eitaa logo
احسان تبریزیان
1هزار دنبال‌کننده
117 عکس
92 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... :: سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝
علیه‌السلام 🔹امیرالمؤمنین🔹 چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی میان بهترین اولاد آدم، بهترین هستی جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک، اما تو خود عین‌الیقین، روح‌الیقین، حق‌الیقین هستی من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم که تو دست توانمند خدا در آستین هستی سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟ که گاهی آن‌چنان هستی و گاهی این‌چنین هستی بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت که پر از خطبه‌های ناتمام آتشین هستی بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛ برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی... از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند: «که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی» 📝
آلوده دامن خود را رساندم بر روی شانه بارم کشاندم اما همیشه ، ردم نکردی من نامه ی خود با گریه خواندم یا ربی العفو سرخورده برگشت ، عبد فراری آورده ام بی تو ، بدبیاری در خانه بگذار من هم بمانم این بنده شاید ، آمد به کاری دست گناهان بالم گرفته اشکی ندارم ، حالم گرفته مهدی که از من دارد گلایه انگار قلب عالم گرفته یا ربی العفو حال خرابم ، بسته به مویی باید چه کرد از بی آبرویی با روی بازت گفتی بیایم گفتم بیایم من با چه رویی کو سر به زیری ، کو سر به راهی افتاده ام از چاله به چاهی حالا رسیدم در محضرت با موی سفید و روی سیاهی یا ربی العفو ناز علی را نوکر خریده بار گدا را حیدر خریده با گریه عمری شب های جمعه گفتم حسین و مادر خریده مظلوم حسینم از خیمه می کرد زینب نظاره بر مادر خود می کرد اشاره می گفت مادر گرچه می آمد شمشیر و نیزه بر جسم پاره آن دم بریدم ، من از حسین دل کامد به مقتل ، شمر سیه دل او می برید و من می بریدم او از حسین سر ؛ من از حسین دل مظلوم حسینم
خیره به آسمان شده این دیده ی ترم مظلومِ بی قرینه ی تاریخ، حیدرم یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست از ابتدا غریب مرا زاد مادرم امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم آغوش باز کرده در این شام آخرم افطارِ تلخِ من به نمک باز میشود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شده است مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم الله اکبر! اَشهَدِ حیدر بلند شد یارب گواه باش که پُر گشته ساغرم فزت و ربّ کعبه! سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات میبرم من را رها کنید خودم راه میروم حالا که ایستاده دَمِ خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو.. این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم از کوچه رد شدن به تو یک روز میرسد از حال و روزِ کوفه ی آنروز مضطرم فریاد میزنند ببینید اسیر را فریاد میزنی که خدا وای معجرم فریاد میزنند که خیراتشان دهید فریاد میزنی که ز نسل پیمبرم فریاد میزنند که زینب حسین کو؟ فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم سید پوریا هاشمی
تب گرفته تمام جسم مرا همه‌جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند! او بیاید برای تسکینم گرچه بستند باز میریزد خون دل از شکاف زخم سرم زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم سهم من از تمام این دنیا غصه و حسرت و بداقبالیست دور بستر حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه‌هاش جا انداخت برو قنبر میان هرکوچه! بگو از حال و روز غمبارم! کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم! این حسین است چهره‌ی او را ای پسربچه ها نگاه کنید! سر رخت و لباس او نکُند کشمکش بین قتلگاه کنید! سنگ از روی بام‌ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید آه و نفرین من به کوفه اگر از سَری مَعجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود! صاحبان تنور بعد از این به سر آفتاب رحم کنید! اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید!
