eitaa logo
"احساس جوان 🇵🇸"
594 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
863 ویدیو
52 فایل
«به محشر از فرازِ چرخِ گردون/ ندا خیزد که أین الفاطمیون؟» 🌷 صفحه رسمی هیأت جوانان فاطمیون همدان ✅️ ما را دنبال کنید 👇🏻👇🏻👇🏻 https://zil.ink/ehsasejavan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 👨🏻‍🎓 ⚠️آنچه در کفویت اهمیت دارد"اشتراک و همسویی ودرک و فهم هردو طرف از زندگیست." مادر انتخاب همسر باید به فهم اززندگی و تطابق خواسته ها،روحیات و اهداف دو طرف دقت کنیم. ممکن است یک زن دیپلمه با مردی که دکتری دارد تفاهم داشته باشند اما دونفر که هردو مدرک دکتری دارند باهم تفاهم نداشته باشند ❗️"در یک کلام هم سطح بودن در تحصیلات، دلیل بر تفاهم نیست غیرهم سطح بودن هم دلیل بر عدم تفاهم نیست" ممکن است بگویید کسی که تحصیلات بالاتری دارد دنیا دیده تراز دیگری است و همین هم موجب اختلاف میشود در جواب شما باید گفت؛ مگر انسان فقط در دانشگاه دنیا دیده میشود؟!ممکن است کسی وارد دانشگاه نشده باشد اما به اندازه یک دانشجو وحتی بیشتر دنیا دیده باشد! "مدرک انسان نشانه ی درک نیست" 💫خدا انسانهارا به اندازه ی درکشان بالا میبرد نه به اندازه سطح مدرکشان. 🌱البته تمام این حرفها به معنای این است که به جهت اختلاف تحصیلات "نه" نگوییم بلکه تمام ابعاد را در نظر بگیریم سپس جواب دهیم.😊 🎯مارا در دنبال کنید 🔰🔰 @ehsasejavan_ir
🌹چهارم ربیع الثانی سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک باد🌹 مابَچِه هایِ مادَرِ پَهلوشِکَسته ایم👇 ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ @ehsasejavan_ir🌹 فاطِمیون مَرکَزتَجَمُّع بَچِّه هِیئَتی ها👆
🌞"خورشید انقلاب" 🔷خاطراتی از حضرت امام خمینی سلام الله علیه 🔸قسمت چهارم 🔹یکی دیگر از اتفاقات درس آموز و انسان ساز که در نجف پیش آمد،موضوعی است که یکی از علمای نزدیک امام نقل می کند.مطالعه این مطلب مبین یک نکته روشن و اساسی است و آن این که امامی که در مقابل مقامات یک کشور میزبان،ذره ای کوتاه نمی آید و حتی لبخندی هر چند تصنعی بر لب نمی آورد،آن وقت همین امام در برابر افراد مظلوم،مومن و دین دار چنان رفتاری از خود نشان می دهد که انسان از این همه معرفت و کرامت انگشت به دهان می ماند که یک نمونه اش به شرح زیر است: 《یکی از آقایان وعاظ معمولا هنگامی که امام به حرم حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدند،در بین راه خدمت امام می رسیدند که مطالبشان را به امام می گفتند و گاهی هم با امام مشورت می کردند.او یک شب پیش من آمد و گفت: -مطلبی دارم که نمی دانم به امام بگویم یا نه؟ پرسیدم: -مطلب چی هست؟ گفت: -آقایی است شوشتری،پیر مردی قاری قرآن و بسیار متدین.پنج شش تا بچه کوچک هم دارد.ایشان دو سه سال است از دست و پا فلج شده است.به من گفته اند که خدمت آقا تذکر بدهم که به ایشان کمکی بشود.وضعش خیلی ناجور است. ایشان،موضوع را به امام گفتند.امام بلافاصله خطاب به من گفتند که فردا ساعت 9صبح دوباره به ایشان یاد آوری کنم.من هم مطلب را برای این که فراموش نکنم یادداشت کردم و قرار شد فردا موضوع را به امام بگویم. صبح فردا وقتی نزدیک منزل امام رسیدم،دیدم جمعیت زیادی داخل خیابان و کوچه موج می زند.فکر کردم نکند مشکلی برای حضرت امام پیش آمده باشد.تکان سختی خوردم.با بدنی سست و پایی لرزان،جلوتر رفتم.