eitaa logo
درنــگـی بر فرهنگ
602 دنبال‌کننده
457 عکس
88 ویدیو
6 فایل
هوالجمیل ✅شرح آیات و احادیث ✅نکات اخلاقی ✅نقدونظر فرهنگی ✅آثار هنری و خوشنویسی نوشتارهای احسان پورنعمان، دکترای علوم قرآن و حدیث، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب. مدیر هنری، خوشنویس، مدرس انجمن خوشنویسان ایران، طراح نقوش. @Ehsanpurnoman
مشاهده در ایتا
دانلود
آنچه مرا مجذوب و مسحور می کرد کتاب ها و معانی آنان نبود، بلکه خط و خطاطی بود و فهمیدن رسم نوشتن آن. چونان که هر صفحه ای را که ورق می زدم ، هیچ به محتوا اندیشه نمی کردم. هیچ برگ بیاضی نبود که سیاه نکرده باشم ؛ اگر برگی یا چیزی برای نوشتن نبود، چون جن زده ها در هوا الف را می نوشتم و ی رامین کشیدم و سین و شین را می تراشیدم، قاف را می چرخانیم و میم و نون را می رقصاندم. دست و پنجه ام پر از خط بود؛ بی قرار شده بودم. گفتند هوایی شده ای و اندک زمانی دیگر به پایان می رسد. نرسید. گفتم علاجش چیست؟ گفتند خطاط شو و از طلبگی چشم بپوش. گفتم پس چگونه بزی ام؟ گفتند ملایی خوشنویس شو. گفتم نه این گونه نمی شود. داستان الف/یاء رضا علی پور ص ۳۲ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
نگاشتن خط به تنهایی همه چیز خط نیست، ابداعی است در چیدن تمام حروف کنار هم. حرف با قلب نوشته می شود نه با دست. داستان الف/یا رضا علی پور ص ۴۵ آیا چنین است؟ بسیاری را دیده ام که بعد از ظهور خوشنویسی های رایانه ای می گفتند که این روح ندارد. روح یا حس و حال آیاچیزی است که قابل لمس و دیدن است و اثر اتصال قلبی خوشنویس؟ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
. خوشنویسی راه رسیدن به خدا یا دروازه‌ای برای رسیدن به عالم حقیقت نیست، راهی است برای انحراف و گردن کشی از این که فروروی به درون و روان... من از خطاطی به ذات وجود جمله و واژه رسیدم... هی بنویس «یا رب» و «ای عشق» دیگر ذره ذره چیزی از آن نمی ماند. ذکر هم سیاه مشق است. در خطاطی روی هم نوشته می شوند که دیدنش چشم را دچار در هم شدگی و تار می کند. ذکر همچنین است، کم کم دلت آشوب می شود، جهان عبارت است از چندین حرف که اگر از هم جدا کنی بی معنی می شود، مانند دانه های تسبیح؛ تسبیحی که با این همه با آن ذکر می شود و چنین تلقین می شود که خدا به قلبت وارد شده. نمی شود. خودت با ذکر و سیاه مشق در درونت جایی می سازی به نام خدا. هیچ نیرویی نمی تواند مانعم شود که «لام»ی و «کاف»ی را بد ننویسم جز خودم، یا نیرویی مافوق نباشد. داستان الف/یا رضا علی پور ص ۶۲ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ✨✨كتاب (جمال آفتاب و آفتاب هر نظر)✨✨ 📌با سلام به همراهان گرامی به اطلاع می رساند به امید خدا از این پس به صورت هفتگی خوانش بخش هایی از کتاب جمال آفتاب که شرحی عرفانی بر غزل های حافظ شیرازی به قلم آیت الحق مرحوم علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی) است، ارسال خواهد شد. 💠در ابتدا سه بخش از مقدمه کتاب در مورد مولف، کتاب و حافظ ارسال می شود.💠 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ✨✨ويژگى‏هاى كتاب (جمال آفتاب و آفتاب هر نظر)✨✨ 💠كتاب گران سنگ «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» ويژگى‏هاى بالایی را در بردارد؛ زيرا از يك سو مؤلّف محترم و دانشمند اين كتاب، (مرحوم آیت الله سعادت پرور) خود از شاگردان برجسته و قديمى استاد علّامه سيد محمد حسين طباطبايى قدس سره است، و چنانكه خود در مقدّمه كتاب اشاره مى كند، در طول سى سال ملازمت با استاد استفاده‏ هاى سلوكى و عملى فراوان از مرحوم علّامه (كه خود آن جناب نيز از استاد بزرگوارش مرحوم آيت اللَّه سيد على قاضى طباطبايى قدس سره كسب فيض نموده است) برده، و در راه وصول به مدارج علمى و عملى همراه صادق آن جناب بوده است، و در اين راه طىّ جلساتى كه به تنهايى، يا با رفقاى هم فكر در محضر علّامه طباطبايى قدس سره برگزار مى ‏شد، نكات مشكل توحيدى و اخلاقى آيات، روايات، ادعيه، خطبه ها و زيارت نامه ها و نيز كلمات پيچيده عارفان بزرگ، طرح مى شده و ايشان نيز توضيحاتى مى ‏فرموده ‏اند. 💠در اين جلسات، پاره اى از اشعار مشكل خواجه حافظ شيرازى براى استفاده حالى رفقا خوانده مى شده، و سپس مرحوم علّامه بياناتى پيرامون آن مى ‏فرموده ‏اند، كه مجموع آنها نزديك به 200 غزل رسيده است. 💠افزون بر اين براى شرح ديوان حافظ علاوه بر بضاعت علمى و ادبى و آگاهى از اصطلاحات اين فن، شارح بايد خود اهل عمل باشد و حال و هواى هر غزل را با ديده دل دريابد و آن گاه به شرح بپردازد. گذشته از اين، نويسنده بزرگوار در اين كتاب در معناى هر بيت از ابيات ديگر خواجه كمك گرفته است، و چنانكه خود مى فرمودند: ♦️«هنگام شرح هر غزل ابتدا معانى لغات و اصطلاحات آن را استخراج مى نمودم و سپس براى فهم معنا و ارتباط آن با ساير ابيات، يك غزل را مكرّر اندر مكرّر با خود زمزمه مى كردم و آن را به ساير غزليات عرضه مى نمودم، و مدتها و گاه در موارد مشكل تا چند شبانه روز در اطراف آن فكر مى كردم و در پى يافتن معنا و سياق بيت و حال روحى حافظ در ضمن سرودن هر بيت، و ارتباط آن با ساير ابيات يك غزل بودم، و البته در اين راستا امدادهاى غيبى و عنايات حضرت حق گاه و بى‏ گاه شامل حالم بود، تا توانستم اين شرح را به پايان ببرم، والحمد للَّه.»