حرمت پدر واجب است ! حضرت علی(علیه السلام) همیشه برای ما عزیز است. همانطور که میلاد امیرالمومنین را جشن گرفته و بنام روز پدر گرامی میداریم، حفظ حرمت شهادتش نیز لازم است. او پدر شیعه است.... ۱۳ فروردین ، سالروز شهادت مولاست . من ندیدم کسی سالروز وفات پدرش به گردش و طبیعت و تفریح برود ، آنهم پدری بالاتر از تمام مخلوقات! بالاخره تفریح رفتن ، بگو بخند و شادی هم دارد، شاید آنروز اطراف شما توسط دیگران ، روزه خواری و پایکوبی و... هم بشود، شاید دلتان به درد بیاید... شاید دل حضرت زهرا (سلام الله علیها) بشکند... بیاییم یک امسال را به احترام و عشق مولا، ۱۲ یا ۱۴ فروردین و یا عید فطر به دامان طبیعت برویم و به حرمت نان و نمکش ، روز ۱۳ را از تفریح و بگو بخند اجتناب کنیم... این یکروز میگذرد و تمام میشود اما ما تا قیامت با این پدر کار داریم... کاش رویمان بشود یا علی بگوییم... بکوش شیعه علی، تو در شهادت علی اقامه عزا کنی ، سیزده رو رها کنی به دوستان خود بگو،بدون کبر و بی ریا به حرمت علی بیا، حی علی العزا عزا لطفا به عشق مولی رسانا باشید و ارسال کنید مبادا به مولی بی ادبی و جسارت بشه. یا علی مدد
دل اگرمبتلای  دلبر نیست ازگل وخاک وخشت برتر نیست دل سپردن به هرکه غیر علی جز ضرر هیچ چیز دیگر نیست پادشاه جهان کسی بشود گردی از خاک پای قنبر نیست وَیدُاللّه فَوقَ اَیدیهِم دست بالای دست حیدرنیست لشکری ایستاده در قلعه دید یک لحظه درب خیبر نیست مرحب خیبری  به خود آمد دید برروی پیکرش سر نیست گفت بر دار میثم تمار سر نیفتد به پای او سر نیست هرکه سر خم نمود پیش علی سر افلاک هم از او سر نیست به خدا که رسیدنِ به خدا جز ز راه علی میسر نیست هیچکس جز خودش نفهمیده اوخداهست یا که آخرنیست سیف الاسلام ذوالفقارعلیست که حریفش هزار لشگر نیست هرکه حب علی به دل دارد دردلش ترس روز محشرنیست https://eitaa.com/torabeabootorab
بسم الله القاصم الجبارین به نام نامیه یعسوب الدین با اذن رهبرمون میگیریم به زودی انتقام از کافرین منتظر باش/امریکا سیلی ما کوبنده است لشگر عشق در راه است تیغ حیدر برنده است لا اری الموت الا السعادت آرزوی ماست شهادت .................................................. میکشید ما رو زنده تر میشیم آتیش عشقیم شعله ور میشیم به زودیه زود با فتح هیفا دوباره فاتح خیبر میشیم بر حذر باش اسرائیل گر چه این شب تاریک است دست برتر حزب الله س فجر صادق نزدیک است رهسپاریم/ما با ولایت آرزوی ماست شهادت ............................................ بازم میخونم از عمق وجود لعنت الله علی آل سعود حسنستان میشه عربستان ایشالا به همین زودیه زود تا نفس هست در سینه تا سری هست در پیکر لَن تُکَرَّر /کربلا جیشُ الحیدر/لَن تَنهَر ارث شیعه است/شور و رشادت آرزوی ماست شهادت 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
بِسمِ اللهِ الرِّحمنِ الرَّحیم مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَ ما بَدَّلوا تَبدیلًا سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی در نتیجه حمله هوایی ارتش رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، به شهادت رسید. سردار محمدرضا زاهدی متولد ۱۱ آبان ۱۳۳۹ در اصفهان، در سال ۱۳۵۹ به سپاه پاسداران پیوست و در طول جنگ تحمیلی از فرماندهان میانی سپاه بود و فرماندهی تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم را از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ برعهده داشت و در فاصله سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) بود. سردار زاهدی از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ در نیروی قدس فعالیت می‌کرد و فرمانده سپاه سوریه و لبنان بود.