شیخی جلو آمد و پرسید: -حاج آقا!قرار است جنازه آقا مصطفی خمینی را به کربلا ببرند؟ با این جمله فهمیدم که حاج آقا مصطفی از دست رفته است.طلبه ها گریه می کردند.ضجه می زدند.آمدم جلو.رسیدم دم در.دیدم حاج احمد آقا جلوی در ایستاده است و عمامه به سر ندارد و پشتش را به دیوار تکیه داده است و گریه می کند. مدتی بعد،طلبه جوانی با صدای بلند به حال گریه افتاد.حاج احمد آقا دستش را روی شانه ی او گذاشت و گفت: -آرام امام متوجه می شود. فهمیدم که امام هنوز موضوع را نمی داند.آن ها در فکر بودند که به امام چگونه خبر بدهند تا ناراحت نشود.قلبش نگیرد و از حال نرود. چند نفری جمع شدیم و تصمیم گرفتیم که سه چهار نفری با هم خدمت امام برسیم.بعد یکی از دیگری سوال کند که از حاج مصطفی چه خبر؟و دیگری بگوید که الان تلفن کردند و گفتند حالشان چندان مساعد نیست و نفر سوم هم بگوید که دکتر ها گفته اند باید ایشان را هر چه زود تر به بغداد برسانید. به این ترتیب امام متوجه می شوند که حال آقا مصطفی آن قدر بد است که کارش به بغداد و بیمارستان کشیده شده است و بعد حرف ها در همین حول و حوش باشد و در هر مرحله ای مسئله را وخیم تر جلوه بدهیم تا بلاخره به امام بگوییم که حاج آقا مصطفی تمام کرده است. این نقشه را حاج احمد آقا کشیدند.نقشه خوبی بود.پنج شش نفری برای اجرای آن انتخاب شدند.وقتی وارد اتاق شدیم و نشستیم،بعد از احوال پرسی یکی از همراهان پرسید:که از حاج مصطفی چه خبر؟حالشان چطور است؟کی از بیمارستان مرخص می شوند؟و طبق نقشه به او جواب دادیم که تلفن زده اند که حالشان بد است و باید به بغداد منتقل شود. در همین حال،ناگهان حاج احمد آقا زد زیر گریه.صورتش را برگرداند تا امام متوجه نشوند.اما امام خطاب به احمد آقا گفتند: -احمد چته؟مگر حاج آقا مصطفی مرده اند؟خوب،اهل آسمان ها می میرند،از اهل زمین کسی باقی نمی ماند،همه می میرند. بعد رو به ما گفتند: -آقایان بفرمایید سراغ کارهایتان. خودشان هم بلند شدند و آستین ها را بالا زدند که وضو بگیرند.ما بلافاصله حیاط بیرونی را فرش کردیم.تمام آقایان طلاب آمده بودند.امام هم تشریف آوردند.حیاط جا برای ایستادن نداشت.همه گریه می کردند و به امام تسلیت می گفتند. من ناگهان به یاد ساعت 9افتادم.یادم آمد که باید موضوع آقای شوشتری را به امام یاد آوری کنم.با خودم فکر کردم الان که موقع این مسائل نیست.با این مصیبتی که پیش آمده و حال و روز امام،چه وقت این حرف هاست.باشد برای بعد. امام داخل حیاط نشسته بودند،قرص و محکم.بدون این که حتی گریه کنند. طلاب جلو می رفتند و به ایشان تسلیت می گفتند.من هم جلوی در حیاط ایستاده بودم.ناگهان متوجه شدم امام نگاه تند و معناداری به من انداخته اند.از خودم پرسیدم:یعنی چی؟آیا عمامه ام خراب است؟یقه ام را نبسته ام؟چرا امام اینطوری به من نگاه می کند؟ خودم را جمع و جور کردم.هیچ عیب و ایرادی در ظاهرم نبود.جلو رفتم و مقابل امام خم شدم و گفتم: -بله آقا!فرمایشی دارید؟ گفتند: -مگر بنا نبود ساعت9شما در مورد آن شوشتری،به من تذکری بدهی و یادم بیاوری؟ بغض گلویم را گرفت.نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.زدم زیر گریه. گفتم: -آقا با این اوضاع و احوال؟ گفتند: -یعنی چه؟کدام اوضاع و احوال؟نمیشود که کار ها را