♦️ 💠انسجام اين شرح در معناى اشعار حافظ و بهره گيرى از روش تفسير موضوعىِ حافظ به حافظ، كه رشحاتى از آن در ذيل معناى هر يك از ابيات آمده است، نشان‏ دهنده تحقيق گسترده اين دو بزرگوار در اشعار حافظ دارد، به گونه اى كه كلّ ديوان يك روش منسجم و به هم تنيده از مفاهيم را ارايه مى دهد. 📌بنابراين، اين روش تفسير اشعار حافظ، داراى سه امتياز است: ❄️1. انسجام كلّ ديوان و تبيين متشابهات با استفاده از محكمات. ❄️2. انسجام هر غزل با استفاده از روش گذشته، و نيز از راه انس با غزليّات و تشخيص اينكه هر غزل در چه موقعيّتى و در چه حالى (وصال يا فراق، و يا براى اظهار اشتياق به وصال، در گله مندى از محبوب و در واقع شكايت از موانع وصال، و يا درخواست موجبات وصال و ...) سروده شده است، و يا احياناً در وسط غزل چگونه حال سراينده متفاوت مى شود و لذا سخن تغيير مى كند، و ديگر موارد كه همه نشان دهنده عدم پريشان گويى شاعر است؛ و اين پريشان گويى ظاهرى به خاطر تغيير حالات روحى بوده و از هزاران سخن به ظاهر منطقى بيشتر ارزش دارد!. ❄️3. استشهاد به ابيات ديگر حافظ در تغيير بسيارى از ابيات. البته اين كار نه با استفاده از واژه‏ هاى مشترك بلكه با بهره گيرى از معانى و مفاهيم اشعار صورت گرفته است. ❄️4. برجستگى ديگر اين شرح آن است كه معمولًا در شرح مبانى عرفانى از كلمات اساتيد و مشايخ عرفان اسلامى- نظير محيى الدين ابن عربى، صدرالدين قونوى، ابن فارض مصرى، مولى عبد الرزاق كاشانى، قيصرى، ملّاى رومى، و ديگران- كمك گرفته شده، هرچند برخى چنين تصور مى كنند كه ريشه عرفان اسلامى به اين افراد باز مى گردد، و حال آنكه اگر ريشه عرفان و موضوع و غايت آن توحيد است، و اصل توحيد، روح و جوهره همه اديان الهى است، بايد سرچشمه‏هاى عرفان را در اديان توحيدى جستجو كرد. ا و حقّ اين است كه مكتب‏ تشيع كه به پيروى از اهل بيت عليهم السلام و در رأس آنان حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مفتخر است، در راه وصول به حقايق لطيف توحيدى از درياى بيكران سخنان، ادعيه، زيارات و خطبه‏ هاى آن بزرگان برخوردار است، درياى بى‏ پايانى كه هر آنچه از معارف توحيد و گوهرهاى گرانبهاى حقايق بخواهيم، در آن مى توان يافت، تا چه كسى اهليّت غوص در آن را داشته باشد. جمال آفتاب، مقدمه، ص: 25 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ✨✨آشنایی مختصری با خواجه شمسُ الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظ شیرازی✨✨ 🔹بخش اول 💠آنچه تاريخ از شخصيت علمى و فرهنگى خواجه در زمان خودش ثبت كرده، چنين است كه او در زمان خود اديب و حكيم و متكلمى چيره دست بوده و اشتهار اصلى او به حفظ قرآن و قرائت و تفسير آن بوده است، چنانكه هم درس او در حوزه علمى، جناب قوام الدين عبد اللَّه، از او چنين ياد مى كند: «مفخر العلماء، استاد نحارير الادباء، معدن اللطائف الروحانيّة، مخزن المعارف السبحانيّة، شمس الملة والدين، محمد الحافظ الشيرازى.» . نيز كاتب ديوان او در آخر نسخه خطى به نقل مرحوم قزوينى، مى‏نويسد: «تمّ الديوان (كذا) المولى العالم الفاضل ملك القرّاء، و افضل المتأخرين، شمس الملّة والدين، مولانا محمد الحافظ، روّح اللَّه روحه، و أوصل فتوحه، و نوّر مرقده ...» . 💠سپس مرحوم قزوينى مى نويسد: «از القابى كه اين كاتب بسيار نزديك به عصر خواجه و شايد معاصر خواجه، در حقّ او نگاشته ... بدون اينكه هيچ عبارتى ديگر دالّ بر اينكه وى از مشاهير صوفيه عصر خود بود از قبيل قطب السالكين، فخر المتألهين، ذخر الاولياء، شمس العرفا، و امثال ذلك كه در نسخ جديده معمولًا بر اسم وى مى افزايند، در حق او استعمال كرده باشد، شايد بتوان استنباط كرد كه خواجه در عصر خود بيشتر از زمره علما و فضلا و دانشمندان به شمار مى رفته، تا از فرقه صوفيه. پس جنبه علم و ادب و فضل او بر جنبه عرفان و تصوف وى غلبه داشته. و علاوه بر اين، از لقب «مَلِكُ الْقُرّاء» معلوم مى ‏شود كه خواجه از معاريف قُرّاء عصر خود محسوب مى شده و به همين سمت در زمان خود مشهور بوده.» 💠خلاصه آنكه خواجه آنچنان از هوش سرشارى برخوردار بوده، كه در اوان جوانى از اقران خود پيشى مى گيرد و آوازه علم و نبوغ و دانشش فراگير مى شود، تا جايى كه به ملك القراء مشهور، و حافظ كل قرآن به چهارده قرائت مى گردد .... 