تقدیم به سردار و همراهان ایشان که در حملهٔ رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند. سینه‌ها با سوختن، ارزنده‌تر خواهند شد شمع‌ها در عمق شب، تابنده‌تر خواهند شد امتیاز ماست‌‌ مُردن! می‌کُشند و غافل‌اند دم به دم با مرگِ ما، بازنده‌تر خواهند شد سنگ اگر هم‌صحبت آیینه‌های ما شود ما زبان‌هامان از این بُرّنده‌تر خواهند شد چون جواب صخره تکراری‌‌است، پرسش‌های موج، بعد از این، از صخره‌ها کوبنده‌تر خواهند شد چشم‌هایی که پیِ میراث ما افتاده‌اند منتظر باشند، در آینده، تر خواهند شد! اهل دنیا را خیال مرگ حتی می‌کُشد عاشقان با مرگ اما زنده‌تر خواهند شد ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش! تحفه‌ها، تزیین شده، زیبنده‌تر خواهند شد رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکی‌‌است بی‌تفاوت‌ها فقط شرمنده‌تر خواهند شد! ‌‌
✅ تقدیم به عظمت سردار شهید محمدرضا زاهدی ؛ این‌ هم از ققنوس دیگر ، بین آتش دود شد زنده شد یکبار دیگر ، نیست شد تا بود شد باز ابراهیمی از آتش درآمد رو سفید رو سیاهی ، بار دیگر قسمت نمرود شد ابر شد ، با آسمان پیوست ، باران شد چکید شوق دریا داشت در دل ، چشمه بود و رود شد چون نسیم آمد شهادت از سر صحرا گذشت آسمان شهرمان وقتی غبار آلود شد گشت و یاران خودش را با سلامی زنده کرد سهم من از آن سلام مهربان ، بدرود شد خواب ماندم من که اکسیر شهادت عرضه شد تا خریدارش شدم دیدم که ناموجود شد من نفهمیدم خریداران او را ، هر چه بود فکر می کردم ضرر کردند اما سود شد * زاهد است از او به جز سجاده ی خونین مخواه شاهدم ، شهد شهادت خورد تا مشهود شد
هدایت شده از مسجد صاحب الزمان(عج)
برنامه دعای ندبه این هفته ⏱جمعه 1403/01/24 از ساعت5:45 صبح 📍خیابان رباط مسجد صاحب الزمان(عج) ⭕️ هیئت مهدویه پایگاه صاحب الزمان(عج) @sahebalzaman_mosque
🚩این صلوات را به نیت نصرت رزمندگان اسلام، از طرف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف برای صدیقه طاهره سلام الله علیها بخوانیم. اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِهَا اللهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ الْأَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ [أَبِیهَا] صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ
🚩خیبر خیبر یا صهیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | شگفتا سپیده‌ی غیرت شهیدان 🇮🇷 شعر تازه‌ی را می‌شنوید در وصف عملیات بی‌نظیر سربازان وطن در بامداد ۲۶ فروردین ۱۴۰۳.
50.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔻 🔶چی می خوام بهتر از این که من گدای حسنم 🔹 🔸 شام ولادت امام حسن صلوات الله علیه 🔺هیئت فدائیان حسین علیه السلام 🎼 نغمه: شعر: 🆔 @ehsantabriziyan 🆔 @davud_rahimi
سیلی به اسرائیل شب حمله چقدر شیرین بود گنبد آهنینتان این بود؟ تازه آن گنبدی که پشت سرش انگلیس و پاریس و برلین بود پس چه شد وعده‌های کاخ سفید قول امنیتی که تضمین بود آنچه که خورده‌اید یک سیلی است گرچه که سهمگین و سنگین بود ما که جنگی نکرده‌ایم هنوز هرچه که‌ دیده‌اید تمرین بود همه‌ی ترس از جواب شما صف کوتاه پمپ بنزین بود ای خدا شاهدی که «شاهد» ما هدفش لانه‌ی شیاطین بود زخم پهپادها خدا را شکر بر دل اهل غزه تسکین بود موشـک بام مسجد الاقصی پیک آزادی فلسـطین بود بر سرت سایه‌ی ابابیل است بعد از این زندگی‌ات تعطیل است سیل ویرانی تو راه افتاد بسترش از فرات تا نیل است میوه‌ی سرخ هفتم اکتبر سیلی آبدار آوریل است گفته‌ای موشــکی نخورد به تو! کار تو تفت این اباطیل است عکس رسوایی تو پخش شده چه نیازی به بحث و تحلیل است بین ما صحبتی اگر باشد خیبر و ذوالفقار و سجیل است یا بنی سامری! هلاکتتان قول تورات، حرف انجیل است آی قابیل! آی اســرائیل! نوبت انتقام‌ هابیل است خانه‌ات را تکانده‌ای ای قدس؟ نم نمک وقت سال تحویل است ـــــــــــــــــــــــ 🛑شاعر: «محمد رسولی»
خبرگزاری مهر ۱۴۰۳/۰۱/۱۹ 🔰عضو شورای شهر اصفهان؛ جناب شهردار انتصاب در شهرداری اصفهان با آیین شعرخوانی تفاوت دارد! 🖌متن خبر/خبرگزاری مهر👇 https://www.mehrnews.com/news/6072230/آقای مصوّر! برای امثال جنابعالی در شورا، تصوّر اپوزیسیون هم، غیر قابل تصوّر است!! کسی که از نقش آفرینان در انتخاب شهردار و هیأت رئیسه شورای شهر و انتصاب مدیران در مجموعه شهرداری بوده و هست کسی که ارتباط با شهردار محترم برایش مثل آب خوردن است کسی که به قول معروف خودش از بانیان وضع موجود در شهر می باشد چرا باید در صحن علنی شورای شهر،آنهم با عبارات کنایه آمیزی مانند "هیئآت مذهبی و آئین های شعرخوانی" در نقش اپوزیسیون ظاهر شود؟! ●نباید بخاطر عزل و نصب یکی دو نفر، که احیاناً مطلوب مان نیست، به یک باره خدمات قابل دفاع دیروزمان بشود کذا و کذا!! https://eitaa.com/ahmad_moghimi57 🇮🇷 @ahmad_moghimi57
از در درآمدی و من از خود به در شدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم ای سخت کمان سست پیمان این بود وفای عهد اصحاب؟ سعدی نتوان به هیچ کشتن الا به فراق روی احباب الّا گذر نباشد پيش تو اهل دل را ورنه به هيچ تدبير از تو گذر نباشد چندین که برشمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی...
