eitaa logo
احسان تبریزیان
985 دنبال‌کننده
138 عکس
107 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله  زخمی نشد بال و پرم الحمدلله  قم احترامم حفظ کرده تا که دیده  من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله  در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند  مانند زهرا مادرم الحمدلله  باضربه سیلی میانِ کوچه ای تنگ  خونی نشد چشم ترم الحمدلله  بین در ودیوار با داغیِ مسمار  زخمی نگشته پیکرم الحمدلله  ماخاطراتی تلخ از بازار داریم  باز است هرسو معبرم الحمدلله  تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست  ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله  بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم  محمل نگشته منبرم الحمدلله  حرفِ سنان وشمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله  کنج خرابه آبرویم را نبُردند  دشمن نگفته کافرم الحمدلله  تشییعِ من دور از مدینه دیدنی شد  قبرم همان دم شد حرم الحمدلله  مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند  باشد تنِ من محترم الحمدلله  تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد  همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد 
تو بستر به سختي نفس ميكِشي تو اين لحظه ها شكل مادر شدي الان خوب حس ميكنم واسه چي تو زهراي موسي بن جعفر شدي چقدر زوده پرپر شدن واسه تو چقدر زوده واست خميده شدن شدي فاطمه تا كه سهمت باشه تو سِنّ جووني شهيده شدن چقدر داغ ديدي تو يك نصفه روز با اينكه دلت هيچ طاقت نداشت بازم شُكر كه مثل زينب ديگه تَـهِ داستانت اسارت داشت شنيدن كه داري مياي سمت قم برا پيشوازت همه اومدن تا سايه ت رو حتي نبينه يه مرد زَناشون همه دور تو صف زدن زمين قم اون روز تو چشم خلق گمونم كه هم رتبه ي عرش بود با فرشاي با ارزش و قيمتي مسير عبور شما فرش بود قم از كوفه و شام بيزار بود كه گل ريختن پيش پات مَردُمِش تا موسي بن جعفر رو راضي كُنَن چه ها كه نكردن برات مَردُمِش برات بهترين جاي شهر قم و قُرُق كرد مُوسيٰ بن خَزرج،كه ما نباشيم فردا خجالت زده مثه كوفيا و مثه شاميا شدي زينب ثاني امّا ديگه خرابه نشيني نصيبت نشد روي نيزه ديگه سر مَحرمات قراره دل بي شكيبت نشد تو هرجا كه شيرخواره ديدي دلت حسابي شكست عين خانوم رُباب ولي ديگه با دست بسته نبُرد تو رو هيچ كس توي بزم شراب ..
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود، خدایا شکرت هر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت یار هم آن قدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ ... بنویسید سری بر سر نی جا می کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد  
در حرم نه، زائرت دارد اقامت در بهشت قیمتی‌تر می‌شود با تو عبادت در بهشت روز محشر نه، به تأیید زیارت نامه‌ات می‌کنی از زائران خود شفاعت در بهشت از زیارت نامه‌ات فهمیده‌ام این راز را هرکسی خوانْد از تو،خواهد رفت راحت در بهشت هرچه می‌خواهم عنایت می‌کنی یکباره،چون؛ زود خواهد شد دعاها استجابت در بهشت خوش به حال خادمانت که چنان خیل مَلَک پیش تو هستند هی مشغول خدمت در بهشت صبح می‌آیم نمی‌گویم که کِی دل می‌کَنم چون که معنایی نخواهد داشت مدّت در بهشت ظاهراً کُنج حرم دفن است اما باطناً زود‌تر از موعدش رفته‌ست «بهجت» در بهشت خوش به حالش مسجد اعظم گواهی می‌دهد اینچنین دارد «بروجردی» عمارت در بهشت خوش به حال کفتر صحنت که دائم پیش توست فرق دارد داستان‌های حسادت در بهشت ساعتی در زیر درب ساعتت محو توام گرچه بی‌ معنی‌ست با این فرض ساعت در بهشت توی حوض صحن افتاده‌ست عکس گنبدت گوییا افتاده اینجا عکس جنت در بهشت معتقد هستم فقط با «اِشْفَعی لی فاطمه» می‌کنی بعد از قیامت هم قیامت در بهشت