💠بسيارى از معاصران او، شعر او را حكمت، و تفسير قرآن در قالب نظم مى‏ دانستند. از اين رو، حكيمى چون مير سيد شريف گرگانى- كه خود يكى از اساتيد خواجه است و به لحاظ انس با برهان و فلسفه، ميلى به صنعت شعر نداشته و هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده مى شد، مى ‏گفت: «عوض اين ترهّات، به فلسفه و حكمت بپردازيد.». هنگامى كه جناب خواجه شمس الدين محمّد، حافظ شيرازى صبح گاهان بر درس او وارد مى شد، از او مى پرسيد: «بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانيد.». هنگامى كه شاگردان علّامه به وى اعتراض مى كردند كه: اين چه رازى است كه ما را از سرودن شعر منع مى كنى مى ‏گفت: «شعر حافظ همه الهامات و حديث قدسى و لطايف حِكَمى و نكات قرآنى است.» . از اينجا معلوم مى شود كه لقب «لسان الغيب» نه در اعصار بعد از خواجه، كه در زمان حياتش، آن هم توسط اساتيدش به او داده شده است .... 💠عارف جز زبان عشق نمى داند و سخن نمى گويد، و زبان عشق را تنها عاشق با وجود خود مى فهمد، و تا كسى صاحب درد نشود و نسوزد و تب عشق همه وجودش را فرا نگيرد، لحن كلام عارف را احساس نمى كند. در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلّى دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالَم زد 💠بنابراين، اگر عارف در بيان حال خود از مى و ساقى و مغ و مغبچه و دف و نى و مطرب استفاده مى كند، و يا به جاى نثر از لسان شعر و نظم استفاده مى كند، نه مجازگويى مى كند و نه مبالغه؛ بلكه ظاهرى را مى گويد كه باطن آن مقصود اصلى او است، چنانكه در آيات قرآن و كلمات ائمّه معصومين عليهم السلام از اين قبيل (عبور از ظاهر به باطن) فراوان ديده مى شود. براى نمونه خداوند درباره نعمتهاى ابرار مى فرمايد: «يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْكٌ...» (نيكوكاران از شرابى مُهر شده نوشانيده مى شوند، شرابى كه مُهر آن مُشك است، و در اين نعمتها مسابقه دهندگان بايد بر يكديگر سبقت گيرند. تركيب آن شراب ازتسنيم است، چشمه اى كه مقرّبان الهى از آن مى نوشند.25-28 مطففین) 💠قطعاً مراد از اين شراب، شراب‏هاى دنيايى نيست كه با خوردن آن شخص از حال عادى خارج مى شود و دست به كارهاى غير عاقلانه مى زند؛ چرا كه خداوند در جاى ديگر قرآن در توصيف شراب بهشتى مى فرمايد: «لا فِيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ» (نه دردسرى دارد، و نه از آن مست مى شوند.47صافات) بلكه شرابى است كه از هر گونه آلودگى پاك مى كند، و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» (و پروردگارشان نوشيدنى پاك و پاك كننده به آنان نوشاند.21انسان) 👈 بنابراين، مراد از شراب، تجليات افعالى و اسمايى و صفاتى و بلكه ذاتى حضرت حق مى باشد كه يكى پس از ديگرى براى شخص ظهور مى كند و او را از خود بى ‏خود مى سازد و تنها و تنها به معشوق خود متوجه می سازد ... جمال آفتاب، مقدمه، ص: 12(همراه با تلخیص) احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ✨✨آشنایی مختصری با خواجه شمسُ الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظ شیرازی✨✨ ❄️بخش دوم 💠 حافظ در جاى جاى ديوان خود تصريحاً و يا تلويحاً مراد خود از مى و ساقى و ساغر و غيره را بيان داشته. بنابراين، كه براى پى بردن به مقصود خواجه از اين اصطلاحات، بايد به تمام ابياتى كه آن واژه در آنجا به كار رفته رجوع كرد، و با قراين موجود در خود بيت، و يا ابيات قبل و بعد آن در يك غزل، و نيز به طور كلّى با رجوع به غزل‏هاى ديگر، متشابهات را به محكمات ارجاع داد، و در نتيجه يك تفسير علمى و منسجم از هر يك واژه ‏هاى موجود در اشعار حافظ ارايه داد. براى نمونه به برخى تصريحات او درباره «مى» كه يكى از بحث انگيزترين اصطلاحات خواجه است مى پردازيم، كلمه اى كه در يكى از كاربردهايش‏، در زبان او به جلوه اى اشاره مى كند كه محبوب به سالك مى نمايد و او را از دنيا و مافيها رها ساخته و متوجّه خود مى كند. 🔹اى كه دايم به خويش مغرورى! گر تو را عشق نيست، معذورى‏ 🔹گردِ ديوانگانِ عشق مگرد كه به عقل و عقيله مشهورى‏ 🔹مستى عشق نيست در سَرِ تو رو، كه تو مستِ آب انگورى‏ ♦️خمها همه در جوش و خروشند زِ مستى‏ و آن مِى كه در آنجاست، حقيقت نه مجاز است‏ 🔹 به هيچ دَوْر نخواهند يافت هشيارش‏ چنين كه حافظ ما، مستِ باده ازَل است‏ 💠 در زبان عربى نيز مى توان به سروده ‏هاى «عمر بن فارض مصرى» اشاره كرد كه انصافاً از لحاظ ادبى و عرفانى پهلو به پهلوى ديوان حافظ مى زند. او به خصوص در ميميّه معروف خود به طور صريح به بيان مقصود خويش از «شراب» پرداخته و چنين مى سرايد: 🔹 شرِبْنا عَلى‏ ذِكْرِ الْحَبيبِ مُدامَةً سَكَرْنا بِها مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْلَقَ الْكَرْمُ‏ 🔹(معنی: بر ياد محبوب، شرابى سر كشيديم و بدان مست شديم، پيش از آن كه درخت انگور آفريده شود.) تا پايان اين اشعار كه در تفسير معناى «مى» از ديدگان عارفان، بى نظير است. به همين دليل، برخى از بزرگان در كتاب‏هاى مستقلّ به تبيين اين اصطلاحات پرداخته‏ اند، كه از جمله مى توان به «رساله مصطلحات فخرالدين عراقى»، «رساله اصطلاحات مولانا محمّد طبسى»، «رساله مشواق ملّا محسن فيض كاشانى»، «رشف الألحاظ فى كشف الالفاظ الفتى تبريزى» و «قواعد العرفاء و آداب الشعراء نظام الدين تِرينى قندهارى پوشنجى» اشاره كرد. 👈 از چند نكته گذشته نتيجه مى گيريم كسانى اجازه دارند در وادى شرح ابيات خواجه قدم نهند كه علاوه بر ويژگى‏هاى علمى و ادبى و جستجو در سخنان بزرگان قبل و بعد از حافظ، و نيز انس و آشنايى تمام و كمال و احاطه به ديوان خواجه، خود اهل سلوك و عمل باشند و حال و مقام هر سخن و غزل را نه از راه نظر و استدلال، بلكه در آينه عمل و ميدان مشاهده، لمس كرده باشند، و يافته خواجه را در خود يافته و از يافته خويش خبر دهند. و البته چنين طايفه اى در شمار، سخت اندكند. 🔹نه هر كه چهره برافروخت، دلبرى داند نه هر كه آينه سازد، سكندرى داند 🔹 نه هر كه طَرْفِ كُلَه كج نهاد و تند نشست‏ كلاهدارى و آيين سرورى داند 🔹 هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست‏ نه هر كه سر بتراشد، قلندرى داند جمال آفتاب، مقدمه، ص: 12(همراه با تلخیص) احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ✨✨آشنایی مختصری با خواجه شمسُ الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظ شیرازی✨✨ ❄️بخش سوم و آخر 💠 خواجه حافظ و نگاه‏هاى گوناگون به او 1️⃣ برخى او را عارف واصلى مى دانند كه كلامش ترجمان توحيد ناب است، چنانكه اگر كسى بخواهد با محبوب ازلى، راز دلى و سوز و گدازى و مناجاتى كند، غزليات او را ترنّم مى كند. در اين نگاه، اشعار او را به حق، زبان حال دل سوختگان راه توحيد مى دانند، و كلمات او را «بيت الغزل معرفت» مى ‏شمارند. بى جهت نيست كه حكيم وارسته و متألّه، و عارفى چون حاج مولى هادى سبزوارى رحمه الله در غزلى كه سراسر بيان فضايل اوست، مى ‏گويد: هزاران آفرين بر جان حافظ همه غرقيم در احسان حافظ زهفتم آسمانِ غيب آمد لسان الغيب، اندر شأن حافظ نيز مفسّر و محدّث سترگى چون مولى محسن فيض كاشانى رحمه الله با شوق و شور، شعر او را چنين مى ستايد: اى يار مخوان ز اشعار الّا غزل حافظ اشعار بود بى‏كار الّا غزل حافظ استاد غزل سعدى است نزدِ همه كس، ليكن‏ دل را نكند بيدار الّا غزل حافظ غوّاص بحار شعر، نادر به كَفَش افتد نظمى كه بود دُربار الّا غزل حافظ هم چنين بى‏ دليل نيست كه ديوان اشعار او در كنار سجّاده هر صاحب دلى جاى دارد، و غزليات او مونس گريه‏ هاى نيمه شب هر دل سوخته اى است، و عارفان و اهل مناجات، بيان حال خود را در آيينه اشعار او مى جويند. تيرِ عاشق كش، ندانم بر دلِ حافظ كه زد اين قَدَر دانم كه از شعر تَرَش خون مى چكيد 2️⃣ از سوى ديگر چه بسيارند اهل عشرت و ساز و شراب كه ديوان حافظ، گرمى بخش بزم آنهاست. آنان، او را صوفى لاابالى مى دانند كه همواره همنشين خُم و شراب و باده و ساقى، و يك سره در كار رندى و نظر بازى است، و شعر او ترجمان احوال او. عجيب است كه اين دو گروه، هر يك به او عشق مى ورزند و هر يك بهره خاصّ خود را از اشعار او مى برند. در چنين فضاى دوگانه اى است كه شيفتگان حافظ هر يك به نوعى خواسته اند دامن او را از نگاه دوّم پاك كنند. 3️⃣ برخى اصطلاحات او را از خم و مى و ساقى و مغ و مغچه گرفته تا شاهد و مطرب، همه و همه را حمل بر ظاهر و لذايذ جسمانى مى كنند، اما مى گويند اين گناهان بر خواجه عيب نيست؛ چه اين امور در زمان جوانى از او سر زده سپس توبه كرده و به نور توبه، خويش را از آلايش ها شسته و حافظى شده است كه كلمات او سرتا پا معرفت است. 4️⃣ طايفه اى نيز بر اين باورند كه او تا پايان عمر، دست از عشق بازى و باده گسارى برنداشته و چنانكه از اشعار او پيداست، تا دوران پيرى اين همه را مى ‏ستوده است؛ اما چه باك كه بر مسند وصال تكيه كرده است، و تكاليف ظاهرى شريعت از سالكين واصل ساقط است. بنابراين، همه اين محرّمات شرعى بر خواجه حلال بوده و عيبى بر او نيست. غافل از اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رعايت حلال و حرام دين را تا قيام قيامت بر فرد فرد مسلمين ثابت و لازم دانسته است‏، در اين جهت هيچ فرقى ميان عارف و عامى، فقيه و فيلسوف، زاهد و صوفى نيست، و همه اگر مسلمانند بايد ملتزم به ظواهر شريعت باشند. 5️⃣ گروهى ديگر برآن اند كه اشعار حافظ صرفاً يك اثر هنرى است، و سراينده هيچ معنايى از آن قصد نكرده است. و اين اشعار فاقد پشتوانه فكرى، و ارايه مفاهيم در قالب واژه ها و الفاظ مى باشد. 6️⃣ عدّه اى ديگر بر اين عقيده اند كه تنها برخى از اشعار و پاره اى از غزليات- گاه كل غزل، و گاه ابياتى از آن- در ديوان حافظ مى توان يافت كه خواجه در آن، از مفاهيم والاى اخلاقى توحيدى سخن گفته است و اين معانى را در قالب بهترين شيوه ارايه داده است. بنابراين، انصاف آن است كه دست كم بخشى از ديوان او اين گونه مطالب را تشكيل مى دهد، ولى بسيارى از غزليات او جز معانى ظاهرى، معناى ديگر ندارد. و اين همه پرده از شخصيّت دوگانه او بر مى دارد. 7️⃣ عدّه اى معتقدند از اشعار حافظ هيچ نمى توان فهميد، بهترين دليل بر اين ادّعا، تفسيرهاى متضادّ و گوناگونى است كه در اعصار مختلف، هر از چندگاهى از آن ارايه مى شود، برخى او را طرفدار فلسفه پوچ گرايان مى دانند، و پاره اى عارف و بلكه عارف كامل كم نظير و ... 