eitaa logo
احسان تبریزیان
1هزار دنبال‌کننده
114 عکس
87 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو نسیم پنجرهء وحی!  صبح زود بهشت "اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ به راز  عِزّةُ للّه  نقش خاتم تو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست و سالهاست همین جمله است مرهم تو هوای روضه ندارم ولی کسی انگار میان دفتر من می نویسد از غم تو گریز می زند از ماتمت به عاشورا گریز می زند از کربلا به ماتم تو فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو سید حمیدرضا برقعی
بی خادم و بارگاه، شاه کرم است خاکی‌ست مزار او ولی محترم است می‌خواسته زائر حسینش باشیم این است دلیل اینکه او بی حرم است از خوان کریم آب و نان می‌گیرم با بردن نام او توان می‌گیرم من روزی اربعین هرسالم را در نیمه‌ی ماه رمضان می‌گیرم
نشستم گوشه ای از سفرهء همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می شد مثل مادر نیمه ی شب بود تدفینت صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفرهء همواره رنگینت
چقَدَر کار حسن بردنِ دل ، دلبری است چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است در جمل شمّه ای از رزم حسن را دیدند ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است می شناسند ملائک همگی روی زمین خانه اش را که شب و روز پر از مشتری است جبرئیل آمده هربار به پابوسی او افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم همه اش کارِ همان خالقِ بالاسری است * از شب تیره چه غم ، روی حسن را داریم ماه را ، صورتِ نیکوی حسن را داریم چه گدایان زیادی که ندارند کریم ما گدایان حسن کوی حسن را داریم گفته بودی که بگویم به تو از حبل متین باز کن چشم و ببین ، موی حسن را داریم مثل بادیم ، به هر کوی و گذر می گذریم ذکر برداشته هوهوی حسن را داریم مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم در دل خود همه سوسوی حسن را داریم شیعیان حسنی در همه جا معلومند هرچه باشد همه جا بوی حسن را داریم ---- مانده بودم بدهم دل به علی یا به حسن دیدم اصلا گره خورده دل مولا به حسن شانه اش خالق کوه است تعجب نکنید تکیه داده است اگر حضرت زهرا به حسن با علی محکمم و با حسن آرام ، ببین کوه دل را به علی داده و دریا به حسن وصف او کردم و در مصر صبا را گفتند بدهد نامه ای از سوی زلیخا به حسن مثل قرآن که قسم خورده به روی خورشید من هم از شوق قسم می خورم اما به حسن لا اله آمده بر روی زبانم اما بعدِ لا حول ولا قوّه الا به حسن ذکر من هر سحر این است : الهی به حسین دم افطار خرابم که خدایا به حسن شیعیان حسن از کفر تبرّی جُستند بیش از آنقدر که جستند تولّا به حسن شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم حَسن صورت ، حَسن سیرت ، حَسن خَلق و حَسن خُلق است که معنا عاجز است از حدّ توصیفش عبارت هم چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز "که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"* کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد دعا میکرد بهر آنکه بود اهل اهانت هم ضمانت میکند دنیا و عقبای محبان را که اینجا دستگیری میکند ، آنجا شفاعت هم *مصراع از هلالی جغتایی
مرا که بی قرار می کند حسن به جرعه ای خمار می کند حسن مرا اگر شده است محض دلخوشی گدای خود شمار می کند حسن خدا ! تو خالق کرامتی ولی بیا ببین چه کار می کند حسن! رسول، جز حسین پاره تنش به کیست افتخار می کند؟! حسن ضریح سینه را اگر طلا ، حسین ولی پر از عیار می کند حسن مرا به کشتی نجات کربلا به لطف خود سوار می کند ، حسن دل مرا حسین می برد ولی شکار را شکار می کند حسن حسین ، کربلا - نه اینکه مادری است - بقیع اختیار می کند حسن
تابیدن انوار جلی دیدن داشت روئیدن حُسن ازلی دیدن داشت آن لحظه که فاطمه به طفلش خندید لبخند محمد و علی دیدن داشت
این ماه عزیز، ماه جود و کرم است هر لحظه‌ی ماه رمضـان مغتنم است امشب که کریم اهل بیت آمده است از درگه او هرچه بخواهید کم است
گفتند خدا گُل به چمن می‌بخشد گفتم که چه وقت ذولمنن می‌بخشد؟ گفتند بیا خدا به ماه رمضان ما را به محبت حسن می‌بخشد
ای عشق! دلیل‌ها نمی‌فهمندت ای رود! قلیل‌ها نمی‌فهمندت والله معزّ الاولیائی آقا هر چند ذلیل‌ها نمی‌فهمندت
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نیمه ماهه، چشا به راهه چش به راهه اومدن حضرت ماهه ۲ پر تب و تابه، دلای عاشق میزنه نبض آسمون توو این دقایق ۲ کوچه بن بست شده / دلا یکدست شده آسمون با دیدن ماه علی مست شده ۲ حضرت ماه اومد / یار دلخواه اومد اولین گل پسره فاطمه از راه اومد ۲ زهرا، مادر شد امشب حیدر، چشم تو روشن دارن، رو لب ملائک تا صبح، ذکر یا حسن ۲ حسن حسن مولانا حسن ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ شب شب عشقه، شب شب نوره شهر مدینه دوباره غرق سروره ۲ ما از دیار، عبدالعظیمیم امشبو تا صبح در خونه‌ی کریمیم ۲ دنیا زیبا شده / دلا شیدا شده شب دیوونگی جمع گداها شده ۲ از همه دل بکن / بیا و در بزن اگه کربلا میخوای فقط بگو یا حسن ۲ شور، بی حدم یا حسن ذکر، اشهدم یا حسن توی، راه اربعین میگم، هر قدم یا حسن ۲ حسن حسن مولانا حسن ۴ 〰️〰️〰️ میشه به زودی، صحن تو آباد چه محشری میشه دم پنجره