تعطیل کنیم.بلند شو و بیا کارت دارم. بعد خودشان برخاستند و از بین جمعیت گذشتند.من هم به دنبالشان.وارد اتاق شدیم.امام مقداری پول برداشتند و داخل پاکت گذاشتند و در پاکت را بستند و آن را به من دادند و گفتند: -همین الان پاکت را می بری و به شیخ شوشتری می دهی و از قول من هم احوال پرسی می کنی و می آیی. دوباره برگشتم حیاط.اصلا دلم نمی خواست توی چنین اوضاع و احوالی امام را ترک کنم.پیش خودم گفتم حالا باشد بعد می روم.دوباره ایستادم جلوی در حیاط.اما پنج شش دقیقه بعد امام صدایم زدند و گفتند: -شما چرا نرفته اید؟ گفتم: -چشم.می روم. گفتند: -همین حالا برو! به راه افتادم.از چند کوچه گذشتم و به منزل شوشتری رسیدم.در زدم. خانمی از پشت در گفت: -کیه؟ گفتم: -من هستم.از منزل آقای خمینی آمده ام و خدمت آقا کار دارم.از طرف خمینی می خواهم از ایشان احوال پرسی کنم. زن در را باز کرد و با گریه گفت: -آقای خمینی امروز هم به یاد ماست؟ رفتم داخل اتاق وضع عجیبی داشت.همه چیز در نهایت فقر،چهار پنج تا بچه کوچک نان و آب و شکر می خوردند.سلام کردم.آقای شوشتری که کاملا زمین گیر بود،وقتی فهمید به چه منظوری آمده ام با دست به سر و صورتش زد و گفت که حالا چه وقت این کار است.او الان فرزندش مرده است.قلبش پر از خون است و... مقداری با او صحبت کردم و جویای حالش شدم.بعد پاکت پول را به دستش دادم.او باز به گریه افتاد.مهر را برداشت و آن را به پیشانی اش گذاشت و سجده شکر به جای آورد و هی دعا کرد. برگشتم منزل امام.امام به محض این که مرا دید،پرسید: -رفتی؟ گفتم: -بله،ایشان هم به شما سلام رساندند و دعا کردند. ظهر بود.امام تصمیم گرفتند نماز را در مسجد بخوانند.همه ریختند توی مسجد. پس از نماز،یکی از دوستان روضه خواند.همه گریه می کردند جز امام.عرب ها با تعجب به امام نگاه می کردند و به هم می گفتند: -خمینی اصلا گریه نمی کند. آن روز ها این رفتار امام را هیچ جوری نمی شد تفسیر و توجیه کرد.مگر می شود پسر آدم بمیرد و گریه نکند؟به فکر مردم بود و حتی کلاس درس را تعطیل نکرد؟البته سال های بعد در همین جنگ ما پدر و مادرهای زیادی را دیدیم که پس از شهادت فرزندشان قطره ای اشک نریختند... ت 📚برگرفته از کتاب پدر،پسر،روح الله @ehsasejavan_ir
🌷 ۳۰ ٱمين محفل بهشتى 💐 جشن ولادت آقا امام حسن عسکری علیه‌السلام💐 🎤باكلام شعور انگیز: حجت‌الاسلام کرمی و با نوای شورانگیز: حاج مسعود هندی ⏰موعود: چهارشنبه ۱۳ آذر ماه ساعت ۲۰:۳۰ 📍ميعادگاه: فلکه مدرس-بلوارآزادگان- حسینیه زمان آبادیها 📎 🌹 حضور اول وقت زیبنده شخصیت شماست 💠هيأت جوانان فاطميون همدان 📲 @ehsasejavan_ir
🌞"خورشید انقلاب" 🔷خاطراتی از حضرت امام خمینی سلام الله علیه 🔸قسمت پنجم 🔹آن روز قرار بود امام برای تدریس از منزل خارج شوند؛دیدم دم در بیرونی،این پیر مرد شیخ ایستاده است و در را می بوسد و گریه می کند.من که دل خوشی از او نداشتم،اهمیتی به او ندادم؛اما کنجکاو بودم که او چرا چنین می کند.جلو آمد و پرسید: -آقا امروز به مسجد می آیند؟ با سردی جوابش را دادم: -بله می آیند. انگار خوشحال شد.تبسمی کرد.اشک هایش را پاک کرد و گفت: -من هم امروز به مسجد می آیم. او هیچ وقت در مسجدی که امام بودند،پا نمی گذاشت.در همین حال در باز شد و امام به کوچه آمدند.شیخ بلافاصله برگشت و از آن جا دور شد تا چشمش به چشم امام نیفتد. توی مسجد،دم در نشسته بودم که این پیرمرد شیخ کنارم نشست و گفت: -می دانی همنشینی با آدم های بد چه قدر روی ما اثر کرده بود و ما بی جهت به آقا روح الله بدبین و معارض شده بودیم! گفتم: -بله می دانستم.خدا همه ما را هدایت کند. آه بلندی کشید و گفت: -خدا این آخر عمری به دادم رسید.و الا... سکوت کرد و سرش را پایین انداخت.کنجکاو نگاهش کردم.دلم می خواست بدانم او چه می خواهد بگوید.علت را پرسیدم.گفت: -دیشب خواب دیدم در حرم حضرت امیر علیه السلام هستم.عده ای در کنار هم نشسته بودند.دوازده نفر بودند.دوازدهمی را گفتند که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.چهره نورانی جذابی داشت.خیلی زیبا و ملکوتی بود.علمای بزرگ گذشته یکی یکی می آمدند.همه از مقبره ی مقدس اردبیلی خارج می شدند.خواستم حرکتی کنم و به طرف آن ها بروم،دست 《آقا》را ببوسم؛اما انگار به زمین چسبیده بودم.نمی توانستم تکان بخورم.وقتی هر یک از علما می آمدند این دوازده نفر که در واقع ائمه اطهار بودند،به نشانه احترام به جلو خم می شدند. یک وقت دیدم آقای خمینی از گوشه ایوان وارد شد.تا چشم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ایشان افتاد،بلند شدند.بعد ائمه دیگر همه از جا برخاستند و به آقای خمینی احترام خاصی کردند و بعد نشستند.اما امام زمان عجل الله تعالی الشریف ننشست.رو به آقای خمینی ..گفتند: -روح الله!... آقای خمینی عبایش را جمع کرد و گفت: -بله آقا! آقا گفتند: -بیا جلوتر. و آقای خمینی تند تند رفت جلو،وقتی خدمت آقا امام زمان عجل الله تعالی الشریف رسید،دیدم قدم هایشان مثل هم است.آقای خمینی ایستادند که گوششان نزدیک دهان آقا امام زمان عجل الله تعالی الشریف بود.شنیدم که امام گفتند: -ربع ساعت. آقای خمینی هم گفت: -چشم. بعد امام توی گوش آقای خمینی چیز های دیگری گفت که ایشان از امام فاصله گرفتند و قبل از رفتن دستی تکان دادند و همه ائمه به احترام ایشان خم شدند.آقای خمینی نیز با احترام و تواضع،عقب عقب رفتند و از حرم خارج شدند. وقتی از خواب بیدار شدم زدم زیر گریه.خانمم بیدار شد.دید گریه می کنم.ساعت را نگاه کرد.یک ساعت به اذان مانده بود.قبل از نماز با گریه توبه کردم و به روح الله و راهش ایمان آوردم.حالا اگر می توانی به آقا بگو که از من بگذرد.من خودم روی نگاه کردن به صورت این سید بزرگوار را ندارم. به او قول دادم که موضوع را با امام در میان بگذارم. از مسجد که بیرون آمدیم در بین راه با امام صحبت کردم.امام گفتند: -من از ایشان گذشتم.من بخشیدم.هر چه بود بخشیدم. برای هر کسی غیر از امام،پانزده سال زندگی در تبعید یعنی پانزده سال پر آشوب و دغدغه؛یعنی هر روز حرص خوردن و اندشیدین و با سیاست کلنجار رفتن و یا از مبارزه بریدن و به زندگی چسبیدن.اما امام هرگز چنین نبود.او پیش از این که به مبارزه با رژیم شاه بپردازد،از همان آغاز جوانی،وقت خود را به خودسازی و تربیت نفس گذاشت تا به قول عرفا جزو حمال حق نبیند،تا کار برای خدا خستگی نیاورد.تا اوضاع جغرافیایی و خست نجف او را نیازارد تا آن همه روحانی مرتجع و وابسته به رژیم را تحمل کند و از سکوت و بی تفاوتی سایر علمای کوچک و بزرگ خون در دل داشته باشد.تا با همین اندک شاگردان مخلص و رهروان صادقش مبارزه را در نجف و تحت فشار شدید حکومت بعث ادامه دهد... 📚برگرفته از کتاب پدر،پسر،روح الله @ehsasejavan_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