8️⃣ و بالاخره عدّه اى مى گويند: هركس از اشعار حافظ هرچه فهميد، همان مقصود خواجه است، بلكه او خود به عمد معانى گوناگون و متضاد را در نظر داشته است تا هركس به قدر فهم خود از آن برداشت كند. از فال گيرى براى امور ظاهرى زندگى گرفته تا رهايى از افسردگى در اثر اشتغالات روزمره، تا بهره مندى در مجالس ذكر و انس با حضرت حقّ. و به اصطلاح رايج امروز، هرگونه قرائت از اشعار حافظ، درست و بلكه در راستاى غرض سراينده آن مى باشد. جمال آفتاب، مقدمه، ص: 14(همراه با تلخیص) احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ♦️برشی از کتاب جمال آفتاب مرحوم آیت الله سعادت پرور ♦️ 💠به مناسبت روز بزرگداشت خواجه حافظ شیرازی💠 ✨غزل ا-بخش اول✨ خواجه در اين غزل خبر از مشكلات راه عشق جانان داده، و چاره خلاصى از آنها را، دوام ذكر دوست و عنايات پى در پى او دانسته مى گويد: ⬅️الا! يا أيُّهَا السّاقى! أدِرْ كَأسْاً وناوِلْها كه عشق آسان نمود اوّل، ولى افتاد مشكلها اى محبوبى كه نه تنها عشّاقت، بلكه تمامى عالم را- دانسته و ندانسته- مست جمال خود نموده ‏اى! به عاشقانت عنايت ديگرى داشته باش و پى در پى از ديدارت بهره مندشان ساز و از طريق مظاهرت- كه ظرف تجلّيات تواند- به خود آگاهشان فرما؛ كه: «إلهى! عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الأطْوارِ، أنَّ مُرادَكَ مِنّى أنْ تَتَعرَّفَ إلَىَّ فى كُلِّ شَىْ ءٍ، حَتّى‏ لا أجْهَلَكَ فى شَىْ ءٍ.» : (بار الها! از پى در پى در آمدن آثار و مظاهر و دگرگون شدن تحوّلات دانستم كه مقصود تو از [خلقت‏] من اين است كه خودت را در هر چيز به من بشناسانى، تا در هيچ چيز به تو جاهل نباشم.- به گفته خواجه در جايى: اى بُرده نَردِ حُسن ز خوبان روزگار قدّت به راستى چو سهى سروِ جويبار داديم دل به دست خط و خال و زلف تو از دست هر سه تا چه كشد اين دل فكار تا سختيهاى راه آنان را از پا در نياورد؛ چرا كه عشق تو را در آغاز آسان و سهل مى‏پنداشتند و از مشكلات راه بى‏خبر بودند، ناچار محتاج به نفحات و تجلّيات پى در خواجه در اين غزل خبر از مشكلات راه عشق جانان داده، و چاره خلاصى از آنها را، دوام ذكر دوست و عنايات پى در پى او دانسته مى گويد: ⬅️الا! يا أيُّهَا السّاقى! أدِرْ كَأسْاً وناوِلْها كه عشق آسان نمود اوّل، ولى افتاد مشكلها اى محبوبى كه نه تنها عشّاقت، بلكه تمامى عالم را- دانسته و ندانسته- مست جمال خود نموده‏ اى! به عاشقانت عنايت ديگرى داشته باش و پى در پى از ديدارت بهره مندشان ساز و از طريق مظاهرت- كه ظرف تجلّيات تواند- به خود آگاهشان فرما؛ كه: «إلهى! عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الأطْوارِ، أنَّ مُرادَكَ مِنّى أنْ تَتَعرَّفَ إلَىَّ فى كُلِّ شَىْ ءٍ، حَتّى‏ لا أجْهَلَكَ فى شَىْ ءٍ.» : (بار الها! از پى در پى در آمدن آثار و مظاهر و دگرگون شدن تحوّلات دانستم كه مقصود تو از [خلقت‏] من اين است كه خودت را در هر چيز به من بشناسانى، تا در هيچ چيز به تو جاهل نباشم.- به گفته خواجه در جايى: اى بُرده نَردِ حُسن ز خوبان روزگار قدّت به راستى چو سهى سروِ جويبار داديم دل به دست خط و خال و زلف تو از دست هر سه تا چه كشد اين دل فكار تا سختي هاى راه آنان را از پا در نياورد؛ چرا كه عشق تو را در آغاز آسان و سهل مى‏ پنداشتند و از مشكلات راه بى‏ خبر بودند، ناچار محتاج به نفحات و تجلّيات پى در پى‏ ات مى باشند، تا بتوانند سختي هاى منازل را تحمّل نمايند؛ كه: «وَها! أنَا مُتَعَرِّضٌ لِنَفَحاتِ رَوْحِكَ وَعَطْفِكَ، وَمُنْتَجِعٌ غَيْثَ جُودِكَ وَلُطْفِكَ ... إلهى! ما بَدَأْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِكَ، فَتَمِّمْهُ؛ وَما وَهَبْتَ لى مِنْ كَرَمِكَ، فَلا تَسْلُبْهُ.» : (و هان! اينك من متعرّض و خواهانِ نسيم‌ه‍‌اى رحمت و مهر توام، و باران بخشش و لُطفت را خواستارم ... معبودا! آنچه از فضلت [براى من‏] آغاز كردى، به اتمام رسان؛ و آنچه از كَرَمت عنايت فرمودى، از من مگير.) خلاصه آنكه: خواجه در اين بيت در مقام تقاضا و تمنّاى ديدار و مشاهده پى در پى دوست براى خود و سالكين مى باشد. در جايى مى گويد: خيز تا از درِ ميخانه گشادى طلبيم‏ بر دَرِ دوست نشينيم و مرادى طلبيم‏ زادِ راهِ حرم دوست نداريم، مگر به گدايى، ز دَرِ ميكده، زادى طلبيم‏ ⬅️به بوى نافه اى كآخر صبازآن طرّه بگشايد ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دلها ما، در انتظار نفحات قدسى و تجلّيات جمالى محبوب و گشوده شدن پرده از جمال كثرات و مظاهر بوديم؛ امّا پيچيدگى آن و جهت جلالى ‏اش چه خونها كه به دل فريفتگان و دلباختگانش ننموده، و آنان را اجازه ندادند تا همواره به مشاهده جمال او نايل شوند. بخواهد بگويد: «إلهى! لا تُغْلِقْ عَلى مُوَحِّديكَ أبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقيكَ عَنِ النَّظَرِ إلَى‏ جَميلِ رُؤْيَتِكَ، إلهى! نَفْسٌ أعْزَزْتَها بِتَوْحيدِكَ، كَيْفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ؟!» : (بارالها! درهاى رحمتت را به روى اهل توحيدت مبند، و مشتاقانت را از مشاهده ديدار نيكويت محجوب مگردان. معبودا! چگونه كسى را كه با توحيدت گرامى داشتى، با پستى هجرانت خوار مى گردانى؟!- به گفته خواجه در جايى: اى شه خوبان! به عاشقان نظرى كن‏ هيچ شهى، چون تو اين سپاه ندارد نِىْ مِن تنها كِشم تطاولِ زلفت‏ كيست به دل، داغِ اين سياه ندارد؟! جمال آفتاب، ج‏1، ص: 22 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