فولاد ۲ واسه تو از جون، مایه میذاریم از اصفهان برات آقا ضریح میارم ۲ به چه زیبا میشه / چشما دریا میشه غروب دوشنبه ها حرم چه غوغا میشه ۲ غرق شور و محن / کوری اون دو زن سینه میزنیم با هم کنار باب الحسن ۲ یک صحن، صحن مجتبی یک باب، باب القاسمه ذکرِ، اذنِ دخولم میشه، اسم فاطمه ۲ حسن حسن مولانا حسن ۴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یا علی و یا عظیم / یا غفور و یا رحیم ۲ سائل دست توام / یا کریم ابن کریم ۲ عمریه گداتم - مستِ یه نگاتم خوب یا بدم آقا - بینِ عاشقاتم حسن میگم علنی * حسن صاحبِ منی ۲ حسن حبُّکَ اَجَنَّنی حسن یا مولا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مرد جنگ آور حسن / یک تنه لشگر حسن ۲ یکه تاز عرصه ها / جلوه‌ی حیدر حسن ۲ زهره ی عدو رو - با یه نگا بردی یک تنه دمار از - فتنه در آوردی حسن فاتح جمل * حسن شیر بی بدل ۲ حسن رزم تو شده مثل حسن یا مولا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تحت فرمان ولی ست / غزه، لبنان تا یمن ۲ کل عالم رو گرفت / شور شیرانِ حسن ۲ میده ثمر آخر - خونای شهیدان میشه حسنستان - روزی عربستان حسن سایه ی سرم * حسن شاه بی حرم ۲ حسن مقتدایِ رهبرم حسن یا مولا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ کوری آل سعود / غم نداریم با حسن ۲ فتح خیبر با علی / فاتح دنیا حسن ۲ ما همه اویسیم - اهل یمنیم ما تشنه ی نبردیم - جُندُ الحسنیم ما حسن هیبت علی * حسن شوکت علی ۲ حسن راز قدرت علی حسن یا مولا ۴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تو شهنشاه زمینی آقا - عبد آستانه تو منم با بهشت چیکار دارم حالا که - میونِ عاشقای حسنم به وجودم می بالم / حسنی ام بدونید اهل عالم / حسنی ام ای جانم حسن - جانانم حسن ای آیه آیه ی قرآنم حسن ای جانم حسن ۲ ای جانم ای جانم ای جانم حسن 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه که شیر خدا علیه - شیر مرتضی علی، حسنه یکه تازه عرصه ی جمل و - شور ذکر یا علی، حسنه بگو امشب رو با من / یا حسن جان بگو کوری دشمن / یا حسن جان مروارید عشق - دریای سخاست اولین جلوه ی شاه لافتاست ای جانم حسن ۲ ای جانم ای جانم ای جانم حسن 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه که سینه زنم، با حسین - اگه زیر پرچمم، با حسن امضای کرببلام با حسین - روزی محرمم با حسن به خدا بی بی زهرا / حسنیه به خدا ارباب ما / حسنیه میگیم هر نفس: - مولانا حسن ارباب ارباب مایی یا حسن ای جانم حسن ۲ ای جانم ای جانم ای جانم حسن .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا به آل علی انحصار بخشیده هر آنچه داشته بر این تبار بخشیده طفیل فاطمه‌ بوده است خلقت عالم خدا به سفره ی خود سفره دار بخشیده اگرچه عادت این خانواده‌ است اما حسن به نام کرم اعتبار بخشیده گدا به نزد حسن رفته شاه برگشته کریم از کرمش بی شمار بخشیده هنوز حاجت خود بر زبان نیاورده گدا یکی طلبید او  هزار بخشیده جهان‌ به‌ چشم‌ ندیده کریم مثل حسن تمام زندگی اش را سه بار بخشیده شکسته‌ باد دهانی‌ که‌ حرف‌ ذلت زد به‌ شیعه‌ صلح‌ حسن‌ افتخار بخشیده چو ذوالفقار برنده ست‌ صلح‌ سبز حسن به‌ تیغ‌سرخ‌ حسین‌ اقتدار بخشیده به دستخط خودش صبح روز عاشورا به بی قراری قاسم قرار بخشیده 🆔 @torabeabootorab
تویی خورشید تابانم؛ حسن جان تویی ماه فروزانم؛ حسن جان تمام روز و شب ذکرم همین است؛ حسن‌جانم، حسن‌جانم، حسن‌جان...
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍تماشا کنید 🔺«نماهنگ بی کربلا می میرم » 🎤با صدای : کربلایی امیر برومند 🖌شاعر: احسان تبریزیان 🆔@ehsantabriziyan
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند قدرنشناس‌ترین امت لات و هبلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی مهدی جهاندار
علیه‌السلام دلی برای سپردن به آن دیار نداشت برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت امیر هیچ به‌جز زخم بی‌شمار نخورد امیر هیچ به‌جز درد بی‌شمار نداشت شبانه‌های علی مثل روز روشن بود اگر که پنجره‌ها پردۀ غبار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کینه‌ها همه یک تیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت 📝
علیه‌السلام گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... :: سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝
علیه‌السلام 🔹امیرالمؤمنین🔹 چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی میان بهترین اولاد آدم، بهترین هستی جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک، اما تو خود عین‌الیقین، روح‌الیقین، حق‌الیقین هستی من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم که تو دست توانمند خدا در آستین هستی سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟ که گاهی آن‌چنان هستی و گاهی این‌چنین هستی بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت که پر از خطبه‌های ناتمام آتشین هستی بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛ برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی... از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند: «که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی» 📝