدی(ره):
اگر انسان می خواهد فکر کند که این دنیا آخرش چیست ،
بهترین راه این است که به گذشته فکر کند.
به این فکر کند که عمری که کرده است ، در این مدت چه شده است؟
باقی عمرش هم همین خواهد بود دیگر! چرا غفلت می کنیم و غافلیم؟
🌷 چرا فکر مردن نیستیم
@sooye_malakout
⚡️ماجرای عجیب دعوای سگ و جوان در قبر⚡️
👈 این جریان از عجیبترین اتفاقاتیست که در قبرستان تخت فولاد اصفهان اتفاق افتاده است که شیخ بهایی در کشکول خود به آن اشاره کرده و به گفته آیت الله ضیاءآبادی، امام خمینی ره نیز در جلسه درس اخلاق خود آن را بیان کرده است:
🌹شیخ بهایی نقل میکند:
روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی
او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت :
☀️روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند.
🍀چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّهام میرسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوشصورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد.
🌱من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب میبینم یا بیدارم.در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرتانگیزی به شامّهام میرسد، دیدم سگی وحشتانگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد.
من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنهای دارم میبینم.
⛔️ لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباسهایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛
خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟
🍀 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قویتر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد.
حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.
🌹شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید مینماید
📕منبع:خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاءآبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ والدینی که میخوان بچههای سرنوشتساز برای کشور تربیت کنن لازمه که این کلیپ رو ببینند
⚠️ مولفهای مهم در تربیت کودکان که اکثرا رعایت نمیکنیم و فاجعه دوران ما به حساب میآید!
@sooye_malakout
#داستان_کوتاه : طلسم شیخ بهایی در حرم امام رضا علیه السلام
شیخ سفارشهای لازم را به معمارانِ حرم كرد، كه كار را متوقف نكنند و ساخت حرم را پیش برده و به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به ضریحِ مقدس، نه دروازه صحن)
چرا كه شیخ در نظر داشته روی آن كتیبهای را كه از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار (ع) و حتی امامزادگان مطهر، كتیبهای نصب میشود و در شأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته میشود.
شیخ عازم سفر می شود و مسافرتش به درازا میكشد و بیش از زمان پیش بینی شده برمی گردد.
هنگامی که باز میگردد بلافاصله به جهت سركشی كارهای ساخت و ساز به حرم مطهر میرود و در کمال تعجب میبیند كه ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مطهر هستند.
شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میكند كه «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نكردید؟»
مسؤل ساخت عرض میكند: «ما میخواستیم صبر كنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأكید كردند كه باید ساخت حرم هر چه سریعتر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم كه باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نكردند. وقتی زیاد اصرار كردیم، گفتند: كسی دستور اتمام كار را داده كه از شیخ خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار كردیم و خواستیم صبر كرده، منتظر شما بمانیم.
در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا امام رضا (ع) دستور اتمام كار را دادهاند.
شیخ بهایی قدس سره هم راه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و از تولیت در این مورد توضیح میخواهند، تولیت حرم نقل میكند: چند شب پی در پی آقا امام رضا (ع) به خواب من آمده و فرمودند: «كتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچگاه به روی كسی بسته نمیشود و هر كس بخواهد میتواند بیاید».
شیخ با شنیدن این حرف، اشك از چشمانش جاری میشود و به سمت ضریح میرود و ذكر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری میشود. سپس در كنار ضریح آن قدر گریه میكند تا از هوش میرود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میكند: من میخواستم یكی از طلسمها را به صورت كتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، تا به این وسیله ادم های گناهکار نتوانند وارد حرم مطهر وضریح مقدسِ حضرت رضا (ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.
پی نوشت:
دیدم همه جا بر درد و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید...
📚منبع: پایگاه اطلاع رسانی حج
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿فایل تصویری
🔴 ماجرای قاضی #لواط کار
◀️ برخی نتایج دوری از مکتب اهل بیت علیهم السلام
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥☝️
🔸 بهشتی هستی؟
🔹 استاد رفیعی
🌾الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌾
@akef_soleimany
⚡️تلنگر⚡️
🌱ازهردست بدي ازهمون دست پس ميگيري
💔ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭﻗﻠﺒﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ
👁ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍﮔﺮﯾﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ
🌱ﻣﮕﺮﻣﯽﺷﻮﺩ ﺫﻫﻨﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺫﻫﻨﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ.
👈خیلی بایدمراقب بود
@akef_soleimany
📜#تعبیرخواب
⚡️#پل صراط
💚ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ:
⚡️ﺩﻳﺪﻥ ﺻﺮﺍﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﺷﺶ ﻭﺟﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻭﻝ: ﻛﺎﺭ ﺭﺍﺳﺖ.
ﺩﻭﻡ: ﺳﺨﺘﻲ ﻛﺎﺭ.
ﺳﻮﻡ: ﺗﺮﺱ ﻭ ﺑﻴﻢ.
ﭼﻬﺎﺭﻡ: ﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ.
ﭘﻨﺠﻢ: ﮔﻨﺎﻩ.
ﺷﺸﻢ: ﻧﻔﺎﻕ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ.
👤ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﺳﻴﺮﻳﻦ ﺑﺼﺮﯼ ﮔﻮﻳﺪ:
⚡️ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺻﺮﺍﻁ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ, ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻛﺞ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﻮﺩ.
👤ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮐﺮﻣﺎﻧﯽ ﮔﻮﻳﺪ:
⚡️ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺻﺮﺍﻁ ﺑﮕﺬﺷﺖ, ﺩﻟﻴﻞ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻼﺋﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻳﻤﻦ ﺷﻮﺩ. ﺍﮔﺮ ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺻﺮﺍﻁ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺑﻼﺋﻲ ﺍﻓﺘﺪ.
👤ﺟﺎﺑﺮ ﻣﻐﺮﺑﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ:
⚡️ﺍﮔﺮ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺻﺮﺍﻁ ﺑﮕﺬﺷﺖ, ﺩﻟﻴﻞ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻴﺮ ﮔﺰﻳﻨﺪ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﻛﻨﺪ.
@akef_soleimany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت🌹
🌱آیا آنان به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است؟!(غاشیه ۱۷)🌱
🐪شتری که هر روز به بچه مردهش سر میزنه و گریه میکنه
🎥آخر گیف رو ببینید باچه بغضی گریه میکنه.
🌸سبحان الله🌸
@akef_soleimany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌هر آنچه را که می کارید برداشت می کنید
@akef_soleimany
🌸داستان زیباوتکان دهنده واجب ترازحج🌸
🌹علامه حلى در كشف اليقين و علامه نورى در كلمه طيبه حكايتى كه در بغداد اتفاق افتاده نقل می كنندکه شخصى بنام عبدالله بن مبارك يك سال در ميان حج میرفت🕋 مدت پنج سال در اين امر مشغول بود.
💖🌸
👈در زمان حكومت مأمون يك وقت بيرون رفت در بعضى از سالها كه نوبت حج او بود پانصد مثقال طلا با خود براشت و متوجه بازار شد كه تدارك سفر حج بنمايد.
☘پس در خرابهاى كه بر سر راه او بود علويهاى را ديد كه مرغ مرده را برداشته و پرهاى او را می كَند و آن را پاك میكند
☘ عبدالله بن مبارك به نزد او آمد و گفت: براى چه اين مرغ مرده را پر میكنى
مگر نمی دانى خوردن ميته حرام است؟
🌱زن علويه گفت: از حال من سوال مكن و مرا به حال خود بگذار و از پى كار خود برو.
☘عبد الله گفت: از سخن او چيزى بخاطر من رسيد جوياى حال شدم تا اينكه گفت: اى عبدالله بدان كه من زنى سيده و علويه هستم فرزندان يتيم دارم شوهرم از دنيا رفته اين روز چهارم است كه چيزى خوردنى به دست من و بچههايم نيامده است و چون كار به اضطرار رسيد اين مرغ ميته بر ما حلال است و من به غير از اين مرغ مرده چيزى به دست من نيامده اكنون مىخواهم آن را پاك كنم براى بچههايم ببرم.
☘عبد الله گفت: چون اين حكايت را شنيدم از اين علويه با خود گفتم واى بر تو اى عبد الله كدام عمل بهتر از رعايت اين علويه و سادات خواهد بود پس آن علويه را گفتم دامنت را باز كن پانصد مثقال طلا كه داشتم همه را در دامن علويه ريختم و آن سال مكه نرفتم و به منزل خود مراجعت كردم
🕋 چون حجاج مراجعت كردند من به استقبال ايشان رفتم به هر كس از حجاج می رسيدم میگفتم خداوند حج ترا قبول فرمايد ديدم او نيز به من همين دعا را می نمايد.
👈و می گويد: اى عبد الله آيا خاطر دارى كه فلان محل با ما چنين و چنان گفتى و مردم بسيار به من همين را می گفتند ؟!!من تعجب كردم كه امسال به حج نرفتم.
🌙شب در عالم رويا رسول خدا❤️ صلی الله عليه و آله را زیارت کردم كه فرمود:
🍀 اى عبدالله عجب مدار،بدرستى كه چون تو به فرياد علويه و فرزندانش رسيدى من از خداوند متعال درخواست كردم كه ملكى به صورت تو بفرستد براى تو حج بنمايد حالا می خواهى حج بكن و می خواهى حج مكن بعد از اين...
💖🌸
🌹من كان يريد حرث الاخره نزد له فى حرثه و من كان يريد حرث الدنيا نوته منها و ماله فى الاخره من نصيب🌹
(سوره مبارکه شوری آیه 20 )
🌱کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد🌱
@akef_soleimany
هدایت شده از اخبارفوری /مهم | News 📢 ( اخبار ایران و جهان)
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) میخوانیم
🔹با قرائت دعای فرج به این جمع میلیونی بپیوندیم
🆘 @khbr_fori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿فایل تصویری
📌موضوع: چرا دعاهامون مستجاب نمیشه؟ 《 به 10 دلیل》
🎙آیت الله مجتهدی(ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت پادشاه و اعدام نجار
پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد.
همسرش گفت:”مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار ”
کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید
صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباورت کردم بادست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیرکنند.دو سرباز باتعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت:
“مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ”
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍#پیامبراعظم(ص):
هرکه را دختری است،
خداوند یاری دهنده او،
برکت بخش به او و
آمرزنده او خواهد بود
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥درک روح در کما
▪️تاثیر رفتار نادرست با جسم بی جان تجربه گر
👤تجربهگر: آقای سید رضا بیضایی
@sooye_malakout
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وابستگی
🔹عذاب روح تجربه گر از گریه و زاری همسر و اطرافیانش
👤تجربهگر: آقای سید رضا بیضایی
@sooye_malakout
#انگشتری_آقا
🌷شهید سید علیاكبر علمالهدی از مسافرانی بود كه دریافت در باغ شهادت هنوز باز است و چون آهش از جنس نیاز بود، در سال 1379 به دیار محبوب شتافت. شب عید مبعث بود كه نیمههای شب از خواب پرید و صدایم زد و با صدایی كه به خاطر آسیبدیدگی تارهای صوتیاش به سختی شنیده میشد، گفت: «خواب دیدم كه مقام معظم رهبری به خانهمان تشریف آوردهاند. كنار تخت من نشستند و جویای حالم شدند. هنگام رفتن در دل آرزو كردم كه ای كاش آقا انگشتریشان را به من میدادند و بعد از خواب پریدم.»
🌷روز عید نزدیك غروب آقایی به منزل ما آمدند و گفتند: «منزل جانباز علمالهدی اینجاست؟» گفتم: «بله» و آنان اذن دخول خواستند. من هم تعارفشان كردم. عدهای كه در بینشان پیرمردی عصا به دست حضور داشت، وارد خانه شدند. پیرمرد كنار سید نشست و گفت: «ما از بیت رهبری آمده ایم» و پس از آن مشغول احوالپرسی از سید اكبر و اهل خانه شد.
🌷....هنگام رفتن هم به هر كدام از دخترهایم یك اسكناس هزار تومانی به همراه عكس آقا دادند و گفتند: «این عیدی را آقا برای بچههای سید فرستادند.» چند لحظه بعد در میان حیرت ما، انگشتری را كه در دستش بود، درآورد و به سمت علیاكبر گرفت و با تبسم ادامه داد: «این انگشتری خود آقاست، ایشان فرمودند كه به شما بدهم.»
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید سید علیاکبر علمالهدی
راوی: همسر شهید
منبع: "مجله نگهبان"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@sooye_malakout