هوالجمیل سلام دوست عزیز به کانال «درنگی بر فرهنگ» خوش آمدید. می‌خواهم شما را به سفری دلنشین در دنیای فرهنگ و هنر دعوت کنم و در کنار هم حرکتی به عمق معارف اسلامی و زیبایی‌های فرهنگ و هنر ایرانی داشته باشیم. من، احسان پورنعمان، سعی کرده‌ام تا با زبانی ساده و روان، مطالب آموزنده را به گونه‌ای لذت‌بخش برای شما ارائه دهم. آنچه در این کانال می‌خوانید، حاصل مطالعات و پژوهش‌ها و آموخته‌های شخصی من است و سعی دارم این مطالب بازتابی واقعی از دیدگاه‌ها و یافته‌های درونی‌ام ‌باشد. امیدوارم این سفر بتواند برای من و شما مفیدبوده، و سبب تامل و تفکر و عمل کردن باشد.. در این کانال چه می‌یابید؟ در این کانال تلاش شده است تا با ارائه مطالبی برگرفته از منابع معتبر، به تبیین مفاهیم قرآنی، احادیث معصومین علیهم السلام و مباحث فرهنگی و هنری پرداخته شود. جهان امروز، به‌ویژه نسل جوان، نیازمند آشنایی با منابع اصیل و معتبری است که بتواند هویت دینی و فرهنگی آن‌ها را تقویت کند. هرجا در متون نشانک✍️آورده شده، متن نوشته نویسنده کانال است؛ همچنین هرجا متون قرآنی، روایی نیازمند شرح و تبیین باشد و یا متن ابهام داشته باشد، شرحی مختصر با عناون تبیین و با همین نشانک✍️ آورده می‌شود. به عنوان شرط اصلی تنها مواردی را که خودم آنها را مفید می‌دانم و از محتوایش استفاده کرده‌ام را ارسال می‌کنم. در مورد فوروارد از کانال‌های دیگر به صورت جدی‌تری این مطلب را رعایت می‌کنم. لیست ذیل عناوین پست‌های کانال است که با هشتگ مربوطه قابل دسترسی است؛ 1️⃣ هر روز ابتدای صبح مطالب تاریخی از پایگاه تاریخ نور و سایت راسخون و منابعی دیگر گرفته می‌شود.✨ 2️⃣ هر روز صبح احادیث . آیت‌الله بهجت قدس‌سره می‌فرمودند: «هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب وسائل الشیعه را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید؛ بعد از یک سال خواهید دید که حتماً عوض شده‌اید؛ مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می‌کند».✨ 3️⃣ هر روز ظهر آثار خوشنویسی یا پوسترهای حدیثی زیبا همراه با تبیین حدیث مربوطه.✨ 4️⃣ کلیپهای روزانه از مجموعه ، ، و کلیپ‌های تصویری قرآن مهر با همراه تبیین آیه مربوطه و احادیث ذیل آن www.quranmehr.ir = سایت جامع قرآن مهر✨ 5️⃣ آثار هنری مختلف با ، ، در دسترس است. آثار خوشنویسی و توضیحاتی در مورد آثار خودم یا دیگران که با در دسترس است.✨ 6️⃣ مطالب معارفی گوناگون، نکات اخلاقی عرفانی، نکات کاربردی دینی، ادعیه و سیره بزرگان، روضه و مدیحه با و در دسترس است.✨ 7️⃣ نقد و نظرهایی پیرامون فرهنگ که با در دسترس است. نوشته‌های متفرقه و گاه به گاهم با در دسترس است. برش‌های کوتاهی از کتب منتخب که با در دسترس است. خوانش کتاب شرح عرفانی غزل های حافظ با ✨ 8️⃣ پست‌های "واقعه طف" با عنوان از از آغاز تا پایان که به صورت تفصیلی در 84 پست به شرح واقعه پرداخته است. (نوشته تاریخ‌نگار معاصر استاد رسول جعفریان)✨ با ما همراه باشید تا با هم به سفری معنوی و فرهنگی بپردازیم. 💠 در صورت مناسب دانستن محتویات کانال می‌توانید با معرفی، به نشر این مضامین کمک کنید.💠 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat درگاه های رسانه ای احسان پورنعمان وب سایت شخصی https://ehsankhattat.ir/ کانال فرهنگی هنری، "درنگی بر فرهنگ" در ایتا. https://eitaa.com/ehsankhattat/187 کانال فرهنگی هنری، "درنگی بر فرهنگ" در تلگرام. https://t.me/ehsankhattat کانال آپارات، فیلم های آموزش خوشنویسی https://www.aparat.com/ehsankhattat.ir آموزش آنلاین خوشنویسی احسان پورنعمان https://eitaa.com/ehsankhattat2 منابع آموزش خوشنویسی خط ثلث https://eitaa.com/amuzesh_sols توئیتر احسان پورنعمان "درنگی بر فرهنگ" https://twitter.com/ehsankhattat اینستاگرام/ صفحه "درنگی بر فرهنگ" https://www.instagram.com/purnoman اینستاگرام / آلبوم آثار هنری https://www.instagram.com/ehsankhattat.ir اینستاگرام / صفحه هنرجویان https://www.instagram.com/ehsankhattat.ir_2 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 ♦️برشی از کتاب جمال آفتاب مرحوم آیت الله سعادت پرور ♦️ 💠به مناسبت روز بزرگداشت خواجه حافظ شیرازی💠 ✨غزل ا-بخش دوم✨ ❄️به مى سجاده رنگين كن، گرت پير مغان گويد كه سالك بى‏خبر نَبْوَد ز راه و رسم منزلها اى سالكِ راه خدا! اگر استاد تو را به مزّين ساختن اعمال عبادى و تمامى كارهايت به اخلاص و توجّه كامل و مراقبه محبوب امر مى نمايد، گفتارش را بكار آر؛ زيرا او خود، اين راه را به سلوك پيموده و از پستى و بلندى و رسوم منازلش آگاه بوده، و به تمامى امورى كه سالك را سريع‌تر به منزلگاه قرب مى رساند آشنا مى‏ باشد؛ كه: «طُوبى‏ لِمَنْ سَلَكَ طَريقَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَطاعَةِ هادٍ أمْرَهُ.» : (خوشا به حال آن كه راه سلامت و رستگارى را با ديد و نظر كسى كه آگاهش نموده، و به پيروى از كسى كه وى را در كارهايش راهنمايى كند، بپيمايد. نيز: «لا ضَلالَ مَعَ هُدىً.» : (هيچ گمراهى و ضلالتى با هدايت همراه نيست.