eitaa logo
احسان تبریزیان
458 دنبال‌کننده
99 عکس
83 ویدیو
7 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شب شراب که باشد دچار افراطم بریز هرچه که داری مکن مراعاتم تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار (شب شراب می ارزد به بامداد خمار) نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم بگو بگو و مگو من صنایع الهم لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده ها را بهم تو قانونی سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی معادله است رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_ شراب شعر صغیر و فواد کرمانی تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی کتاب معجزه در بی شمار ابوابی اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_ کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار برای مالک اشتر نوشته ای بسیار هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومهء علی نامه به الغدیر به موی سپید علامه به یا علی مددِ پوریا به هنگامه به شرمگینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست...
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا این‌گونه بار آورد کلاف شعر دارم، سال‌ها کارم غزل‌بافی‌ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی‌ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس...، دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی‌داند علی نادیده می‌بیند، علی ننوشته می‌خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را ** کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می‌رسید آن‌روز کنار برکه‌ای دریا به دریا می‌رسید آن‌روز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس‌ها حبس شد...، در سینه‌ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر‌ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می‌گفتند: آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود: بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می‌کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت می‌کنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان‌ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت می‌دهم جز او امیرالمؤمنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی‌ها الهی که بسوزد پنبه‌ی در گوش بعضی‌ها پیمبر گفت: آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته‌ام بار سفر دیگر وصیت می‌کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عُقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...، الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دل‌ها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به‌دست‌آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغِ جراحی‌ست اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهی ست عوالم را ببین، آتش علی، دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی‌بندد به روی هیچ کس دَر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را ✍
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹سرود "من کنت مولا" 💠به نفس: کربلایی مهدی رعنایی 🖌شعر و نغمه: احسان تبریزیان
من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه حیدری ام سقیفه ای نیستم پیرو هر خلیفه ای نیستم به به از این موهبت مادری حیدری ام حیدری ام حیدری ......................................... ای نبض دنیا, ضربان زهرا جون هر چی مرده تو دنیا ,غلامتم آقا مست تولای توام یا علی خاک کف پای توام یا علی در دل من عشق تو باشد مدام وجه خدا علی علیک السلام ................................... ای شاه خیبر نفس پیغمبر لشکری میپاشه از هم با, نگاه تو حیدر آمدن و رفتن من با ولی ست تا دم آخر دم من یا علی ست مادر من نعره حیدر کشید تا که قدم هام به دنیا رسید من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ..........................
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺پخش نماهنگ "همیشه اولیم " از شبکه های مختلف صدا و سیما 🔹امروز شبکه ۲ سیما
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔻 | میخونم هردم 🔹 حاج محمد یزدخواستی 🔹 کربلایی امیر برومند 🔸 ویژه برنامه جشن بزرگ عید غدیر 🔺هیئت انصارالحسین (علیه‌السلام) 🔻موسسه فرهنگی شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی(ره) 🖌شعر و نغمه: احسان تبریزیان 🔻ممنون از علی اصغر آقای شاهسنایی بابت سرایش بند دوم 🆔@torabeabootorab 🆔@ehsantabriziyan
علت اين حج ناتمام بزرگ است از طرفي هم سپاه شام بزرگ است بغض فرو خورده ي امام بزرگ است پشت سر كاروانش آب نپاشيد آه نمك بر دل كباب نپاشيد ماند، وگفتند حاضر است كه باشد رفت، وگفتند عابر است كه باشد گريه ندارد مسافر است كه باشد آب نپاشيد مي رود كه نيايد دل به بيابان تشنه زد كه نيايد رفت و پي اش آمدند نامه رسان ها باز همان وعده ها و خط و نشان ها كندي شمشيرها و نيش زبان ها آب نپاشيد كه به آب نياز است كوفه اگر مقصد است راه دراز است! قافله اي مي رسد غبار ندارد قافله سالار آن قرار ندارد از همه يك جور انتظار ندارد هركسي از بين راه، راه جدا كرد گاه به او دل سپرد گاه جدا كرد صلح كه هرگز! جهاد هم برسد هيچ لشگر ابن زياد هم برسد هيچ اين كه نسيم است، باد هم برسد هيچ آب نريزيد، جام ها پر خون است عقل نشسته، ميانه دار جنون است نسبت اين دو سپاه، يك به هزار است مشك هنوز آنطرف به دست سوار است با ترك لب چقدر مثل انار است از سر مشكش عمو ولي نگذشته آب هنوز از سر علي نگذشته دشت پر از بوي نافه مي شود امروز گرگ از آهو كلافه مي شود امروز بر هنر عشق اضافه مي شود امروز اين سر آزاد عشق بود كه افتاد در سر ما باد عشق بود كه افتاد سوختن ِ در چرا به چشم نيامد؟ خطبه ي حيدر چرا به چشم نيامد؟ گريه ي اصغر چرا به چشم نيامد؟ پاسخ چندين هزار مسئله سرخ است آب بريزيد دست حرمله سرخ است محمدحسین ملکیان
