#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت1⃣
✅ نام مبارك حضرت ابراهيم عليهالسلام قهرمان توحيد ۶۹ بار در ۲۵ سوره قرآن آمده، و يك سوره قرآن (چهاردهمين سوره) به نام سوره ابراهيم است. فرازهاى سازنده و گوناگون زندگى سودمند آن حضرت در ضمن ۲۵ سوره قرآن ذكر شده است، و اين موضوع بيانگر عنايت خاص قرآن به زندگى ابراهيم عليهالسلام است، تا پيروان قرآن آن را بخوانند، از آن درسهاى بزرگ زندگى را بياموزند. و از مكتب سازنده و آموزنده او براى پيشروى به سوى كمال، الهام بگيرند.
🍃🌺 هدف از نقل اين فرازها نيز، همين است، چنان كه در آيه ۶۸ سوره آل عمران مىخوانيم:
💠اءنّ اولَى النَاسِ بِابراهيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعوهُ؛
سزاوارترين مردم به ابراهيم عليهالسلام آنانند كه از او پيروى كردند.
🍃🌺 حضرت ابراهيم عليهالسلام دومين پيامبر اولوالعزم است كه داراى شريعت و كتاب مستقل بوده، و دعوت جهانى داشته، او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح عليهالسلام ظهور كرد، و سلسله نسب او تا نوح عليهالسلام را چنين نوشتهاند: ابراهيم بن تارَخ بن ناحور بن سروح بن رعو بن فالج بن عابر بن شالح بن ارفكشاذ بن نوح.
🍃🌺 مادر ابراهيم نونا يا بونا نام داشت، مطابق بعضى از روايات مادر لوط پيامبر، و مادر ساره همسر ابراهيم با مادر ابراهيم، خواهر بودند، و پدرشان يكى از پيامبران به نام لاحج بود.(۱)
📚پی نوشت(۱) :
قصص القرآن، از عبدالوهاب نجار، ص۷۰
#ادامه.دارد...
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت2⃣
✅ابراهيم عليهالسلام هنوز به دنيا نيامده بود كه پدرش از دنيا رفت، و آزر عموى ابراهيم سرپرستى او را بر عهده گرفت، از اين رو ابراهيم او را به عنوان پدر مى خواند.(۱)
🍃🌺ابراهيم عليهالسلام حدود چهار هزار سال قبل مى زيست و ۱۷۵ سال عمر كرد، و سراسر عمرش را در راه توحيد و مسائل انسانى سپرى نمود.
💠زندگى درخشان ابراهيم عليهالسلام در پنج دوره خلاصه مى شود:
۱- بنده خالص خدا بود، و خدا بندگى او را پذيرفت.
۲- مقام پيامبرى.
۳- مقام رسالت.
۴- مقام خليل (دوست خالص) خدا بودن.
۵- مقام امامت.
🍃🌺به اين ترتيب او نردبان تكامل را پيمود و سرانجام بر قله اوج يك انسان كامل كه مقام امامت است، نايل گرديد.
و چون زندگى ابراهيم عليهالسلام در همه ابعاد زندگى، سازنده است و در پيشانى تاريخ مى درخشد، خداوند او را به عنوان يك امت معرفى كرده و فرمود: ابراهيم يك ملت بود.(۲) يعنى يك فرهنگ و مجموعهاى از برنامه هاى انسان ساز بود.
🍃🌺ابراهيم عليهالسلام از پيامبرانى است كه پيروان همه اديان مانند: يهوديان، مسيحيان، مجوسيان، مسلمانان و... او را به بزرگى و قهرمانى ياد مى كنند، چرا كه زندگى ابراهيم عليهالسلام به ابديت پيوسته و الگوى همه انسانهاى آزادانديش و پيشرو است، و از نظرات گوناگون موجب سازندگى و سعادت ابدى مادى و معنوى خواهد بود.
📚پی نوشتها
۱- بحار، ج ۱۲،ص ۴۵
۲- اءنّ ابراهيمَ كانَ ا
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت3⃣
✅طاغوتى به نام نمرود و خواب هولناك او
🍃🌺 در سرزمين بين النهرين (بين دجله وفرات واقع در كشور عراق كنونى) شهرى زيبا و پرجمعيت به نام بابِل قرار داشت كه (روزگارى اسكندر، آن را پايتخت ناحيه شرقى امپراطورى خود نموده بود،) طاغوتى ديكتاتور به نام نِمرود فرزند كوش بن حام در آن جا سلطنت مى كرد.
🍃بابل پايتخت نِمرود، غرق در بت پرستى و انحرافات مختلف و فساد بود، هوسبازى، شرابخوارى، قماربازى، آلودگى هاى جنسى، فساد مالى و هرگونه زشتى از در و ديوار آن مى باريد.
🌺مردم در طبقات گوناگون زندگى مى كردند و در مجموع به دو طبقه زيردست و زبردست، تقسيم شده بودند، حاكم خودپرست كه سراسر زندگيش در تجاوز و فساد و انحراف خلاصه مى شد، بر آن مردم فرمانروايى مى كرد، محيط از هر نظر تيره و تار بود و شب ظلمانى گناه و آلودگى بر همه چيز سايه افكنده بود، و در انتظار صبح سعادت به سر مى برد.
🍃نمرود علاوه بر بابل، بر ساير نقاط جهان نيز حكومت مى كرد، چنان كه امام صادق عليهالسلام فرمود: چهار نفر بر سراسر زمين سلطنت كردند، دو نفر از آنها از مؤمنان به نام سليمان بن داود و ذوالقرنين و دونفر از آنها از كافران به نام نمرود و بخت النصر بودند.(۱)
📚پی نوشته ها:
۱- بحار، ج ۱۲ ،ص ۳۶
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت4⃣
🍃🌺خداوند به مردم ستمديده و رنج كشيده بابل لطف كرد و اراده نمود تا رهبرى صالح و لايق به سوى آنها بفرستد و آنها را از چنگال جهل و نادانى، بت پرستى و طاغوت پرستى نجات دهد، و از زير چكمه ستمگران نمرودى رهايى بخشد، آن رهبر صالح ولايق، همان ابراهيم خليل بود، كه هنوز چشم به جهان نگشوده بود.
🌺🍃عموى ابراهيم به نام آزر، از بت پرستان و هواداران نمرود بود و در علم نجوم و ستاره شناسى اطلاعات وسيع داشت، و از مشاوران نزديك نمرود به شمار مى آمد.
🍃🌺آزر با استفاده از علم ستاره شناسى چنين فهميد كه امسال پسرى چشم به جهان مى گشايد كه سرنگونى رژيم نمرود به دست او است، او بى درنگ خود را به محضر نمرود رسانيد، و اين موضوع را به نمرود گزارش داد.
🍃🌺عجيب اين كه در همين وقت همزمان نمرود در عالم خواب ديد كه ستارهاى در آسمان درخشيد و نور آن بر نور خورشيد و ماه، چيره گرديد.
پس از آن كه نمرود از خواب بيدار شد، دانشمندان تعبير كننده خواب را به حضور طلبيد و خواب ديدن خود را براى آنها تعريف كرد، آنها گفتند: تعبير اين خواب اين است كه به زودى كودكى به دنيا مى آيد كه سرنگونى تو و رژيم تو به دست او انجام مى شود.
🌺🍃نمرود بر اثر گزارش منجم، و تعبير دانشمند تعبير كننده خواب، به وحشت افتاد، بسيار نگران شد، منجمين و دانشمندان تعبير خواب را حاضر كرد و با آنها به مشورت پرداخت، سرانجام اطمينان يافت كه گزارشات، درست است، اعصابش خرد شد، و وحشت و نگرانيش افزايش يافت، و اضطراب و دلهره تار و پود وجودش را فرا گرفت. (۱)
📚پی نوشتها
۱ - اقتباس از مجمع البيان، ج ۴،ص ۳۲۵/ بحار: ج۱۲،ص ۴۱
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت5⃣
✅ دو فرمان خطرناك نمرود
🍃🌺 براى آن كه نطفه ابراهيم عليهالسلام منعقد نشود، نمرود فرمان صادر كرد كه زنان را از شوهرانشان جدا سازند و به طور كلى آميزش زن و مرد قدغن گردد، تا به اين وسيله، از انعقاد نطفه آن پسر خطرناك، در آن سال جلوگيرى شود.
🍃🌺اين فرمان اجرا شد، و مأموران و دژخيمان آشكار و نهان نمرود، همه جا را تحت كنترل شديد خود در آوردند، و براى اين كه اين فرمان، به طور دقيق اجرا شود، زنان را در شهر نگه داشتند، و مردان را به خارج از شهر فرستادند.
🍃🌺 ولى در عين حال، تارخ پدر ابراهيم عليهالسلام، با همسرش تماس گرفت و كاملا به دور از كنترل مأموران، با او همبستر شد، و نور ابراهيم عليهالسلام در رحم مادرش منعقد گرديد.(۱)
🍃🌺در اين هنگام دومين فرمان نمرود، چنين صادر شد:
ماماها و قابله ها و هر كس در هر جا كه توانست، زنان باردار را تحت كنترل و مراقبت قرار دهند، هنگام زايمان، كودكان را بنگرند اگر پسر بود كشته و نابود گردد، و اگر دختر بود زنده بماند، اين فرمان حتماً بايد اجرا شود، براى متخلفين از اجراى فرمان، مجازات شديد در نظر گرفته شده است... حتماً... حتماً.
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت6⃣
🍃🌺كنترل شديد در همه جا اجرا گرديد، جلادان خون آشام نمرودى، در همه جا حاضر بودند، نوزادهاى پسر را مى كشتند، و نوزادهاى دختر را زنده مى گذاشتند.
🌺🍃كار به جايى رسيد كه به نوشته بعضى از تاريخ نويسان ۷۷ تا ۱۰۰ هزار نوزاد كشته شدند.(۱)
🌺🍃مادر ابراهيم عليهالسلام بارها توسط ماماها و قابله هاى نمرودى آزمايش شد، ولى آنها نفهميدند كه او باردار است، و اين از آن جهت بود كه خداوند رحم مادر ابراهيم عليهالسلام را به گونهاى قرار داده بود كه نشانه باردارى آشكار نبود.(۲)
🌺🍃همه جا سخن از كشتن نوزادهاى پسر بود، و جاسوسان نمرود، اين موضوع را با مراقبت شديد دنبال مى كردند، در چنين شرايط سختى پدر ابراهيم عليهالسلام بيمار شد و از دنيا رفت.
🌺🍃بونا مادر شجاع و شيردل ابراهيم عليهالسلام خود را نباخت و همچنان با امداد الهى به زندگى ادامه داد، و با اين كه فشار زندگى لحظه به لحظه بر او شديدتر مى شد، و همواره سايه هولناك دژخيمان تيره دل و بيرحم را مى ديد، تسليم نمروديان نشد و تصميم گرفت خود را معرفى نكند و نوزاد خود را پس از تولد، با كمال مراقبت، در مخفى گاهها حفظ نمايد.
🌺🍃آرى، گرچه فرمان نمرود، ترس و وحشت عجيبى در مردم ايجاد كرده بود، ولى مادر شجاع ابراهيم عليهالسلام با توكل به خداى يكتا، تصميم گرفت تا بر خلاف اين فرمان، كودك خود را از گزند دست خون آشامان نمرودى نگه دارد.
📚پی نوشتها :
۱ - ناسخ التواريخ پيامبران، ج۱،ص ۱۶۰
۲ - تاريخ طبرى، ج۱،ص ۱۶۴تا ۲۱۷
#ادامه.دارد...
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت7⃣
✅ تولد حضرت ابراهيم در درون غار، و سيزده سال زندگى مخفى او
🍃🌺 شب و روز همچنان مى گذشت، هفته ها و ماهها به دنبال هم گذر مى كرد، و به همين ترتيب ولادت ابراهيم عليهالسلام نزديك مى شد، مادر قوى دل و شجاع ابراهيم عليهالسلام همواره در اين فكر بود كه هنگام زايمان كجا رود، و چگونه فرزندش را از گزند جلادان حفظ نمايد؟
🌺🍃 در آن عصر، قانونى در ميان مردم رواج داشت كه زنان در هنگام قاعدگى به بيرون شهر مى رفتند و پس از پايان آن، به شهر باز مى گشتند.
🌺🍃مادر ابراهيم عليهالسلام تصميم گرفت به بهانه اين قانون و رسم، از شهر بيرون برود، و در كنار كوهى، غارى را پيدا كند و در آن جا دور از ديد مردم، شاهد تولد نوزادش باشد.
🌺🍃همين تصميم اجرا شد، مادر با كمال مراقبت از شهر خارج گرديد، و خود را به غارى رسانيد، و در آن جا درد زايمان به او دست داد، طولى نكشيد كه ابراهيم عليهالسلام در همانجا ديده به جهان گشود، كودكى كه در همان وقت، نور و شكوه خاصى كه نشانگر آينده درخشان او بود، از چهره اش ديده مى شد.
🌺🍃در اين هنگام مادر نگران بود كه آيا كودكش را در غار بگذارد يا به شهر بياورد، سرانجام براى حفظ او تصميم گرفت او را در پارچهاى پيچيده در درون همان غار بگذارد، و هر چند وقتى به سراغ او رود و به او شير دهد.
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت8⃣
🌺🍃مادر او را در ميان غار گذاشت و براى حفظ او از گزند جانوران، درِ غار را سنگچين كرد، و به شهر بازگشت، از آن پس مادر هر چند روزى يكبار مخفيانه و گاهى شبانه خود را به غار رسانده و از پسرش ديدار مىنمود، مىرفت تا به او شير بدهد، ولى مىديد به لطف خدا، او انگشت بزرگ دستش را به دهان نهاده، و به جاى پستان مادر از آن شير جارى است... .
🌺🍃به اين ترتيب؛ اين مادر و پسر، در آن دوران وحشتناك با تحمل مشقتها و رنجهاى گوناگون، با مقاومت بى نظير، ماهها و سالها به زندگى چريكى خود ادامه دادند، و حاضر نشدند كه تسليم زورگويىهاى حكومت ستمگر نمرود گردند، تا آن كه سيزده سال از عمر ابراهيم عليهالسلام گذشت.(۱)
🌺🍃آرى، حضرت ابراهيم عليهالسلام از خطر دژخيمان سنگدل نمرود، ۱۳ سال در ميان غار زندگى مىكرد، در حقيقت در زندان طبيعت به سر برد، همواره سقف غار و ديوارهاى تاريك و وحشتزاى آن را ميديد، گاهى مادر رنجديدهاش مخفيانه به ملاقاتش مىآمد، و گاهى سر از غار بيرون مىآورد و كوهها و دشت سرسبز و افق نيلگون را تماشا مىكرد، و بر خداشناسى و فكر باز و نشاط روحيه خود مىافزود، و منتظر بود كه روزى فرا رسد و از زندان غار بيرون آيد و در فضاى باز قدم بگذارد، و مردم را از پرستش نمرود و آيين نمرود باز دارد... .
📖پی نوشتها :
۱ - اقتباس از مجمع البيان، ج ۴،ص۳۲۵ - تفسير جامع، ج ۲،ص ۳۱۹
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت9⃣
✅بيرون آمدن ابراهيم از غار و تفكر او در جهان آفرينش
🌺🍃جالب اين كه ابراهيم عليهالسلام در اين مدتى كه در غار بود، به لطف خدا از نظر جسمى و فكرى رشد عجيبى كرد، با اين كه سيزده ساله بود قد و قامت بلندى داشت كه در ظاهر نشان مى داد كه مثلاً بيست سال دارد، فكر درخشنده و عالى او نيز همچون فكر مردان كاردان و هوشمند و با تجربه كار مى كرد، يك روز مادر به ديدارش آمد و مدتى در كنار پسر نوجوانش بود، ولى هنگام خداحافظى، همين كه خواست از غار بيرون آيد، ابراهيم دامن مادر را گرفت و گفت: مرا نيز با خود ببر، ماندن در غار بس است، اينك مى خواهم در جامعه باشم و با مردم زندگى كنم.
🌺🍃مادر مى دانست كه درخواست ابراهيم، يك درخواست كاملا طبيعى است، ولى در اين فكر بود كه چگونه او را به شهر ببرد، زبان حال مادر در اين لحظات، خطاب به ابراهيم چنين بود:
🌺🍃عزيزم! چگونه در اين شرايط سخت تو را همراه خود به شهر ببرم. نه! ميوه دلم صلاح نيست، اگر شاه از وجود تو اطلاع يابد، تو را خواهد كشت، مى ترسم خونت را بريزند، همچنان در اين جا بمان، تا خداوند راه گشايشى براى ما باز كند.
🍃🌺ولى ابراهيم اصرار داشت كه از غار جانگاه بيرون آيد، سرانجام مادر به او گفت:
🍃🌺در اين باره با سرپرستت (آزر) مشورت مى كنم، اگر صلاح باشد، بعد نزدت مى آيم و تو را به شهر مى برم.(۱)
به اين ترتيب مادر دلسوخته از پسرش جدا شد و به شهر بازگشت.
🌺🍃وقتى كه مادر رفت، ابراهيم تصميم گرفت از غار بيرون آيد، صبر كرد تا غروب و خلوت شود و هوا تاريك گردد، آن گاه از غار بيرون آمد، گويى پرنده اى از قفس به سوى باغستان سبز و خرم پريده، به كوهها و دشت و صحرا مى نگريست، ستارگان و ماه آسمان نظرش را جلب كرد، در انديشه فرو رفت، با خود مى گفت: به به! از اين پديده هايى كه خداى يكتا آن را پديدار ساخته است! از اعماق دلش با آفريدگار جهان ارتباط پيدا كرد، و سراسر وجودش غرق در عشق و شوق به خدا شد، و در اين سير و سياحت، خداشناسى خود را تكميل كرد.
📚پی نوشتها :
۱ - بحارالانوار، ج۱۲،ص ۳۰و۴۲
#ادامه.دارد...
@razmandegan_eslam_kerman
#داستانهای_قرآن
#زندگینامه_حضرت_ابراهیم
#قسمت0⃣1⃣
✅ گفتگوى ابراهيم عليهالسلام با ماه پرستان
🌺🍃ابراهيم از جمع ستاره پرستان گذشت، و به راه خود در صحرا و بيابان ادامه داد ناگاه چشمش به جمعيتى افتاد كه در برابر ماه درخشنده، ايستاده بودند و آن را پرستش مى كردند، ابراهيم عليهالسلام نزد آنها رفت و باز براى اين كه اين گروه نيز او را در جمع خود بپذيرند، در ظاهر از روى انكار و استفهام گفت: به به چه ماه درخشنده و زيبايى! خداى من همين است.
🌺🍃ماه پرستان از ابراهيم استقبال كردند و او را در صف خود قرار دادند، ولى وقتى كه ماه نيز همچون ستاره زهره، غروب كرد، ابراهيم فرصت را به دست آورد و خطاب به ماه پرستان گفت: اين خدا نيست، زيرا ماه نيز در حال حركت و تغيير و جا به جايى است، ولى خدا ثابت و دگرگون ناپذير مى باشد، من از اين عقيده برگشتم، اگر خدا مرا هدايت نكند، در صف گمراهان خواهم شد.
🌺🍃به اين ترتيب ابراهيم عليهالسلام با اين استدلال نيرومند، بر عقيده ماه پرستان ضربه زد، و بذر اعتقاد به خداى يكتا و بى همتا را در صفحه قلبهاى آنها پاشيد.
#ادامه.دارد....
@razmandegan_eslam_kerman