♨️شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله #برای_اولین_بار، اطلاعات جدیدی از اقدامات رهبر انقلاب در مواجهه با آشوب‌های اخیر را منتشر می‌کند: هفت صبحِ #آشوب ✅در این یادداشت بخوانید: 1⃣ نظر رهبر انقلاب درباره‌ی طرح #سهمیه‌بندی_بنزین 2⃣ پیام #محرمانه‌‌ی رهبر انقلاب به #نمایندگان #مجلس 3⃣ پاسخ رهبر انقلاب به #دلسوزانی که ایشان را از #موضع‌گیری نهی کرده بودند 4⃣ مهم‌ترین دلیلی که رهبر انقلاب، بلافاصله وارد #میدان شدند @Khattehezbollah
ره باز کنید ، دلبری آمده است بر شیعه امام دیگری آمده است در مطلع هشتم ربیع الثانی میلاد امام عسکری آمده است 🎈❤️ @ehsasejavan_ir
🌸 ولادت امام حسن عسکری سلام الله علیه گرامی باد. @ehsasejavan_ir
beeace2da9162f2ed9548e8b20305e1c1e7b2905.mp3
1.96M
🎵بشنوید|عبادت به جز خدمت به خانواده نیست! 🔻این تیپ را چرا توی خونه نمی‌زنی؟! #کلیپ_صوتی #خانواده #استادپناهیان @ehsasejavan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رضوان: 📹 ببینید| آمریکا بدتر از داعش 🔥 کلیپ معنادار حساب توییتر منتسب به سرلشکر سلیمانی در واکنش به تحرکات جدید داعش در عراق 👉🏻 @ehsasejavan_ir | احساس جوان ✌️🏻
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 ⚫️ "السّلام عَلیکِ یا فاطمه معصومه علیهاسلام"⚫️ 🏴هر کجای خاکِ ایران را تو بنهادی قدم با قدوم خود مُشّرف کرده ای خاکِ عجم 🏴از قدمگاهِ تو حتی می شود حاجت گرفت از زیارت نامه ات صد غرفه درجنّت گرفت 🏴زائرِ آن هشتمینی، برکت ِ این سر زمینی واژه واژه برگِ قرآن روضه ی خُلدِ برینی 🏴با خودت اینجا کشاندی آن فراقِ سینه را آمدی تنها ببینی صورتِ آیینه را 🏴رنجِ راه و غربت و مِحنت کشیدن یک طرف آخر هم روی گلِ مَه را ندیدن یک طرف 🏴لحظه های انتظارت در نگاهِ مشهد است مرحمت کن یا رضا معصومه ات حالش بد است 🏴از غمِ داغت شده آخر رفیقِ اشک و آه ای دریغا در دلش ماند حسرتِ دیدارِ ماه! 🏴🖤فرارسیدن ایام رحلت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیه) بر همه عزیزان تسلیت باد.🏴🖤 @ehsasejavan_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 متن حدیثی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه (۱۳۹۸/۰۹/۱۰) شرح و تفسیر کردند. 🔻 توصیه پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب به ابوذر 👈 بر دو نفر هم ریاست نکن! 🔹️ عَن اَبی ذَرٍّ اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلی اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم. (امالی شیخ طوسی، مجلس سیزدهم، ص۳۸۴) 🔹️ از ابوذر روایت است که پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود ای ابوذر من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم؛ من جنابعالی را در مدیریّت، ضعیف میبینم. مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی! هیچ مال یتیمی را هم شما به عهده نگیر. 💻 @Khamenei_ir
⚫️ ۳۱ ٱمين محفل بهشتى 🎤باكلام شعور انگیز: حجت‌الاسلام جمشیدی و با نوای شورانگیز: حاج مسعود هندی ⏰موعود: چهارشنبه ۲۰ آذر ماه ساعت ۲۰:۳۰ 📍ميعادگاه: شهرک مدرس_شبستان مسجدمدرس 📎 🌹 حضور اول وقت زیبنده شخصیت شماست 💠هيأت جوانان فاطميون همدان 📲 @ehsasejavan_ir
🔴 نماینده باید " مدافع اسلام ناب محمدی و اهل مبارزه با اسلام آمریکایی باشد" ✅ شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی است. 📌 ✌️🏻 ۲ اسفندماه ۱۳۹۸ در پای صندوق های رای منتظر حضور انقلابی شما هستیم.
هدایت شده از  "احساس جوان 🇵🇸"
⚫️ ۳۱ ٱمين محفل بهشتى 🎤باكلام شعور انگیز: حجت‌الاسلام جمشیدی و با نوای شورانگیز: حاج مسعود هندی ⏰موعود: چهارشنبه ۲۰ آذر ماه ساعت ۲۰:۳۰ 📍ميعادگاه: شهرک مدرس_شبستان مسجدمدرس 📎 🌹 حضور اول وقت زیبنده شخصیت شماست 💠هيأت جوانان فاطميون همدان 📲 @ehsasejavan_ir
🔴 نماینده باید " بازیگر غرب و شرق نباشد" ✅ شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی است. 📌 #انتخابات #شاخص_نماینده #مجلس_شورای_اسلامی #مجلس_خبرگان ✌️🏻 ۲ اسفندماه ۱۳۹۸ در پای صندوق های رای منتظر حضور انقلابی شما هستیم.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔔 شماره‌ی جدید نشریه‌ی #خط_حزب‌الله منتشر شد: ♨️ #اطلاع‌نگاشت: هشت پرسش درباره‌ی نقش رهبر انقلاب در جلوگیری از #آشوب؛ #مثل_خمینی(ره) 🔶 #سخن_هفته: بازخوانی یک مطالبه‌ی بر زمین‌مانده‌ی رهبر انقلاب از مسئولین؛ درمان یک زخم کهنه ✅ #حزب‌الله_این_است: پیروزی جریان عظیم #انقلابی تضمین شده است 🔰#خاندان_ویرانی: دو خاندانی که ملت ایران را سال‌ها عقب انداختند 💢 #اخلاق_انقلابی‌گری: انقلابی‌گری، #ساختارشکنی نیست! ❇️ #خاطرات_رهبری: نماز جماعت به امامت یک زندانی سیاسی! @Khattehezbollah
🔴 نماینده باید " غرب زده نباشد" ✅ شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی است. 📌 #انتخابات #شاخص_نماینده #مجلس_شورای_اسلامی #مجلس_خبرگان ✌️🏻 ۲ اسفندماه ۱۳۹۸ در پای صندوق های رای منتظر حضور انقلابی شما هستیم.
🔴 ثبت نام سراسری خادم الشهداء 🔴 🧔🏻 برادران و خواهران 🧕🏻 🔷 مهلت ثبت نام: 🔸از امروز ۲۳ تا ۲۹ آذرماه ۱۳۹۸ ✅ ثبت ‌نام در پایگاه اینترنتی کوله بار 👇🏻👇🏻👇🏻 🔸 khademin.koolebar.ir 💠 کمیته خادم ‌الشهداء استان همدان 👉🏻 @khademsho | خادم شو 🌷
🔻فرق انتقاد و نق زدن از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی(دام ظله): فرض کنید فیلمی هست که ظاهر و قالب و پز انتقاد دارد - چون انتقاد چیز خوبی است دیگر - اما در واقع انتقاد نیست؛ نق زدن است. یک فرق اساسی وجود دارد بین انتقاد کردن و نق زدن. انتقاد کردن این است که شما یک نقطه‌ی منفی را پیدا کنید، با تکیه‌ی بر نقطه‌ی مثبتی که در این اثر نمایشی شما، در این داستان شما وجود دارد، آن نقطه‌ی منفی را نشان بدهید و مغلوب کنید. جانمایه‌ی یک اثر نمایشی طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در این سرگذشت، یک قهرمان دارید، یک هدف دارید. این قهرمان دنبال یک هدفی است، با یک موانعی مبارزه میکند. شما چالش جدی و واقعی و عینیای را تصویر میکنید. مقصود این قهرمان این است که به آن هدف برسد و با این موانع مبارزه کند. این موانع، زشتیهایند. بالاخره در این داستان، این هنرمندی که این فیلمنامه را مینویسد یا این کارگردانی که کارگردانی میکند، میخواهند چه بکنند؟ میخواهند خروجی و محصول این مبارزه چه باشد؟ این خیلی مهم است. اگر محصول این مبارزه باید این باشد که در چالش خیر و شر، خیر بر شر فائق و غالب بیاید، پس بایستی شما حرکت خیر را، جریان خیر را توی این نمایش نشان بدهید. بله، حرکت شر را هم - ایرادی ندارد - نشان بدهید، اما معلوم بشود یک حرکت خیر وجود دارد که کاراکتر قهرمان دنبال آن است، برای آن مبارزه میکند، برای آن جانفشانی میکند؛ حتّی گاهی جانش را بر سر آن میگذارد، برای اینکه به آن هدف برسد. یعنی درست است که شما عیب و زشتی را نشان دادید، اما یک چیز بزرگتری را نشان دادید و آن، جهاد برای مبارزه‌ی با این زشتی است؛ این میشود انتقاد. من به عنوان یک روحانی و به عنوان یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی، به شما عرض میکنم: اینجور انتقادی هیچ اشکال ندارد، بلکه مطلوب است؛ چون این انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پیش می‌برد و حرکت میدهد؛ این خوب است. اما یک وقت این نیست؛ نق زدن است. آدم یک نقطه‌ی منفی را بگیرد، همین طور هی بنا کند آن را تکرار کردن. مگر نقاط منفی و نقاط ضعف از یک جامعه رخت برمیبندد؟ مگر بکلی ریشه‌کن میشود؟ شما این را برداشتید، یک چیز دیگر هست. این که جهتی نشد برای یک هنرمند، این که هدفی نشد، این که امتیازی نیست، افتخاری نیست؛ همین طور انسان نق بزند، سیاه‌نمائی کند، یأس بپراکند. شما وقتی زشتی را نشان میدهید، اما آن عامل خیری را که بناست بر زشتی غلبه پیدا کند یا با آن مبارزه کند، نشان نمیدهید، در جامعه یأس پراکنده میشود و نومیدی به وجود می‌آید؛ فیلم شما را که طرف نگاه میکند، میگوید: خوب، چه فایده؟ با آن تأثیر عظیمی که فیلم دارد، اثر نمایشی دارد. من میگویم شما انتقاد کنید، منتها انتقاد به معنای واقعی کلمه؛ یعنی مبارزه و چالش خیر و شر را نشان بدهید تا معلوم شود که اگر این نقطه‌ی زشت و مردود در جامعه هست، اما انگیزه‌ای برای رفع آن وجود دارد، جریانی برای نابودی آن وجود دارد. اگر فقر را نشان میدهید، معنایش این نباشد که در جامعه فقر هست، اما هیچ انگیزه‌ای برای مبارزه‌ی با فقر وجود ندارد. اگر اینجور شد، طبعاً فیلم یأس‌آور میشود؛ فضا را تاریک نشان میدهد و برخلاف واقعیت هم هست.(۱۳۸۹/۰۴/۱۲ بیانات در دیدار هنرمندان و دست‌اندرکاران صداوسیما) @ehsasejavan_ir 🌷
⚫️ ۳۲ ٱمين محفل بهشتى 🌹 به یاد شهید مهندس تندگویان 🎤باكلام شعور انگیز: حجت‌الاسلام جمشیدی و با نوای شورانگیز: حاج مسعود هندی ⏰موعود: چهارشنبه ۲۷ آذر ماه ساعت ۲۰:۳۰ 📍ميعادگاه: شهرک مدرس_شبستان مسجدمدرس 📎 🌹 حضور اول وقت زیبنده شخصیت شماست 💠هيأت جوانان فاطميون همدان 📲 @ehsasejavan_ir
با سلام در صدد تهیه میوه در شب یلدا برای خانواده های نیازمندان هستیم برای هر خانواده(۲ کیلو خیار - ۲کیلو سیب - ۲کیلو پرتقال - ۲کیلو انار) مبلغ هر بسته ۳۰ هزار تومن میشود، چه خوبه در شب یلدا که ما درکنار خانواده خود هستیم، حداقل یک یاچند خانواده دیگه رو هم خوشحال کنیم، در صورت تمایل در مشارکت اطلاع دهید. 🔹 شماره تماس« خادم الزهرا کوروش مقصود» ۰۹۱۸ ۱۰۷ ۱۶ ۸۳ 💠 هیأت جوانان فاطمیون همدان 🆔 @ehsasejavan_ir