- به گفته خواجه در جايى: چو پيرسالك عشقت؛ به مِىْ حواله كند بنوش و منتظرِ رحمت خدا مى باش‏ مريد طاعت بيگانگان مشو حافظ! ولى، معاشرِ رندان آشنا مى باش‏ ❄️شبِ تاريك و بيم موج و گردابى چنين هايل‏ كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها؟! آنان كه از خطرات مهلك عالم طبيعت و گرداب درياى عميق و به فزع آورنده آن؛ كه: «إنَّ الدُّنْيا بَحْرٌ، وَقَدْ غَرِقَ فيها جَيْلٌ كَثيرٌ.» : (همانا دنيا دريايى است و مردمان بسيارى در آن غرقه گشته‏‌اند.) جسته، و به منزلگاه امْن و قرب جانان راه يافته‏‌اند، كجا از حال ما گرفتاران عالم فراق مى توانند با خبر باشند؟ زيرا ايشان همواره با جانان در عيش و انس بسر مى برند. به گفته خواجه در جايى: ياران، به ناز و نعمت و ما غرقِ محنتيم‏ يارب! بساز كار من اى كار ساز من! حافظ ز غصّه سوخت، بگو حالش اى صبا! با شاه دوست پرورِ دشمنْ گدازِ من‏ و در جاى ديگر مى گويد: فراز و شيب بيابان عشق، دام بلاست‏ كجاست شير دلى؟ كز بلا نپرهيزد بر آستانه تسليم سر بنه حافظ! كه گر ستيزه كنى، روزگار بستيزد ❄️مرا در منزل جانان چه امن و عيش، چون هردم‏ جرس فرياد مى دارد: كه بر بنديد محملها خواسته من آن است كه اگر جمال دوست دلربايى كند و عنايات او شامل حالم گردد، هميشه در امن و آسايش با او بسر برم؛ ولى افسوس! كه دلبستگى‏‌هاى عالم بشرى و عنصرى نمى گذارند همواره از مشاهده محبوب بهره‌‏مند باشم و ساعتى چند به تماشاى او بنشينم، در جايى مى گويد: آه از اين‏‌جور و تظلّم كه دراين دامگه است! واى از آن عيش و تنعّم كه در آن محفل بود! در دلم بود، كه بى‏‌دوست نباشم هرگز چه توان كرد؟ كه سعى من و دل باطل بود و ممكن است بخواهد بگويد: اراده من بر آن است كه همواره از مشاهده دوست برخوردار باشم، ولى چه مى توان كرد اگر او نخواسته باشد؛ كه: «إلهى! إنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِكَ وَسُرْعَةَ طَواءِ مَقاديرِكَ مَنَعا عِبادَكَ العارِفينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ إلى‏ عَطآءٍ وَاليأْسِ مِنْكَ فى بَلآءٍ. : (معبودا! بدرستى كه پى در پى آمدن تدبيرت و سرعت گذشت تقديراتت، بندگان عارفِ تو را از اين كه به عطايت آرام گيرند و هنگام بلا و گرفتارى از تو نوميد شوند، باز مى دارد.). این غزل ادامه دارد... جمال آفتاب، ج‏1، ص: 25 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 💠درباره کتاب پاسداران حریم عشق💠 ❄️پاسداران حریم عشق، مشتمل بر معرفی مختصر و ذکر حکایات و کلمات عرفا و اولیای الهی سده‌های مختلف است. این اثر توسط مرحوم آیت‌الله علی سعادت‌پرور پهلوانی تهرانی (درگذشته 1383ش)، از منابع مختلف گردآوری و به زبان فارسی در ده جلد منتشر شده است. ❄️نویسنده در بخشی از مقدمه به سبب تألیف کتاب اشاره کرده است: روزی خدمت استاد علامه طباطبایی رسیدم و جمعی از دوستان نیز حاضر بودند. حضرت استاد بدون مقدمه فرمودند: ما فهرستی از عرفا و برجستگان را جمع‌آوری کرده‌ایم، از رفقا هرکدام می‌توانند آن را پیاده کنند و چون یکی از دوستان حاضر در جلسه از قبل مطلع بودند که بنده مطالبی راجع به اهل کمال جمع‌آوری کرده‌ام، عرض کرد: فلانی مشغول است. استاد فهرستی که خود تنظیم فرموده بودند، به‌همراه بعضی از کتاب‌هایی که خود داشتند عنایت فرمودند و بنده نیز به جمع‌آوری نام این افراد و کلماتشان همت گماشتم...[۱]‏. کتاب با آیات قرآن کریم و احادیث قدسی و پس از آن احادیث و سخنان چهارده معصوم به‌تفکیک آغاز شده است. این کلمات گهربار جلد اول کتاب را به پایان رسانده است. پس از آن در هشت جلد اسامی اولیای الهی به‌ترتیب حروف تهجی تنظیم شده تا به‌ دست آوردن نام و کلمات شخص مورد نظر سهل و آسان باشد. در این کتاب به نخبه کلمات بزرگان که در کتب تراجم یا کتاب‌هایشان آمده، اکتفا شده است. جلد دهم فهارس کتاب است. به امید خدا مقاطعی از این کتاب ارسال خواهد شد. احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
درنــگـی بر فرهنگ
🛑 💠پاسداران حریم عشق💠 بخش اول (14) ابو رافع [اسلم‏] ابراهيم‏ از برجستگان شيعه و اصحاب رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و اميرالمؤمنين‏- عليه‏السّلام- است كه در جنگ‏هاى متعدّد در ركاب آن حضرات بود و تا سال چهل قمرى مى‏ زيست. كتاب سنن و احكام و قضايا از او است. در جلالت وى همين بس كه رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمودند: «مَن أَحبَّ أن ينظرَ إلى‏ أمينى على نفسى و أهلى، فهذا أبورافع، أمينى على‏ نفسى.» هر كس دوست دارد امانت دار من بر خود و خانواده‏ام را ببيند، به ابو رافع بنگرد كه امين من بر نفس من است. 💠حكايت‏ از ابورافع نقل است كه: به محضر رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- داخل شدم در حالى كه آن حضرت خوابيده بود يا وحى بر ايشان نازل مى ‏شد. در كنار خانه مارى را ديدم، نخواستم آن را بكشم تا مبادا حضرت بيدار شود. بين رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و مار دراز كشيدم، تا خطر مار متوجه من باشد نه رسول اللَّه. حضرت از جا برخاستند و اين آيه را قرائت فرمودند: ✨✨إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ‏ ✨✨ 💠همانا سرپرست و زمامدار امور شما، تنها خدا و رسول او و كسانى مى‏ باشند كه ايمان آورده‏ اند، آنان كه نماز به پا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند.💠 پس از آن فرمود: «ألحمدُ للَّه‏الّذى أكملَ لعلىٍّ مُنيتَه و هنيئاً لعلىٍّ بتفضيل اللَّهِ إيّاه!» ستايش مخصوص خداوندى است كه آرزوى علىّ- عليه‏السّلام- را كامل كرد، و گوارا باد براى على [- عليه‏السّلام-] اين كه خدا او را به ديگران برترى بخشيد. سپس متوجّه من شد و مرا در كنار خود ديد، پرسيد: اين جا چه مى‏كنى؟ جريان مار را گفتم و به دستور ايشان آن را كشتم. حضرت دست مرا گرفت و فرمود: اى ابارافع! «كيف أنتَ و قوماً يُقاتِلون عليّاً، هو على الحقّ و هم عَلى الباطل يكون فى حقّ اللَّه جهادُهم؟ فمَن لم يستطع جهادَهم، فبِقَلبه، فمَن لم يستطع، فليس وراء ذلك شى‏ءٌ ...» چگونه خواهى بود در حالى كه دسته‏اى با علىّ- عليه‏السّلام- مى‏ جنگند؟ در حالى كه او بر حقّ است و آنان بر باطل. خدا جهاد با ايشان را واجب كرده است. هر كس نتوانست با ايشان جهاد كند، بايد با قلبش بجنگد و اگر از عهده‏ ى همين مقدار هم بر نيايد، چيز ديگرى بر او واجب نيست ... احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
🛑 💠 بخشی از کتاب پاسداران حریم عشق💠 (17) ابراهيم بن ابى محمود خراسانى مكفوف‏ ❄️از برجستگان محدّثين مى‏ باشد كه محضر سه امام معصوم (حضرت موسى بن جعفر، حضرت رضا، و حضرت جواد- عليهم‏ السّلام-) را درك و از هر سه بزرگوار حديث روايت كرده است و حضرت موسى بن جعفر- عليهما السّلام- بر او ترحّم فرمودند. اين محدث بزرگوار در زمان امامت حضرت جواد- عليه ‏السّلام- وفات كرد. حكايت‏ ❄️ابراهيم در روايتى- كه بر فضيلت خود او نيز دلالت دارد-، مى‏ گويد: «خدمت حضرت جواد- عليه‏السّلام- رسيدم و نامه ‏هايى از حضرت رضا- عليه ‏السّلام- تقديم ايشان كردم. حضرت به خواندن آن‏ها مشغول شد و در حين مطالعه نامه‏ ها، نامه بزرگى را به چشم خود گذاشت و مكرر مى‏ فرمود: «خَطُّ أبى، واللَّه.»؛ (سوگند به خدا، اين نوشته‏ى پدر من است.) و مى ‏گريست به گونه‏ اى كه اشك بر گونه ‏اش جارى گشت. ❄️عرض كردم: پدر شما گاهى در يك مجلس بارها به من مى ‏فرمود: «أسكنَك اللَّهُ الجّنةَ.» خداوند، تو را در بهشت جاى دهد. حضرت فرمود: «و أنا أقول لك: أدخلَك اللَّهُ الجّنةَ.» من هم مى ‏گويم: خداوند، تو را در بهشت داخل كند. عرض كردم: شما از طرف حق تعالى ضمانت مى ‏فرماييد كه مرا داخل بهشت كند؟ فرمود: بله. پس پاهاى حضرت را گرفتم و بوسيدم.» ❄️پاسداران حريم عشق، ج‏2، ص: 13 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat
درنــگـی بر فرهنگ
مرگ "حَسَن صَبّاح" داعي فرقه‏ ي اسماعيليه در اَلَموت در نزديكي قزوين(518 ق) حَسن صبّاح پس از قبول مذ
🛑 معرفی کتابی جذاب در مورد زندگی حسن صباح معرفی کتاب (الموت) ولادیمیر بارتول داستان شگفت‌انگیزی از حسن صباح و پیروانش در قلعه بلند الموت برای انتقاد از حاکمان خودکامه جهان آفریده که به زعم کارشناسان بیشتر آفرینشی هنری است تا اثری تاریخی. حسن صباح رهبر شیعیان اسماعیلی نزاری و بنیانگذار دولت اسماعیلیان در میانه قرن پنجم هجری مصادف با ۱۰۵۰ میلادی بود. او پس از فعالیت‌های بسیار برای تبلیغ مذهب خود، الموت را را برگزید تا پناه‌گاهی برای اسماعیلیان در برابر حکومت سلجوقی باشد. او بلاخره پس از مرگ المستنصربالله، خلیفه فاطمی ارتباطش را با فاطمیون قطع کرد و حکومت اسماعیلیه را بنا نهاد و سرانجام توانست امپراطوری سلجوقی ایران را هم نابود کند. کتاب الموت سرگذشت مفصل حسن‌ صباح و پیروان جان‌فدایش در قلعه الموت را روایت کرده است. شاهکار او خوانندگانش را به ایران قرن یازدهم میلادی می‌برد، او از مردان جسوری سخن می‌گوید که هرگز از مرگ نمی‌هراسند، از زنان زیبا و افسونگر صحبت می‌کند و سرانجام به‌شرح چگونگی زندگی و ماجراهای مردی می‌پردازد که تاریخ او را به‌نام پیرمرد کوهستان می‌شناسد. او نه‌تنها یک رُمان تاریخی و هیجان‌انگیز را به رشته تحریر در آورده است، بلکه نوعی تشکیلات دیکتاتوری متعلّق به گذشته‌ای دور را به‌گونه‌ای آموزنده توصیف نموده و آن‌را با مهارت استادانه‌ای در برابر چشمان خوانندگانش به‌نمایش گذاشته است. در مورد زندگی حسن صباح کتب معروف دیگری همچون (خداوند الموت) و (قلعه الموت) وجود دارد. احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ لینک معرفی کانال👇🏻 https://eitaa.com/ehsankhattat