سلام بر سعدی دگران روند و آیند و... تو همچنان که هستی امروز یکم اردی‌بهشت، روزبزرگداشت حضرت سعدی بود و ما مثل همیشه از سعدی دم می‌زنیم و به او افتخار می‌کنیم؛ اما همچنان شعر او را نشناخته‌ایم. براستی، کدام‌یک از شاعران ما رازهای زبان سعدی را می‌شناسند و در شعرشان افشایش کرده‌اند؟ حذف‌های حیرت‌انگیز در زبان، سادگی و در عین حال ممتنع و دور از دسترس بودن، فرم‌های زبانی ایجاد کردن برای به بلوغ رساندن دستور زبان فارسی، استفاده از امکانات زبان، رو کردن ذخیره‌های پنهان زبان، و... این‌ها بدیهیاتی از شعر راز آلود سعدی است که همچنان از آن بی‌خبریم. یک سالی هست که به شکل هفتگی و مستمر با یکی دوتا از شاعران، برنامه سعدی‌خوانی دارم. ابیاتی که در ذیل می‌خوانید، سال‌هاست ذهن من و شاید دیگر اعضای جلسه را با کلنجارهای مداوم همراه کرده است. این ابیات، دروازه‌های ورود به دنیای زبان سعدی است. یک عمر می‌توان درباره زبان سعدی گفت! فعلاً از زبان حرف بزنیم، رازهای دیگرش بماند برای نسل‌های بعد... و ما همچنان در اول وصف شعر او مانده‌ایم.. آنچه بیش از هر چیز در زبان سعدی، رازآلود مانده و برجستگی خاصی دارد، تغییرات و تصرفات او در ساختار «نحو زبان معیار» است؛ با وجود وفادار ماندن به زبان؛ با هدف آفرینش زبان معیار اما مردمی! به این ابیات دقت کنید که نشانه‌های حذف، ارائه فرم‌های زبانی، تغییر در محور هم‌نشینی زبان، گرته‌برداری هنرمندانه از زبان عربی، استفاده گسترده از امکانات زبانی، و... به شکل حیرت‌انگیزی نمود عینی دارد: اول منم كه در همه عالم نيامده‌ست زيباتر از تو در نظرم هيچ منظری حذر كنيد ز باران ديده سعدی كه قطره سيل شود، چون به يكدگر پيوست قسم به جان تو گفتن طريق عزّت نيست به خاك پاي تو وآن هم عظيم سوگند است كه با شكستن پيمان و برگرفتن دل هنوز ديده به ديدارت آرزومند است سعدي به پاك‌بازی و رندی مثل نشد تنها در اين مدينه كه در هر مدینه‌ای چشمي كه تو را بيند و در قدرت بي‌چون مدهوش نماند، نتوان گفت كه بيناست حسن تو نادر است در اين عهد و شعر من من چشم بر تو و همگان گوش برمنند كوته نظران كنند و حيف است تشبيه به سرو بوستانت من همان روز بگفتم كه طريق تو گرفتم كه به جانان نرسم تا نرسد كار به جانم من با تو نه مرد پنجه بودم افكندم و مردي آزمودم گوشم به راه تا كه خبر مي‌دهد ز دوست صاحب‌خبر بيامد و من بي‌خبر شدم ما نتوانيم و عشق پنجه در انداختن قوّت او مي‌كند بر سر ما تاختن عهد تو و توبه من از عشق مي‌بينم و هر دو بي‌ثبات است! عاقل متفكر بود و مصلحت‌انديش در مذهب عشق آي و از اين جمله برستي ملكي؟ مهي؟ ندانم به چه كنيتت بخوانم به كدام جنس گويم كه تو اشتباه داري برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی ما نتوانیم و عشق پنجه در انداختن قوّت او می‌کند بر سر ما تاختن برگذری و ننگری، باز نگر که بگذرد فقر من و غنای تو، جور تو وِاحتمال من رفتی و نمی‌شوی فراموش می‌‌آیی و می‌روم من از هوش! ما را سری‌است با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم