#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت1⃣
✅ نام مبارك حضرت ابراهيم عليهالسلام قهرمان توحيد ۶۹ بار در ۲۵ سوره قرآن آمده، و يك سوره قرآن (چهاردهمين سوره) به نام سوره ابراهيم است. فرازهاى سازنده و گوناگون زندگى سودمند آن حضرت در ضمن ۲۵ سوره قرآن ذكر شده است، و اين موضوع بيانگر عنايت خاص قرآن به زندگى ابراهيم عليهالسلام است، تا پيروان قرآن آن را بخوانند، از آن درسهاى بزرگ زندگى را بياموزند. و از مكتب سازنده و آموزنده او براى پيشروى به سوى كمال، الهام بگيرند.
🍃🌺 هدف از نقل اين فرازها نيز، همين است، چنان كه در آيه ۶۸ سوره آل عمران مىخوانيم:
💠اءنّ اولَى النَاسِ بِابراهيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعوهُ؛
سزاوارترين مردم به ابراهيم عليهالسلام آنانند كه از او پيروى كردند.
🍃🌺 حضرت ابراهيم عليهالسلام دومين پيامبر اولوالعزم است كه داراى شريعت و كتاب مستقل بوده، و دعوت جهانى داشته، او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح عليهالسلام ظهور كرد، و سلسله نسب او تا نوح عليهالسلام را چنين نوشتهاند: ابراهيم بن تارَخ بن ناحور بن سروح بن رعو بن فالج بن عابر بن شالح بن ارفكشاذ بن نوح.
🍃🌺 مادر ابراهيم نونا يا بونا نام داشت، مطابق بعضى از روايات مادر لوط پيامبر، و مادر ساره همسر ابراهيم با مادر ابراهيم، خواهر بودند، و پدرشان يكى از پيامبران به نام لاحج بود.(۱)
📚پی نوشت(۱) :
قصص القرآن، از عبدالوهاب نجار، ص۷۰
#ادامه.دارد...
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت1⃣1⃣
✅ معادشناسى ابراهيم علیه السلام
🌺🍃ابراهيم عليهالسلام پس از بيرون آمدن از درون غار و سير و سياحت در صحرا و بيابان، پس از تكميل خداشناسى، همچنان به سير و تفكر خود ادامه مى داد تا به دريا رسيد، او با كنجكاوى عميق به دريا و امواج دريا مى نگريست، ناگاه لاشه حيوان مرده اى نظرش را جلب كرد، ديد حيوانات دريايى و پرندگان بيرون به پيكر آن حيوان حمله مى كنند و گوشت او را مى خورند، طولى نكشيد كه همه پيكر او را خوردند، اين حادثه عجيب ناخودآگاه ابراهيم را به اين فكر فروبرد كه: اگر تمام پيكر اين حيوان مرده، (هر جزيى از آن) جزء بدن چندين رقم حيوان دريايى و صحرايى شد، در روز قيامت چگونه تكه هاى بدن او در كنار همه جمع شده و زنده مى گردد؟!
🌺🍃البته ابراهيم عليهالسلام به زنده شدن مردگان در قيامت، يقين داشت، ولى مى خواست بر يقينش بيفزايد، از اين رو دست به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا به من بنمايان كه چگونه چنين مردگانى را زنده مى كنى؟!
🌺🍃خداوند به ابراهيم عليهالسلام فرمود: مگر تو به روز قيامت ايمان نياورده اى؟!
ابراهيم عرض كرد: آرى، ايمان آورده ام ولى مى خواهم دلم سرشار از ايمان گردد.
🌺🍃خداوند به ابراهيم عليهالسلام فرمود: چهار پرنده را برگير و سر آنها را ببر و سپس گوشت آنها را بكوب و مخلوط و ممزوج كن، آن گاه گوشت به هم آميخته را به ده قسمت تقسيم كن و هر قسمت آن را بر سر كوهى بگذار و سپس در جايى بنشين و آنها را به اذن خدا به سوى خود بخوان.
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت1⃣2⃣
✅گفتگوى نمرود با آزر و مادر ابراهيم عليهالسلام
🌺🍃روايت شده: به نمرود گفته شد، ابراهيم پسر آزر، بتها را شكسته است، نمرود آزر را طلبيد و به او گفت: به من خيانت كردى و وجود اين پسر (ابراهيم) را از من پوشاندى.
🌺🍃آزر گفت: پادشاها! من تقصيرى ندارم، مادرش او را پوشانده و نگهدارى كرده است و او مدعى است كه استدلال و حجت دارد.
🌺🍃نمرود دستور داد، مادر ابراهيم را حاضر كردند، و به او گفت: چرا وجود اين پسر را از ما پوشاندى كه با خدايان ما چنين كرد؟!
🌺🍃مادر گفت: اى شاه! من ديدم تو رعيت و ملت خودت را مى كشى و نسل آنها به خطر مى افتد، با خود گفتم اين پسر را براى حفظ نسل نگه دارم، اگر اين پسر همان بود (كه واژگونى سلطنت تو به دست او است) او را تحويل مى دهم تا كشته گردد، و كشتن فرزندان مردم پايان يابد، و اگر اين پسر او نيست، براى ما يك نفر پسر باقى بماند، اينك كه براى تو ثابت شده است كه اين پسر همان است، در اختيار تو است هر كار مى كنى انجام بده.
🌺🍃نمرود گفتار مادر ابراهيم را پسنديد، و او را آزاد كرد سپس خودش شخصاً با ابراهيم در مورد شكسته شدن بتها سخن گفت، هنگامى كه ابراهيم عليهالسلام گفت: بت بزرگ، بتها را شكسته است. نمرود به جاى اين كه استدلال نيرومند ابراهيم عليهالسلام را بپذيرد، درباره مجازات ابراهيم با اطرافيان خود به مشورت پرداخت، اطرافيان گفتند: ابراهيم را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد.(۱)
📖پی نوشتها :
۱ - بحارالانوار، ج ۱۲،ص ۳۶
#ادامه.دارد...
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت1⃣3⃣
✅ اهميت پوشاندن زن در سيره ابراهيم عليهالسلام
🌺🍃ابراهيم در مسير هجرت همراه ساره و لوط عليهالسلام عبور مى كردند، ابراهيم عليهالسلام براى حفظ ناموس خود ساره از نگاه چشمهاى گناهكار، صندوق ساخته بود و ساره را در ميان آن نهاده بود، هنگامى كه به مرز ايالت مصر رسيدند، حاكم مصر به نام عزاره در مرز ايالت مصر، مأموران گمركى گماشته بود، تا عوارض گمركى را از كاروانهايى كه وارد سرزمين مصر مى شوند، بگيرند. مأمور به بررسى اموال ابراهيم عليهالسلام پرداخت، تا اين كه چشمش به صندوق افتاد، به ابراهيم گفت: در صندوق را بگشا، تا محتوى آن را قيمت كرده و يك دهم قيمت آن را براى وصول، مشخص كنم.
🌺🍃ابراهيم: خيال كن اين صندوق پر از طلا و نقره است، يك درهم آن را حساب كن تا بپردازم، ولى آن را باز نمى كنم.
🌺🍃مأمور كه عصبانى شده بود، ابراهيم عليهالسلام را مجبور كرد تا درِ صندوق را باز كند.
سرانجام ابراهيم عليهالسلام به اجبار دژخيمان، در صندوق را گشود، مأمور وصول، ناگهان زن با جمالى را در ميان صندوق ديد و به ابراهيم گفت: اين زن با تو چه نسبتى دارد؟
🌺🍃 ابراهيم: اين زن دختر خاله و همسر من است.
مأمور: چرا او را در ميان صندوق نهاده اى؟
🌺🍃 ابراهيم: غيرتم نسبت به ناموسم چنين اقتضا كرد، تا چشم ناپاكى به او نيفتد.
مأمور: من اجازه حركت به تو نمى دهم تا به حاكم مصر خبر بدهم، تا او از ماجراى تو و اين زن آگاه شود.
🌺🍃مأمور براى حاكم مصر پيام فرستاد و ماجرا را به او گزارش داد، حاكم مصر دستور داد تا صندوق را نزد او ببرند.
مى خواستند تنها صندوق را ببرند، ابراهيم گفت: من هرگز از صندوق جدا نمى شوم مگر اين كه كشته شوم.
🌺🍃ماجرا را به حاكم گزارش دادند، حاكم دستور داد كه: صندوق را همراه ابراهيم نزد من بياوريد.
مأموران، ابراهيم را همراه صندوق و ساير اموالش نزد حاكم مصر بردند
🍃🌺حاكم مصر به ابراهيم گفت: در صندوق را باز كن.
ابراهيم: همسر و دختر خالهام در ميان صندوق است، حاضرم همه اموالم را بدهم، ولى در صندوق را باز نكنم.
🌺🍃حاكم از اين سخن ابراهيم، سخت ناراحت شد و ابراهيم را مجبور كرد كه در صندوق را بگشايد، ابراهيم آن را گشود.
🌺🍃حاكم با نگاه به ساره، دست به طرف او دراز كرد.
📚پی نوشتها :
اقتباس از الميزان، ج۷،ص۲۴۱ و۲۴۲
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_اسماعیل_و_اسحاق( علیهمالسلام)
#قسمت1⃣
🌸🍃نام اسماعيل در قرآن دوازده بار، و نام اسحاق هفده بار آمده است، اين دو پيامبر، از فرزندان ابراهيم از دو مادر بودند، مادر اسماعيل هاجر نام داشت، و مادر اسحاق ساره بود. خداوند اين دو پسر را در سن پيرى ابراهيم به ابراهيم عطا فرمود، چنان كه در آيه ۳۹ سوره ابراهيم از زبان ابراهيم مى خوانيم مى گويد:
🍃🌸اَلْحَمْدُلِلَّه الَّذِى وَهَبَ لِى علَى الكِبَرِ اسماعِيلَ و اسحَاقَ اءنّ ربِّى سَمِيع الدُّعاء؛
حمد و سپاس خداوندى را كه در پيرى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد، قطعا پروردگار من شنونده (و اجابت كننده) دعا است.
🌸🍃از ابن عباس روايت شده، خداوند در سن نود و نه سالگى ابراهيم، اسماعيل را به او داد، و در سن صد و دوازده سالگى اسحاق را به او عطا فرمود، و از سعيد بن جبير نقل شده كه ابراهيم تا ۱۱۷ سالگى فرزندى نداشت، سپس داراى فرزندانى به نام اسماعيل و اسحاق گرديد.(۱)
📚پی نوشتها :
۱. مجمع البيان، ج ۶،ص ۳۱۹
#ادامه.دارد.....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_اسماعیل_و_اسحاق
#قسمت1⃣1⃣
✅توصيه ابراهيم عليهالسلام به انتخاب همسر شايسته
🌺🍃ابراهيم به سامه (همسر اسماعيل) گفت، وقتى شوهرت از شكار برگشت، به او بگو پيرمردى با اين شكل و قيافه به اينجا آمد، پس از احوالپرسى هنگام مراجعت گفت:
🌸🍃عتبه (آستانه) خانه ات را عوض كن.
🌺🍃منظور ابراهيم از عتبه همسر اسماعيل بود، عتبه يعنى درگاه و آستانه، اين تعبير ابراهيم اشاره به اين است؛ همانگونه كه درگاه خانه چون در دارد خانه را از سرما و گرما و امور ديگر مى پوشاند و حفظ مى كند، همسر انسان نيز بايد در حفظ آبرو و شخصيت شوهر بكوشد و حافظ و امين خوبى براى همسر و خاندانش باشد.
🌺🍃ابراهيم به سوى فلسطين برگشت، اما اين بار بسيار ناراحت بود، ناراحتى وفات هاجر، دورى اسماعيل، برخورد با همسرى ناشايسته و... اما او همه اين رنجها را براى خدا و هدف تحمل مى كرد، و اين خط آزمايش الهى را نيز با كمال صبر و بردبارى به پايان رساند.
🌺🍃اسماعيل وقتى كه از شكار برگشت، گويى بوى پدر را احساس كرد، از همسرش پرسيد آيا كسى به اين جا آمد؟ همسر گفت: پيرمردى به اين جا آمد بسيار مشتاق ديدار تو بود، نبودى رفت.
🍃اسماعيل پرسيد: هنگام رفتن چيزى نگفت؟
🍃 همسر گفت: چرا، هنگام رفتن گفت: عتبه خانه ات را عوض كن.
🌺🍃اسماعيل غرق در درياى فكر و حزن شد، از يكسو، پدرش را كه از راه طولانى آمده بود نديد، از سوى ديگر از سخن آخر پدر استفاده كرد كه همسرش زن نالايقى است، و حتما از هاجر مادر مهربانش نيز ياد كرده كه ديگر او نيست تا درد دل خود را به او بگويد... .
🌺🍃ولى آن چه كه دل مضطرب اسماعيل را آرام بخش بود، توجه و توكل به خدا بود، اسماعيل فورا همسرش را طلاق داد(١) و طبق فرموده پدر، همسر ديگر گفت، ولى اين بار سعى كرد كه همسر شايسته اى برگزيند، بالاخره در اين جهت موفق شد و خدا را شكر كرد كه هم، سخن پدر را انجام داده و همه همسر خوبى نصيبش شده است.
📚پی نوشتها
- ناگفته نماند كه: ابراهيم با تجربه ذب كه در مورد همسر نيز تجربه كافى داشت، در اين ملاقات با همسر اول اسماعيل، فهميد كه او شايسته نيست و قابل تربيت نمىباشد. لذا آن دستور را داد، وگرنه در بسيارى از موارد، زنها قابل اصلاح هستند و نبايد با مختصر پيش آمدى، به فكر طلاق افتاد.
#ادامه.دارد..
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_اسماعیل_و_اسحاق( ع )
#قسمت1⃣2⃣
✅ ترسيم ديگرى از وصيت اسماعيل قهرمان صبر
🌸🍃 اسماعيل تازه به رشد رسيده بود كه به قولى سيزده سال داشت، كم كم هميارى با وفا و صديق براى پدر بود پدر در شب هشتم ذى حجه در خواب ديد كه كسى به او مىگويد بايد اسماعيل را در راه خدا قربان كنى، اين شب را از اين رو شب ترويه گويند:
🌸لِرُؤيَةِ ابراهيمَ فِيهِ فِى مَنامِهِ؛ 🌸
🌸🍃در اين شب در خواب ديده بود كه اسماعيلش را قربان مىكند.
🌺🍃شب بعد (شب نهم) نيز همين خواب را ديد، به روشنى اطمينان كامل يافت كه اين خواب، رحمانى و راست است و وسوسهاى در كار نيست، اين شب را عرفه (شب شناخت) گويند:
🌸لِمَعرفَتِه صحَّةَ مَنامِهِ؛ 🌸
🌹🍃زيرا ابراهيم درستى خوابش را دريافت.
🌺🍃ابراهيم تصميم گرفت، اسماعيل را قربان كند، وقتى اسماعيل را به قربانگاه برد و او را به زمين خواباند تا قربانش كند، اسماعيل اين وصيتهاى ششگانه را كرد:
۱ - دست و پايم را محكم ببند تا مبادا اضطراب كنم و با حركاتم فرمان خدا تأخير بيفتد.
۲ - پيراهنم را از بدن بيرون بياور تا خونم به آن نرسد، و شستن براى شما زحمت نباشد و مادرم آن را نبيند و رنجيده خاطر نگردد.
۳ - پيراهن خود را بر من بپوشان تا بوى تو از آن به مشامم برسد و جان دادن برايم آسان گردد.
۴ - كارد را بر حلقومم سبك بگذار، تا مرگ را به آرامى احساس كنم.
۵ - اگر ممكن است امشب نزد مادرم نرو تا مرا فراموش كند (چرا كه دورى، از مهر و محبت مىكاهد)
۶ - سلامم را به مادرم برسان.
۷ - پيراهنم را نزد او ببر تا به يادگار در نزد او باشد.
🌺🍃وقتى كه ابراهيم اسماعيل را چنين در يارى پدر بر انجام فرمان خدا، آماده ديد با قلبى پر از صفا و صميميت گفت:
🌸نِعمَ العَونُ اَنتَ على اَمرِ اللهِ؛🌸
تو نيكو بنده خدا در انجام فرمان او هستى.(۱)
📚پی نوشتها
۱ - تفسير ابوالفتوح رازى، ج۹،ص ۳۲۰تا۳۲۴
اگر چه قبلا وصيت اسماعيل را ذكر كرديم و با ترسيم فوق كمى تفاوت داشت، ولى ترسيم فوق نيز نقل شده، ما هر دو را نقل كرديم تا در اين جهت، مطلب تكميل گردد.
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_لوط( علیه السلام)
#قسمت1⃣
🌸🍃در قرآن ۲۷ بار سخن از حضرت لوط عليهالسلام به ميان آمده، و او را به عنوان يكى از پيامبران مرسل و صالح خوانده كه در برابر قوم سركش و شهوتپرستى قرار داشت و آنها را به آيين حضرت ابراهيم عليهالسلام فرا مى خواند، ولى آنها از اطاعت دستورهاى او سرپيچى مى كردند.
🌺🍃واژه لوط در اصل از لاط يلوط گرفته شده و به معنى ارتباط قلبى است، بنابراين اين پيامبر خدا كه پيوند محكم قلبى با خدا داشت، با نام لوط خوانده مى شد، و به عكس او، قومش به لواط و ارتباطهاى نامشروع آلوده بودند.
🌺🍃حضرت لوط عليهالسلام از خويشان حضرت ابراهيم عليهالسلام بود، مطابق پارهاى از روايات، برادرزاده يا پسرخاله ابراهيم عليهالسلام بود، و طبق بعضى از روايات، برادر حضرت ساره همسر ابراهيم عليهالسلام بود. هنگامى كه حضرت ابراهيم عليهالسلام در سرزمين بابل (عراق كنونى) مردم را به يكتاپرستى دعوت مى نمود، لوط نخستين مردى بود كه در آن شرايط سخت به ابراهيم عليهالسلام ايمان آورد، و همواره در كنار ابراهيم عليهالسلام بود، و يگانه يار و ياور ابراهيم عليهالسلام در دوران مبارزات او با نمرود به شمار مى آمد، چنان كه ساره نخستين زنى بود كه به ابراهيم عليهالسلام ايمان آورد.(۱)
🌹🍃لوط - چنان كه ظاهر امر نشان مى دهد - در همان بابل به دنيا آمد، و پس از اعتقاد به حقانيت آيين ابراهيم عليهالسلام از مبلغين و مدافعين اين آيين بود، و در اين مسير به مقام ارجمندى از نبوت و رسالت رسيد كه خداوند (در آيه ۱۳۳ صافات) مى فرمايد:
🌸وَ اءنّ لوُطاً لَمِنَ المُرسَلينَ؛ همانا لوط از رسولان بود. 🌸
🌺🍃از امام باقر عليهالسلام نقل شده فرمود: حضرت لوط در ميان قوم خود سى سال سكونت كرد و آنها را به سوى خدا دعوت نمود و از عذاب الهى برحذر داشت. لوط پسرخاله ابراهيم عليهالسلام و برادر ساره همسر ابراهيم بود. ابراهيم و لوط عليهالسلام هر دو پيامبر مرسل و هشداردهنده بودند.
🌺🍃لوط مردى سخى، بزرگوار و مهماندوست بود، و مقدم مهمان را گرامى مى داشت.(۲)
🌸زندگى لوط عليهالسلام با قومش - چنان كه خاطرنشان مى شود - از دردناكترين و تلخترين زندگى ها بود، كه آن مرد خدا با كمال مقاومت تحمل كرد و به مسؤوليت ارشادى خود ادامه داد.
📚پی نوشتها
۱ - سفينة البحار، ج۲،ص ۵۱۶
۲- بحار، ج ۱۲،ص ۱۴۷
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_لوط(علیه السلام)
#قسمت1⃣1⃣
🔹خبر دختر لوط عليهالسلام به پدر!
🌺🍃بعضى چنين مىنويسند:
فرشتگان مأمور عذاب وقتى كه از ابراهيم عليهالسلام جدا شدند، و به صورت جوانان زيبا به شهر سدوم روانه گشتند، چون به دروازه شهر رسيدند، دخترى را ديدند كه از چاه آب مى كشد، از او خواستند كه آنها را پذيرايى كند، دختر در مورد قوم شرور لوط، درباره جوانان تازه وارد نگران شد، و در وجود خود نيرويى - براى حمايت ايشان نديد و خواست تا در يارى آنها از پدرش استمداد كند، او دختر لوط بود، از اين رو مهلت خواست و نزد پدر رفت و ماجرا را گفت.
🌸🍃حضرت لوط از شنيدن اين خبر، سخت نگران شد، و درباره خصوصيات آن جوانان از دخترش توضيح خواست، و براى يافتن بهترين راه، با دخترش به گفتگو پرداخت، و شايد از پذيرفتن و استقبال از واردين، مردد بود، و فكر مى كرد از پذيرفتنشان، معذرت بخواهد، يا حقيقت حال را براى آنها بگويد، تا به زحمت نيفتد، ولى مهر و محبت و مهمان نوازى لوط عليهالسلام او را بر آن داشت كه مخفيانه، دور از ديد مردم، به استقبال واردين برود آنها را با كمال احترام به منزل بياورد (با توجه به اين كه قوم لوط، لوط را از مهمان كردن غريبان منع كرده بودند) سرانجام لوط به تصميم خود عمل كرد، و به استقبال جوانان تازه وارد رفت و با كمال احتياط، دور از ديد مردم آنها را به خانه آورد و در خانه را به روى آنها بست تا كسى مطلع نشود.(۱)
🌸🍃به اين ترتيب حضرت لوط عليهالسلام در شرايط بسيار سخت، خصلت مهمان نوازى خود را به خوبى انجام داد، كه بعد معلوم شد آن جوانان فرشتگان مأمور عذاب هستند.
📚پی نوشتها :
۱- قصص قرآن بلاغى،ص۷۶
#ادامه.دارد.....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_یعقوب(علیه السلام)
#قسمت1⃣
🌸🍃يكى از پيامبران، حضرت يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، نوه حضرت ابراهيم خليل عليهالسلام است كه نام او شانزده بار در قرآن آمده است، او همان است كه گروهى از فرشتگان همراه جبرئيل، نزد ابراهيم عليهالسلام آمدند، همسرش ساره را به فرزندى به نام اسحاق، و پس از او يعقوب، بشارت دادند.(۱)
🌸🍃نيز خداوند در ضمن شمارش امتيازاتى كه به ابراهيم خليل عليهالسلام بخشيده، يعقوب را نام مى برد و مى فرمايد:
🌺وَ وَهَبنا لَهُ اِسحاقَ وَ يَعقُوبَ كُلّاً هَدَينا؛
و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم عليهالسلام بخشيديم، و هر دو را هدايت كرديم.(۲)
🌸🍃در قرآن از حضرت يعقوب عليهالسلام به عنوان يكى از بندگان صالح، و پيامبران برجسته از نسل ابراهيم عليهالسلام و پدر آل يعقوب و داراى امتيازات عالى ياد شده است، و داستانهاى جالب زندگيش در رابطه با دوازده پسرش، به خصوص حضرت يوسف عليهالسلام است، كه بعداً در ذكر داستانهاى يوسف عليهالسلام آن را خاطرنشان مى كنيم.
🌸🍃آرى، يعقوب عليهالسلام از خاندان بزرگى در سرزمين فلسطين به دنيا آمد، و در آغوش پر مهر مادرش رُفقه در زير سايه پدر ارجمندش اسحاق بزرگ شد. او را به عنوان اسرائيل مى خواندند، اسرائيل به معنى پيروز يا خالص است. دودمان بزرگ بنى اسرائيل از يعقوب شروع گرديد، يعقوب پدربزرگ بنى اسرائيل و دهها پيامبر بنى اسرائيل است، حدود چهارصد سال بعد، بنى اسرائيل تحت شكنجه طاغوتى به نام فرعون قرار گرفتند، تا آن كه حضرت موسى عليهالسلام آنان را نجات داد.
📚پی نوشتها :
۱ - سوره هود، آیه۷۱
۲ - انعام ، آیه ۸۴
#ادامه.دارد.....
@razmandegan_eslam_kerman