گزیده غزل های اول مجلسی شاعران اصفهانی.pdf
293K
گزیده غزل های اول مجلسی شاعران اصفهانی.pdf
اشعار عاشورایی با قابلیت نوحه‌خوانی.pdf
503K
اشعار عاشورایی با قابلیت نوحه‌خوانی.pdf
﷽ ◾️دنیای بی حسین اگر آخر غم است 🚩 🏴مراسم‌عزاداری دهه‌ی‌‌ اول محرم‌الحرام ۱۴۴۵ ▫️با سخـــنــرانــــی حـجـــــــت الاســـــلام: روح الــلـــــه ریـــــــــاحـــــــــی 🔳 با مداحی : حــاج مهدی منصـوری کــــربــــلایـــــی سیــد اکــبر میــــــری کــــربــــلایـــــی عـــــادل افــــشــــــاری کــــربــــلایـــــی احســان تبــریـزیـــان 🗓از چهارشنبه ۲۸ تیرماه مـاه به مـدت ۱۰ شـب 🕖شـــروع مـــراســـم : از اذان مغرب و عشا ◀️خـیابان شـــیخ بهایـــی، خــیابــــان آذر آستان مقدس امامزاده شاهزاده ابراهیم ◽️ویـــــــــژه بـــــــــــرادران و خــــــواهــــــــران
🔻 🔻 ▫️ ▫️ ▫️ 🥀 قيل للصادق عليه‌السلام؛ سيدي جعلت فداك ان الميت يجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله و أراكم تجلسون انتم و شيعتكم من اول شهر بالماتم و العزاء للحسین علیه السلام 🥀 فقال عليه‌السلام: ما هذا اذا هل هلال محرم نشرت الملائكة ثوب الحسين و هو مخرق من ضرب السيوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شيعتنا بالبصيرة و لا بالبصر فاذا تنفجر دموعنا 🥀 به امام صادق علیه‌السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می‌میرد یا کشته می‌شود جلسه نوحه‌ای برای او می‌گیرند. اما من مشاهده می‌کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا می‌کنید. 🥀 حضرت فرمودند: این چه سخنی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود، ملائکه پیراهن امام حسین علیه‌السلام را آویزان می‌کنند، در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل و نه بصر می‌بینیم، پس اشک های‌مان سرازیر می‌شود. 📕 ثمرات‌الاعواد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ(ع) وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ اره دوست داشته خدا که شدی دوستار حسین خودش نوشته اسمتو تو جمع زوار حسین بگو الحمدلله که با نگاه زهرا سینه زنم دوباره زیر پرچم آقا با نوای: :
🚩حسین اشک‌ روان تمام مادرهاست 🖤دوست عزیز بزرگوار جناب آقای مهدی مظفری بدین وسیله درگذشت مادر بزرگوارتان کنیز حضرت زهرا سلام الله علیها را به شما و خانواده محترم تسلیت عرض می کنیم. ان شاء الله ایشان بر سر سفره مادر سادات متنعم و دعاگوی ما باشند و خدا به شما و خانواده محترمتان صبر جزیل عنایت کند. ارادتمند شما احسان تبریزیان
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 | ای ماه من ♦️ با نوای: حاج محمد یزدخواستی 🖌به قلم: ♦️شب هشتم محرم الحرام ۱۴۴۵ 🔺هیئت انصارالحسین(علیه‌السلام) 🔻موسسه فرهنگی شهید مظلوم آیت‌الله
🖤پا پُر از زخم و دست، بی‌جان بود جسم، شب‌گون و چهره، چون مهتاب می‌نشست و به روی صفحۀ خاک مشق می‌کرد، طفل، بابا، آب... . . . چهره‌ام را چو عمه می‌بوسید گریه می‌کرد و داشت زمزمه‌ای علّتش را نگاه من پرسید گفت خیلی شبیه فاطمه‌ای... 📝
آفتاب، پشت ابرهاست در میانه‌های راه دختری سینیِ غذا به دست با نگاهِ کودکانه‌اش به زائران تعارفِ تبسّم و سلام می‌کند التماس پشت التماس: «یا ضُیوفنَا الکرام! اَلطّعام! اَلطّعام!» من به اتفاق کودک درون خود به شام می‌روم سینی و سری شبیهِ آفتاب… کاش سینیِ مسی نماد آسمان نبود کاش آفتابِ شام دخترک این‌قدَر عیان نبود کاش پشت ابر بود 📝
🖤باید تقاص خود را از خیزران بگیرم من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد ______ درونِ خانه‌ی خود از خرابه روضه‌ می‌خوانیم که یادت می‌‌کند آباد، این ویرانه‌ی مارا ✍ ____
سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم؟ که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم نبض دارد همه ی صورتم از کثرت درد شده از شدّت خون قلب من امّا گوشم پای تا سر همه از شوق تو چشمم امّا به نسیم سر زلف تو سراپا گوشم پس به دنبال تو از شانه به پایین، پایم بعد از آن ضربه هم از چانه به بالا... گوشم شده حسّاس تر از پیش به گرما چشمم شده حسّاس تر از قبل به سرما گوشم وای بابا دهنم، دستم، چشمم، مویم وای بابا بابا بابا بابا گوشم... ارث پهلوی شکسته که رسیده ست به تو من هم انگار که رفته ست به زهرا گوشم شاعر:مهدی رحیمی
سرت را دخترت تا دید در طشت نگاه زخمی‌ات لرزید در طشت به جای دختر دلتنگ بابا لبت را خیزران بوسید در طشت ✍
فارغ از خود کِی کند ساز پریشانی مرا بس بود جمعیتم کز خویش می‌دانی مرا خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست کاش ای بابا نمی‌بردی به مهمانی مرا چند شب بی‌بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد نیستی دختر مرنج از من نمی‌دانی مرا دختران شام می‌گردند همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا دخترت نازک‌تر از گل هیچ گه نشنیده بود گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش کاش می‌شد باز بر زانوت بنشانی مرا چشم تو هستم، ز غیر من بیا بگذر پدر چشم‌پوشی کن، کفن باید بپوشانی مرا محمد سهرابی